جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۴ مهر ۱۳۹۵ - ۰۷:۴۱

مشاور هاشمی: آل سعود زبان نمی‌فهمد

مشاور رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه نمی‌شود با این آمریکا کنار آمد، گفت: به فرموده امام(ره) اگر آمریکا روزی به ما لبخند زد، باید یا در ماهیت آمریکایی‌ها شک کنیم یا خودمان.
کد خبر : ۳۲۴۶۰۶
مشاور هاشمی: آل سعود زبان نمی‌فهمد
صراط: مشاور رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه نمی‌شود با این آمریکا کنار آمد، گفت: به فرموده امام(ره) اگر آمریکا روزی به ما لبخند زد، باید یا در ماهیت آمریکایی‌ها شک کنیم یا خودمان.

به گزارش فارس، واکاوی سیر نفوذ در لایه‌های حاکمیت که دارای مراکز تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی برای حرکت ملت و دولت است؛ بستر مناسبی را برای درک مولفه‌های نفوذ، چگونگی نفوذ و تبعات آن برای جلوگیری از آن فراهم می‌سازد.

خبرگزاری فارس در پرونده‌ای با عنوان «واکاوی نفوذ در بدنه حاکمیت» به بررسی پدیده نفاق و نفوذ در جمهوری اسلامی پرداخته است.

«علی محمد بشارتی» در گفتگو با خبرنگاران سیاسی فارس به برخی مصادیق نفوذ در بدنه حاکمیت و روش‌های مقابله با آن پرداخت که متن این گفتگو را در زیر می‌خوانید:

وی که در حال حاضر مشاور رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است در کارنامه سیاسی خود مناصبی چون وزارت کشور دولت دوم هاشمی رفسنجانی، عضویت در اوّلین شورای فرماندهی سپاه، مسئولیت اطلاعات و تحقیقات سپاه، نماینده دورهٔ اول مجلس شورای اسلامی و قائم مقامی وزیر امور خارجه را عهده دار بوده است.

***

* آل سعود ادامه نفاق بنی‌امیه است

بشارتی در ابتدای مصاحبه و در تشریح تاریخ نفوذ در جامعه اسلامی  گفت: «نفوذ منافقین در اسلام به طور روشن از مدینه آغاز شد، سال 9 هجری که پیامبر قصد عزیمت به جنگ تبوک را داشت، عده‌ای تمارض کردند و بهانه آوردند و با بیان اینکه بیمار هستند، از رفتن به این جنگ امتناع کردند؛ رهبری آنها به دست شخصی به نام «عبدالله ابی» بود که در واقع رئیس منافقین مدینه محسوب می‌شد. پیامبر به جنگ رفت، اما اینها در غیبت ایشان مسجدی ساختند تا وقتی پیامبر از جنگ برمی‌گردد آن را  افتتاح کند و بعد آنها بتوانند از این طریق اهداف خودشان را پیش ببرند، اما خدا پیامبر را از این توطئه آگاه کرد و ایشان نه‌تنها این مسجد را افتتاح نکردند، بلکه آن را مسجد «ضرار» (به معنی زیان‌بخش) نامیدند و تخریب کردند.»

قائم مقام اسبق وزیر امور خارجه با بیان اینکه این خط نفوذ در جامعه اسلامی توسط شاگردان همین مکتب ادامه دار شد یکی از برجسته‌ترین تاثیرات تلخ این نفوذ را حاکمیت خاندان بنی‌امیه عنوان کرد و اظهار داشت: «خاندان بنی امیه در رأس بسیاری از جنگ‌هایی قرار داشتند که به پیامبر تحمیل شد، این خاندان دشمنان اسلام بودند اما برای از بین بردن اسلام تصمیم گرفتند مسلمان شوند تا اهداف خود را از این طریق پیش برند؛ «خالدبن ولید» و «ابوسفیان» از افراد برجسته این خط فکری بودند که ادعای مسلمانی کردند اما بیش‌ترین ضربه را به اسلام زدند.»

آل سعود از دیدگاه این تاریخ نویس ادامه همان جریان نفاق بنی‌امیه است و در توضیح این مطلب می‌گوید:« حکومت آل سعود توسط انگلیسی‌ها روی کار آمد، انگلیسی‌ها در ایران بهائیان و در عربستان وهابیت را برای مبارزه با اسلام علم کردند که بهائیت در ایران پا نگرفت اما وهابیون در عربستان حاکم شدند و در شبه جزیره ثروتمند عربستان حزبی به نام وهابیت تاسیس شد که در باطن و حتی در بسیاری موارد در ظاهر نیز به اسلام اعتقادی ندارند.»

وی شاهد مثال دین و ایمان نداشتن حاکمان سعودی را از خاطرات فرح پهلوی نقل می‌کند: « زمانی که اشرف، خواهر محمدرضا شاه به عربستان رفته بود با ملک فیصل پادشاه عربستان در یک استخر عکس انداخته بودند.»

* 500 هزار دلار پاداش سعودی‌ها برای ایجاد ناامنی در ایران

بشارتی بزرگترین مشکل امروز جهان اسلام را «آل سعود» عنوان می‌کند و می‌گوید:«همان‌طور که اسرائیل برای جلوگیری از وحدت مسلمانان به وجود آمد عربستان نیز برای پیشبرد همین هدف تشکیل شد؛ فجایعی که امروزه در یمن،‌لبنان، سوریه و عراق رخ می‌دهد حاصل همین نفاق است؛ اخیراً مقامات سعودی اعلام کرده‌اند که هر کس بتواند در ایران انفجاری انجام دهد، 500 هزار دلار پاداش خواهد گرفت و ما می بینیم گروه‌های تروریستی که اخیراً دستگیر شده‌اند عمدتاً از سوی سعودی‌ها حمایت می‌شوند، بنابراین خط نفاق، خط ممتدی است که تلاش دارد راه خدا را سد کند.»

* مهدی هاشمی در زمان شاه اعدام نشد ون با ساواک همکاری می‌کرد

جریان سید مهدی هاشمی را می‌توان یکی از پیچیده‌ترین جریانات انحرافی در متن انقلاب دانست؛ پیچیدگی و مرموز بودن این جریان نفوذی به گره خوردن آن در لفافه‌ای از شعارهای انقلابی و زرورقی از مذهب و سوءاستفاده از پشتوانه مرجعیت مربوط است،مشاور امنیتی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در تشریح شخصیت مهدی هاشمی می‌گوید: « قبل از پیروزی انقلاب و به جهت تحصیل در دروس حوزوی در قم، مهدی هاشمی را می‌شناختم، آدم بسیار بداخلاقی بود و درس طلبگی نیز نخوانده بود، از اول هم سیاسی بود و هیچ‌کس را قبول نداشت. اینکه می‌گویم درس نخوانده بود به این معنا نیست که در کلاس طلبگی شرکت نمی‌کرد، میان درس خواندن و فاضل شدن تفاوت بسیاری است که او از این نعمت برخوردار نشد، چطور می‌شود فردی زی طلبگی داشته باشد اما به خود اجازه دهد دستور قتل فردی مانند آیت‌الله شمس‌آبادی را بدهد؟ بر فرض که مثلاً ایشان با ساواک یا دربار ارتباط داشت (که این‌طور هم نبود) این فرض مجوزی برای قتل است؟ با چه مجوزی دستور قتل جهان سلطان، مهدیزاده،صفرزاده،مهندس بحرینیان، عباسقلی حشمت و دو فرزندش را صادر کرد؟ این آقا پیش از انقلاب با همین اتهام‌ها دستگیر شد اما به دلیل همکاری با ساواک او را اعدام نکردند.»

* امام(ره) جلوی ارتباط‌ با گروههای مسلح خارجی را گرفت

عضو اوّلین شورای فرماندهی سپاه در ادامه به نفوذ سید مهدی هاشمی به نهادهای انقلابی اشاره کرد و گفت: «یکی از اولین اقداماتی که مهدی هاشمی بعد از پیروزی انقلاب به دنبال آن بود، نفوذ در سپاه بود، ما از ابتدا مخالف بودیم و دلیل مخالفت‌مان هم سابقه این آدم بود. مهدی هاشمی در ابتدا واحد نهضت‌های آزادی‌بخش سپاه پاسداران را تاسیس کرد که پا نگرفت. درواقع می‌خواست از طریق ارتباط‌گیری و ارسال پول و اسلحه با سازمان‌های مسلح کشورهایی که علیه دولت‌شان مبارزه می‌کردند به آنها کمک کند، اما وقتی این موضوع را خدمت حضرت امام(ره) مطرح کردیم ایشان به‌شدت مخالفت کردند.

بشارتی دلیل مخالفت امام (ره) را چنین عنوان می‌کند: « استدلال حضرت امام خمینی(ره) این بود که بهترین این سازمان‌ها همین منافقین جنایتکاری بودند که در ایران آن همه کشتار کردند، درواقع فرمودند آن سازمان‌ها حتی از منافقین هم بدترند و دستور دادند قطع‌ رابطه شود. به دنبال این موضوع و وقتی مهدی هاشمی نتوانست در سپاه به اهدافش برسد بیرون آمد و منتقد نظام شد.»

وزیر کشور دولت دوم هاشمی رفسنجانی در ادامه می‌گوید: « سال 63 مهدی هاشمی از سپاه رفت و به قم آمد، اما هنوز انبوهی از اسلحه و پول در اختیارش بود و از طریق برادرش سیدهادی هاشمی به دفتر آیت‌الله منتظری نفوذ کرد، برادرش سیاست داشت اما مهدی هاشمی صریح بود و زبان تندی داشت و صراحتاً علیه همه مقامات صحبت می‌کرد، مثلاً به آقای هاشمی اکبرشاه می‌گفت و علیه آیت‌الله خامنه‌ای و یا افرادی مانند شهید بهشتی صراحتاً صحبت می‌کرد و با همه مشکل داشت.»

* 3 عیب بزرگ در شخصیت منتظری

وی در ادامه نقبی هم به شخصیت منتظری زد و با بیان اینکه برخی افراد هستند که تخصص‌شان تخریب کردن است و می‌توانند به‌راحتی با اظهار نظر همه چیز را خراب کنند اما توان درست کردن ندارند تصریح کرد: «آقای منتظری متأسفانه آدم ساده‌لوحی بود، حضرت امام (ره) در پیام 6 فروردین صراحتاً به این موضوع اشاره کردند، آقای منتظری 3 عیب بزرگ داشت: اول اینکه ساده‌لوح بود و به‌راحتی تحت‌تأثیر قرار می‌گرفت، عیب دومش این بود که دوراندیش نبود و به آینده فکر نمی‌کرد، حضرت امام (ره) به هزار و یک دلیل لیاقت رهبری انقلاب را داشتند و یکی از دلایل آن صبر و حوصله زیاد ایشان بود، وقتی برای هر گزارشی خدمت امام می‌رفتیم به‌دقت گوش می‌کردند و من حتی یک بار هم ندیدم که وسط حرف کسی بپرند. وقتی که از ایشان سوال می‌کردیم حتی اگر جواب آن هم روشن بود صبر می‌کردند و فردای آن روز جواب می‌دادند و گفتار و رفتارشان متفکرانه بود، ولی آقای منتظری این‌گونه نبود.

* منتظری حرف منافقین را بیشتر از حرف ما قبول داشت

بشارتی سومین مشکل منتظری را دربست پذیرفتن  سخنان مخالفین نظام دانست و گفت: « هرچه مخالفین می‌گفتند دربست می‌پذیرفت اما هر گزارشی که از سوی ما ارائه می‌شد می‌گفت شما دائم این حرف‌ها را می‌زنید اما فلان آقا می‌گوید دروغ است. حال چه کسی می‌گفت گزارشات ما دروغ است؟ مسعود رجوی ملعون یا مهدی هاشمی و یا هادی هاشمی. هر کسی از منافقین و لیبرال‌ها حرفی می‌زد منتظری قبول می‌کرد؛ در واقع بهترین ضبط‌ صوت نهضت آزادی در دفتر آقای منتظری بود.»

* فایل صوتی منتظری قابل اعتنا نیست

مشاور امنیتی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در واکنش به انتشار فایل صوتی مرحوم منتظری و انتقاد او از اعدام منافقین در سال 67 اظهار داشت: آقای منتظری وقتی در قم و در قید حیات بود کسی به ایشان ارادتی نداشت، تأثیر این فایل صوتی در حد همان سمیناری است که منافقین در پاریس برگزار کردند. شبهات را مردم باید با عقل خودشان بسنجند، آزادی در کشور ما در حدی است که یک‌بار یکی از غربی‌ها گفته بود ما نیازی به جاسوس در ایران نداریم، بیش‌ترین اطلاعات را سخنران‌های شما به ما می‌دهند!»

* ماجرای بازجویی از جلادان طاغوت

وی در ادامه این گفتگو گریزی هم به فعالیت‌های خود در ابتدای انقلاب و نحوه بازجویی از سران ساواک زد و گفت: من از 21 بهمن 57 بازجویی برخی سران رژیم را آغاز کردم، چون هم حقوق خوانده بودم و هم مدتی را در زندان بودم، بنابراین مسئولیت بازجویی برخی از ژنرال‌های ارتش شاه را به من داده بودند، در زمان بازجویی حتی یک تلنگر به آنها نزدیم، به عنوان مثال وقتی «تهرانی» (شکنجه‌گر معروف) را که یکی از خونخوارترین افراد ساواک بود، آوردند من پشت میزم نشسته بودم، به او گفتم: آقای دکتر! من را می‌شناسید؟ تو بیش‌تر از هزار شلاق به من زدی! بعد که خدمت امام (ره) رفتیم و گزارش کار دادیم و گفتیم که با این افراد کم‌ترین برخوردی نشد، حضرت امام (ره) با آن عظمت که به قول شاعر «شما نه مثل دماوند که او به مثل شماست» چشم‌هایش پر از اشک شد و گفت خدا را شکر می‌کنم که در حکومتی هستم که این‌طور عدالت در آن رعایت می‌شود. ما گاهی حتی آبگوشت برای خوردن نداشتیم، اما برای زندانی‌ها چلوکباب می‌گرفتیم.»

* آیا زندانیان در ابتدای انقلاب شکنجه شدند؟

بشارتی جزو کمیته‌ای بود که حضرت امام (ره) برای بررسی شایعه شکنجه در زندان‌ها تشکیل دادند. وی در این مورد می‌گوید:« به دستور حضرت امام(ره) کمیته‌ای تشکیل شد که ببینیم شایعه شکنجه در زندان‌ها حقیقت دارد یا خیر. این گزارش را در اختیار مجلس هم قرار دادیم، در آن زمان زندانی سیاسی، رادیو و تلویزیون داشت، به کسی که اتهامش قتل بود وقت ملاقات می‌دادند، به افرادی که زیربازجویی بودند مرخصی داده می‌شد، آیا اینها شکنجه است؟»

* خانه تیمی موسی خیابانی اینگونه لو رفت

عضو اوّلین شورای فرماندهی سپاه در ادامه در پاسخ به این سوال که چرا پس از پیروزی انقلاب؛ نفوذ فردی و جریانی به قدری قدرتمند عمل می‌کند که فردی مانند کلاهی حادثه 7 تیر را می‌آفریند و درست 2 ماه بعد شخصی مانند  کشمیری تا مقام دبیری شورای امنیت پیش می‌رود و فاجعه 8 شهریور را رقم می‌زند توضیح داد: « قبول کنید که شیعه اگرچه سابقه مبارزاتی بیش از 1400 سال دارد، تنها  4 سال و 9 ماه و 6 روز حکومت‌داری حضرت علی(ع) را  تجربه کرد. چنین نفوذی در اوایل انقلاب از عوارض بی‌تجربگی بود که من هم آن را قبول دارم. یک روز یک کارگر شهرداری در زعفرانیه متوجه شد سطل آشغال منزلی که می‌گفتند سه نفر در آن زندگی می‌کنند، خیلی بیشتر از سه نفر زباله تولید می‌کند، به بچه‌های کمیته خبر داد و آنها خانه را زیرنظر گرفتند و متوجه شدند «موسی خیابانی» در آن اقامت دارد.»

* بعد از ترور رجایی و باهنر جلوی نفوذ تا حدود زیادی گرفته شد

بشارتی ادامه می‌دهد: «در واقع می‌خواهم بگویم که ما تجربه حکومت‌داری زیادی نداشتیم، بخش اطلاعاتی و امنیتی و  نظامی نیز همین طور بود و ضرباتی که اول انقلاب خوردیم به خاطر بی‌تجربگی و البته حسن‌ظن بیش از حد به افراد بود؛ البته بعد از 7 تیر و 8 شهریور سال 60 توانستیم تا حد زیادی جلوی ضربات نفوذی‌ها را بگیریم.»

* هیچگاه نمی‌توان کاملا جلوی نفوذ را گرفت

مسئول اطلاعات و تحقیقات سپاه با رد این نظریه که تنها عامل اصلی نفوذ در ابتدای انقلاب ضعف سیستم اطلاعاتی، امنیتی بود توضیح می‌دهد: «من خلاء سیستم یکپارچه اطلاعاتی را تنها دلیل این ضربات نمی‌دانم، امروز آمریکا از یک سیستم امنیتی بسیار قوی، یعنی CIA برخوردار است، ولی چقدر نفوذی در آن پیدا کردند! افراد بسیاری نیز توانستند در دستگاه امنیتی شوروی (KGB) نفوذ کنند. این نفوذ همیشه ممکن است، ما بعد از 8 شهریور همه ورودی‌ها را بستیم، ولی جلوگیری از نفوذ کار آسانی نیست و هیچ‌وقت نمی‌شود به‌طور کامل جلوی آن را گرفت، اما می‌شود آن را به حداقل رساند.»

* یکی از بستر‌های نفوذ، عواطف افراد نسبت به فرزندانشان است

وی یکی از عوامل شایع و بسترساز نفوذ را عواطف و احساسات اشخاص دانست و گفت: « نمی‌شود منکر عواطف اشخاص شد، به هر حال مثلاً فرد  نسبت به فرزند خود علقه‌ای دارد و ممکن است این فرزند با منافقین همکاری کند، ما چطور باید جلوی این عواطف را بگیریم؟ کم‌تر افرادی مانند مرحوم آیت‌الله محمدی گیلانی و یا مرحوم آیت‌الله خزعلی پیدا می‌شوند که با فرزندانشان چنین برخوردی کنند. اگر افراد نتوانند جلوی عواطف خود را بگیرند، یکی از بسترهای نفوذ فراهم می‌شود.»

* گزینه نظامی دشمن حرف بی‌خود است

بشارتی در بخش پایانی این گفتگو به برخی موضوعات روز اشاره کرد و اظهار داشت: امروز دنیا فهمیده است که با این انقلاب نمی‌شود درافتاد و خودشان می‌دانند که تهدید گزینه‌های روی میز، حرف بیخودی است، عربستان 19 ماه است که شبانه‌روز یمن را بمباران می‌کند، اما آیا توانست مردم این کشور را از بین ببرد؟ انگلیس، آمریکا، اسرائیل، امارات و بسیاری از کشورهای دیگر به عربستان کمک می‌کنند و یمن در محاصره کامل است، چرا کاری از پیش نمی‌برند؟ چون وقتی ملتی به پا خاست، نمی‌شود جلوی آن را گرفت.

* اگر آمریکا لبخند زد باید به خودمان شک کنیم

وی با اشاره به برخی سخنان بنیانگذار انقلاب اسلامی تصریح کرد: حضرت امام(ره) فرمود؛ اگر آمریکا روزی به شما لبخند زد و یا از شما تعریف کرد یا در ماهیت آمریکایی‌ها شک کنید یا خودتان. ماهیت آمریکا که عوض نشده، پس باید در خودمان شک کنیم.

* آل سعود زبان نمی‌فهمد

چشم انداز روابط ایران و عربستان با توجه به اتفاقات و چالش‌های اخیر میان دو کشور، موضوع دیگری بود که مشاور امنیتی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره آن گفت: پیام رهبر انقلاب در مورد عربستان بسیار مهم و تعیین‌کننده بود. ما باید بدانیم که رژیم حاکم بر عربستان ذاتاً با ایران مخالف است، چه در زمان شاه و چه بعد از پیروزی انقلاب، چون آنها اصولاً ضد اسلام و ضد شیعه هستند.

بشارتی ادامه داد: در حالی که خدا می‌گوید دشمن‌ترین دشمنان شما یهودیان و مشرکین -که مصداق امروز آنها اسرائیل و آمریکاست- هستند، اما می‌بینیم که حکومت آل سعود همه اینها را فراموش کرده و به دشمنی با ایران می‌پردازند، چون می‌خواهد حرف آخر در منطقه را خودش بزند، اما نه در زمان شاه این فرصت به او داده شد و نه امروز، ما نمی‌توانیم با آل سعود و با این تفکر و عملکردشان کنار بیاییم.

وی تصریح کرد: آیا وقتی آنها به خودشان اجازه می‌دهند مردم بی‌پناه یمن را قتل‌عام کنند، ما باید ساکت باشیم؟ مگر 13 نفر از عناصری که در 11 سپتامبر دست داشتند از کنسولگری آمریکا در جده ویزا نگرفتند.

«آل سعود زبان نمی‌فهمد، آنها سال گذشته موجب کشته شدن آن همه از حجاج شدند، ولی عذرخواهی نکردند و حتی اگر ما با آنها همکاری هم می‌کردیم، برای اعزام حجاج‌ ما ویزا نمی‌دادند.»

بشارتی خاطرنشان کرد: بنده هر 3 سال بعد از کشتار حجاج در دهه 60 عضو تیمی بودیم که برای مذاکره با عربستان رفتیم و معتقدم حتی اگر همکاری هم می‌کردیم، آنها به ما اجازه نمی‌دادند. با این سیستم و حکومتی که در عربستان بر سر کار است و با این تفکر نمی‌شود کنار آمد.

* نمی‌توان با آمریکا کنار آمد

وی درباره آینده روابط ایران و آمریکا نیز اینطور گفت: «به قول انگلیسی‌ها اوباما حتی در اواخر دولت خودش هم انگلیس را به دلیل خروج از اتحادیه اروپا تهدید می‌کند، وقتی آنها با دوستان خودشان این برخورد را دارند، ما چطور می‌توانیم با آنها کار کنیم، بنابراین با این آمریکا هم نمی‌شود کنار آمد.»