صراط: بعضی وقتها که به هنر سینما فکر میکنید و در جزئیات
و پتانسیلها و داستانهایی که روایت شده و می تواند روایت شود غوطه
میخورید، بیتردید مغز شما لبریز میشود از هزاران موضوع جذابی که روی
پرده نقرهای به چشم دیدهاید. یکی از ارکان اصلی که در تمامی فیلمنامههای
سینمایی وجود دارد و حضورش غیرقابل انکار است، «حادثه» است. چه این حادثه
فیزیکی باشد و چه در زیرلایه های متن و در تار و پود روانی و اجتماعی بستر
مورد نظر قابل رویت باشد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، یکی از این حوادث که بی تردید قابلیت نمایش بر پرده نقرهای را دارد، حادثه مربوط به هواپیمایی ایرانایر و شلیک موشک ناو یواساس وینسنس به هواپیمایی با 290 سرنشین بود که منجر به جان باختن آنان شد. اقدامی که آمریکایی ها ابعاد جنایتکارانه ای به این تراژدی بخشیدند و این «حادثه» را بعنوان هشتمین جنایت جنگی مرگبار هوایی در کارنامه سیاه خود ثبت کردند. حالا اگر فقط یک مخاطب عادی سینما هم باشید، متوجه میشوید که این «حادثه» هوایی هم به لحاظ فیزیکی و هم به لحاظ درون متنی مصداق بارز سینماست و باید آن را در قالب یک فیلمنامه دقیق و سنجیده به تصویر کشید.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، یکی از این حوادث که بی تردید قابلیت نمایش بر پرده نقرهای را دارد، حادثه مربوط به هواپیمایی ایرانایر و شلیک موشک ناو یواساس وینسنس به هواپیمایی با 290 سرنشین بود که منجر به جان باختن آنان شد. اقدامی که آمریکایی ها ابعاد جنایتکارانه ای به این تراژدی بخشیدند و این «حادثه» را بعنوان هشتمین جنایت جنگی مرگبار هوایی در کارنامه سیاه خود ثبت کردند. حالا اگر فقط یک مخاطب عادی سینما هم باشید، متوجه میشوید که این «حادثه» هوایی هم به لحاظ فیزیکی و هم به لحاظ درون متنی مصداق بارز سینماست و باید آن را در قالب یک فیلمنامه دقیق و سنجیده به تصویر کشید.
پرواز
مسافربری شماره ۶۵۵ شرکت هواپیمایی ایرانایر با شناسه «IR655» از تهران
به مقصد دبی در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۶۷ (۳ ژوئیه ۱۹۸۸ میلادی) پس از توقف بین
راهی در بندرعباس به سمت دبی در حرکت بود که با شلیک موشک هدایت شونده از
ناو یواساس وینسنس متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا بر فراز
خلیج فارس سرنگون شد و تمامی ۲۹۰ سرنشین آن که شامل ۴۶ مسافر غیر ایرانی و
۶۶ کودک بودند، جان باختند و پس از آن حتی ویلیام راجرز فرمانده ناو جنگی
آمریکا در پایان خدمت خود مدال شجاعت هم گرفت. همین چند خط را که مرور می
کنیم و به خانواده ها و بازماندگان جانباختگان فکر کنیم و از طرفی هم
وقاحت آمریکایی ها که برای مجری این جنایت مدال شجاعت در نظر می گیرند را
از نظر بگذرانیم، بی شک باید برای روایت این جنایت و تصویر کردن آن سراغ
سینما برویم، هر چند که بعید نیست اگر ما زبان سینما را برای بیان این
حادثه به کار نگیریم، هالیوودیها از ویلیام راجرز یک سوپرمن بسازند و
مجسمه اسکار را هم برای این اقدام جنایتکارانه به او بدهند!
28
سال از این جنایت می گذرد و اردیبهشت سال 93 قاسم قلی پور، تهیه کننده و
سیاوش اسدی کارگردان و فیلمنامه نویس خبر از فراهم کردن مقدماتی برای ساختن
فیلمی با نام "یو اس اس وینس" دادند که مربوط به حمله ناو آمریکایی به
هواپیمای ایرانی است. حالا بیش از یکسال از این خبر گذشته و وقتی از تهیه
کننده آن سراغ گرفتیم خبر از بلاتکلیفی داد و فیلمنامه ای که خاک می خورد.
قاسم
قلی پور تهیه کننده سینما در گفتگو با خبرنگار حوزه سینما گروه فرهنگی
باشگاه خبرنگاران جوان در خصوص آخرین وضعیت ساخت «یو اس اس وینس» با موضوع
حمله ناو آمریکایی به هواپیمای ایران در خلیج فارس گفت: «از زمانی که ساخت
این فیلم را در دستور کار قرار دادیم در بخش سرمایه به مشکل برخوردیم و تا
کنون موفق به تامین سرمایه نشدیم.
این
کارگردان اضافه کرد: به نظر کسانی که قادر به سرمایه گذاری در این زمینه
هستند، علاقهمندی ندارند که ما را در این راه یاری کنند و یا اینکه دست
ما به این اشخاص نمی رسد و یا ارتباطات ویژه ای که بتواند به پیشبرد کار
کمک کند، نداریم.»
این
حکایت تک پروژه ای است که پس از حدود سه دهه از این جنایت مرگبار آمریکایی
ها بلاتکلیف باقی مانده و فارغ از این فیلمنامه، تاسف بزرگتر این است که
چرا در این غوغای روشنفکرنماهای به ظاهر مدافع حقوق بشر، کسی ابعاد تراژیک و
تلخ این اقدام مرگبار را در ابعاد جهانی و در قالب یک فیلمنامه سنجیده به
تصویر نمی کشد تا با زبان سینما فقط گوشه ای از جنایت های آمریکا و
مدافعانش را به زبان هنر بازگو کرد؟!