آمریکا و کانادا در این مجمع جایی ندارند. اکثر رئيسان جمهور کشورهای عضو، چپگرا و یا دستکم ترقیخواه هستند. از جمله این سران کشورها میتوان به "کریستینا فرناندز" (آرژانتین)، "اوو مورالس" (بولیوی)، "دیلما روسف" (برزیل)، "رائول کاسترو" (کوبا)، "رافائل کورهآ" (اکوادور)، "لئونل فرناندز" (دومینیکن)، "آلوارو کولوم" (گواتمالا)، "دانیل اورتگا" (نیکاراگوئه)، "فرناندو لوگو" (پاراگوئه)، "اویانتا اومالا" (پرو)، "خوسه موخیکا" (اوروگوئه)، "هوگو چاوز" (ونزوئلا) و سران بسیاری از دیگر کشورهای منطقه مانند گویان و شبه جزیره آنتیل اشاره کرد. این کشورها بخش بسیار بزرگی از خاک و تولید ناخالص منطقه آمریکای لاتین و حوزه کارائیب را در اختیار دارند.
2
آمریکا با ایجاد محور ناتوان "پاسیفیک" -شامل کشورهای شیلی، پرو، کلمبیا و مکزیک- در برابر اتحادیههایی همچون "اوناسور"، "آلبا" و مجمع "سلاک" ایستادگی کرده است. رویکرد دولتهای حاضر در محور پاسیفیک نه برآمده از نظر مردم و دموکراسی، بلکه ناشی از براندازیهایی است که با یاری تفنگداران دریایی آمریکایی صورت گرفته است.
در سال 1973 "پینوشه" با انجام یک کودتای نظامی اتحاد مردمی در شیلی را ساقط کرد.
"لوپس اوبرادور" بر این باور است که دولت فعلی مکزیک با انجام تقلب در انتخابات بر سر کار آمده است.
دولت "پورفیریو لوبو"، رئیسجمهور کنونی هندوراس با انجام یک کودتای نظامی با حمایت پایگاه نظامی "پالماسولا" به قدرت رسیده است. کشور هندوراس شاهد حمله شوم از جانب پایگاههای نظامی آمریکایی و نیروهای "نقشه کلمبیا" بود. در این تهاجم، ارقامی از نقض حقوق بشر به ثبت رسید که توضیح آنها در این متن نمی گنجد.
در پرو "آلبرتو فوجیموری"، رئیسجمهور ژاپنی-پرویی یا پرویی-ژاپنی این کشور بین سالهای 1990 تا 2000 کنگره این کشور را منحل و اپوزیسیون سوسیالیست را در یک قتلعام بیسابقه قلع و قمع کرد. شکست انتخاباتی فوجیموری دختر نیز شاید به دلیل همان خاطرات حمام خونی باشد که از آن زمان در ذهن بازماندگان حک شده است.
بسیاری از دولتهای حامی سیاستهای ایالات متحده در آمریکای مرکزی یا حوزه کارائیب برخاسته از کودتاها یا قتلعامهای مشابه هستند: نئولیبرالیسم با چاشنی خونریزی.
3
550 میلیون نفر از مردم منطقه آمریکای لاتین و حوزه کارائیب به ارزشهای خود پایبند هستند. "فرناندو لوگو"، رئیسجمهور پاراگوئه، هر قدر هم که بر ترقیخواهی خود مصر باشد نمیتواند در مقابل جریان محافظهکار و سرسخت این کشور کاری از پیش ببرد. قدرت "کریستینا فرناندز"، رئیسجمهور، در برابر الیگارشی آرژانتین بسیار ناچیز است. "پپه موخیکا" نیز در برابر سرمایهدار سالاری موجود در اروگوئه بسیار ضعیف است؛ شرایط "دیلما روسف" نیز در شبه قاره ای که برزیل می نامندش، چیزی مشابه اروگوئه است.
سختترین میدان مبارزه مربوط به "اویانتا اومالا"، رئیسجمهور منتخب پرو میشود. وی موفق شد با برتری سه درصدی پیروز نبرد انتخاباتی ماه پیش در پرو شود و به این ترتیب توانست در محور پاسیفیک خلل ایجاد کند. پرو در شرایطی به دست اومالا رسیده که این کشور قراردادی با آمریکا امضا کرده است؛ قراردادی که پیش از این مکزیک را به نابودی کشاند.
دولت نئولیبرال پرو در زمان فوجیموریِ ژاپنی و "آلان گارسیا" منافع زیادی را از جیب این ملت به شرکتهای چند ملیتی بخشید. طبق آمار سال 2009، 34.8 درصد از مردم این کشور در فقر به سر میبرند. شاخص جینی این کشور نیز برابر با 49.6 است که میزان بالایی از نابرابری را نشان میدهد. 10 درصد جمعیت محروم این کشور تنها مالک 1.5 درصد از سرمایه ملی این کشور هستند در حالی که 10 درصد ثروتمند این کشور 37.9 درصد از این سرمایه را در انحصار خود دارند. بودجه آموزش و پرورش این کشور چیزی کمتر از 2.7 درصد تولید ناخالص داخلی است و بدهیهای خارجی این کشور به 33.390 هزار دلار می رسد.
پرو دومین صادرکننده کوکائین در دنیا است و دولت نئولیبرال این کشور نیز به تامین 17 درصد تولید ناخالص داخلی از این راه معترف است.
4
بار دیگر پستی و بلندیهای سر راه اومالا و مشکلات روی دوش آمریکای لاتین را از نظر میگذرانیم. پیروزی اویانتا اومالا در پرو، هر چند که یک پیروزی قاطعانه نبود اما در عین حال برای مقابله با فوجیموری که تحت حمایت سفارت آمریکا است کافی بود.
شرکتهای تجاری، رسانهها، برخی مقامات عالیرتبه از خواص و وزارت امور خارجه آمریکا از مخالفان اومالا هستند. این شرایط یازده سال نیز در ونزوئلا حکمفرما بوده است و هنوز هم به همین منوال است. احتمال آن وجود دارد که قسمتی از نیروهای مسلح به مخالفت با رئیسجمهور منتخب پرو برخیزد، ولی بخش اعظم از ملی شدن صنعت نفت، که توسط ژنرال "بلاسکو" به انجام رسید، حمایت میکنند.
منابع پرو از ونزوئلا کمتر است اما این کشور دارای صادرات عمده طلا، مس، آهن، هیدروکربن، محصولات کشاورزی و شیلات است که ارزش آنها در سال 2010 به 35.560 میلیون دلار رسید. با وجود این، سهم کمی از این درآمد عاید مردم این کشور میشود. در مورد توزیع این درآمدها یک توافق اصلی وجود دارد: تمام برگهای برنده در دستان اومالا نیست اما او نسبت به جریان اولیگارشی پرو برتری دارد و از نظام سلطه در آمریکای لاتین بسیار جلوتر است.
5
در زمانی که شاهد متلاشی شدن محور پاسیفیک در آمریکای لاتین هستیم، ایالات متحده آمریکا نیز با بدهکاری مالی بسیار بزرگی (چیزی معادل تولید ناخالص داخلی این کشور) مواجه میشود. چهار جنگ فاجعه بار با هدف غارت نفت، آمریکا را با چند پارگی مواجه کرده است. 56 درصد از شرکت کنندگان در یک نظرسنجی بر این باورند که آمریکا مسیر غلطی را طی میکند و تنها 35 درصد از شرکت کنندگان مسیر فعلی آمریکا را صحیح میدانند.
6
به عقیده بسیاری از تحلیلگران بینالمللی، هماکنون شرایطی ویژه در آمریکای لاتین حاکم است و در برهه کنونی، محورِ مخالفِ سلطه آمریکا در این منطقه، در قویترین موضع خود قرار دارد. با نظر به این مهم، شایسته است جمهوری اسلامی ایران با بهرهگیری از تدابیر مناسب و افراد خبره و آشنا به این منطقه، از موقعیت کنونی حداکثر استفاده را برده و جای پای خود را در حیاط خلوت سابق آمریکا محکم نماید.
این مقصود نه با شعار و هیاهو بلکه با رویکرد معطوف به عمل و همراهی قوای مختلف محقق خواهد شد. سوزاندن فرصتها در بهار آمریکای لاتین روا نیست.