شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۹ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۶:۰۰

افشای پشت‌پرده‌های سفر وزیر به طبس

سفر یک ساعته‌ی وزیر بهداشت به طبس، غیر از حبس شدن او در آسانسور و امتناع از افتتاح یکی از بخش‌های بیمارستان طبس، حواشی دیگر و پشت‌پرده‌هایی نیز دارد؛
کد خبر : ۳۲۰۱۱۲

صراط: سفر یک ساعته‌ی وزیر بهداشت به طبس، غیر از حبس شدن او در آسانسور و امتناع از افتتاح یکی از بخش‌های بیمارستان طبس، حواشی دیگر و پشت‌پرده‌هایی نیز دارد؛ این سفر در عین حالی که احتمالاً فایده‌ای به حال طبس نخواهد داشت، به‌دلیل بی‌برنامگی و ناهماهنگی مسئولان طبس، به کام وزیر هم زهر شد.

به گزارش گلشن، مردم و مسئولان طبس میزبان مردی هستند که به قول خودش در یادداشتی تلگرامی از سفرش به ایتالیا بر این باور است که «قلب‌ها بزرگترین و بهترین سرزمین برای حکومتند»؛ میهمان، سیدحسن قاضی‌زاده هاشمی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور است؛ در ادامه‌ی این مطلب خواهیم گفت که آیا او توانست در قلب‌های طبسی‌ها هم حکومتی برای خود دست و پا کند!

مقابل ساختمان مجلل بیمارستان جدید طبس از حدود ساعت 11 صبح مملو از حضور مردم و مسئولانی است که برای استقبال یا درد دل با وزیر بهداشت، به انتظار ایستاده‌اند؛ اما انگار این انتظار در کنار انتظار چندین ساله‌ی مردم برای حضور پزشکان متخصص مجرب و حل مشکلات عدیده‌ی بهداشتی و درمانی شهرستان، به چشم نمی‌آید؛ زیرا که گرمای تابستان داغ طبس هم نتوانست حاضران را به دلیل تأخیر به وجود آمده در برنامه‌ها و دیر آمدن آقای وزیر نا امید کند و هم‌چنان همه چشم به درب ورودی بیمارستان منتظر وزیر هستند.

خروج پیرزنی کوژپشت از درب بیمارستان بدون توجه به شلوغی و علت آن، در حالی که ذکر خدا برلب دارد، موجب می‌شود لحظه‌ای درنگ کنیم و با خود بگوییم اگر به جای این همه انتظار برای آقای وزیر، در پیشگاه خدا می‌ایستادیم شاید حالمان بهتر از امروز بود؛ ولی در بین شلوغی مکان و ذهن مشوش‌مان به‌زودی از این قضیه گذشته و باز درگیر کار خود می‌شویم.

در بین خستگی‌مان از انتظار بیش از حد و ذق ذق زدن پاهایمان، شنیدیم که علت تأخیر در آمدن آقای وزیر، ترکیدن لاستیک خودروی یکی از همراهان ایشان است، این موضوع ذهن‌مان را درگیر می‌کند و پس از آن عدم هماهنگی درست برنامه‌ها و بازدید خارج از برنامه‌ی وزیر از محل پیشنهادی برای راه‌اندازی دانشکده علوم پزشکی طبس و بیمارستان قدیم این شهر، دلمان را به درد می‌آورد که چشم مردم به آن‌هایی است که در رأس کارند ولی این آقای وزیر، مردم و حتی رئیس بیمارستان را اینجا کاشته و از جایی دیگر بازدید می‌کند.

متوجه شدیم بخش قابل‌توجهی از این تأخیر از برنامه‌ریزی روز قبل مسئولان ارشد طبس برای سفر آقای وزیر آب می‌خورد؛ گویا در سفری که برخی مسئولان طبس برای اخذ مجوز دانشکده علوم پزشکی طبس به تهران داشته‌اند، آقای وزیر فراهم بودن زیرساخت‌ها و ساختمان مناسب را برای صدور مجوز این دانشکده لازم دانسته و اکنون مسئولان طبس فرصت سفر وزیر به طبس را برای پیگیری این موضوع غنیمت دانسته‌اند.

در پی این قضیه بود که نه‌تنها وزیر و همراهانش بلکه تمام کسانی که در تهران و بیرجند مسیر حرکت وزیر و برنامه‌های وی را مشخص کرده بودند غافلگیر شدند و در برنامه‌ای که فقط بازدید از بیمارستان جدید طبس بود، بدون هماهنگی با وزیر، 2 برنامه‌ی دیگر شامل بازدید از ساختمان قدیم دانشگاه پیام نور طبس و همچنین ساختمان بیمارستان قدیم این شهر را گنجاندند.

درگیری‌های لفظی تیم حفاظت و حراست آقای وزیر با برنامه‌ریزان هم نتوانست برنامه‌های خارج از برنامه را لغو کند و پیاده شدن آقای وزیر از خودرو در محل پیشنهادی برای راه‌اندازی دانشکده علوم پزشکی طبس به این درگیری‌ها خاتمه داد.

کاش برخی مسئولان طبس، پیش از تذکر وزیر، فلسفه‌ی روبان و قیچی و تفاوت بازدید و افتتاح را می‌دانستند یا حداقل درک می‌کردند که برای افتتاح یا حتی بازدید یک وزیر از مکانی، باید ابتدا آن مکان آماده یا حداقل خاک و غبار آن زدوده شود.

وزیر پس از ورود به محوطه‌ای که برای راه‌اندازی دانشکده علوم پزشکی طبس در محل ساختمان سابق دانشگاه پیام نور پیشنهاد شده، به‌طور غیرمنتظره با روبان و قیچی روبرو و غافلگیر می‌شود؛ وی از این حرکت دلخور شده و ضمن باز کردن روبان، از افتتاح خودداری می‌کند.

وزیر بهداشت در بازدید از این فضا با موکت‌ها و میز و نیمکت‌های کودکانه و مهدکودکی مواجه می‌شود که بالأخره زبان آقای نماینده را هم که تاکنون سکوت کرده بود باز کرد و با زهرخندی گفت اینجا قبلاً مهدکودک بوده است!

شاید هم آقایان مسئولان طبسی به‌دنبال بیدار کردن کودک درونی دانشجوهای این دانشگاه هستند!

وزیر و همراهان در ادامه از سالن اجتماعات دانشگاه پیام نور طبس بازدید می‌کنند و وزیر با حالت تمسخر و نیشخند می‌پرسد که این سوله قبلاً برای چه کاری استفاده می‌شده؟!

وزیر نسبت به این بازدیدهای خارج از برنامه شدیداً اعتراض می‌کند و می‌خواهد که از این بی‌برنامه‌گی‌ها در مقابل دوربین‌های خبرساز خودداری شود و چهره‌اش نشان از عصبانیت او و نگرانی‌اش از نتیجه‌ی این سفر دارد.

نتیجه‌ی تمام این بی‌برنامگی‌ها که گویا از سمت برخی اعضای شورای شهر و فرماندار طبس نشأت می‌گیرد، شنیدن کلمه «نه» از آقای وزیر بود.

بیمارستان قدیم طبس که گزینه‌ی دیگر برای مکان راه‌اندازی دانشکده علوم پزشکی طبس است نیز مورد بازدید قرار گرفت که باز هم به‌مانند ساختمان قدیم دانشگاه پیام نور، مملو از خاک بود و حتی یکی از درب‌های اصلی آن که به‌دلیل عدم هماهنگی، قفل بود، به زور و با ضربات یکی از اعضای شورای شهر طبس در مقابل چشمان وزیر باز شد؛ تلاش‌ها بی‌فایده است و اینجا هم نتوانست نظر آقای وزیر را جلب کند و تنها بر ناراحتی وزیر افزود.

بالأخره سیل ماشین‌های شیک خارجی که به طرف بیمارستان می‌آیند خبر از رسیدن وزیر می‌دهد؛ در میان جمعیت به سختی وارد سالن بیمارستان جدید می‌شویم و پس از بازدید از بخش اورژانس، نگران همراهان آقای وزیر هستیم که بدون توجه به ظرفیت آسانسور بیمارستان سوار بر آن می‌شوند، زیرا که پیه خرابی این آسانسور بارها به تن ما خورده است؛ در این میان خبرنگاران هم از جمله افرادی هستند که از آسانسور جا می‌مانند و از طریق راه‌پله زودتر از آقای وزیر به طبقه‌ی دوم بیمارستان جایی که قرار است بخش روان‌پزشکی بیمارستان افتتاح شود، می‌رسند.

چند دقیقه‌ای در طبقه دوم منتظر رسیدن آقای وزیر و همراهان شدیم، اما ناگهان متوجه شدیم که نگرانی‌مان کاملاً به‌جا بود؛ میزبانی آسانسور بیمارستان از آقای وزیر هم تعریفی نداشت، زیرا که تن بیمار آسانسور بیمارستان، وزیر و مردم عادی نمی‌شناسد و درمان می‌خواهد و ما باز نگران روح و روان وزیر گیر کرده در آسانسور قبل از رسیدن به بخش روان‌پزشکی هستیم؛ همراه وزیر، مسئولان دیگری از جمله امام جمعه و فرماندار طبس نیز در آسانسور گرفتار شده‌اند.

غیر از کسانی که در آسانسور همراه با وزیر بودند، کسی ندید که اعتراض شدید وزیر به فرماندار طبس با پرسش: «با یک بنر و قیچی می‌خواهید دانشکده علوم پزشکی بزنید؟» چه عرق سردی را بر تن فرماندار و مسئولان طبسی نشاند؛ ولی اگر فرماندار از لحظه‌ای بعد خبر داشت، عرق‌ها را برای آن لحظه می‌گذاشت؛ زمانی که وزیر به دلیل تکدر خاطر از برنامه‌های بی‌برنامه‌ی قبلی، از افتتاح بخش روان‌پزشکی بیمارستان طبس هم امتناع کرد؛ به‌نظر می‌رسد بخش روان‌پزشکی بیمارستان طبس جای افتتاح داشت اما ضربه‌ی تمام این بی‌برنامگی‌ها و اتفاقات قبلی، بر سر افتتاح این بخش خراب شد.

بالأخره پس از تلاش تیم فنی، آسانسور درست شده و جناب وزیر موفق به خروج از آن می‌شوند؛ وزیر در حرکتی که نشان از خستگی و بی‌حوصلگی‌اش داشت، روبان آماده شده برای افتتاح بخش روان‌پزشکی را با دست کنده و به گوشه‌ای انداخت و گفت اینجا نیاز به افتتاح ندارد و به عیادت ۹ بیمار بستری در بخش روان‌پزشکی می‌رود.

بی‌برنامگی‌ها در سفر وزیر و معطل ماندن مردم و برخی مسئولان در آفتاب، برای‌مان این ضرب‌المثل را یادآوری کرد که «از ماست که برماست»!

نگه داشتن هر 2 آسانسور مخصوص حمل تخت بیماران در بیمارستان تا موقع برگشت وزیر برای اینکه ایشان معطل آسانسور نشوند و در مقابل احتمال اینکه یک بیمار اورژانسی نیاز به استفاده از آسانسور پیدا کند، از جمله کارهای عجیبی است که علامت تعجبی را در ذهن و گردی از غم را در دل‌هامان می‌گذارد.

پس از بخش اعصاب و روان نوبت بخش بستری و پست سی‌سی‌یو است و چشم‌های بیماران و مردمی که در صف درمانگاه بیمارستان ایستاده‌اند و از همه جا بی‌خبرند و در پی کشف هویت آقای قد بلند هستند.

کاش خروج وزیر از بیمارستان طبس و قدم زدن چند ثانیه‌ای او تا پای خودرو در آفتاب سوزان شهر طبس، این فکر را در ذهنش بیاورد که این شهرستان با این شرایط آب و هوایی، مردمی محروم، قانع و صبور دارد که نیاز به توجه و رسیدگی بیشتر دارند.

سفر چند دقیقه‌ای وزیر بهداشت به طبس، آنگونه ذهنش را درگیر کرده بود که جوابش به درخواست خبرنگاران طبس برای مصاحبه، وعده دادن در شهرستان فردوس بود! البته وی در مصاحبه‌ای چند ثانیه‌ای با خبرنگار گلشن در حین سوار شدن بر خودروی لوکسش، برای راه‌اندازی دانشکده علوم پزشکی و احداث کلینیک تخصصی و پانسیون پزشکان طبس، هیچ حرف امیدوارکننده‌ای نزد.

در این هیاهو، برخی نیز در آخرین لحظه‌ها در دوی سرعت وزیر، از او پیشی گرفته، از فرصت استفاده کرده و درخواست‌هایی درباره الحاق و انتزاع شهرستان از وزیر داشتند و از وی خواستند تا این موضوع را به رئیس جمهور و وزیر کشور منتقل کند.

آقای وزیر دوباره سوار برماشین کولردار شاسی‌بلندش شد و از طبس رفت و هم‌چنان چشم‌های مردم و مسئولان به رینگ‌های زیبای ماشین خشک می‌شود و با خود می‌اندیشند که آیا آقای وزیر در مرور خاطرات سفرش به طبس، مشکلات این شهرستان، دست کودک دو ساله‌ای که در حین زایمان طبیعی دچار مشکل شده بود و اشک‌های مادر کودک که با وی درد دل می‌کرد را به‌خاطر خواهد آورد و یا فقط نامی از طبس در گوشه‌ی ذهن وزیر حک خواهد شد.

درست است که طبس، بشرویه و فردوس که مورد بازدید آقای وزیر قرار گرفت، یک حوزه‌ی انتخاباتی است؛ اما هر شهرستان برای خود مشکلات عدیده‌ای دارد که باید در همان جا به‌صورت موردی بررسی و حل شود؛ شیوه‌ی آقای وزیر در بازدید از طبس و جمع‌بندی تمام بازدیدها در شهرستان فردوس، به دل هیچ طبسی ننشست.

کاش آقای وزیر در گوشه‌ای از ذهنش یادداشت کند، مردم عامی حافظه‌ای قوی داشته و این بازدید را فراموش نمی‌کنند و چشم‌شان به دستان آن‌هایی است که دستی در کار دارند؛ روی صحبت‌مان باشماست؛ تمام کسانی که هر جایی دست و قلم و زبانتان مشکلی را از فردی حل خواهد کرد؛ ای که دستت می‌رسد کاری بکن؛ پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار.

آقای قاضی‌زاده هاشمی، کمتر از یک سال از عمر دولت تدبیر و امید باقی مانده است؛ تا دستت می‌رسد کاری بکن، تا پشیمانی هم سفره‌ی خاطرات امروزت نباشد!