وقتی اولین مدال تاریخ تکواندوی المپیک ایران را در سیدنی گرفت احتمالا همه راضی بودند جز خودش که با رنگ برنز راضی نمی شد. چهار سال بعد برنزش را طلا کرد و چهار سال بعد طلایش را تکرار تا پر افتخارترین ورزشکار تاریخ ایران در المپیک باشد. در آستانه المپیک 2016 و در شرایطی که نسل جدید تکواندو باز هم جزو امیدهای اصلی مدال آوری در المپیک هستند پای صحبتهایی ساعی نشسته ایم که البته این روزها دامنه فعالیت هایش را از ورزش فراتر برده و پایش به شورای شهر و دنیایی بازیگری نیز باز شده است. به دفتر کارش در شورای شهر که رفتیم یک نقاشی و شعری که از دو کودک به او هدیه شده بود روی میزش بود تا نشان دهد در دل خیلیها جای دارد.
ساعی که با دو طلا و یک برنز المپیک پر افتخارترترین تکواندو کار جهان در المپیک هم است از شروع کارش در تکواندو تا سختی هایش برای کسب مدال طلای المپیک صحبت کرد و گفت آبرویی که در تکواندو ذره ذره به دست آورده را حاضر نیست با هیچ کاری از جمله سیاست از دست دهد.
گفتوگوی خواندنی ایسنا با پسر تکواندوی جهان را در ادامه می خوانید.
ناداوری نمیشد سیدنی هم طلا میگرفتم
المپیک سیدنی اولین حضور رسمی ورزش تکواندو در بازیهای المپیک بود. یک دوره به صورت نمایشی در المپیک بارسلونا بازیهای تکواندو برگزار شد و در سئول نیز مدال ها به صورت رسمی محاسبه نشد. در اولین تجربه ام در المپیک سیدنی بسیار جوان بودم و تجربه کمی داشتم اما شانس کسب مدال طلایم زیاد بود و در آنجا با نا داوری که در حق من شد نتوانستم به مدال طلا برسم و بعد از برنز سیدنی در هر مسابقه ای که شرکت میکردم به نوعی مسابقه ی تدارکاتی برای المپیک آتن می دانستم. در المپیک سیدنی به خودم قول دادم که در المپیک آتن طلا میگیرم. ولی شرایط آن موقع با حالا متفاوت بود و آن زمان مدال آوری سخت تر بود زیرا نفوذ کره ای ها در تکواندو بسیار زیاد بود و داوری و برگزاری مسابقات دست کره ای ها بود. سیستم های الکترونیکی و ویدیو چک وجود نداشت. تکواندو حالا در شرایطی است که هر کسی تلاش کند جواب زحمات خود را میبیند، اما در آن زمان همه چیز چیده میشد و شرایط متفاوت بود. اگر امروزه تکواندو ورزش جوانمردانه ای نباشد نمی تواند در المپیک بماند و مجبورند که برای ماندن در المپیک یک قوانینی را اجرا کنند و کاری کنند که تکواندو جهانی شود و کشورهای مدال آور تکواندو بیشتر شوند. شاید اگر آن ناداوری در حقم نمیشد حالا یک ورزشکار با سه طلای المپیک بودم.
به خودم قول دادم در المپیک آتن طلا بگیرم
همان روز که مبارزه ام تمام شد و به مدال برنز سیدنی رسیدم در مصاحبه ای که بعد از مبارزه داشتم گفتم که مدال طلای المپیک آتن را میگیرم. تمام تلاشم را گذاشتم اگر طلای جهان را هم میگرفتم به آن به عنوان مبارزه تدارکاتی برای المپیک نگاه میکردم که خوشبختانه طلا گرفتم. ورزشکاران برای حضور در المپیک باید متفاوت باشند و برنامه های خوبی داشته باشند خصوصا یک سال مانده تا المپیک شرایط ویژه است.
قبل از پکن پشت سرم حرف زیاد شنیدم
وقتی برای کسب سهمیه المپیک 2008 پکن به منچستر رفتیم و سهمیه نگرفتیم خیلی شرایط سخت شد. مربی تیم ملی تغییر کرد، شرایط برای من دشوار شد. حتی یک سال قبل المپیک نیز به من پیشنهاد شد که مربی تیم ملی شوم اما گفتم که من میخواهم به عنوان ورزشکار در المپیک شرکت کنم و طلا بگیرم. در المپیک 2008 شرایطم خیلی سخت تر از قبل شد. در المپیک آتن حاشیه های اطرافم خیلی کمتر بود و راحت تمرین میکردم و در اوج آمادگی بودم اما قبل از 2008 خیلی برایم حاشیه درست کردند و من مدام از آن فرار می کردم. هر روز بر علیه من مصاحبه میشد و من روزنامه ها را میخواندم اما کنار میگذاشتم و تمرین خودم را میکردم. پشت سرم حرف زیاد شنیدم. شرایط را برایم سخت تر کردند اما در اردوها ماندم. حتی وزن من را عوض کردند که قید المپیک را بزنم اما باز مقاومت کردم. وزن من 68- کیلوگرم بود اما در 80- کیلوگرم در المپیک شرکت کردم. با رقبایی مبارزه کردم که حتی در تمرین هم با آنها مبارزه نداشتم.
اینجانب هادی ساعی تعهد میکنم طلا بگیرم!
در آن المپیک شرایط خاص بود و تمام فشارها راتحمل کردم و میدانستم اگر به المپیک بروم و مدال نقره هم بگیرم چون طلای المپیک را در کارنامه داشته ام، همه می گویند که هادی ساعی باخت. حتی یکی از دوستانم به من گفت نرو. تو طلای المپیک را داری و اگر نتیجه نگیری بازنده ای. اگر 10 بار هم قهرمان المپیک شوی در نهایت به تو میگویند قهرمان المپیک. او را فرستاده بودند که من را برای نرفتن به المپیک مجاب کند. یادم هست که در حیاط فدراسیون ایستاده بودم و یک کتاب در دستم بود در آن کتاب نوشتم "اینجانب هادی ساعی تعهد میکنم که در المپیک پکن شرکت میکنم و مدال طلا میگیرم اگر نگرفتم من را حتی به عنوان تماشاچی تکواندو نخواهید دید".
نوشتهام را تاریخ و ساعت زدم و امضا کردم. حتی به دوستم گفتم اگر باختم در تلویزیون آن کتاب را نشان دهید البته اگر بردم هم نشان دهید. بعد از اینکه اعلام شد در وزن 80- کیلوگرم اعزام خواهند داشت حتی به من میگفتند که در 80- آسیب میبینی و نباید بروی. بعد انتخابی زدم و همه را بردم و مجبور شدند من را به مسابقات کسب سهمیه ببرند و من نیز طلا گرفتم. حتی مدال برنزم و سهمیه المپیک که قطعی شد گفتند که به سهمیه رسیدی و مبارزه نکن اما من گفتم باید طلا بگیرم زیرا عادت ندارم روی سکوی پایین تر بایستم.
در زندگی از دو چیز متنفرم؛"مدال نقره و برنز"
در زندگی ورزشی از دو چیز متنفر بودم این که دوم و یا سوم بشوم. اگر این اتفاق می افتاد چند روز خوابم نمیبرد. همیشه حاضر بودم که اوت شوم اما به مدال نقره و برنز نرسم. اعتقادم این است که نفر دوم و سوم روی سکو می ایستند که کار نفر اول جلوه کند. اگر تنها نفر اول روی سکو برود نمای قشنگی ندارد. حتی بعد از بازگشت از مسابقات کسب سهمیه، انتخابی گذاشتند این در حالی است که همه جوره حق من بود زیرا بیشترین مدال از المپیک آتن تا پکن را من بدست آوردم و سهمیه را نیز من کسب کردم.
از خدا خواستم اگر طلا نمیگیرم به المپیک نروم
به حرم امام رضا (ع) رفتم و دعا کردم و از خدا خواستم که اگر در ایران قرار است ببازم و یا به المپیک رفته و مدال نقره بگیرم، اتفاقی بیفتد که به المپیک نروم، اما وقتی پا به المپیک گذاشتم خیالم راحت بود که طلا میگیرم. حتی زمانی که از حریف ایتالیایی در فینال عقب بودم با خیالی آسوده ادامه دادم و انگار در مسابقات قهرمانی کشور مبارزه می کردم و میدانستم طلا از آن من است. در تکواندو به دلیل محدودیت ورزشکارها هر دو وزن یکی شده بود و به جای هشت وزن المپیکی چهار وزن شد. برخی از رقبا کسانی بودند که با آنها مبارزه نکرده بودم.
مشکلاتم در راه طلای پکن را بنویسم یک شاهنامه می شود
همیشه جوری تمرین میکردم که روزی به مسابقه می روم بدانم که هیچ حریفی به اندازه من تمرین نکرده است پس حق من است طلا بگیرم. هیچگاه در هدفم سست نشدم وتنها برای طلای المپیک تلاش می کردم. اگر مشکلاتم را در راه کسب طلای المپیک بنویسم شاهنامه می شود. من 16 سال در اردوی تیم ملی بودم و برایم سخت بود بیشتر ادامه دهم. این همه سال روزی پنج ساعت تمرین می کردم. اگر 16 سال دو آهن را روزی پنج ساعت به هم بسایی پودر می شود (با خنده).
کسب نتیجه وظیفه شده بود
مدال هایی که گرفتم شیرینی که برای خودم داشته باشد را نداشت. نزدیک به
98 درصد مسابقاتی که شرکت کردم مدال گرفتم ام، اما زمانی که هم تیمی هایم
مدال نمیگرفتند مدال را در فرودگاه بر گردنم نمی آویختم. ما سال ها در
اردوها بودیم و با هم تیمی ها مثل خانواده بودیم. باید در شرایط سخت همدیگر
را درک میکردیم. وقتی افتخارات زیاداست به خودت تعلق نداری زیرا توقعات
بالاست و کسب نتیجه برایت وظیفه میشود. تنها زمانی که نتیجه میگیری نفس
راحتی میکشی و با خود میگویی از پس این کار هم بر آمدم. و مردم را خوشحال
کردم و زمانی که به ایران باز میگردم مردم استقبال می کنند.
باید ذهن ورزشکاران را مدیریت کنند
هر چه شرایط را سخت تر کردند بیشتر تلاش کردم. شاید آن اتفاقات برای ورزشکار دیگری رخ میداد نمیتوانست مدیریت کند و پایش به المپیک نمی رسید. بسیاری از ورزشکاران احتیاج دارند که از آنها مراقبت شود و مدیریتشان کنند. هستند ورزشکارانی که خود را روانکاوی و مدیریت میکنند. بسیاری از ورزشکارانی که در المپیک به نتیجه نرسیدند به دلیل عدم مدیریت درست بوده است زیرا خودشان نتوانستند روی خودشان مدیریت کنند و دیگران نیز مسیر درست را نشان ندادند و آنها را به خوبی حفظ نکردند و خیلی زود این قهرمانان بزرگ را از دست دادیم. من مدیریت کردم. مهدی حاجی زاده کشتی گیر موفقی بود که می توانست قهرمان المپیک شود اما متاسفانه شرایطی را نداشت که ذهنش را مدیریت کند و کسی نبود که بتواند این ورزشکار خوب را حفظ کند.
قهرمان بزرگ می داند کی خداحافظی کند
قهرمانان بزرگ چند فاکتور دارند که به عناوین مختلف می رسند. به شخصت قهرمانی رسیدن سخت است اما کسی که به آن دست می یابد رو به جلو میرود و روی ریل قهرمانی می افتد مگر این که خداحافظی کند. این افراد آدم های با هوشی هستند، زیرا می دانند که چه زمانی از ورزش کنار روند و از دنیای قهرمانی خداحافظی کنند. همه قهرمانان آدم های معمولی نیستند. فاکتورها طوری است که بر اثر تمرین و ممارست به دست میآورند. البته برخی از فاکتورهای قهرمانی ذاتی است، اما نمیتوان گفت هادی ساعی یک آدم کاملا خاص است. من بر اثر تمرین و تلاش زیاد و تحمل به این نقطه رسیدم.
هم تیمی های بچگیهایم میگویند ما هم ادامه میدادیم قهرمان المپیک میشدیم!
ما به همراه سیزده تن از هم تیم های کودکی به تمرین می رفتیم. برخی اوقات به من یادآوری می کنند یادت هست که زمانی باهم به تمرین میرفتیم اگر ما نیز هم چون تو ادامه می دادیم قهرمان المپیک میشدیم! در حالی که این حرف درست نیست زیرا خیلیها از بچگی با من تکواندو را ادامه دادند، اما به مدال المپیک نرسیدند. همه کارهایی که میکنیم باید برنامه ریزی کنیم.
همه چیز را از آخرش شروع میکنم
من زمانی که تکواندو را شروع کردم شش ساله بودم. آن زمان حتی نمی دانستم قهرمانی کشور چیست. از هشت سالگی شروع کردم به مبارزه رسمی. هنوز به اولین سالنی که تکواندو را در آن شروع کردم سر می زنم. من همه چیز را از آخر شروع کردم. اولین مسابقه رسمی که در آن شرکت کردم مسابقات قهرمانی کشور بود و حتی در استان تهران انتخابی نزدم. در وزن ششم خردسالان اعلام کردند که هر کس بازیکن خوب دارد معرفی کند و من اینچنین به تیم تهران ملحق شدم. من کمربند سبز داشتم و اجازه حضور در مسابقات قهرمانی کشور را نداشتم. با همه مبارزه کار می کردند اما با من فرم، زیرا می خواستند در آزمون کمربند قرمز شرکت کنم. اولین مسابقه قهرمانی کشور در سال 64 شرکت کردم و به مدال طلا رسیدم. به یاد دارم که آن مسابقات در اهواز و در سالهای جنگ بود. اولین باری که تیم ملی دعوت شدم عازم مسابقات جام جهانی و بعد قهرمانی جهان شدم و اولین مدال طلای ایران در جام جهانی و همچنین قهرمانی جهان را برای تکواندوی ایران گرفتم. نخستین مدال المپیک و نخستین طلای تکواندو را در المپیک من کسب کردم. حالا که بازیگر شدهام نیز در نخستین فعالیت نقش اول را بر عهده داشتم. (باخنده)
خانومی گفت در میدان شهید هادی ساعی زندگی می کند!
یک میدانی واقع در شهر ری به نام هادی ساعی است. یک بار خانمی به شورای شهر آمده بوده که منزلشان در شهر ری بود از او پرسیدم کجای شهر ری زندگی می کنی گفت نزدیک فرمانداری میدان شهید هادی ساعی! همه همکاران خندیدند و گفتم من هنوز شهید نشدهام. تعجب کرد که میدان به نام من است و کلی خجالت کشید.
از سیدنی برگشتم ارزش برنز المپیک را فهمیدم
زمین المپیک متفاوت است اما ورزشکارانی که پا به المپیک میگذراند نیز متفاوت هستند. همیشه رکوردهای المپیک پایین تر از دیگر مسابقات است زیرا شرایط و جو المپیک متفاوت است و حساسیت زیاد این رقابت ها عملکرد ورزشکاران را پایین می آورد. مهمترین وجه تمایز توقع مردم از ورزشکاران المپیکی است. شاید بسیاری از مردم مسابقات جهانی تکواندو را نگاه نکنند اما مسابقات تکواندو در المپیک را دنبال می کنند. من در سیدنی اصلا از خودم راضی نبودم و همه به من میگفتند تو مدال المپیک گرفتی باید خوشحال باشی اما من ناراحت بودم. من پیش از آن مدال های زیادی گرفته بودم از جمله طلای جهان، اما زمانی که به ایران بازگشتم تازه فرق مدال المپیک را با مدال جهانی فهمیدم. حتی برنز المپیک از مدال طلای جهان هم با ارزش تر است.
می خواستم با چهار طلای المپیک رکورد بزنم
اگر سیدنی طلا میگرفتم حتما در المپیک چهارم نیز حضور پیدا می کردم. زیرا در دنیا ورزشکاری که در چهار المپیک حضور داشته و مدال طلا گرفته باشد را نداریم. می خواستم اسمم در دنیا نیز ثبت شود. مایکل فلپس امسال چهارمین حضورش در المپیک را تجربه می کند و اگر به مدال طلا برسد این رکورد را به نام خود ثبت می کند.
یوسف کرمی 50 درصد از خودش بود طلا المپیک میگرفت
یوسف کرمی در روزی که در المپیک بود من خودم گرمش میکردم و برایش میت گرفته بودم. اگر یوسف تنها 50 درصد مثل "وارمآپ" بود همه را شکست میداد. از سالن گرم کردن تا شیاپ چانگ فاصله زیادی نبود اما نمیدانم در آن دو دقیقه چه اتفاقی می افتاد که مبارزات خودش را به نمایش نمیگذاشت. یوسف نتوانست آن طور که باید ذهنش را آماده کند. او از لحاظ قدرت بدنی فوق العاده بود. من در المپیک لندن به عنوان مدیر فنی فعالیت داشتم. بضاعت آن دوره تکواندو همان بود. محمد باقری معتمد با آسیب دیدگی شدید به مدال نقره رسید و تمام تلاش خود را کرد و چیزی کم نگذاشت. دو نفر از بهترین ها را به المپیک لندن بردیم وحتی روی مدال کرمی حساب کردیم اما نشد.
به هرچه میخواستم رسیدهام
اگر برگردم به همان روز خداحافظی از تکواندو باز هم این کار را میکنم زیرا تمام افتخارات را کسب کردم. دلم برای تکواندو تنگ نمی شود و به هر چیز میخواستم رسیدم و حسرتی ندارم. زمانی که مدیر فنی تیم ملی بودم به بازیکنان میگفتم اگر امروز نتوانید قهرمان جهان شوید فرصت از دست رفته است. اگر روزی هم قهرمان شوید باز حسرت آن روز را میخورید. من در تکواندو چیزی را از دست ندادهام و خدا را شکر به هرچه میخواستم رسیدم و حتی حالا به این فکر می کنم که عمرم را هدر دادهام (باخنده).
مربی شوم انتظار دارند قهرمان فضا شوم!
مربیگری تیم ملی تکواندو را مخصوصا در ایران هیچگاه قبول نمی کنم و به آن فکر هم نمیکنم. در خارج از کشور تدریس میکنم، اما مربیگری فرق دارد. من راه خود را با مربیگری جدا کردهام، زیرا تجربه نشان میدهد که بازیکنانی که به حیطه مربی گری آمده اند به نوعی خراب شده اند. من مدیر فنی تیم ملی بوده ام و مربیان را خودم تعیین کردم. اولین بار که من نوجوانان را به قهرمانی جهان بردم و قهرمان شدیم. هر وقت تیم را بردم موفق شدیم. در رده بزگسالان نیز من به عنوان مدیر فنی فعالیت داشتم که برای اولین بار قهرمان جهان شدیم. مربیگری در ایران سخت است. اتفاقا من کارهای سخت را دوست دارم و اتفاقا در کارهای سخت موفقم اما مربیگری فرق دارد زیرا مربی همیشه قربانی است. اگر ورزشکار قهرمان المپیک شود خودش به این عنوان رسیده ، اما اگر نتیجه نگیرد اولین نفر مربی را مواخذه می کنند. به طور مثال ورزشکار شب نخوابیده است و صیح خراب کرده است مربی باید پاسخ دهد. آن توقعی که مردم از هادی ساعی قهرمان المپیک دارند زیاد است. تیم ایران سال گذشته قهرمان جهان شد، اگر من مربی تیم ملی شوم توقع دارند قهرمان فضا شویم (با خنده).
هیچ وقت ویترین لباس ورزشکاران ایران خوب نیست
امروز شرایط اردوها خیلی بهتر است. شرایط اردوهای المپیک پکن خیلی بهتر از سیدنی بود، ولی شرایط مدام بهتر می شود و امکانات اردو کم نیست. اردوها و تدارکات المپیکی ها مناسب است، اما ویترین بدی داریم. به طور مثال هیچوقت لباس خوب برای ورزشکار نداریم. برای هر روز ورزشکار هزینه می کنیم اما وقتی می خواهیم پوشاک ورزشکار را تهیه کنیم مثلا به خاطر 50 هزار تومان خساست می کنیم. میلیاردها خرج ورزشکار شده، اما ویترین نامناسب است. ورزشکار با تیپ مناسب برود تیم های دیگر فکر می کنند چه اردوهایی داشته و باعث تقویت روحیه می شود. همه کار برای تیم میکنیم، اما در آخر لباس مناسب نمیگیریم. اردو تماما فشار است هر چقدر برای اردو خرج کنی به نظر ورزشکار نمی آید، اما وقتی لباس، پرواز و هتل که خوب باشد به لحاظ روانی روحیه می بخشد. خیلی از تیم های دیگر تدارک کمتری نسبت به ما دارند اما از نظر ظاهری توجه ویزه به ورزشکار دارند. ورزشکاربا لباس خوب اعتماد به نفس بالاتری میگیرد و حتی عملکرد ورزشکار را بالا می برد. به این نکات ریز خیلی باید توجه شود. (ساعی این حرفها را قبل از رونمایی از لباس کاروان ایران مطرح کرده بود.)
شغل معتمد را درست کردم
تکواندوکاری که قهرمان جهان است نباید مشکل نداشتن شغل داشته باشد. من همان زمان بعد از المپیک لندن قول دادم هر کس مدال بگیرد من شغلش را تامین می کنم و باقری معتمد مدال گرفت و شغلش را درست کردم. من با پول تکواندو زندگی نکردم. تقریبا تمام تکواندوکاران تیم ملی شغلشان تکواندو است. من از 15 سالگی کار کردم زیرا سرپرست خانواده بودم. من در 20 سالگی دفتر داشتم و همان زمان که در اردو بودم ضرر زیادی میکردم. من همه شغلی را انجام داده ام و کار های مختلف را تجربه کرده ام. حالا خانوادههای بسیاری از دفتر من درآمد دارند. همیشه شغلی را انتخاب می کنم که چندین خانواده بتوانند نان آور باشند و خدا را شکر برکت پولم زیاد است و به راحتی خرج می کنم.
امیدوارم ورزشکاران دچار آفت نشوند
ورزش کشو خیلی دیر المپیکی شد و باید زودتر شروع می کردند و امیدوارم از این بابت کاروان ایران لطمه ای نخورد. برای حضور خوب در المپیک نیاز به سال ها برنامه ریزی است. کاروان ایران هر ساله نزدیک به شش ورزشکار شاخص داشته که روی مدال آنها حساب شود. اتفاق خوبی که در المپیک لندن افتاد این بود که نفراتی که فکر می کردیم مدال بگیرند گرفتند و حتی نفراتی که روی مدال آنها حساب نکردیم نیز به مدال رسیدند و حتی رنگ مدال ها بهتر شد. ولی همیشه در المپیک ها اینطور نیست. برخی از ورزشکاران دچار آفت می شوند و در المپیک روزشان نیست و توقعات را برآورده نمی کنند. البته این طبیعی است و در همه جای دنیا وجود دارد. امیدوارم ورزشکاران المپیکی ایران دچار آفت نشوند.
هر سه تکواندوکار ایران شانس طلا هستند
تکواندوکاران ایران در المپیک همگی خوب هستند. هر سه تکواندوکار پسر ایران شانس کسب طلا دارند و کیمیا علیزاده نیز شانس کسب مدال را دارد. میدان بزرگی است و امیدوارم اتفاقی برای نمایندگان ایران نیفتد و جواب زحمات و تلاش خود را ببینند. آرزویم این است که هر چهار تکواندوکار ایران دست پر باشند و رنگ مدالشان نیز بهترین رنگ باشد. در المپیک رنگ مدال بسیار مهم است. تکواندو حالا خیلی راحت تر شده است. تکواندو برای کسانی که فنی هستند خوب است چون راه پیشرفت برای آنها باز است. حالا اگر تکنیک را درست اجرا نکنی نمی توانی پوئن کسب کنی و اگر کسی تکواندوکار فنی نباشد کار برایش سخت میشود. تکواندوی امروز برای سبک مبارزات من راحت تر است.
من هم از المپیکیها تجلیل خواهم کرد
من هر کمکی از دستم بربیاید برای بچه های تکواندو انجام می دهم. بر حسب وظیفه از تیم ایران که قهرمان جهان شد، در ضیافتی تجلیل کردم. البته این کار را در دوره قبلی که قهرمان شدیم نیز انجام دادم. البته این را هم بگویم که این پاداش را از جیب شخصی ندادم. آن کسی که بتواند به تکواندوکاران کمک کند اما این کار را انجام ندهد کار شایستهای نکرده است. سالهای سال من خودم از این بابت ناراحت بودم که تجلیلی از تکواندوکاران نمی شود. فدراسیون کاری برای ورزشکاران نمیکند و تنها منتظرند که با مدال ورزشکار پز دهند. اگر از تکواندوکاران کسی مدال طلا بگیرد من پاداش خوبی را برایش در نظر میگیرم.
شب نمیخوابیدم اما طلای المپیک میگرفتم
ورزشکاران هر کاری که می کنند باید تا المپیک بکنند. شب مسابقه جای تغییرات نیست. هر ورزشکار که از لحاظ جسمی و فنی قوی می شود باید همزمان نیز در مسائل روحی قدرتمند شود و این اتفاق باید به طور همزمان باشد. نمی شود که برای ورزشکاری یک هفته مانده به مسابقه روانشناس بیاورند حتی نتیجه معکوس هم می دهد. خود من خواب کمی دارم. حتی شب مسابقه هم نمی خوابم و عادت کرده ام. زمانی که به عنوان مدیر فنی تیم ملی فعالیت داشتم روانشناسی آوردیم ومیگفت ورزشکار باید ساعت 10 شب خوابد. ورزشکاران نیز می گفتند چطور ساعی نمی خوابد و قهرمان المپیک می شود. روانشناس می گفت باید غذای خوب بخورید اما ورزشکاران میگفتند ساعی خیلی کم غذا میخورد. بیچاره روانشناس را دیوانه کردند (با خنده) روانشناس خیلی زودتر از اینها باید در کنار ورزشکار باشد. وقتی ورزشکار از لحاظ روحی مناسب نباشد نتیجه نمی گیرد. اگر سهمیه می گیریم و به المپیک می رویم مطمئن باشید که در حد ورزشکاران خوب المپیک هستیم. ما هیچ چیز کم نداریم و باید به توانایی ورزشکارانمان اعتماد داشته باشیم.
بازیگری را نصفه و نیمه ول نمیکنم
من زیاد سعی نمی کنم وارد دنیا بازیگری شوم. مسئولان فیلم دنبال یک فرمانده تکاور بودند که از لحاظ جسمانی ورزیده باشد و فردی که می خواستم نقشش را بازی کنم برای بچه های نیروی دریایی بسیار مهم بود و میگفتند که ما می خواهیم یک اسطوره این نقش را بازی کند. دوماه آمدند و رفتند تا قبول کردم. وقتی وارد شدی باید تا آخر بروی. بازیگری را ادامه میدهم اما هر نقشی را قبول نمیکنم. علاقه ورود به سیستم بازیگری را نداشتم، اما بعد از ایفای نقش علاقمند شدم. دوست ندارم کاری را نصفه و نیمه انجام دهم.
اگر در دوره سوم شورا رای آوردم به خاطر عملکرد خوب رسول خادم در دوره دوم بود
من تمام سیاستم صداقتم است. من کار شورا را سیاسی نمی دانم و مستقل در شورا حضور پیدا کردم. شورا نهاد مردمی است و من آن را سیاسی نمیدانم زیرا مستقیم با مردم طرف هستی. شاید برخی از افراد رجل سیاسی بودند که وارد این حیطه شدند اما از نظر من کار شورا سیاسی نیست. من اگر می خواستم کار سیاسی کنم نماینده مجلس می شدم. من در شورای شهر تهران خیلی بیشتر از برخی نمایندگان تهران برای مجلس رای آوردم. همه به من می گویند که برای مجلس شرکت کنم اما اصلا کار سیاسی را انجام نمی دهم. ورود ورزشی ها در شورا خوب بوده است. من اگر در دوره سوم رای آوردم به دلیل عملکرد خوب رسول خادم در دوره دوم بود.
به سوارکاری خیلی علاقه دارم
سوارکاری را به صورت حرفه ای ادامه می دهم و عناوینی هم کسب کردهام. علاقه من بیشتر از تمام حرفه ها به سوارکاری است.
مهمترین چیزی که از تکواندو به دست آوردم آبروست
مهمترین چیزی که از تکواندو بدست آوردم آبرویی است که ذره ذره بدست
آوردم. حاضر نیستم با کار سیاسی و چیزهای دیگر این آبرو را از دست دهیم.
همین که در بین مردم محبوبیت دارم برایم کافیست.
خواستم به تکواندو کمک کنم نگذاشتند
من در دوره قبلی که در انتخابات شرکت کردم آمده بودم تا به تکواندو کمک کنم اما نخواستند و نگذاشتند. من میخواستم با ریاست فدراسیون، جایگاه بین المللی کسب کنیم زیرا اکنون کرسی خوبی نداریم و گرنه ریاست فدراسیون در نهایت برای من چیزی نداشت. رییس فدراسیون جهانی به من لقب پسر تکواندوی جهانی را داده است. من می خواستم وظیفه ام را انجام دهم. من اگر رییس می شدم قطعا دشمنانم بیشتر میشدند و باید از آبرو و اعتبار خود می گذاشتم. حالا اگر بخواهند باید به دنبالم بیایند. من سالها خودم درد کشیده بودم و می خواستم کمک کنم تا تکواندوکاران مثل ما سختی نکشند. در آن دوره اگر اجازه می دانند من شرکت می کردم. حتی از شورا استعفا می دادم اما حتی اجازه ندادند شرکت کنم. اگر شرکت می کردم و بعد که رای می آوردم تازه دو شغله محسوب می شدم. من اصلا نمی دانم چطور اجازه ندادند من در انتخابات شرکت کنم. تازه کار شورای شهر، شغل هم محسوب نمی شود.
به من تعارف شاه عبدالعظیمی زدند
با من از فدراسیون تماس گرفتند و به قولی تعارف شاه عبدالعظیمی زدند که بروم کار کنم. البته من عضو هیئت رییسه بودم و مدیر فنی تیم نیز بودم اما خودم استعفا دادم زیرا من نمی توانم با این فدراسیون کار کنم. روزی که خداحافظی کردم همه به فکر این بودند که شغلی در تیم ملی برای من کنار بگذارند. من هم می توانستم پست بگیرم و در کنار تیم باشم و به سفرهای مختلف بروم اما خودم قبول نکردم و لازم ندیدم در کنار تیم باشم. البته شاید اگر در کنار تیم بودم کاراییام از خیلیها بیشتر بود.
عدم مدیریت باعث مهاجرت می شود
مهاجرت ها در تکواندو زیاد بوده و بیشتر به دلیل عدم مدیریت درست بوده است. باید از ورزشکار حمایت شود. فدراسیون نتوانسته از داشته هایش مراقبت کند و از آنها استفاده کند. اگر فدراسیون با این دیدگاه است که نمی تواند به همه بها دهد پس چرا اجازه نمی دهد که ورزشکار برای کشور دیگری بازی کند. البته من موافق مهاجرت ورزشکار نیستم. فدراسیون از یک ورزشکاری شکایت میکند، ولی به تکواندو کار دیگری نامه می دهد که برای کشور دیگر مبارزه کند اینطور که نمی شود. اگر ورزشکار را نمی توانند حمایت کنند پس حق ندارند که با حضور ورزشکار در کشور دیگری مخالفت کنند. من با مهاجرت ورزشکاری که ملی پوش بوده کاملا مخالفم. تکواندوکار حق ندارد هم برای تیم ملی ایران مبارزه کند و هم برای تیم ملی دیگری. اما ورزشکاری که هیچ وقت ملی پوش نبوده و ازش حمایت هم نشده چرا نتواند از فدراسیون نامه بگیرد.
حق خواهرم را خوردند
ساناز شهبازی از تکواندوکاران ایرانی الاصل تیم ملی آمریکا بود و برای رده های مختلف آمریکا بازی کرده بود. در یک مقطعی حق ورزشکاران ایران را خوردند که یکی از آنها خواهر من بود. آن زمان چون پای خواهرم در میان بود صدایم در نیامد. شهبازی آمد برای ایران مبارزه کرد و باخت و باز هم به آمریکا رفت و حتی همین حالا نیز ملی پوش آمریکا است. تصمیم های ضد و نقیض فدراسیون است که ورزشکار را ناراحت می کند.
ساعی در پایان این گفتوگو نظرش را درباره المپیکیهای ایران گفت که در ادامه میخوانید:
اتفاقی برای خدابخشی نیفتد طلا میگیرد
مهدی خدابخشی خیلی از نظر فنی خوب است و شانس زیادی دارد. من مطمئنم اگر اتفاقی برای مهدی نیفتند قطعا طلا میگیرد.
عاشورزاده بیشتر از سنش میفهمد
فرزان سن کمی دارد اما شعورش بیشتر از سنش است و من دوستش دارم چون خیلی بیشتر از سنش میفهمد. امیدوارم که مدال بگیرد. تنها باید تمرکزش را در زمین بیشتر کند. واقعا یک ورزشکار حرفه ای است.
مردانی به تواناییاش ایمان داشته باشد
سجاد توانایی خیلی بالایی دارد. اگر به تواناییاش ایمان داشته باشد قطعا همه را شکست می دهد.
کیمیا باید اولین مدال آور تاریخ بانوان ایران شود
او باید به عنوان اولین دختر ایرانی اولین مدال ایران در المپیک را بگیرد زیرا او بسیار توانمند است. خودش نیز خیلی مصمم است. باید تمریناتش را با فکر انجام دهد و امیدوارم از تجربه تیم پسران استفاده کند.
کادر فنی خوبی داریم
کادر فنی خیلی خوب است. از لحاظ فنی و تجربه خیلی خوب هستند و سالهای سال در زمین مبارزه کردند و تجربه دارند.
یک برگ نقاشی قاب شده روی میز هادی ساعی بود که او در این مورد گفت: بعد از المپیک پکن پسر بچه ای شش ساله به نام پارسا رجبی نقاشی را برای من کشید و به شورای شهر فرستاده بود. از آن زمان آن را قاب کرده و روی میزم در شورای شهر قرار دادم. همچنین این برگ شعریست که دختر بچه برای من گفته که آن را نیز نگه داشتم.