شاید هرگز باور نکنید، اما حقیقت دارد. مهمترین چهره صنعت سرگرمی ایران، در 30 سال گذشته، و کسی که بیش از هرکسی لبخند را به صورت ما آورده است، از افسردگی مزمن و آزاردهندهاش خلاص نمیشود. گرچه از زاویه بیرونی اینطور بهنظر میرسد که این کمدین برجسته حال خوب و صورتی خندان دارد.
مهران مدیری اینبار در جشن حافظ اعلام کرد که افسرده است. او پیش از این بارها در یادداشتهای کوتاهش که در مطبوعات به چاپ رسیده نیز اعلام کرده بود که حوصلهای برایش نمانده و خلاصه اینکه: «حالش خوب نیست.» و این دوگانهای است تعجببرانگیز، چراکه او در سه سال گذشته بدون تعطیلی درگیر ساخت مجموعه موفق قهوه تلخ بوده که مهمترین کار کمدی صنعت نمایش ایران محسوب شده است. مدیری که نوروز دو سال پیش، آخرین مصاحبه مطبوعاتیاش را با مجله زندگی ایرانی انجام داده، از آن پس در پاسخ به خبرنگاران برای گفتوگو به یک جواب بسنده میکند: «به شما یادداشت میدهم و یک عکس خوب...»
ماه پیش مجله دیار عکسی سیاه و سفید و در حالت خواب رفته از وی منتشر کرد که نشاندهنده وضع و حالی بود که او دچارش است. عکسی که با یادداشت شخصی مدیری همراه بود. کسی که تاکید دارد حوصله لبخند از زندگیاش خارج است. گرچه زندگی روزمره او در دفتر آرامش در خانه بزرگ خیابان بوسنی در منطقه فرشته میگذرد. جایی که سالهاست لوکیشن تولیدات اوست. مدیری هر روز مسیر خانه تا لوکیشن را با خودروی شخصیاش میپیماید و با خوش و بشی سریع با نگهبانان و عوامل به اتاقش میخزد. جایی که سکوتش گهگاه با دوستان نزدیک او شکسته میشود. دوستانی که حلقه آنها خیلی هم وسیع نیست. اعضای گروه کارگردانی هر روز با او جلسه دارند و بازیگران و صحنهگردانان هم لاجرم هر روز مدیری را میبینند، اما حلقه دوستان خیلی وسیع نیست. آدمهایی مثل سیامک انصاری، برادران آقاگلیان، علیرضا عصار، حامد بهداد و یکی، دو نفر دیگر.
او در این سالها زندگی شخصی خود را هم به شدت از دید مطبوعاتی جماعت دور نگه داشته و اطلاعات زیادی از او در دست نیست. جز اینکه یکی از مهمترین آدمهای زندگی آقای کارگردان، مار خوش خط و خالی به اسم آرمیتاست که مدیری علاقه زیادی به او دارد. ماری که در حال حاضر هم به لوکیشن آورده شده تا همیشه جلوی چشم باشد... و این فقط یکی از علایق عجیبی است که او را از سایرین متفاوت میکند.
شاید این حال مدیری، مربوط به دورانی باشد که او تبدیل به ستاره اصلی تلویزیون ایران شد و سپس با بیرحمی از آسمان به زیر کشیده شد و چند سالی به محاق رفت. دورانی که او آموخت سلوک یک ستاره مهمترین عامل در موفقیتهای بعدی است. اگر او روی خوشی به دوربینها – مگر آنکه دوربین قهوه تلخ باشد – نشان نمیدهد برای این است که سرک کشیدنها به زندگی او، دورانی سخت را برایش رقم زد.
مدیری که حتی دریافت دکترای افتخاری از یک دانشگاه آمریکایی هم حال او را تغییر نداد، در حال حاضر در انتظار پایان کار طراحان صحنه لوکیشن قهوه تلخ است تا سری جدید را کلید بزند. در این روزها کار او فکر کردن و مرور نقشههایی است که برای آینده دارد.
او در همان مصاحبه آخر گفته بود که دوست دارد فیلمی بسازد که بالاتر از همه استانداردهای فعلی سینمای ایران باشد. شاید تعبیر شدن این رویا لبخندی موقتی روی صورت آقای کارگردان بیاورد. نابغهای که در دورانی سخت و پر از سوءتفاهم به موفقیت رسید. دورانی که هر موضعگیری و هر جمله میتواند بهایی سختتر از تصور به همراه داشته باشد.
او به زودی دوباره به جمع ما بازخواهد گشت. زمانی که در ابتدای سری جدید قهوه تلخ از روی متنی با بینندگان صحبت میکند و با تپقهای عمدی و لبخندهای کمرنگ دل کسانی که به او خیره شدهاند را میبرد. این کاری است که او در آن متبحر است. گرچه حال درونش آنقدر متفاوت باشد که وقتی به دوستانش میرسد، بگوید: «نه، حالم خوب نیست.»
مهران مدیری اینبار در جشن حافظ اعلام کرد که افسرده است. او پیش از این بارها در یادداشتهای کوتاهش که در مطبوعات به چاپ رسیده نیز اعلام کرده بود که حوصلهای برایش نمانده و خلاصه اینکه: «حالش خوب نیست.» و این دوگانهای است تعجببرانگیز، چراکه او در سه سال گذشته بدون تعطیلی درگیر ساخت مجموعه موفق قهوه تلخ بوده که مهمترین کار کمدی صنعت نمایش ایران محسوب شده است. مدیری که نوروز دو سال پیش، آخرین مصاحبه مطبوعاتیاش را با مجله زندگی ایرانی انجام داده، از آن پس در پاسخ به خبرنگاران برای گفتوگو به یک جواب بسنده میکند: «به شما یادداشت میدهم و یک عکس خوب...»
ماه پیش مجله دیار عکسی سیاه و سفید و در حالت خواب رفته از وی منتشر کرد که نشاندهنده وضع و حالی بود که او دچارش است. عکسی که با یادداشت شخصی مدیری همراه بود. کسی که تاکید دارد حوصله لبخند از زندگیاش خارج است. گرچه زندگی روزمره او در دفتر آرامش در خانه بزرگ خیابان بوسنی در منطقه فرشته میگذرد. جایی که سالهاست لوکیشن تولیدات اوست. مدیری هر روز مسیر خانه تا لوکیشن را با خودروی شخصیاش میپیماید و با خوش و بشی سریع با نگهبانان و عوامل به اتاقش میخزد. جایی که سکوتش گهگاه با دوستان نزدیک او شکسته میشود. دوستانی که حلقه آنها خیلی هم وسیع نیست. اعضای گروه کارگردانی هر روز با او جلسه دارند و بازیگران و صحنهگردانان هم لاجرم هر روز مدیری را میبینند، اما حلقه دوستان خیلی وسیع نیست. آدمهایی مثل سیامک انصاری، برادران آقاگلیان، علیرضا عصار، حامد بهداد و یکی، دو نفر دیگر.
او در این سالها زندگی شخصی خود را هم به شدت از دید مطبوعاتی جماعت دور نگه داشته و اطلاعات زیادی از او در دست نیست. جز اینکه یکی از مهمترین آدمهای زندگی آقای کارگردان، مار خوش خط و خالی به اسم آرمیتاست که مدیری علاقه زیادی به او دارد. ماری که در حال حاضر هم به لوکیشن آورده شده تا همیشه جلوی چشم باشد... و این فقط یکی از علایق عجیبی است که او را از سایرین متفاوت میکند.
شاید این حال مدیری، مربوط به دورانی باشد که او تبدیل به ستاره اصلی تلویزیون ایران شد و سپس با بیرحمی از آسمان به زیر کشیده شد و چند سالی به محاق رفت. دورانی که او آموخت سلوک یک ستاره مهمترین عامل در موفقیتهای بعدی است. اگر او روی خوشی به دوربینها – مگر آنکه دوربین قهوه تلخ باشد – نشان نمیدهد برای این است که سرک کشیدنها به زندگی او، دورانی سخت را برایش رقم زد.
مدیری که حتی دریافت دکترای افتخاری از یک دانشگاه آمریکایی هم حال او را تغییر نداد، در حال حاضر در انتظار پایان کار طراحان صحنه لوکیشن قهوه تلخ است تا سری جدید را کلید بزند. در این روزها کار او فکر کردن و مرور نقشههایی است که برای آینده دارد.
او در همان مصاحبه آخر گفته بود که دوست دارد فیلمی بسازد که بالاتر از همه استانداردهای فعلی سینمای ایران باشد. شاید تعبیر شدن این رویا لبخندی موقتی روی صورت آقای کارگردان بیاورد. نابغهای که در دورانی سخت و پر از سوءتفاهم به موفقیت رسید. دورانی که هر موضعگیری و هر جمله میتواند بهایی سختتر از تصور به همراه داشته باشد.
او به زودی دوباره به جمع ما بازخواهد گشت. زمانی که در ابتدای سری جدید قهوه تلخ از روی متنی با بینندگان صحبت میکند و با تپقهای عمدی و لبخندهای کمرنگ دل کسانی که به او خیره شدهاند را میبرد. این کاری است که او در آن متبحر است. گرچه حال درونش آنقدر متفاوت باشد که وقتی به دوستانش میرسد، بگوید: «نه، حالم خوب نیست.»
سلبریتی ها و افسردگیهای طبیعی
اگرچه شاید برخی تصور کنند که افسردگی دستاورد دنیای ماشینی امروز است، اما این یک بیماری قدیمی است که ممکن است چندان ربطی به شهرنشینی نداشته و حتی در روستاها حادتر از شهر باشد.
افسردگی، به همان میزان که میتواند انسانهای عادی را دچار کند، میتواند گریبان چهرههای نامدار هنری، ورزشی، سیاسی و... را نیز در سراسر دنیا بگیرد.
شاید یکی از دلایل عمده افسردگی ستارههای مشهور جهان این باشد که آنها به تمام چیزهایی که دیگران (و حتی خودشان) روزی آرزوی دست یافتن به آنها را داشتهاند، رسیدهاند و گاهی این میشود نقطه پایان شوق زندگی. چرا که از منظر مادی، پول، شهرت ، امکانات و... معمولا به تدریج جذابیت خود را از دست داده و عادی میشوند.پیش و بیش از اینهاست که باید به ابعاد عمیقتری از زندگی توجه کرد. نمیتوان منکر اهمیت جنبههای مادی زندگی شد، اما تمرکز بیچونوچرا بر این دغدغههاست که هدف انسان از زندگی را دچار اغتشاش میکند.در برخی دیگر از افراد، نوسانات دورهای خُلقی به چشم میخورد و مثلا در دورهای خلقوخوی خلاق و پرانرژی داشته و در برههای، خُلقیات کمروحیه و بیانگیزه را تجربه میکنند.
گزینه دیگری نیز وجود دارد که احتمالا به بحث موردنظر ما نزدیکتر بوده و بیشتر درباره هنرمندان و کمدینها صدق میکند. آن هم اینکه افرادی که در یک اثر هنری به صورت پررنگ و فعال دیده شده و ویترین آن اثر به شمار میروند، ممکن است در دنیای زندگی شخصی خود، شخصیت درونگرا و آرامی داشته باشند که با آن ظاهر بیرونی تفاوت دارد. این است که از روی نمود بیرونی رفتار یک ستاره، لزوما نمیتوان به منویات درونی او پی برد و باید به حریم خصوصی او احترام گذاشت.
منبع: مجله اینترنتی برترین ها