به گزارش جام جم آنلاین ، عمق جنایتهای آنها دل هر خوانندهای را به درد میآورد و تنها درخواست افکار عمومی مجازات سریع آنها در ملأعام است. اجرای سریع حکم در ملأعام نهتنها نقش بازدارنده دارد، بلکه باعث تسلی درد جامعه میشود. این هفته سراغ مجرمان خبرسازی رفتیم که به خاطر جنایتهای خود و خبرساز شدن آن در ملأعام اعدام شدند. اجرای حکم این مجرمان در ملأ عام همواره با استقبال مردمی که خواهان اجرای عدالت بودند، روبهرو شده است.
عامل قتل در پل مدیریت
22 شهریور 90 اعدام شد. دانشجوی ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی بود. پسر درسخوانی که خانوادهاش به او افتخار میکردند. 22 سال داشت و ترم دیگر درسش تمام میشد، اما به جای فکر به درس، فکر دختر مورد علاقهاش در روح و روانش رژه میرفت.
او از سالهای اول دوران تحصیل در دانشگاه به دختری از همرشتهایهای خودش علاقهمند شده بود و با خود فکر میکرد میتواند با او خوشبخت شود، اما دختر او را دوست نداشت. زمانی که او پیشنهاد ازدواج داد، دختر جوان با بیتوجهی به او پاسخ منفی داد.
پسر جوان که حس میکرد به سخره گرفته شده است، از او کینه به دل گرفت و میخواست که به طریقی انتقام بگیرد. او با خود فکر کرد و به این نتیجه رسید که تعطیلات دانشگاهها بهترین زمان برای انتقامگیری است. او در روزهای تعطیل پشت در دانشگاه کشیک میداد تا وقتی دختر جوان برای دیدن نمرههایش به دانشگاه میرود او را ببیند و نقشهاش را عملی کند. سرانجام به هدفش رسید و دختر جوان و دوستش را زمانی که از دانشگاه بیرون میآمدند دید. آنها را تا نزدیکیهای پل مدیریت تعقیب کرد. زمانی که مهسا و دوستش روی پل عابر پیاده رفتند، او زمان را مناسب دید. خود را به آنها رساند و با ضربههای پیاپی آن دو را زخمی کرد. دختر جوان به سرعت توسط حاضرین به بیمارستان منتقل شد، اما به دلیل شدت جراحات جان باخت. دوستش نیز از ناحیه دست مجروح شد.
پسر جوان در دادگاه مجرم شناخته و به اعدام در ملأعام محکوم شد.
جنایت سعادتآباد
در 31 سالگی قاتل شد. در یک بنگاه مسکن در نزدیکیهای میدان کاج کار میکرد.زنی به نام ناهید طبقه پایین بنگاه را اجاره کرد و بعد از مدتی ارتباط خود را با مرد جوان آغاز کرد. بعد از مدتی رابطه ناهید و او قویتر شد تا جایی که او وسایل زندگیاش را جمع کرد و بدون عقد رسمی به خانه او رفت.
آنها با هم زندگی میکردند که او به دلیل درگیری و ضرب و شتم سه ماه به زندان افتاد. در این سه ماه هم رابطهاش با ناهید ادامه داشت. نزدیک به آزادیاش بود که ناهید هر روز از مزاحمتهای فردی به نام یزدان میگفت. زمانی هم که آزاد شد ناهید از او خواست به سراغ یزدان برود.
خودش در آخرین مصاحبه انجام شده درباره روز حادثه گفت: وقتی پیش یزدان رفتم فقط میخواستم با او صحبت کنم، اما او بدون هیچ حرفی به صورتم اسپری زد و بعد هم با لگد من را زد. من هم که بسیار عصبی شده بودم چاقوی همراهم را برداشتم و چند بار به بدنش زدم. خون جلوی چشمانم را گرفته بود و نمیدانم چه کار میکردم.
حتی به یاد ندارم چه چیزهایی به مردم میگفتم. فقط یادم است میخواستم خودم را هم بکشم، ولی ترسیدم. او چاقو را به سینه یزدان زده و یزدان نیز در خیابان روی زمین افتاده بود. او هم با داد و فریاد مردم را تهدید میکرد و به طرفشان چاقو میگرفت و اجازه نمیداد کسی به کمک او بیاید.
بعد از ساعاتی همه چیز تمام شد و یزدان جوان نیز جلوی چشم مردم جان باخت. سرانجام او دی 89 با رای دادگاه در ملأعام اعدام شد.
قاتل حنانه
دخترک همراه خانوادهاش در شهرک ولیعصر شهرستان سنقر و کلیایی زندگی میکرد.او که 5 سال بیشتر نداشت از 26 خرداد امسال گم شده و به خانه نیامده بود. خانواده دخترک که حنانه نام داشت، وقتی از یافتن او ناامید شدند، موضوع را به پلیس اعلام کردند. بعد از چند ساعت ماموران جسد کودک را در بیابانهای اطراف روستا در حالی که دست و پایش با شلوار زنانه بسته شده بود پیدا کردند. حنانه 5 ساله با یک کمربند مردانه خفه شده بود و آثار آزار و اذیت روی بدنش نمایان بود.
از شواهد موجود مشخص بود این جنایت به دست یکی از همسایگان مقتول صورت گرفته است. ماموران روزها همسایگان او را زیر نظر گرفته بودند. در همین زمان بود که تعدادی از همسایههای مقتول که دخترانی به سن حنانه داشتند به پلیس مراجعه کردند و از آزار و اذیت کودکانشان توسط یک مرد خبر دادند. آنها میگفتند به خاطر ترس از آبرو نمیخواستند موضوع را اطلاع دهند، اما با توجه به وخامت اوضاع تصمیم گرفتند گزارش دهند.
با توجه به سرنخهای به دست آمده متهم شناسایی شد و روزها تحت تعقیب قرار گرفت تا این که مشخص شد قتل حنانه کار همین فرد است. او بعد از دستگیری و اعتراف به قتل ریحانه توسط دخترانی که طعمه قرار داده بود نیز شناسایی شد و به ناچار به آزار و اذیت آنان نیز اعتراف کرد. وی سرانجام با حکم مراجع قضایی به اعدام در ملأعام محکوم و حکم مجازاتش اجرا شد.
عقرب سیاه
سال 87 در اطراف رباط کریم شایعه شده بود خفاش شب بازگشته است. این شایعات ترس را در جان هر خانم رهگذری که قصد سوار شدن به ماشین کرایهای داشت میانداخت.
اما هر چه میگذشت موضوع جدیتر میشد، چراکه حتی تعداد گزارشهای تجاوز و زورگیری به 30 نفر رسیده بود. روش سرقت، زورگیری و تجاوز مشابه بود. فرد جنایتکار در پوشش راننده تاکسی، زنان را میربود و پس از سرقت اموالشان آنها را بیهوش کرده و در بیابانهای اطراف تهران مورد آزار و اذیت قرار میداد و رها میکرد.
در یکی از روزها، پلیس شاهد درگیری خانمی با راننده ماشین پراید شده و وارد عمل شد و با دستگیری راننده متوجه میشوند جنایتکاری که ماههاست به دنبال او هستند در چنگال قانون گرفتار شده است.
این فرد که از آن پس «عقرب سیاه» نام گرفته شد، در مراحل اولیه بازجویی و بازپرسی به ربودن و آزار و اذیت چند زن و دختر اعتراف کرد. سرانجام متهم با رای دادگاه در مرداد 87 در ملأعام اعدام شد.او در روز دادگاه خود را بیگناه دانست.
تهاجم گروهی در باغ
سوم خرداد 90، 14 دختر و پسر جوان برای گذراندن اوقات خوش در کنار هم به یکی از باغهای اطراف خمینیشهر اصفهان رفته بودند که حادثهای ناگوار برایشان پیش میآید.
هنوز چند ساعتی از شروع تفریح و اقامت جوانان نگذشته بود که ناگهان 13 مرد غریبه وارد باغ شدند.
مردان متجاوز 8 مردی را که در جمع جوانان بودند در یکی از اتاقهای باغ زندانی کردند و زنان را به یکی از باغهای همان حوالی بردند. آنها با تهدید زنان و دختران جوان، آنها را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند و از صحنه گریختند.
در همین زمان یکی از افراد حاضر در صحنه با پلیس تماس گرفت. ماموران با تحقیقات فراوان دریافتند سرایدار یکی از باغهای مجاور در جریان این عمل قرار گرفته بود و با تحقیق از او توانستند متجاوزان را شناسایی کنند.
متهمان پس از شناسایی دستگیر شدند و در جلسات دادگاه چهار متهم اصلی این جنایت که همگی دارای سوءپیشینه بودند محکوم به اعدام در ملأعام شده و به دار مجازات آویخته شدند.