صراط: از
سال 2013 تاکنون، بیش از ده هزار نفر در تلاش برای عبور از دریای مدیترانه
و رسیدن به اروپا غرق شده و جان خود را ازدست دادهاند. در پسِ این
مرگها یک قاچاقچی با درآمد چندین میلیون دلاری وجود دارد که دارای
ارتباطات و اتصالات مالی با فرانکفورت، ایتالیا و لیبی است.
به گزارش فرارو به نقل از اشپیگل، این مرد تحت تعقیبترین قاچاقچیِ مهاجر در دنیاست. اما هیچ تصویری از او وجود ندارد. تنها تصویر در دست از وی چهرهنگاریای است که توسط بازرسان درستشده است. مردی چهارشانه با موهای کوتاه. گمان میرود اهل اتیوپی و 40 ساله باشد و گویا حدود ده سال است که در این تجارت فعالیت دارد.
پشت تلفن صدایی کلفت و تودماغی دارد و با دقت کلماتش را انتخاب میکند. گاهی میان جملات عربی از کلمات انگلیسی استفاده میکند. کلماتی مانند " جلیقه نجات". این کلمه را پس از غرق شدن یکی از کشتیهایش در سواحل لامپوسا ر سوم اکتبر 2013 طی یک تماس تلفنی رهگیری شده استفاده کرد: " هرگز در کشتیها جلیقه نجات نگذاشتم، روشن شد؟"
در آن روز و در فاصلهای که از آن جزیره لامپدوسل قابلرؤیت بود، کشتی غرق شد و 366 نفر جان خود را از دست دادند. مردی که تدارکات این سفر را بر عهده داشت از این فاجعه نابود شد؛ نه به این دلیل که افراد زیادی کشته شدند، بلکه به این دلیل که به اعتبارش لطمه وارد شد. او گفت: " پناهجویان بیشماری که با سازمانهای دیگر سفر کردند نیز غرق و طعمه ماهیها شدند. اما هیچکس درباره آنها حرف نمیزند."
نامش ارمیاس گِرمای است.
به قول پاپ فرانسیس بعد از آن " روز گریان" ، حدود ده هزار نفر دیگر در دریای مدیترانه غرق شدهاند. بهطور میانگین به ازای هر سه ساعت یک نفر. در همین دوره، حدود 500 هزار نفر سالم به سواحل ایتالیا رسیدند؛ که رویهمرفته در سه سال گذشته چندین میلیارد یورو به جیبِ قاچاقچیان مهاجر آفریقایی رفته است.
قوانین این تجارت مرگبار توسط افرادی اهل اتیوپی، سودان و لیبی تحمیل میشود، اما مردان اریترهای نقش پررنگتری دارند. وطنشان یکی از فقیرترینهای دنیا است با یک دیکتاتوری تکحزبی حاکم که سازمان دیدهبان حقوق بشر آن را " زندان عظیم" میخواند. بیش از یک میلیون اریترهای به خارج از کشور فرار کردهاند که بازار خوبی برای قاچاقچیان مهاجر در اریتره به وجود آورده است. آنها از مسیرهای اصلی و مرکزی در سراسر مدیترانه استفاده میکنند.
همانطور که گزارشهای تماسهای تلفنی ردیابی شده توسط مقامات ایتالیا نشان میدهد، فرستادگان قاچاقچیان در خارطوم، طرابلس، پالرمو، رم، فرانکفورت و جاهای دیگر شبکههای بسیار قویای به وجود آوردهاند. با گسترش در سرتاسر مسیر، هممیهنان خود را به سمت شمال هدایت میکنند و ثروتی میلیونی به جیب میزنند.
درخواستهای پناهندگی به آلمان بیش از هر کشور دیگری در آفریقا از اریتره است. همزمان، تعداد قاچاقچیان مهاجر نیز در آلمان رو به افزایش است. تجارت قاچاق مهاجر به بهعنوان یکی از سودآورترین تجارتها در کنار قاچاق اسلحه و مواد مخدر قرارگرفته است و تا حد زیادی تحت کنترل اهالی اریتره درآمده. این اتفاق درست زیر دماغ مقامات آلمانی در حال وقوع است که رویکرد انفعالیشان دراینباره با حیرت مقامات ایتالیا مواجه شده است.
اشپیگل ماهها برای تهیه گزارش درباره شبکه قاچاقچیان مهاجر در لیبی، ایتالیا، فرانکفورت و برلین وقت صرف کرد. ما بیش از هزار صفحه از فایلها و سوابق محرمانه را بررسی کردیم و با پناهندگانی که در سفر مدیترانه جان سالم به در بردند، گفتگو کردیم. این گزارش تصویری روشن از قاچاقچیان مهاجر فراهم کرد که حاضرند مرگ هزاران انسان را بپذیرند.
یکی از بدنامترین قاچاقچیان ارمیاس گرمای است.
طرابلس، لیبی
ایستگاه پلیس معروف به طارق السیکا است که نام خیابانی که در آن واقع است را بر آن گذاشتهاند و در قلب شهر بزرگِ لیبی قرار دارد. اینجا جایی است که جرائم ارمیاس گرمای و دیگر قاچاقچیان بررسی میشود. تا همین اواخر، این منطقه همیشه برای خارجیان خارج از دسترس بوده است.
یک دروازه فولادی به روی حیاطی بزرگ باز میشود. در سمت چپ دفاتری متعلق به بازرسان و نیروهای ویژه وجود دارد. در سمت راست نیز سلولهای زندان قرار دارند. طارق السیکا یک واحد برتر و مسئول دستگیری قاچاقچیان آدم و اعضای گروههای افراطگر است. برخلاف هرجومرجی که در لیبی عادی شده است، شرایط در اینجا منظم و تنظیمشده است: برنامههای تغییر شیفت روی دیوار زدهشده است و سوابق عملیات واحد بهدقت و با جزئیات ثبتشدهاند.
حسام، سرپرست شیفت، که خواست نام خانوادگیاش به دلیل مسائل امنیتی ذکر نشود، بهجای یونیفرم تی شرت و شلوار جین به تن دارد. ریشهایش همانند اعضای گروه شبهنظامی لیبی است: نیمدایرهای دقیق از گوش تا گوش که از زیر لب پایین میگذرد. موهایش را نیز دماسبی کرده است.
زمانی که از او سؤال شد که آیا حدسی درباره محل اقامت گرمای دارد یا نه، پاسخ داد: "میدانیم او و افرادش کجا هستند، با کی کار میکنند، اقداماتشان آنها را کجا میبرد و کجا زندگی میکنند." او فایلی را میگیرد و آنچه میدانند را بازگو میکند: او میگوید گرمای تا سال 2015 در بخشی از طرابلس زندگی میکرد که اکثر جمعیت آن را مهاجران آفریقایی تشکیل میدانند؛ نقطه انتقال مواد مخدر، سلاح و الکل. حسام میگوید واحدش دو بار به آپارتمان گرمای حمله کردند، اما او توانست هر دو بار فرار کند. در حال حاضر، گرمای با محافظهای مسلحش در صبراته شهری مرزی در غرب لیبی پنهان شده است. او افزود، متأسفانه مقامات امنیتی لیبی نیرو و سلاح کافی برای تعقیب او در این شهر را ندارند.
قاچاقچیان زیادی وجود دارند که آشکارا درباره روابط عالی خود با پلیس لیبی لاف میزنند و ادعا میکنند بهراحتی با رشوه به مأموران اجرای قانون، هر کس را که بخواهند از زندان آزاد میکنند. زمانی که درباره چنین ادعایی از او سؤال شد حسام پاسخ داد این پدیده بدون شک در لیبی وجود دارد، اما نه در واحد او.
یوناس یکی از واسطههای پیشین گرمای که نزدیک دو متر قد دارد میگوید: "ارمیاس یک اتیوپی با تابعیت اریتره است و لباسهای معمولی مانند تی شرت و شلوار جین به تن میکند." از زمانی که واحد طارق السیکه او را در محل کارش دستگیر کرد ( در کافهای در سفارت اریتره در طرابلس)، با نیروهای ویژهی لیبی همکاری میکند. روزی که به آنجا رفتیم، او را بهعنوان شاهدی مهم معرفی کردند. یوناس میگوید به ازای هر پناهجویی که به گرمای معرفی میکرد، 50 دینار ( 30 یورو یا 33 دلار) از وی دریافت میکرد. برخی از آنها در کشتیای بودند که در سواحل لامپدوسا غرق شد. یوناس میگوید در شب حادثه، ارمیاس لیستی از نام مسافران را زیر درب سفارت اریتره انداخت تا خانوادههایشان در جریان قرار گیرند." حرکتی ظالمانه که گرمای به آن افتخار میکند. خویشاوندانِ مسافران که اکثراً اهل اریتره بودند، بهسرعت از رخداد مطلع شدند و گرمای به آن افتخار میکند. اینگونه رفتارها برای تجارتش مفید است.
یوناس میگوید: "بلافاصله با او تماس گرفتم و در کافهتریا با او قرار گذاشتم. میخواستم وادارش کنم به خانوادههای قربانیان غرامت بپردازد. او در ابتدا مخالفت کرد، اما در آخر تنها هزینهای که برای سفر دریافت کرده بود را پس داد. هیچکس مبلغ بیشتری دریافت نکرد."
گرمای در صحبتی تلفنی با یک قاچاقچیِ مهاجر از سودان گفت که تنها مقصران این حادثه خود مسافران هستند. او افزود که آنها دستورات او را دنبال نکردند و بیدقتی آنها باعث شد کشتی واژگون شود. او اصرار داشت که عذاب وجدان ندارد. گرمای گفت: " اگر من قوانین را دنبال میکردم و بازهم آنها میمردند، کار سرنوشت است."
مرد سودانی هم با او موافقت کرد: "در برابر خواست خدا نمیتوان ایستادگی کرد."
فرانکفورت، آلمان
برای اینکه بفهمیم میلیونها یوروی بهدستآمده توسط قاچاقچیان مهاجر سر از کجا درمیآورد، باید ردِ همسر ارمیاس " مانا ابراهیم" را بگیریم. آتا یک شاهد عینی میگوید او به آلمان پناهنده شده است. آتا میگوید: " او اکنون در فرانکفورت زندگی میکند. تمام پولی که ارمیاس به دست میآورد در آلمان است."
مقامات پالرمو ادعا میکنند که تمام اطلاعات در دست درباره همسر ارمیاس را در اختیار همتایان آلمانی خود قرار دادهاند. اما در آلمان، کسی چیزی درباره مانا ابراهیم نمیداند: هیچکس در سازمانهای مسئول و هیچیک از بازرسان و مقامات قانونی. اما ادعا دارند که همهچیز را بهدقت دنبال میکنند.
دادستان فرانکفورت در پاسخ به درخواست اشپیگل برای اظهارنظر درباره این موضوع گفت که بدون شک آلمان یکی از نقاط مرکزی برای قاچاقچیان اریتره است. بخش جرائم سازمانیافته بارها مأموریتهایی باهدف دستگیری سرانِ " تجارت قاچاق خارجیها" انجام داده است. اما تنها موفق به دستگیری مهرههای غیرکلیدی شده است.
در همین حال، بازرسان پالرمو شکایت دارند که چندین قاچاقچی عمدهی مهاجر از سازمان گرمای، هنوز در آلمان هستند. در سالهای گذشته اشخاص قابلتوجهی در آلمان دستگیر شدند. مثلاً میشو تسفاماریام. او متهم به تدارک دیدن سفری است که در آن 244 مهاجر در ماه ژوئن 2014 بدون هیچ نشانهای ناپدید شدند. پسازآن حادثه، او به آلمان رفت و درخواست پناهندگی داد. در ماه دسامبر 2014 بازرسان او را در مونشنبرگ پیدا کردند؛ شهری در براندنبورگ در ایالت شرقی آلمان.
یوناس ردای، یک عضو مهم در شبکه سیسیل یک نمونه دیگر است. او بعدها به گوتینگن پناهنده شد و در ماه فوریهی امسال دستگیر شد. یا مولوبراهان گوروم که به خزانهداری یکی از قدرتمندترین گروههای قاچاق مهاجر متهم شده است. او نیز در اوت 2015 دستگیر شد.
زاویه، لیبی
تپههای کوچک شن و ماسه در گورستانی نهچندان دور از شهر زاویه تقریباً بیپایان به نظر میرسند. بلوکهای سفید، صدها بلوک سفید یا شاید هم هزارتا، سنگقبر بدنهای بینامونشانی هستند که امواج دریا آنها را به ساحل آورده است. هر جا در این گورستان، با جابهجا شدن شن و ماسه توسط باد، ژاکت و یا استخوانی از زیر خاک بیرون میزند. مانند صفحات پارهپاره از کتابی قدیمی که در باد ورق میخورند.
چند کیلومتر آنطرفتر، حدود شش گارد ساحلی در زاویه به دریا زل زدهاند. سخنگویشان که به او کلنل ناجی میگویند، بهوضوح تلاش دارد نقش به سزایی در مبارزه با قاچاق انسان ایفا کند. از سیام اوت، تیمش از تحت آموزشهای اتحادیه اروپا قرار گرفت و اکنون با دیدن قایق پناهندگان باید آن را به ساحل بیاورند.
اما تعیین اینکه درنهایت چه موضعی دارند دشوار است. پناهندگان میگویند اولین سؤالی که هنگام سوارشدن به کشتی پرسیده میشود این است: "مال کی هستید؟" یا بهعبارتدیگر به کدام قاچاقچی پول دادید؟ این سؤال تعیین میکند که آیا کشتی شما اجازه دارد به سمت کشتیهای اتحادیه اروپا برود یا خیر. به نظر میرسد قاچاقیانی وجود دارند که رابطه خوبی با گارد ساحلی دارند و برخی نیز نیازی به برقراری روابط حسنه با گارد ساحلی ندارند.
کلنل ناجی میگوید حمایت آلمان از افرادش در مبارزه با قاچاق انسان بسیار خوب است. اما بااینحال برای متحدانش در شمال توصیهای دارد: "باید قوانین پناهندگی خود را تغییر دهید. در حال حاضر قاچاقچیان از شما بهعنوان یک تاکسی استفاده میکنند که مشتری را برمیدارد و به خارج از سواحل لیبی میرساند."
به گزارش فرارو به نقل از اشپیگل، این مرد تحت تعقیبترین قاچاقچیِ مهاجر در دنیاست. اما هیچ تصویری از او وجود ندارد. تنها تصویر در دست از وی چهرهنگاریای است که توسط بازرسان درستشده است. مردی چهارشانه با موهای کوتاه. گمان میرود اهل اتیوپی و 40 ساله باشد و گویا حدود ده سال است که در این تجارت فعالیت دارد.
پشت تلفن صدایی کلفت و تودماغی دارد و با دقت کلماتش را انتخاب میکند. گاهی میان جملات عربی از کلمات انگلیسی استفاده میکند. کلماتی مانند " جلیقه نجات". این کلمه را پس از غرق شدن یکی از کشتیهایش در سواحل لامپوسا ر سوم اکتبر 2013 طی یک تماس تلفنی رهگیری شده استفاده کرد: " هرگز در کشتیها جلیقه نجات نگذاشتم، روشن شد؟"
در آن روز و در فاصلهای که از آن جزیره لامپدوسل قابلرؤیت بود، کشتی غرق شد و 366 نفر جان خود را از دست دادند. مردی که تدارکات این سفر را بر عهده داشت از این فاجعه نابود شد؛ نه به این دلیل که افراد زیادی کشته شدند، بلکه به این دلیل که به اعتبارش لطمه وارد شد. او گفت: " پناهجویان بیشماری که با سازمانهای دیگر سفر کردند نیز غرق و طعمه ماهیها شدند. اما هیچکس درباره آنها حرف نمیزند."
نامش ارمیاس گِرمای است.
به قول پاپ فرانسیس بعد از آن " روز گریان" ، حدود ده هزار نفر دیگر در دریای مدیترانه غرق شدهاند. بهطور میانگین به ازای هر سه ساعت یک نفر. در همین دوره، حدود 500 هزار نفر سالم به سواحل ایتالیا رسیدند؛ که رویهمرفته در سه سال گذشته چندین میلیارد یورو به جیبِ قاچاقچیان مهاجر آفریقایی رفته است.
قوانین این تجارت مرگبار توسط افرادی اهل اتیوپی، سودان و لیبی تحمیل میشود، اما مردان اریترهای نقش پررنگتری دارند. وطنشان یکی از فقیرترینهای دنیا است با یک دیکتاتوری تکحزبی حاکم که سازمان دیدهبان حقوق بشر آن را " زندان عظیم" میخواند. بیش از یک میلیون اریترهای به خارج از کشور فرار کردهاند که بازار خوبی برای قاچاقچیان مهاجر در اریتره به وجود آورده است. آنها از مسیرهای اصلی و مرکزی در سراسر مدیترانه استفاده میکنند.
همانطور که گزارشهای تماسهای تلفنی ردیابی شده توسط مقامات ایتالیا نشان میدهد، فرستادگان قاچاقچیان در خارطوم، طرابلس، پالرمو، رم، فرانکفورت و جاهای دیگر شبکههای بسیار قویای به وجود آوردهاند. با گسترش در سرتاسر مسیر، هممیهنان خود را به سمت شمال هدایت میکنند و ثروتی میلیونی به جیب میزنند.
درخواستهای پناهندگی به آلمان بیش از هر کشور دیگری در آفریقا از اریتره است. همزمان، تعداد قاچاقچیان مهاجر نیز در آلمان رو به افزایش است. تجارت قاچاق مهاجر به بهعنوان یکی از سودآورترین تجارتها در کنار قاچاق اسلحه و مواد مخدر قرارگرفته است و تا حد زیادی تحت کنترل اهالی اریتره درآمده. این اتفاق درست زیر دماغ مقامات آلمانی در حال وقوع است که رویکرد انفعالیشان دراینباره با حیرت مقامات ایتالیا مواجه شده است.
اشپیگل ماهها برای تهیه گزارش درباره شبکه قاچاقچیان مهاجر در لیبی، ایتالیا، فرانکفورت و برلین وقت صرف کرد. ما بیش از هزار صفحه از فایلها و سوابق محرمانه را بررسی کردیم و با پناهندگانی که در سفر مدیترانه جان سالم به در بردند، گفتگو کردیم. این گزارش تصویری روشن از قاچاقچیان مهاجر فراهم کرد که حاضرند مرگ هزاران انسان را بپذیرند.
یکی از بدنامترین قاچاقچیان ارمیاس گرمای است.
طرابلس، لیبی
ایستگاه پلیس معروف به طارق السیکا است که نام خیابانی که در آن واقع است را بر آن گذاشتهاند و در قلب شهر بزرگِ لیبی قرار دارد. اینجا جایی است که جرائم ارمیاس گرمای و دیگر قاچاقچیان بررسی میشود. تا همین اواخر، این منطقه همیشه برای خارجیان خارج از دسترس بوده است.
یک دروازه فولادی به روی حیاطی بزرگ باز میشود. در سمت چپ دفاتری متعلق به بازرسان و نیروهای ویژه وجود دارد. در سمت راست نیز سلولهای زندان قرار دارند. طارق السیکا یک واحد برتر و مسئول دستگیری قاچاقچیان آدم و اعضای گروههای افراطگر است. برخلاف هرجومرجی که در لیبی عادی شده است، شرایط در اینجا منظم و تنظیمشده است: برنامههای تغییر شیفت روی دیوار زدهشده است و سوابق عملیات واحد بهدقت و با جزئیات ثبتشدهاند.
حسام، سرپرست شیفت، که خواست نام خانوادگیاش به دلیل مسائل امنیتی ذکر نشود، بهجای یونیفرم تی شرت و شلوار جین به تن دارد. ریشهایش همانند اعضای گروه شبهنظامی لیبی است: نیمدایرهای دقیق از گوش تا گوش که از زیر لب پایین میگذرد. موهایش را نیز دماسبی کرده است.
زمانی که از او سؤال شد که آیا حدسی درباره محل اقامت گرمای دارد یا نه، پاسخ داد: "میدانیم او و افرادش کجا هستند، با کی کار میکنند، اقداماتشان آنها را کجا میبرد و کجا زندگی میکنند." او فایلی را میگیرد و آنچه میدانند را بازگو میکند: او میگوید گرمای تا سال 2015 در بخشی از طرابلس زندگی میکرد که اکثر جمعیت آن را مهاجران آفریقایی تشکیل میدانند؛ نقطه انتقال مواد مخدر، سلاح و الکل. حسام میگوید واحدش دو بار به آپارتمان گرمای حمله کردند، اما او توانست هر دو بار فرار کند. در حال حاضر، گرمای با محافظهای مسلحش در صبراته شهری مرزی در غرب لیبی پنهان شده است. او افزود، متأسفانه مقامات امنیتی لیبی نیرو و سلاح کافی برای تعقیب او در این شهر را ندارند.
قاچاقچیان زیادی وجود دارند که آشکارا درباره روابط عالی خود با پلیس لیبی لاف میزنند و ادعا میکنند بهراحتی با رشوه به مأموران اجرای قانون، هر کس را که بخواهند از زندان آزاد میکنند. زمانی که درباره چنین ادعایی از او سؤال شد حسام پاسخ داد این پدیده بدون شک در لیبی وجود دارد، اما نه در واحد او.
یوناس یکی از واسطههای پیشین گرمای که نزدیک دو متر قد دارد میگوید: "ارمیاس یک اتیوپی با تابعیت اریتره است و لباسهای معمولی مانند تی شرت و شلوار جین به تن میکند." از زمانی که واحد طارق السیکه او را در محل کارش دستگیر کرد ( در کافهای در سفارت اریتره در طرابلس)، با نیروهای ویژهی لیبی همکاری میکند. روزی که به آنجا رفتیم، او را بهعنوان شاهدی مهم معرفی کردند. یوناس میگوید به ازای هر پناهجویی که به گرمای معرفی میکرد، 50 دینار ( 30 یورو یا 33 دلار) از وی دریافت میکرد. برخی از آنها در کشتیای بودند که در سواحل لامپدوسا غرق شد. یوناس میگوید در شب حادثه، ارمیاس لیستی از نام مسافران را زیر درب سفارت اریتره انداخت تا خانوادههایشان در جریان قرار گیرند." حرکتی ظالمانه که گرمای به آن افتخار میکند. خویشاوندانِ مسافران که اکثراً اهل اریتره بودند، بهسرعت از رخداد مطلع شدند و گرمای به آن افتخار میکند. اینگونه رفتارها برای تجارتش مفید است.
یوناس میگوید: "بلافاصله با او تماس گرفتم و در کافهتریا با او قرار گذاشتم. میخواستم وادارش کنم به خانوادههای قربانیان غرامت بپردازد. او در ابتدا مخالفت کرد، اما در آخر تنها هزینهای که برای سفر دریافت کرده بود را پس داد. هیچکس مبلغ بیشتری دریافت نکرد."
گرمای در صحبتی تلفنی با یک قاچاقچیِ مهاجر از سودان گفت که تنها مقصران این حادثه خود مسافران هستند. او افزود که آنها دستورات او را دنبال نکردند و بیدقتی آنها باعث شد کشتی واژگون شود. او اصرار داشت که عذاب وجدان ندارد. گرمای گفت: " اگر من قوانین را دنبال میکردم و بازهم آنها میمردند، کار سرنوشت است."
مرد سودانی هم با او موافقت کرد: "در برابر خواست خدا نمیتوان ایستادگی کرد."
فرانکفورت، آلمان
برای اینکه بفهمیم میلیونها یوروی بهدستآمده توسط قاچاقچیان مهاجر سر از کجا درمیآورد، باید ردِ همسر ارمیاس " مانا ابراهیم" را بگیریم. آتا یک شاهد عینی میگوید او به آلمان پناهنده شده است. آتا میگوید: " او اکنون در فرانکفورت زندگی میکند. تمام پولی که ارمیاس به دست میآورد در آلمان است."
مقامات پالرمو ادعا میکنند که تمام اطلاعات در دست درباره همسر ارمیاس را در اختیار همتایان آلمانی خود قرار دادهاند. اما در آلمان، کسی چیزی درباره مانا ابراهیم نمیداند: هیچکس در سازمانهای مسئول و هیچیک از بازرسان و مقامات قانونی. اما ادعا دارند که همهچیز را بهدقت دنبال میکنند.
دادستان فرانکفورت در پاسخ به درخواست اشپیگل برای اظهارنظر درباره این موضوع گفت که بدون شک آلمان یکی از نقاط مرکزی برای قاچاقچیان اریتره است. بخش جرائم سازمانیافته بارها مأموریتهایی باهدف دستگیری سرانِ " تجارت قاچاق خارجیها" انجام داده است. اما تنها موفق به دستگیری مهرههای غیرکلیدی شده است.
در همین حال، بازرسان پالرمو شکایت دارند که چندین قاچاقچی عمدهی مهاجر از سازمان گرمای، هنوز در آلمان هستند. در سالهای گذشته اشخاص قابلتوجهی در آلمان دستگیر شدند. مثلاً میشو تسفاماریام. او متهم به تدارک دیدن سفری است که در آن 244 مهاجر در ماه ژوئن 2014 بدون هیچ نشانهای ناپدید شدند. پسازآن حادثه، او به آلمان رفت و درخواست پناهندگی داد. در ماه دسامبر 2014 بازرسان او را در مونشنبرگ پیدا کردند؛ شهری در براندنبورگ در ایالت شرقی آلمان.
یوناس ردای، یک عضو مهم در شبکه سیسیل یک نمونه دیگر است. او بعدها به گوتینگن پناهنده شد و در ماه فوریهی امسال دستگیر شد. یا مولوبراهان گوروم که به خزانهداری یکی از قدرتمندترین گروههای قاچاق مهاجر متهم شده است. او نیز در اوت 2015 دستگیر شد.
زاویه، لیبی
تپههای کوچک شن و ماسه در گورستانی نهچندان دور از شهر زاویه تقریباً بیپایان به نظر میرسند. بلوکهای سفید، صدها بلوک سفید یا شاید هم هزارتا، سنگقبر بدنهای بینامونشانی هستند که امواج دریا آنها را به ساحل آورده است. هر جا در این گورستان، با جابهجا شدن شن و ماسه توسط باد، ژاکت و یا استخوانی از زیر خاک بیرون میزند. مانند صفحات پارهپاره از کتابی قدیمی که در باد ورق میخورند.
چند کیلومتر آنطرفتر، حدود شش گارد ساحلی در زاویه به دریا زل زدهاند. سخنگویشان که به او کلنل ناجی میگویند، بهوضوح تلاش دارد نقش به سزایی در مبارزه با قاچاق انسان ایفا کند. از سیام اوت، تیمش از تحت آموزشهای اتحادیه اروپا قرار گرفت و اکنون با دیدن قایق پناهندگان باید آن را به ساحل بیاورند.
اما تعیین اینکه درنهایت چه موضعی دارند دشوار است. پناهندگان میگویند اولین سؤالی که هنگام سوارشدن به کشتی پرسیده میشود این است: "مال کی هستید؟" یا بهعبارتدیگر به کدام قاچاقچی پول دادید؟ این سؤال تعیین میکند که آیا کشتی شما اجازه دارد به سمت کشتیهای اتحادیه اروپا برود یا خیر. به نظر میرسد قاچاقیانی وجود دارند که رابطه خوبی با گارد ساحلی دارند و برخی نیز نیازی به برقراری روابط حسنه با گارد ساحلی ندارند.
کلنل ناجی میگوید حمایت آلمان از افرادش در مبارزه با قاچاق انسان بسیار خوب است. اما بااینحال برای متحدانش در شمال توصیهای دارد: "باید قوانین پناهندگی خود را تغییر دهید. در حال حاضر قاچاقچیان از شما بهعنوان یک تاکسی استفاده میکنند که مشتری را برمیدارد و به خارج از سواحل لیبی میرساند."