صراط: روزنامه اعتماد نوشت: کمتر از ١٥ روز دیگر تا انتخابات ریاستجمهوری امریکا زمان باقی است اما جز هیاهوهای تبلیغاتی و تلاش برای ربودن آخرین آرا تحول دندانگیری از تیمهای دو طرف مخابره نمیشود. هیلاری کلینتون، نخستین نامزد زن انتخابات ریاستجمهوری که به مرحله نهایی راه پیدا کرده است و دونالد ترامپ، نامزد نامتعارف جمهوریخواهان هرکدام خود را برنده این ماراتن میدانند و به نظر میرسد که در پشت پرده، پروسه تعیین چهرههای کابینه آغاز شده است اما اندک اطلاعاتی در خصوص چند و چون این روند یا چهرههایی که احتمالا به کاخ سفید و دولت آتی دعوت میشوند در اختیار نیست. همهچیز در حد گمانهزنی باقی مانده است اما وضعیت پیرامون هیلاری کلینتون، نامزد دموکراتها شفافتر از وضعیت جمهوریخواهان است.
چرخه پیرامونی هیلاری کلینتون تمام تلاش خود را میکند تا تماسها با گزینههایی که ممکن است به کاخ سفید یا کابینه دعوت شوند مخفی باقی بماند. با اینهمه تمام این مخفیکاریها مانع از گمانهزنیها در این خصوص نمیشود. مهمترین مناصب کلیدی که گمانهزنیهایی در خصوص آن صورت میگیرد به پستهای نماینده امریکا در سازمان ملل، وزیر امور خارجه، مشاور امنیت ملی و وزیر دفاع بازمیگردد.
در چندماه گذشته برخی چهرههای سیاسی هم گمانهزنیهای خود در خصوص هویت نامزدهای این پستها در صورت پیروزی هیلاری کلینتون را علنی کردهاند و به عنوان مثال بارنی فرانک که از دموکراتهای سابق مجلس نمایندگان است به جوبایدن، معاون اول باراک اوباما، رییسجمهور امریکا پیشنهاد کرده است که عنوان وزیر دفاع کابینه هیلاری کلینتون را بپذیرد و این در حالی است که برخی منابع میگویند جو بایدن از گزینههای مدنظر برای وزارت امور خارجه است که البته با توجه به شرایط بایدن این احتمال چندان قوی به نظر نمیرسد. با وجود آنکه بیشک بحثها و رایزنیها در این خصوص آغاز شده و شاید هم در مواردی به نتیجه رسیده است اما بحثهای انگشتشماری در ملأعام مطرح میشود و این تنها مشاوران هیلاری کلینتون هستند که احتمالهایی را مطرح میکنند. دموکراتها پیشبینیهای محتاطانهای انجام میدهند و البته که تا حدودی هم از شنیدن برخی اسامی که گفته میشود رایزنیهایی با آنها صورت گرفته است خشمگین یا عصبانی میشوند. لیست اندکاندک باید جمع و جور شده باشد و البته تا حدودی هم قطعا اسامی از شعارهایی که در زمان انتخابات داده میشود فاصله میگیرد.
هیلاری کلینتون پیش از این وعده داده بود که حداقل ٥٠ درصد از اعضای کابینه وی را زنان تشکیل دهند و البته صرفا پستهای کلیدی را میان دموکراتها قسمت نکند. از سوی دیگر در شرایطی که وی بخواهد گزینههای اصلی را از دموکراتها هم انتخاب کند، یافتن گزینههای دموکرات کارکشته برای تمام این مناصب آسان نخواهد بود و شاید هم وی نتواند کابینهای به حد و اندازه کابینه نخست باراک اوباما یا جورج بوش پسر از خبرههای حاضر در صحنه سیاسی امریکا انتخاب کند.
برخی از منابع امریکایی مانند پولیتیکو مینویسند که هیلاری کلینتون به شکل سنتی به سمت افرادی گرایش دارد که سابقه کار طولانی با آنها را در پرونده خود دارد و البته در برخی حوزهها هم هیلاری مجبور است چهرههایی را انتخاب کند که در ادامه دادن مسیر طی شده توسط باراک اوباما در هشت سال گذشته با وی همراه باشند. شاید این محدودیت برای دونالد ترامپ در صورتی که به ریاستجمهوری برسد، وجود نداشته باشد چرا که وی میتواند به راحتی و بدون ملاحظههای حزبی افرادی را انتخاب کند که رویهای کاملا متفاوت با باراک اوباما دارند.
از ورود هیلاری تا حذر ترامپ
برای مخاطبی که در ایران نشسته است و تحولات انتخاباتی امریکا را پیگیری میکند، مهمترین سوال این است که چه کسی به جای جان کری، وزیر امور خارجه فعلی خواهد نشست؟ در قاره سبز نیز سیاستمداران اروپایی در مرحله اولیه نگران روی کار آمدن ترامپ هستند و پس از آن هم نگران اینکه فردی که حتی در کابینه هیلاری کلینتون آرامتر عنوان وزیر امور خارجه را به خود اختصاص میدهد چه خط و مشیای خواهد داشت و آیا دستاوردهای اوباما در حوزه سیاست خارجی را حفظ میکند؟ در مقطع فعلی نگارش این متن به نظر میرسد که میتوان شانس هیلاری کلینتون برای پیروزی را بیشتر از دونالد ترامپ دانست اما عواملی وجود دارد که در چند روز آینده میتواند بازی را به نفع ترامپ تغییر دهد: ١- بیماری هیلاری کلینتون ٢- افشاگریهای جدید علیه هیلاری ٣- عملیات تروریستی قوی داخل امریکا ٤- درگیری مستقیم نظامی امریکا.
دونالد ترامپ در شرایطی که برخلاف مسیر پیشبینی شده در نظرسنجیها و برآوردهای کلی از فضای عمومی امریکا بتواند ردای ریاستجمهوری را بر شانه بیندازد، بسیار غیرقابل پیشبینی عمل خواهد کرد. ترامپ خواهان انزواگرایی امریکا در بسیاری از حوزهها است و از همین رو به بستن و دیوارکشی اطراف مرزها متمایل است. اول امریکا، دوم امریکا و سوم هم امریکا سیاستی است که نامزد جمهوریخواهان به شکل متفاوتی از آن حمایت میکند. نگاه ترامپ با نگاه سنتی جمهوریخواهان در عرصه سیاست خارجی بسیار متفاوت است و به زبان ساده گفته میشود که وی نگاه تجاری و دلالگونه به مسائل دارد. این در حالی است که سابقه چنین نگاههایی به مسائل سیاست خارجی در تاریخ سیاسی امریکا بیسابقه است. ترامپ در بسیاری از پروندهها لحن و رویکرد تندی را حداقل در روزهای شعارهای انتخاباتی مطرح میکند و به عنوان مثال به صراحت میگوید که خواهان جنگ اقتصادی با چین یا متلاطم کردن فضای اقتصادی این کشور است.
هیلاری کلینتون اما مواضع مشخصتری دارد. حضور وی در وزارت امور خارجه دولت نخست باراک اوباما از سیاستهای وی در این حوزه پردهبرداری کرد. بسیاری میگویند که هیلاری از همسرش بیل کلینتون در حوزه سیاست خارجی تندتر است. زنی که از درگیری نظامی ابایی ندارد و جنگ برای او فعل چندان حرامی به حساب نمیآید. هیلاری به صراحت مشخص کرده است که در مقام مقایسه با اوباما آمادگی بیشتری برای حمله نظامی دارد. هرچند که دولت اوباما تلاش کرد در هشت سال گذشته سیاستهای نظامی خود را جز به ضرورت تغییر ندهد و همچنان سربازان امریکایی را از میدانهای مستقیم نبرد دور نگاه دارد اما هیلاری کلینتون به عنوان مثال در یک مورد از اوباما سوال میکند که چرا با وجود استفاده از سلاحهای شیمیایی در سوریه که قبلا گفته میشد خط قرمز امریکا است، دست به سلاح نشد؟
هیلاری کلینتون را در حوزه سیاست خارجی، رییسجمهوری تندخو میدانند و البته اطرافیان وی میگویند که میتوان صفت aggressive را برای رفتارهای وی در عالم سیاست به کار برد. وی به صراحت از سیاست گسترش ناتو حمایت میکند، ضدیت جدی با روسیه ولادیمیر پوتین دارد و حتی در برخی محافل از رییسجمهور روسیه با عنوان دیکتاتور نام برده است. از این منظر هیلاری به راستگراترین فرد در حزب دموکرات شهرت دارد و حتی برخی تحلیلگران میگویند که نگاه وی در حوزه سیاست خارجی به جورج بوش پدر نزدیکتر است تا باراک اوبامای هم حزبش. در کلیت بحث باید گفت که اگر دونالد ترامپ برنده میدان باشد حرف چندانی در حوزه سیاست خارجی ندارد اما کلینتون در حوزه سیاست خارجی خود را صاحبفکر و سبک میداند و همین مساله موجب میشود که وی ورود تمام عیاری به پروندههای این زیرمجموعه داشته باشد.
چه با هیلاری چه با دونالد از تغییرات سینوسی خبری نیست
هیلاری کلینتون در مساله مواجهه با ایران در برخی موارد شبیه به اوباما و در اکثر موارد در مسیر مخالف با وی گام برخواهد داشت. اگر برجام اولویت اصلی برآورد سیاست هیلاری مقابل ایران باشد، باید گفت که وی برنامه جامع اقدام مشترک را اجرا خواهد کرد اما تعهد وی به کانال ایجاد شده با ایران صرفا به همین اجرای برجام محدود خواهد شد و به گفته کارشناسان وی حاضر نیست قدمی بیش از برجام بردارد.
در خصوص چند و چون اجرای برجام هم هیلاری کلینتون مانند دولت باراک اوباما رفتار نخواهد کرد که وزیر امور خارجهاش را راهی اروپا و سایر کشورها کرده و رایزنی با بانکها برای بازگشت به ایران را کلید بزند. هرچند که این رفتارهای جان کری نیز بیشتر رنگ و بوی ژست برای نمایش تلاشهای امریکا را داشت اما در دولت هیلاری کلینتون از این اقدامها خبری نخواهد بود.
هیلاری اگر به کاخ سفید راه پیدا کند هرچند با تهران وارد درگیری لفظی در خصوص اجرای برجام نخواهد شد اما به هرحال رویکرد وی در برابر تهران تهاجمیتر خواهد بود و در سایه این رویکرد هم مسائل منطقهای و اختلافهای حقوق بشری خوراک اصلی هیلاری کلینتون خواهند بود. هرچند که ایران در تمامی دولتهای روی کار آمده در امریکا متهم به فعالیتهای مخرب در منطقه شده است اما هیلاری کلینتون بیش از باراک اوباما در این خصوص صحبت خواهد کرد و شاید سیاست وی در این مقوله تنها به حرف نیز خلاصه نشود.
هیلاری کلینتون تمام تلاش خود را به کار خواهد گرفت تا تحریمهای بیشتر غیربرجامی را علیه ایران اعمال کند. در زمان جورج بوش جمهوریخواه، وی توانست اجماعسازی علیه برنامه هستهای ایران شکل بدهد و در سایه آن اروپا، امریکا و برخی کشورهای منطقهای به انضمام رژیم صهیونیستی پروژه تحریمهای چندگانه ایران را پیش بردند. همین سیاست در دولت نخست باراک اوباما هم ادامه پیدا کرد و برجام در واپسین سال حضور وی در قدرت بود که به ثمر رسید و به نخستین کانال مذاکرات مستقیم و علنی ایران و امریکا بدل شد. کلینتون در صورت راه یابی به کاخ سفید تمام تلاش خود را به کار میگیرد که علیه ایران اجماعسازی را مدیریت کند و البته اینبار بهانهها فعالیتهای منطقهای ایران، آزمایشهای موشکی یا اختلافهای حقوق بشری خواهد بود. هیلاری کلینتون که در ایمیلهای منتشر شده از وی میزان خصومت او با نظام جمهوری اسلامی ایران هویدا است، تلاش خواهد کرد پروژه امنیتیسازی ایران را پیش ببرد که البته برخی تحلیلگران میگویند با توجه به فضای منطقهای و نیازهایی که اروپا به ایران برای تامین امنیت دارد این امر محقق نخواهد شد. در قضیه حقوق بشر نیز دو نگاه وجود دارد که یکی از آنها سوار بر این حقیقت است که رویکرد اروپا در قبال ایران پسابرجام رویکرد حقوق بشری نیست و قاره سبزنشینها ترجیح میدهند در این مقوله با ایران کجدارومریز رفتار کنند و حتی در صورت تلاشهای هیلاری کلینتون به جلب اجماع در این قضیه نیز تهدیدی از این منظر ایران را هدف قرار نخواهد داد. این دیدگاه اصرار دارد که اروپا در روزهای پسابرجام به دنبال کارهای اقتصادی با ایران است و به همین دلیل ترجیح میدهد در خصوص مقوله حقوق بشر به سمت امنیتیسازی مجدد پرونده ایران گام برندارد.
ترامپ به خصوص در مورد ایران جز چند جمله کلیشهای که چند بار هم آنها را تکرار کرده است مانند لزوم مذاکره مجدد در خصوص برجام یا فعالیتهای منطقهای ایران، رکورددار نظرات متفاوت نیست. با اینهمه گفته میشود که عنصر غیرقابل پیشبینی بودن ترامپ در مواجهه با ایران بیشتر نمودار میشود. برخی از تحلیلگران میگویند که همین دو عامل غیرقابل پیشبینیبودن ترامپ و موضعگیریهای پوپولیستی او که احتمالا در سیاست خارجی هم جلوه پیدا خواهد کرد او را به گزینه نامناسبی برای ایران بدل میکند. برخی از منابع میگویند که احتمالا ترامپ به دلیل کارکشته نبودن در حوزه سیاست خارجی همان سیاست سنتی جمهوریخواهان در قبال ایران را طی خواهد کرد و به طور کلی پروندههای سیاست خارجی را به تیم یا افراد دیگری واگذار کند و شخصا چندان در آن وارد نشود.
هرچند که سخن از کدام نامزد برای ایران بهتر است زیاد در رسانههای داخلی مطرح شده است اما نباید از این نکته غافل بود که برخی از سیاستهای امریکا به خصوص در منطقه خاورمیانه کلان و ثابت است و با مولفههای افراد تغییرات سینوسی نمیکند. برخی تحلیلگران اعتقاد دارند که برای ایران دو گزینه ترامپ یا کلینتون در حقیقت انتخاب میان بد و بدتر هستند. در حال حاضر نام ایران به نسبت دورههای قبل کمتر در تبلیغات دو کاندیدا شنیده میشود و به عنوان مثال نام روسیه یا کره شمالی بسیار بیشتر مطرح است. در حال حاضر وضعیت ایران در سطح بینالمللی چه از حیث جایگاه سیاسی و چه عمل به تعهدات داده شده در سایه برجام با ٥ سال پیش قابل مقایسه نیست. در چنین فضایی کسی که از مذاکره دوباره در خصوص برجام سخن میگوید اگر این شعار را در روزهای ورود به کاخ سفید اجرایی کند هم در مسیر برهم زدن توافق با ایران گام برخواهد داشت و قطعا بازیگری که متضرر خواهد شد امریکا است.
چه کسی در کدام وزارتخانه مینشیند؟
در حوزه سیاست خارجی اگر هیلاری کلینتون برنده باشد اسامیای چون نیکلاس برنز، جک سالیوان، ویلیام جوزف برنز، وندی شرمن و آن ماری اسلاتر بیش از سایر اسامی به چشم میخورند. یک منبع آگاه در این خصوص میگوید: احتمالا هیلاری فردی از دیپلماتهای تراز اول و کهنهکار را انتخاب میکند که البته نگاه ویژهای هم نداشته باشد و در برابر بله گفتن به سیاستهای اوباما مقاومت نکند. با وجود اسامی دموکراتهایی که مطرح شده است اما برخی منابع میگویند که شاید هم هیلاری برای احترام به آرای جمهوریخواهانی که در سبد وی ریخته خواهد شد، عنوان وزارت امور خارجه را به یک جمهوریخواه بدهد.
آن ماری اسلاتر، مدافع گزینه نظامی در سوریه ضدپوتین
٥٨ ساله، وکیل بینالمللی، تحلیلگر مسائل سیاست خارجی، دانشمند سیاسی و کسی که امروز ریاست موسسه «امریکا جدید» را بر عهده دارد و سابق بر این نیز رییس دانشگاه پرینستون بوده است. دو نهادی که به نوعی ستون فقرات حزب دموکرات به حساب میآیند و حضور وی در آنها به خط و مشی سیاسی وی رویکرد خاصی داده است. وی پیش از این رییس سیاستگذاری وزارت امور خارجه امریکا از ژانویه ٢٠٠٩ تا فوریه ٢٠١١ بوده است، بازه زمانیای که هیلاری کلینتون عنوان وزیر امور خارجه و مافوق وی را بر عهده داشت. اسلاتر، نخستین زنی بود که این عنوان را در وزارت امور خارجه به خود اختصاص داد. ماری اسلاتر در روزهای دانشجویی هم در هاروارد و دانشگاه شیکاگو درس خوانده است. نام آن ماری اسلاتر در میان صد چهره برتری که دو ماهنامه فارن پالیسی به صورت سالانه منتشر میکند در شماره نوامبر - دسامبر ٢٠١٢ آمده بود. وی در سالهای حضور در وزارت امور خارجه، وظیفه نظارت بر نخستین تلاش برای بازنگری و حذف زواید اولویتهای خارجی بروکراتیک را برعهده داشت. وی همچنین مدافع پروپاقرص مداخله در سوریه بوده است. در سال ٢٠٠٣ میلادی، اسلاتر تاکید کرده بود که ذات اشغال عراق جدا از این سوال که قانونی یا غیرقانونی است، مشروع دیده شود اما به شرط اینکه کشورهای حملهکننده در عراق تسلیحات کشتار جمعی پیدا کنند یا از آنها به عنوان اهرمهای آزادکننده عراق یاد شود یا سریعا مساله را به سازمان ملل ارجاع دهند. اسلاتر بعدها با توجه به همین سه اصل اعلام کرد که این حمله غیرمشروع بوده است. علاوه بر این اسلاتر از منتقدان سیستم حاکم بر سازمان ملل نیز هست و یک بار در سال ٢٠٠٦ در سخنرانی تاکید کرده بود که وقت آن فرارسیده است که سازمان ملل را با وضعیت امروز تطبیق داد و نه با شرایط سال ١٩٤٥. در خصوص مساله لیبی نیز اسلاتر از مدافعان دخالت نظامی غرب در پرونده بود. وی در مقالهای که در آن زمان به چاپ رساند در پاسخ به کسانی که مساله استفاده از زور ناتو در لیبی را زیرسوال برده بودند، تاکید کرد که غیبت ناتو در چنین شرایطی میتواند به دعوت از قدرتهای منطقهای سرکوبگر برای توسل به هر راهکاری اما ماندن در قدرت تعبیر شود. وی در این نوشتار بحث در خصوص تمایز میان توجه به ارزشها یا توجه به منافع را زیر سوال برد و به نقش باراک اوباما در جمعآوری اجماع جهانی در خصوص این پرونده به عنوان فاکتوری مثبت اشاره کرد که به معمر قذافی فشارهای بیشتری آورد. در خصوص سوریه نیز اسلاتر از مدافعان توسل به گزینه نظامی است. در فوریه سال ٢٠١٢ وی در مقالهای برای نیویورک تایمز پیشنهاد کرد که سقوط دولت بشاراسد باید با نافرمانیهای مدنی صورت بگیرد. وی در این خصوص نوشت: دخالت نظامی خارجی در سوریه بیشترین امیدها برای پایان دادن به جنگ طولانی مدت و خونین در سوریه است. منطق کسانی که مخالف گزینه نظامی هستند استوار بر مقایسه سوریه با لیبی است اما در حقیقت سوریه نقطه بسیار استراتژیکتری از لیبی است و تطویل جنگ در این منطقه میتواند بسیار خطرناکتر باشد و البته منافع ما را هم بیشتر تهدید کند. وی پیشنهاد کرده بود که کشورهایی مانند ترکیه، قطر، عربستان یا اردن اقدام به تجهیز مخالفان با تجهیزات سنگین کنند. وی تاکید کرده بود که تجهیز مخالفان و اقدامهای صرف نظامی میتواند روسیه را به مشخص کردن مواضعش در سوریه وادار کند و همچنین ادعا کرده بود که جامعه جهانی باید ولادیمیر پوتین را به اتهام جنایات جنگی تحت تعقیب قرار دهد. با این اوصاف در شرایطی که هیلاری کلینتون، اسلاتر را به عنوان وزیر امور خارجه تعیین کند و وی یکی از زنانی باشد که هیلاری وعده داده بود در کابینه وی حضور خواهند داشت باید انتظار حضورهای گستردهتر نظامی امریکا را در برخی پروندهها داشت. اسلاتر برخلاف آنکه در خارج از امریکا چهره چندان نامآشنایی نیست اما در داخل حزب دموکرات چهره موجه و معتبری است. نقشی که اسلاتر میتواند در کابینه هیلاری کلینتون ایفا کند صرفا مختص به وزارت امور خارجه نیست و برخی منابع میگویند که وی احتمالا گزینهای برای ریاست بر دیوان عالی امریکا هم باشد. از سوی دیگر عدهای او را فردی میدانند که میتواند نماد پوست اندازی در حزب دموکرات باشد. در حال حاضر حزب دموکرات با توجه به پدیده سندرز که توانست آرای قابل توجه جوانان را به خود اختصاص دهد به اصلاحاتی نیاز دارد. پررنگ شدن رگههای راستگرایی در بدنه حزب دموکرات زنگ خطرها را برای این حزب به صدا درآورده است و به نظر میرسد که نخستین رسالت درونحزبی خانم کلینتون باید تعیین فرد یا تیمی باشد که از راستگراتر شدن این حزب جلوگیری کند و این حزب را به سمت ملاحظههای کارگری، سوسیالیستی و مردمی ببرد. از سوی دیگر معاملهای که باراک اوباما با سندرز داشته است به وی وعده جدی داد که اصلاحاتی صورت بگیرد که در نهایت بر گرایشهای مدنی حزب افزوده و از جنبههای نظامی آن کاسته شود. برخی منابع میگویند که وندی شرمن در حال حاضر کار روی این مساله و تحقیق و بررسی چگونگی انجام آن را آغاز کرده است.
نیکلاس برنز، موافق تحریمها، مخالف گزینه نظامی
٦٠ ساله و دیپلماتی که از سال ٢٠٠٥ تا ٢٠٠٨ به عنوان معاون سیاسی وزیر امور خارجه فعالیت کرده است. در آن زمان رییسجمهور ایالات متحده جورج بوش بود. نیکلاس برنز سابقه حضور در ناتو به عنوان سفیر امریکا را هم داشته است و در زمان ریاستجمهوری بیل کلینتون هم سفیر کشورش در یونان بوده است. نام نیکلاس برنز برای ایرانیها آشناتر از افرادی مانند اسلاتر است و حتی گفته میشود که وی در پشت پرده هم در مذاکرات هستهای با ایران یا بسترسازی برای آن نقش داشته است و البته که وی در سالهای حضور در دولت جورج بوش هم دستی در اعمال تحریمها علیه ایران به عنوان اهرمی برای فشار بر تهران داشته است. برنز از کلیت توافق هستهای همواره دفاع کرده است و آن را دستاوردی برای امریکا میداند اما این مساله با مواضع تند وی در خصوص ایران منافاتی ندارد. وی اخیرا در مقالهای تاکید کرده بود که ایران همچنان دشمن قوی امریکا تقریبا در تمام پروندهها و بحرانها در سراسر خاورمیانه است. وی در این مقاله که نیویورک تایمز آن را منتشر کرده بود، نوشت: توافق تاریخی هستهای به دست آمد و اینک امریکا باید سیاست متوازن «تعامل» و «بازدارندگی» را توأمان در قبال ایران در پیش گیرد. اجرای توافق هستهای، حذف تحریمها و تبادل زندانیان، واقعهای است نادر و امیدوارکننده هم برای واشنگتن و هم برای تهران، اما این فراز از بحث، جای تامل دارد. ایران همچنان دشمن قوی امریکا تقریبا در تمام ستیزهها در سراسر خاورمیانه است. نیکلاس برنز در بخشهایی از این نوشتار به آینده رابطه ایران و امریکا اشاره کرده و نوشت: رییسجمهور «اوباما» و فرد جانشین او در «کاخسفید» به محک آزمون گذارده خواهند شد آیا میتوانند تعادلی صحیح میان همکاری بر سر موضوع هستهای و مهار ایران در منطقه ایجاد کنند! توافق هستهای در تمامی ابعاد، حامل آثار و پیامدهایی فوقالعاده حایز اهمیت است.
وی میافزاید: با وجود همه مخالفتهای کنگره با توافق هستهای ایران، انصافا این توافق امنیت امریکا را بیش از پیش تضمین میکند. بر مبنای همین واقعیت بود که من یک دهه قبل در دولت «بوش» در مذاکرات برای تحریم ایران ایفای نقش کردم. تمام آن تلاشها امروز به ثمر نشسته است. اینک در این مقطع، اضطراریترین چالش تعامل دو دولت با یکدیگر است. کری و ظریف سنگ بنای این تعامل را گذاشتند. ظریف یک تحصیلکرده امریکاست و مورد حمایت رییسجمهور میانهروی ایران «حسن روحانی» است. اما در ایران، قدرت اصلی در دستان رهبر عالی ایران است که عمیقا نسبت به امریکا بیاعتماد و بدبین است. امریکا در چندسال آتی با چالش استراتژیک مهمی از جانب ایران روبهرو خواهد بود. نظر به حفظ منافع درازمدت این توافق تاریخی، امریکا باید در سیاست دو شاخه خود در قبال ایران شامل «تعامل» و «بازدارندگی» نوعی تعادل ایجاد کند.
برنز در مصاحبه دیگری از ادامه روند گفتوگو با ایران استقبال کرده و میگوید: به عنوان یک دیپلمات سابق، من باور دارم ما باید همیشه در گفتوگو باشیم؛ به خصوص با دشمنانمان. اما این مهم است که از خیالگرایی و پیشبینی اینکه موفقیت در توافق هستهای موفقیت در حوزههای دیگر را فراهم خواهد کرد اجتناب کنیم. وی همچنین مدافع سیستم حفظ فشار بر ایران به دلیل مسائل غیرهستهای است و میگوید: باید تحریمها را به دلیل فعالیتهای منطقهای ایران، مسائل حقوق بشری و آزمایش موشکهای بالستیک این کشور حفظ کنیم. وی که اعتقاد دارد برجام مسیر دستیابی ایران به بمب اتم را مسدود کرده است، میگوید که در سایه همین برجام هم گزینه نظامی در صورت حرکت ایران در مسیر رسیدن به سلاح اتمی مسدود نشده است و امریکا ظرفیت و حق استفاده از قدرت نظامی برای جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات اتمی را همین حالا و در صورتی که ضروری باشد، حفظ کرده است. برنز البته در زمره سیاستمداران امریکایی است که میگوید توان هستهای ایران متکی بر دانش دانشمندان هستهای این کشور است و بر اساس هیچ سناریوی نظامی نمیتوان عناصر این دانش هستهای را از اندیشه و ذهن ایرانیها دور کرد. گزینه نظامی در شاکله ذهنی نیکلاس برنز جای ثابتی ندارد و وی از زمره کسانی است که میگوید تجربه ناموفق امریکا در عراق نشان داد که حمله بهترین گزینه نمیتواند باشد. نیکلاس برنز همچنین از منتقدان جدی دونالد ترامپ و سیاست خارجی است که وی تبلیغ میکند. برنز در یک مصاحبه با آتلانتیک این سیاستهای نامزد جمهوریخواهان را به باد انتقاد گرفته و گفت: ترامپ در حال ارایه ایدههایی به افکار عمومی است که بسیار برای امنیت ملی ما خطرناک است. ترامپ از ادعای خود مبنی بر ایجاد دیواری در جنوب برای جلوگیری از ورود لاتین تبارها و عدم صدور مجوز حضور مسلمانها در امریکا کوتاه نیامده است. وی موجودیت ناتو و منافع آن و اتحاد امریکا با ژاپن و کره جنوبی را زیر سوال برده است. همه این موارد ایدههایی بسیار خطرناک هستند و وی میتواند رهبری خطرناک برای امریکا باشد. ترامپ دانش و درک عمیقی نسبت به تاریخ، اقتصاد و سیاست ندارد. وی مدعی است که امریکا باید همه مشکلات خود را با دیپلماسی حل کند، اما نباید فراموش کرد که ترامپ شخصی است که به بیش از ٦/١ میلیارد مسلمان، مکزیکی تبار و مهمترین متحدان امریکا توهین کرده است. آیا در این فضا جایی برای دیپلماسی باقی میماند؟
نیکلاس برنز همچنین از مدافعان سرسخت هیلاری کلینتون و از چهرههای اصلی حاضر در کمپین او است.
ویلیام جوزف بیل برنز؛ مرد مذاکرات مخفی اوباما با ایران
٦٠ ساله. سیاستمداری که از سال ١٩٨٢ به شکل مستمر در ساختار سیاست خارجی ایالات متحده پستهای کلیدی را به خود اختصاص داده است. وی در فاصله سالهای ٢٠١١ تا ٢٠١٤ در دولت باراک اوباما عنوان هفدهمین معاون وزیر امور خارجه امریکا را به خود اختصاص داده بود و در نهایت هم جای خود را به وندی شرمن داد. وی همچنین در فاصله سالهای ٢٠٠٨ تا ٢٠١١ معاون سیاسی وزیر امور خارجه امریکا بود. بیل برنز هم در دوره ریاستجمهوری جورج بوش و هم باراک اوباما چهره قابل اعتمادی برای هر دو حزب بوده است و در کنار مادلین آلبرایت هم کارهای قابل ذکری انجام داده است. وی سه سال به عنوان سفیر امریکا در روسیه در فاصله سالهای ٢٠٠٥ تا ٢٠٠٨ فعالیت کرده است و پیش از آن هم دورهای سفیر کشورش در اردن بوده است. ماموریتهایی که وی را به دیپلماتی اشنا به مسائل خاورمیانه در روزگاری که بحرانهای این منطقه فروکش نمیکند، تبدیل کرده است.
بیل برنز در منطقه آفریقا و خاورمیانه چهره نامآشنایی است. بسیاری از نقش وی در مذاکرات صلح خاورمیانه، کنار زدن برنامه هستهای لیبی و همچنین توافق هستهای تاریخی میان ایران و ١+٥ اطلاع دارند. وی همچنین در دوره نخست ریاستجمهوری اوباما تلاش کرد رابطه امریکا با روسیه را هم احیا کند و همچنین به رابطه واشنگتن با دهلی نو نیز نگاهی استراتژیک داشته و دارد. جان کری، وزیر امور خارجه امریکا میگوید که بیل برنز در حقیقت فردی آرام، دور از هیاهو در کار و موفق است که هم اعتماد جمهوریخواهان را در چنته دارد و هم برای دموکراتها فردی قابل اعتماد است. نشریه آتلانتیک وی را سلاح مخفی دیپلماسی میداند که توانسته در چالشهای بسیار جدی در امریکا یاریدهنده باشد. در آوریل ٢٠١٤ بود که وزارت امور خارجه امریکا اعلام کرد بیل برنز در اکتبر همان سال بازنشسته خواهد شد. وی پیش از این تاریخ هم دوبار درخواست بازنشستگی خود را اعلام کرده بود که یک بار با مخالفت جان کری و بار دیگر با مخالفت باراک اوباما روبهرو شده بود. گفته میشود که دلیل این مخالفتها نقشی بوده که بیل برنز در مذاکرات سری با ایرانیها در عمان داشته و اینکه وی کانالی قابل اعتماد برای این مذاکرات بیسابقه به حساب میآمده است. باراک اوباما در جلسه تودیع و معارفه پس از بازنشستگی برنز وی را مشاوری خبره و دیپلماتی ازخودگذشته خواند.
نام برنز در پرونده مذاکرات هستهای با ایران از ماه مارس سال ٢٠١٣ مطرح شد. زمانی که وی به همراه گروه بسیار کوچکی از مقامهای امریکایی با پروازی سری به عمان رفتند و با برخی مقامهای ایرانی مذاکرات دوجانبه پشت پردهای را آغاز کردند. مذاکراتی در هتلی دورافتاده از مسقط. در آن زمان برنز این پیام را برای ایرانیها برد که امریکا حاضر است حق غنیسازی اورانیوم در چارچوب برنامه صلحآمیز هستهای را به ایران بدهد به شرط اینکه ایرانیها محدودیتهایی را بر برنامه هستهای خود بپذیرند. در ماه نوامبر همان سال زمانی که کری به همراه وزرای امور خارجه ٥ کشور دیگر به ژنو رفت تا با ایران دیدار کند، برنز هم جداگانه وارد ژنو شد تا کانال مخفی مذاکره با ایران را ادامه بدهد. در جریان لحظات سخت مذاکره، بیل برنز و جاکوب سالیوان که رابطه نزدیکی با هیلاری کلینتون هم دارد و در حال حاضر هم مشاور امنیت ملی جوبایدن است از درهای پشتی سوییت کری داخل هتل میشدند و با وی رایزنیهایی را انجام میدادند. وی در گفتوگو با آلمانیتور اذعان کرده بود که تیم ایرانی که با آنها روبهرو هستیم بهشدت متبحر، حرفهای و سرسخت است و در موضوع منافع ملی ایران مصمم عمل میکند. برنز همچنین پس از توافق هستهای ایران با ١+٥، به کرهشمالی توصیه کرد در مورد برنامه هستهای خود جمهوری اسلامی ایران را الگو قرار دهد و با کشورهای غربی به طور جدی وارد مذاکره شود.
برنز در حال حاضر و در روزهای بازنشستگی نهمین رییس بنیاد کارنگی در تاریخ ١٠٥ ساله آن است.
وندی شرمن؛ گزینهای که عاشق مذاکره است
٦٧ ساله، دموکرات و سیاستمداری که در دولتهای بیل کلینتون و باراک اوباما فعالیتهای چشمگیری داشته است. دومین زنی که نامش در بین گزینههای پست وزارت امور خارجه امریکا به چشم میخورد. از نوامبر ٢٠١٤ تا ژانویه ٢٠١٥ معاون وزیر امور خارجه امریکا بود. پیش از آن هم به مدت ٤ سال معاون سیاسی وزیر امور خارجه بود. وی در سالهای ریاستجمهوری بیل کلینتون عنوان مشاور وزارت امور خارجه را بر عهده داشت اما هیچگاه در سالهای حضور در وزارت امور خارجه امریکا به عنوان سفیر به کشوری اعزام نشد. وی سالها روی پرونده هستهای کره شمالی کار کرده است و مشاور وزارت امور خارجه به شکل خاص در این پرونده بوده است. او در مذاکرات با پیونگ یانگ در خصوص مساله هستهای و موشکهای بالستیک این کشور هم حضور داشته است اما شهرتش را در چندسال اخیر در رسانههای بینالمللی مدیون حضور در مذاکرات هستهای فشرده با ایران در سه سال گذشته است. وی در سپتامبر ٢٠١١ توسط وزیر امور خارجه وقت امریکا هیلاری کلینتون به عنوان معاون سیاسی وزیر انتخاب شد. وی ریاست تیم مذاکرهکننده امریکایی در سطح کارشناسی با ایران را برعهده داشت. وی در اکتبر ٢٠١٣ پیش از آنکه مذاکرات هستهای در ژنو آغاز شود در جلسه استماعی در سنا سخنانی گفت که واکنشهای تندی را در ایران برانگیخت.
نیویورکتایمز یک بار در گزارشی در خصوص وندی شرمن نوشت: قرار بود نفر شماره سه وزارت امور خارجه خانم شرمن در خصوص مذاکرات هستهای با ایران به برخی اعضای رده بالای کنگره توضیحاتی بدهد. وی در مسیر رسیدن به اتاق نشست زمین خورد و انگشت دستش آسیب جدی دید. او دست خود را در کیسهای یخ فرو برد و راهی اتاق امن برای توضیح به اعضای کنگره شد. در آن نشست در خصوص غنیسازی اورانیوم و دیگر بحثهای فنی جاری در مذاکرات با تهران ساعتهای طولانی برای اعضای کنگره سخنرانی کرد و پس از جلسه بود که برای مداوای انگشت شکستهاش به بیمارستان رفت. برخی تحلیلگران امریکایی میگویند که توافق هستهای با ایران نتیجه دو سال تمرکز بیحاشیه وندی شرمن بر روند مذاکرات بوده است. شرمن در جریان مذاکرات هستهای با ایران به دلیل پیچیدگی مسائل فنی مجبور شد به تمامی این جزییات هستهای فنی اشراف پیدا کند و از سوی دیگر در برابر سیلی از اطلاعات که در مسیر تخریب مذاکرات ایجاد میشد هم مقاومت کند و همچنین مذاکرات هستهای را به عنوان نخستین مقولهای که ایران و امریکا را پشت میز مذاکره مداوم رساند هدایت کند. همکاران شرمن میگویند که وی بهترین گزینه برای مذاکرات مستقیم با ایران بوده است. یکی از مشاوران اوباما در کاخ سفید در این خصوص میگوید: شرمن ١٨ ماه تمام با ایرانیها مذاکره کرد و نکته جالب ماجرا اینجاست که او عاشق مذاکره است و این مولفهای است که به او در مذاکرات بسیار کمک کرد.
شرمن که در جریان مذاکرات هستهای چندان تن به مصاحبههای چالشی و پرماجرا نمیداد در تازهترین اظهارات خود در خصوص توافق هستهای با ایران گفته بود: این توافق بهترین راهحل در میان گزینههای بد بود و دسترسی دولت ایران به مواد هستهای را به روشی قابل راستیآزمایی محدود کرد.
وی همچنین برای چندمین بار تاکید کرده است که میان ایران و امریکا اعتمادی وجود ندارد. و به نقل از هیلاری کلینتون گفت: این برنامه، چیزی است که بیاعتمادی و راستیآزمایی را در نظر میگیرد.
هرچند که شرمن در جریان مذاکرات هستهای و همچنین برخی رایزنیهای دیگر موفق عمل کرده است اما به نظر نمیرسد که وی بهترین گزینه برای هیلاری کلینتون در میان سایر گزینههایی باشد که تجربههای جامع الاطرافتری را به خود اختصاص دادهاند. شاید با توجه به بحرانهای چندلایه منطقهای و همچنین چالشهایی که امریکا با چین و روسیه دارد هیلاری کلینتون به گزینه بهتری نیاز داشته باشد. برخی منابع هم میگویند که شاید وندی شرمن، گزینه هیلاری برای پست نمایندگی امریکا در سازمان ملل باشد.
گزینههای نه چندان مطرح
در میان اسامی که در رسانههای امریکایی در خصوص نامزدی پست وزارت امور خارجه مطرح شده است میتوان به چند گزینه نه چندان نام آشنا برای ایران نیز اشاره کرد. اسامی که نخستینبار پولتیکو به عنوان گزینههایی برای پست وزارت امور خارجه از آنها نام برد:
١- «استروب تالبوت» از دوستان نزدیک بیل و هیلاری کلینتون بوده که در زمان ریاستجمهوری رییسجمهور اسبق، معاون وزیر خارجه هم بوده است. تالبوت ٧٠ ساله که از دهه ١٩٦٠ با بیل کلینتون آشنا و در ارتباط بوده، در زمینه مسائل مربوط به روسیه، تخصص دارد.
٢- «کورت کمبل» است؛ کسی که دستیار هیلاری در زمینه مسائل مربوط به شرق آسیا و اقیانوسیه در زمان وزارت خارجه بود.
٣- تام دانیلون مشاور سابق امنیت ملی اوباما هم خواهان پست وزارت خارجه است. دانیلون پیشتر رییس کارکنان وارن کریستوفر وزیر خارجه دولت اول بیل کلینتون بود.
٤- جیمز استاوریدیس فرمانده پیشین ناتو که نامش در لیست نهایی مورد نظر برای سمت معاونت اولی کلینتون هم قرار داشت اما در نهایت «تیم کین» سناتور ارشد دموکرات انتخاب شد.
جیک سالیوان، گزینه بیقید و شرط هیلاری
در میان اسامی که احتمالا به کابینه هیلاری کلینتون راه پیدا خواهند کرد نام جیک سالیوان بسیار شنیده میشود. ٣٩ سال سن دارد و این جوان بودن هرچند میتواند بهانهای برای ناپخته بودن او تعبیر شود اما به نظر میرسد که هیلاری کلینتون کابینهای که نام جیک در آن به چشم نخورد را نمیپذیرد. سالیوان در فاصله سالهای ٢٠١٣ تا ٢٠١٤ به معاون اول رییسجمهور جوبایدن در زمینه امنیت ملی مشاوره میداد. وی همچنین در سالهای حضور هیلاری در وزارت امور خارجه برای وی هم کار میکرد و از همان سالها به چهرهای بسیار نزدیک به او بدل شد. نام سالیوان در حال حاضر به عنوان گزینهای برای مشاور امنیت ملی در کابینه هیلاری بسیار مطرح است البته برخی از منابع نزدیک به هیلاری میگویند که با توجه به تلاشهایی که سالیوان در یک سال گذشته برای کمپین هیلاری کرده است شاید به وی پستی بالاتر از مشاور امنیت ملی برسد. نام سالیوان برای ایرانیها از زمان مذاکرات مخفیانه با امریکا در عمان آشنا است. در گزارشی که آسوشیتدپرس در نوامبر ٢٠١٣ منتشر کرد نام سالیوان در کنار بیل برنز به چشم میخورد. دو نفر از تیم امریکایی که برای مذاکرات هستهای پنهانی با ایرانیها راهی مسقط شده بودند. گفته میشود که تیم امریکا و ایران حداقل ٥ بار با هم در عمان دیدار مخفیانه داشتهاند. پس از آن دیدارها نیز سالیوان در قالب رایزنیهای هستهای در تیم امریکایی بوده که با ایران در ژنو یا دیگر شهرهای اروپایی مسائل هستهای را چکشکاری و نهایی میکردند. در دولت هیلاری کلینتون، سالیوان قطعا نقش تعیینکنندهای در خصوص سیاستهای دولت در قبال ایران خواهد داشت. اخیرا در یکی از ایمیلهای هک شده، «استوارت آیزنستات» دیپلمات پیشین امریکایی، خطاب به «جیک سالیوان» مشاور کلینتون، گفته بود دیداری با ران درمِر، سفیر رژیم صهیونیستی در واشنگتن، انجام داده و در این نشست صحبتها پیرامون توافق هستهای ایران متمرکز بوده است. درمِر در این دیدار به دیپلمات امریکایی گفته بود درک میکند هیلاری کلینتون چارهای جز پذیرفتن توافق هستهای ایران نداشته است؛ اما انتظار دارد کلینتون بیش از حد درباره این موضوع سرمایهگذاری نکند. سفیر رژیم صهیونیستی به کلینتون توصیه کرد فهرستی از نگرانیها درباره این توافق تهیه کند.
چه هیلاری کلینتون و چه دونالد ترامپ بر مسند قدرت در امریکا بنشینند به نظر میرسد که سیاست خارجی این کشور به خانهتکانی جدی نیاز دارد. واشنگتن باید دست از تلاش برای تغییر بازیگران در منطقه خاورمیانه با توسل به گزینه نظامی و دخالت مستقیم یا غیرمستقیم نظامی بردارد و تمرکز خود را بر مبارزه با حامیان تروریستها و جریانهای افراطی قرار دهد. امریکا هر روز بیش از دیروز در حال زمینگیر شدن در خاورمیانه است و در شرایطی که این کشور در داخل نیز با بحرانهای اقتصادی بیشمار روبهرو است و در رابطه با سایر کشورها نیز به بازنگری در سیاستهای کلان و سنتی نیاز دارد، تداوم امید بستن به گزینه نظامی تنها بر هزینههای واشنگتن میافزاید.
چرخه پیرامونی هیلاری کلینتون تمام تلاش خود را میکند تا تماسها با گزینههایی که ممکن است به کاخ سفید یا کابینه دعوت شوند مخفی باقی بماند. با اینهمه تمام این مخفیکاریها مانع از گمانهزنیها در این خصوص نمیشود. مهمترین مناصب کلیدی که گمانهزنیهایی در خصوص آن صورت میگیرد به پستهای نماینده امریکا در سازمان ملل، وزیر امور خارجه، مشاور امنیت ملی و وزیر دفاع بازمیگردد.
در چندماه گذشته برخی چهرههای سیاسی هم گمانهزنیهای خود در خصوص هویت نامزدهای این پستها در صورت پیروزی هیلاری کلینتون را علنی کردهاند و به عنوان مثال بارنی فرانک که از دموکراتهای سابق مجلس نمایندگان است به جوبایدن، معاون اول باراک اوباما، رییسجمهور امریکا پیشنهاد کرده است که عنوان وزیر دفاع کابینه هیلاری کلینتون را بپذیرد و این در حالی است که برخی منابع میگویند جو بایدن از گزینههای مدنظر برای وزارت امور خارجه است که البته با توجه به شرایط بایدن این احتمال چندان قوی به نظر نمیرسد. با وجود آنکه بیشک بحثها و رایزنیها در این خصوص آغاز شده و شاید هم در مواردی به نتیجه رسیده است اما بحثهای انگشتشماری در ملأعام مطرح میشود و این تنها مشاوران هیلاری کلینتون هستند که احتمالهایی را مطرح میکنند. دموکراتها پیشبینیهای محتاطانهای انجام میدهند و البته که تا حدودی هم از شنیدن برخی اسامی که گفته میشود رایزنیهایی با آنها صورت گرفته است خشمگین یا عصبانی میشوند. لیست اندکاندک باید جمع و جور شده باشد و البته تا حدودی هم قطعا اسامی از شعارهایی که در زمان انتخابات داده میشود فاصله میگیرد.
هیلاری کلینتون پیش از این وعده داده بود که حداقل ٥٠ درصد از اعضای کابینه وی را زنان تشکیل دهند و البته صرفا پستهای کلیدی را میان دموکراتها قسمت نکند. از سوی دیگر در شرایطی که وی بخواهد گزینههای اصلی را از دموکراتها هم انتخاب کند، یافتن گزینههای دموکرات کارکشته برای تمام این مناصب آسان نخواهد بود و شاید هم وی نتواند کابینهای به حد و اندازه کابینه نخست باراک اوباما یا جورج بوش پسر از خبرههای حاضر در صحنه سیاسی امریکا انتخاب کند.
برخی از منابع امریکایی مانند پولیتیکو مینویسند که هیلاری کلینتون به شکل سنتی به سمت افرادی گرایش دارد که سابقه کار طولانی با آنها را در پرونده خود دارد و البته در برخی حوزهها هم هیلاری مجبور است چهرههایی را انتخاب کند که در ادامه دادن مسیر طی شده توسط باراک اوباما در هشت سال گذشته با وی همراه باشند. شاید این محدودیت برای دونالد ترامپ در صورتی که به ریاستجمهوری برسد، وجود نداشته باشد چرا که وی میتواند به راحتی و بدون ملاحظههای حزبی افرادی را انتخاب کند که رویهای کاملا متفاوت با باراک اوباما دارند.
از ورود هیلاری تا حذر ترامپ
برای مخاطبی که در ایران نشسته است و تحولات انتخاباتی امریکا را پیگیری میکند، مهمترین سوال این است که چه کسی به جای جان کری، وزیر امور خارجه فعلی خواهد نشست؟ در قاره سبز نیز سیاستمداران اروپایی در مرحله اولیه نگران روی کار آمدن ترامپ هستند و پس از آن هم نگران اینکه فردی که حتی در کابینه هیلاری کلینتون آرامتر عنوان وزیر امور خارجه را به خود اختصاص میدهد چه خط و مشیای خواهد داشت و آیا دستاوردهای اوباما در حوزه سیاست خارجی را حفظ میکند؟ در مقطع فعلی نگارش این متن به نظر میرسد که میتوان شانس هیلاری کلینتون برای پیروزی را بیشتر از دونالد ترامپ دانست اما عواملی وجود دارد که در چند روز آینده میتواند بازی را به نفع ترامپ تغییر دهد: ١- بیماری هیلاری کلینتون ٢- افشاگریهای جدید علیه هیلاری ٣- عملیات تروریستی قوی داخل امریکا ٤- درگیری مستقیم نظامی امریکا.
دونالد ترامپ در شرایطی که برخلاف مسیر پیشبینی شده در نظرسنجیها و برآوردهای کلی از فضای عمومی امریکا بتواند ردای ریاستجمهوری را بر شانه بیندازد، بسیار غیرقابل پیشبینی عمل خواهد کرد. ترامپ خواهان انزواگرایی امریکا در بسیاری از حوزهها است و از همین رو به بستن و دیوارکشی اطراف مرزها متمایل است. اول امریکا، دوم امریکا و سوم هم امریکا سیاستی است که نامزد جمهوریخواهان به شکل متفاوتی از آن حمایت میکند. نگاه ترامپ با نگاه سنتی جمهوریخواهان در عرصه سیاست خارجی بسیار متفاوت است و به زبان ساده گفته میشود که وی نگاه تجاری و دلالگونه به مسائل دارد. این در حالی است که سابقه چنین نگاههایی به مسائل سیاست خارجی در تاریخ سیاسی امریکا بیسابقه است. ترامپ در بسیاری از پروندهها لحن و رویکرد تندی را حداقل در روزهای شعارهای انتخاباتی مطرح میکند و به عنوان مثال به صراحت میگوید که خواهان جنگ اقتصادی با چین یا متلاطم کردن فضای اقتصادی این کشور است.
هیلاری کلینتون اما مواضع مشخصتری دارد. حضور وی در وزارت امور خارجه دولت نخست باراک اوباما از سیاستهای وی در این حوزه پردهبرداری کرد. بسیاری میگویند که هیلاری از همسرش بیل کلینتون در حوزه سیاست خارجی تندتر است. زنی که از درگیری نظامی ابایی ندارد و جنگ برای او فعل چندان حرامی به حساب نمیآید. هیلاری به صراحت مشخص کرده است که در مقام مقایسه با اوباما آمادگی بیشتری برای حمله نظامی دارد. هرچند که دولت اوباما تلاش کرد در هشت سال گذشته سیاستهای نظامی خود را جز به ضرورت تغییر ندهد و همچنان سربازان امریکایی را از میدانهای مستقیم نبرد دور نگاه دارد اما هیلاری کلینتون به عنوان مثال در یک مورد از اوباما سوال میکند که چرا با وجود استفاده از سلاحهای شیمیایی در سوریه که قبلا گفته میشد خط قرمز امریکا است، دست به سلاح نشد؟
هیلاری کلینتون را در حوزه سیاست خارجی، رییسجمهوری تندخو میدانند و البته اطرافیان وی میگویند که میتوان صفت aggressive را برای رفتارهای وی در عالم سیاست به کار برد. وی به صراحت از سیاست گسترش ناتو حمایت میکند، ضدیت جدی با روسیه ولادیمیر پوتین دارد و حتی در برخی محافل از رییسجمهور روسیه با عنوان دیکتاتور نام برده است. از این منظر هیلاری به راستگراترین فرد در حزب دموکرات شهرت دارد و حتی برخی تحلیلگران میگویند که نگاه وی در حوزه سیاست خارجی به جورج بوش پدر نزدیکتر است تا باراک اوبامای هم حزبش. در کلیت بحث باید گفت که اگر دونالد ترامپ برنده میدان باشد حرف چندانی در حوزه سیاست خارجی ندارد اما کلینتون در حوزه سیاست خارجی خود را صاحبفکر و سبک میداند و همین مساله موجب میشود که وی ورود تمام عیاری به پروندههای این زیرمجموعه داشته باشد.
چه با هیلاری چه با دونالد از تغییرات سینوسی خبری نیست
هیلاری کلینتون در مساله مواجهه با ایران در برخی موارد شبیه به اوباما و در اکثر موارد در مسیر مخالف با وی گام برخواهد داشت. اگر برجام اولویت اصلی برآورد سیاست هیلاری مقابل ایران باشد، باید گفت که وی برنامه جامع اقدام مشترک را اجرا خواهد کرد اما تعهد وی به کانال ایجاد شده با ایران صرفا به همین اجرای برجام محدود خواهد شد و به گفته کارشناسان وی حاضر نیست قدمی بیش از برجام بردارد.
در خصوص چند و چون اجرای برجام هم هیلاری کلینتون مانند دولت باراک اوباما رفتار نخواهد کرد که وزیر امور خارجهاش را راهی اروپا و سایر کشورها کرده و رایزنی با بانکها برای بازگشت به ایران را کلید بزند. هرچند که این رفتارهای جان کری نیز بیشتر رنگ و بوی ژست برای نمایش تلاشهای امریکا را داشت اما در دولت هیلاری کلینتون از این اقدامها خبری نخواهد بود.
هیلاری اگر به کاخ سفید راه پیدا کند هرچند با تهران وارد درگیری لفظی در خصوص اجرای برجام نخواهد شد اما به هرحال رویکرد وی در برابر تهران تهاجمیتر خواهد بود و در سایه این رویکرد هم مسائل منطقهای و اختلافهای حقوق بشری خوراک اصلی هیلاری کلینتون خواهند بود. هرچند که ایران در تمامی دولتهای روی کار آمده در امریکا متهم به فعالیتهای مخرب در منطقه شده است اما هیلاری کلینتون بیش از باراک اوباما در این خصوص صحبت خواهد کرد و شاید سیاست وی در این مقوله تنها به حرف نیز خلاصه نشود.
هیلاری کلینتون تمام تلاش خود را به کار خواهد گرفت تا تحریمهای بیشتر غیربرجامی را علیه ایران اعمال کند. در زمان جورج بوش جمهوریخواه، وی توانست اجماعسازی علیه برنامه هستهای ایران شکل بدهد و در سایه آن اروپا، امریکا و برخی کشورهای منطقهای به انضمام رژیم صهیونیستی پروژه تحریمهای چندگانه ایران را پیش بردند. همین سیاست در دولت نخست باراک اوباما هم ادامه پیدا کرد و برجام در واپسین سال حضور وی در قدرت بود که به ثمر رسید و به نخستین کانال مذاکرات مستقیم و علنی ایران و امریکا بدل شد. کلینتون در صورت راه یابی به کاخ سفید تمام تلاش خود را به کار میگیرد که علیه ایران اجماعسازی را مدیریت کند و البته اینبار بهانهها فعالیتهای منطقهای ایران، آزمایشهای موشکی یا اختلافهای حقوق بشری خواهد بود. هیلاری کلینتون که در ایمیلهای منتشر شده از وی میزان خصومت او با نظام جمهوری اسلامی ایران هویدا است، تلاش خواهد کرد پروژه امنیتیسازی ایران را پیش ببرد که البته برخی تحلیلگران میگویند با توجه به فضای منطقهای و نیازهایی که اروپا به ایران برای تامین امنیت دارد این امر محقق نخواهد شد. در قضیه حقوق بشر نیز دو نگاه وجود دارد که یکی از آنها سوار بر این حقیقت است که رویکرد اروپا در قبال ایران پسابرجام رویکرد حقوق بشری نیست و قاره سبزنشینها ترجیح میدهند در این مقوله با ایران کجدارومریز رفتار کنند و حتی در صورت تلاشهای هیلاری کلینتون به جلب اجماع در این قضیه نیز تهدیدی از این منظر ایران را هدف قرار نخواهد داد. این دیدگاه اصرار دارد که اروپا در روزهای پسابرجام به دنبال کارهای اقتصادی با ایران است و به همین دلیل ترجیح میدهد در خصوص مقوله حقوق بشر به سمت امنیتیسازی مجدد پرونده ایران گام برندارد.
ترامپ به خصوص در مورد ایران جز چند جمله کلیشهای که چند بار هم آنها را تکرار کرده است مانند لزوم مذاکره مجدد در خصوص برجام یا فعالیتهای منطقهای ایران، رکورددار نظرات متفاوت نیست. با اینهمه گفته میشود که عنصر غیرقابل پیشبینی بودن ترامپ در مواجهه با ایران بیشتر نمودار میشود. برخی از تحلیلگران میگویند که همین دو عامل غیرقابل پیشبینیبودن ترامپ و موضعگیریهای پوپولیستی او که احتمالا در سیاست خارجی هم جلوه پیدا خواهد کرد او را به گزینه نامناسبی برای ایران بدل میکند. برخی از منابع میگویند که احتمالا ترامپ به دلیل کارکشته نبودن در حوزه سیاست خارجی همان سیاست سنتی جمهوریخواهان در قبال ایران را طی خواهد کرد و به طور کلی پروندههای سیاست خارجی را به تیم یا افراد دیگری واگذار کند و شخصا چندان در آن وارد نشود.
هرچند که سخن از کدام نامزد برای ایران بهتر است زیاد در رسانههای داخلی مطرح شده است اما نباید از این نکته غافل بود که برخی از سیاستهای امریکا به خصوص در منطقه خاورمیانه کلان و ثابت است و با مولفههای افراد تغییرات سینوسی نمیکند. برخی تحلیلگران اعتقاد دارند که برای ایران دو گزینه ترامپ یا کلینتون در حقیقت انتخاب میان بد و بدتر هستند. در حال حاضر نام ایران به نسبت دورههای قبل کمتر در تبلیغات دو کاندیدا شنیده میشود و به عنوان مثال نام روسیه یا کره شمالی بسیار بیشتر مطرح است. در حال حاضر وضعیت ایران در سطح بینالمللی چه از حیث جایگاه سیاسی و چه عمل به تعهدات داده شده در سایه برجام با ٥ سال پیش قابل مقایسه نیست. در چنین فضایی کسی که از مذاکره دوباره در خصوص برجام سخن میگوید اگر این شعار را در روزهای ورود به کاخ سفید اجرایی کند هم در مسیر برهم زدن توافق با ایران گام برخواهد داشت و قطعا بازیگری که متضرر خواهد شد امریکا است.
چه کسی در کدام وزارتخانه مینشیند؟
در حوزه سیاست خارجی اگر هیلاری کلینتون برنده باشد اسامیای چون نیکلاس برنز، جک سالیوان، ویلیام جوزف برنز، وندی شرمن و آن ماری اسلاتر بیش از سایر اسامی به چشم میخورند. یک منبع آگاه در این خصوص میگوید: احتمالا هیلاری فردی از دیپلماتهای تراز اول و کهنهکار را انتخاب میکند که البته نگاه ویژهای هم نداشته باشد و در برابر بله گفتن به سیاستهای اوباما مقاومت نکند. با وجود اسامی دموکراتهایی که مطرح شده است اما برخی منابع میگویند که شاید هم هیلاری برای احترام به آرای جمهوریخواهانی که در سبد وی ریخته خواهد شد، عنوان وزارت امور خارجه را به یک جمهوریخواه بدهد.
آن ماری اسلاتر، مدافع گزینه نظامی در سوریه ضدپوتین
٥٨ ساله، وکیل بینالمللی، تحلیلگر مسائل سیاست خارجی، دانشمند سیاسی و کسی که امروز ریاست موسسه «امریکا جدید» را بر عهده دارد و سابق بر این نیز رییس دانشگاه پرینستون بوده است. دو نهادی که به نوعی ستون فقرات حزب دموکرات به حساب میآیند و حضور وی در آنها به خط و مشی سیاسی وی رویکرد خاصی داده است. وی پیش از این رییس سیاستگذاری وزارت امور خارجه امریکا از ژانویه ٢٠٠٩ تا فوریه ٢٠١١ بوده است، بازه زمانیای که هیلاری کلینتون عنوان وزیر امور خارجه و مافوق وی را بر عهده داشت. اسلاتر، نخستین زنی بود که این عنوان را در وزارت امور خارجه به خود اختصاص داد. ماری اسلاتر در روزهای دانشجویی هم در هاروارد و دانشگاه شیکاگو درس خوانده است. نام آن ماری اسلاتر در میان صد چهره برتری که دو ماهنامه فارن پالیسی به صورت سالانه منتشر میکند در شماره نوامبر - دسامبر ٢٠١٢ آمده بود. وی در سالهای حضور در وزارت امور خارجه، وظیفه نظارت بر نخستین تلاش برای بازنگری و حذف زواید اولویتهای خارجی بروکراتیک را برعهده داشت. وی همچنین مدافع پروپاقرص مداخله در سوریه بوده است. در سال ٢٠٠٣ میلادی، اسلاتر تاکید کرده بود که ذات اشغال عراق جدا از این سوال که قانونی یا غیرقانونی است، مشروع دیده شود اما به شرط اینکه کشورهای حملهکننده در عراق تسلیحات کشتار جمعی پیدا کنند یا از آنها به عنوان اهرمهای آزادکننده عراق یاد شود یا سریعا مساله را به سازمان ملل ارجاع دهند. اسلاتر بعدها با توجه به همین سه اصل اعلام کرد که این حمله غیرمشروع بوده است. علاوه بر این اسلاتر از منتقدان سیستم حاکم بر سازمان ملل نیز هست و یک بار در سال ٢٠٠٦ در سخنرانی تاکید کرده بود که وقت آن فرارسیده است که سازمان ملل را با وضعیت امروز تطبیق داد و نه با شرایط سال ١٩٤٥. در خصوص مساله لیبی نیز اسلاتر از مدافعان دخالت نظامی غرب در پرونده بود. وی در مقالهای که در آن زمان به چاپ رساند در پاسخ به کسانی که مساله استفاده از زور ناتو در لیبی را زیرسوال برده بودند، تاکید کرد که غیبت ناتو در چنین شرایطی میتواند به دعوت از قدرتهای منطقهای سرکوبگر برای توسل به هر راهکاری اما ماندن در قدرت تعبیر شود. وی در این نوشتار بحث در خصوص تمایز میان توجه به ارزشها یا توجه به منافع را زیر سوال برد و به نقش باراک اوباما در جمعآوری اجماع جهانی در خصوص این پرونده به عنوان فاکتوری مثبت اشاره کرد که به معمر قذافی فشارهای بیشتری آورد. در خصوص سوریه نیز اسلاتر از مدافعان توسل به گزینه نظامی است. در فوریه سال ٢٠١٢ وی در مقالهای برای نیویورک تایمز پیشنهاد کرد که سقوط دولت بشاراسد باید با نافرمانیهای مدنی صورت بگیرد. وی در این خصوص نوشت: دخالت نظامی خارجی در سوریه بیشترین امیدها برای پایان دادن به جنگ طولانی مدت و خونین در سوریه است. منطق کسانی که مخالف گزینه نظامی هستند استوار بر مقایسه سوریه با لیبی است اما در حقیقت سوریه نقطه بسیار استراتژیکتری از لیبی است و تطویل جنگ در این منطقه میتواند بسیار خطرناکتر باشد و البته منافع ما را هم بیشتر تهدید کند. وی پیشنهاد کرده بود که کشورهایی مانند ترکیه، قطر، عربستان یا اردن اقدام به تجهیز مخالفان با تجهیزات سنگین کنند. وی تاکید کرده بود که تجهیز مخالفان و اقدامهای صرف نظامی میتواند روسیه را به مشخص کردن مواضعش در سوریه وادار کند و همچنین ادعا کرده بود که جامعه جهانی باید ولادیمیر پوتین را به اتهام جنایات جنگی تحت تعقیب قرار دهد. با این اوصاف در شرایطی که هیلاری کلینتون، اسلاتر را به عنوان وزیر امور خارجه تعیین کند و وی یکی از زنانی باشد که هیلاری وعده داده بود در کابینه وی حضور خواهند داشت باید انتظار حضورهای گستردهتر نظامی امریکا را در برخی پروندهها داشت. اسلاتر برخلاف آنکه در خارج از امریکا چهره چندان نامآشنایی نیست اما در داخل حزب دموکرات چهره موجه و معتبری است. نقشی که اسلاتر میتواند در کابینه هیلاری کلینتون ایفا کند صرفا مختص به وزارت امور خارجه نیست و برخی منابع میگویند که وی احتمالا گزینهای برای ریاست بر دیوان عالی امریکا هم باشد. از سوی دیگر عدهای او را فردی میدانند که میتواند نماد پوست اندازی در حزب دموکرات باشد. در حال حاضر حزب دموکرات با توجه به پدیده سندرز که توانست آرای قابل توجه جوانان را به خود اختصاص دهد به اصلاحاتی نیاز دارد. پررنگ شدن رگههای راستگرایی در بدنه حزب دموکرات زنگ خطرها را برای این حزب به صدا درآورده است و به نظر میرسد که نخستین رسالت درونحزبی خانم کلینتون باید تعیین فرد یا تیمی باشد که از راستگراتر شدن این حزب جلوگیری کند و این حزب را به سمت ملاحظههای کارگری، سوسیالیستی و مردمی ببرد. از سوی دیگر معاملهای که باراک اوباما با سندرز داشته است به وی وعده جدی داد که اصلاحاتی صورت بگیرد که در نهایت بر گرایشهای مدنی حزب افزوده و از جنبههای نظامی آن کاسته شود. برخی منابع میگویند که وندی شرمن در حال حاضر کار روی این مساله و تحقیق و بررسی چگونگی انجام آن را آغاز کرده است.
نیکلاس برنز، موافق تحریمها، مخالف گزینه نظامی
٦٠ ساله و دیپلماتی که از سال ٢٠٠٥ تا ٢٠٠٨ به عنوان معاون سیاسی وزیر امور خارجه فعالیت کرده است. در آن زمان رییسجمهور ایالات متحده جورج بوش بود. نیکلاس برنز سابقه حضور در ناتو به عنوان سفیر امریکا را هم داشته است و در زمان ریاستجمهوری بیل کلینتون هم سفیر کشورش در یونان بوده است. نام نیکلاس برنز برای ایرانیها آشناتر از افرادی مانند اسلاتر است و حتی گفته میشود که وی در پشت پرده هم در مذاکرات هستهای با ایران یا بسترسازی برای آن نقش داشته است و البته که وی در سالهای حضور در دولت جورج بوش هم دستی در اعمال تحریمها علیه ایران به عنوان اهرمی برای فشار بر تهران داشته است. برنز از کلیت توافق هستهای همواره دفاع کرده است و آن را دستاوردی برای امریکا میداند اما این مساله با مواضع تند وی در خصوص ایران منافاتی ندارد. وی اخیرا در مقالهای تاکید کرده بود که ایران همچنان دشمن قوی امریکا تقریبا در تمام پروندهها و بحرانها در سراسر خاورمیانه است. وی در این مقاله که نیویورک تایمز آن را منتشر کرده بود، نوشت: توافق تاریخی هستهای به دست آمد و اینک امریکا باید سیاست متوازن «تعامل» و «بازدارندگی» را توأمان در قبال ایران در پیش گیرد. اجرای توافق هستهای، حذف تحریمها و تبادل زندانیان، واقعهای است نادر و امیدوارکننده هم برای واشنگتن و هم برای تهران، اما این فراز از بحث، جای تامل دارد. ایران همچنان دشمن قوی امریکا تقریبا در تمام ستیزهها در سراسر خاورمیانه است. نیکلاس برنز در بخشهایی از این نوشتار به آینده رابطه ایران و امریکا اشاره کرده و نوشت: رییسجمهور «اوباما» و فرد جانشین او در «کاخسفید» به محک آزمون گذارده خواهند شد آیا میتوانند تعادلی صحیح میان همکاری بر سر موضوع هستهای و مهار ایران در منطقه ایجاد کنند! توافق هستهای در تمامی ابعاد، حامل آثار و پیامدهایی فوقالعاده حایز اهمیت است.
وی میافزاید: با وجود همه مخالفتهای کنگره با توافق هستهای ایران، انصافا این توافق امنیت امریکا را بیش از پیش تضمین میکند. بر مبنای همین واقعیت بود که من یک دهه قبل در دولت «بوش» در مذاکرات برای تحریم ایران ایفای نقش کردم. تمام آن تلاشها امروز به ثمر نشسته است. اینک در این مقطع، اضطراریترین چالش تعامل دو دولت با یکدیگر است. کری و ظریف سنگ بنای این تعامل را گذاشتند. ظریف یک تحصیلکرده امریکاست و مورد حمایت رییسجمهور میانهروی ایران «حسن روحانی» است. اما در ایران، قدرت اصلی در دستان رهبر عالی ایران است که عمیقا نسبت به امریکا بیاعتماد و بدبین است. امریکا در چندسال آتی با چالش استراتژیک مهمی از جانب ایران روبهرو خواهد بود. نظر به حفظ منافع درازمدت این توافق تاریخی، امریکا باید در سیاست دو شاخه خود در قبال ایران شامل «تعامل» و «بازدارندگی» نوعی تعادل ایجاد کند.
برنز در مصاحبه دیگری از ادامه روند گفتوگو با ایران استقبال کرده و میگوید: به عنوان یک دیپلمات سابق، من باور دارم ما باید همیشه در گفتوگو باشیم؛ به خصوص با دشمنانمان. اما این مهم است که از خیالگرایی و پیشبینی اینکه موفقیت در توافق هستهای موفقیت در حوزههای دیگر را فراهم خواهد کرد اجتناب کنیم. وی همچنین مدافع سیستم حفظ فشار بر ایران به دلیل مسائل غیرهستهای است و میگوید: باید تحریمها را به دلیل فعالیتهای منطقهای ایران، مسائل حقوق بشری و آزمایش موشکهای بالستیک این کشور حفظ کنیم. وی که اعتقاد دارد برجام مسیر دستیابی ایران به بمب اتم را مسدود کرده است، میگوید که در سایه همین برجام هم گزینه نظامی در صورت حرکت ایران در مسیر رسیدن به سلاح اتمی مسدود نشده است و امریکا ظرفیت و حق استفاده از قدرت نظامی برای جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات اتمی را همین حالا و در صورتی که ضروری باشد، حفظ کرده است. برنز البته در زمره سیاستمداران امریکایی است که میگوید توان هستهای ایران متکی بر دانش دانشمندان هستهای این کشور است و بر اساس هیچ سناریوی نظامی نمیتوان عناصر این دانش هستهای را از اندیشه و ذهن ایرانیها دور کرد. گزینه نظامی در شاکله ذهنی نیکلاس برنز جای ثابتی ندارد و وی از زمره کسانی است که میگوید تجربه ناموفق امریکا در عراق نشان داد که حمله بهترین گزینه نمیتواند باشد. نیکلاس برنز همچنین از منتقدان جدی دونالد ترامپ و سیاست خارجی است که وی تبلیغ میکند. برنز در یک مصاحبه با آتلانتیک این سیاستهای نامزد جمهوریخواهان را به باد انتقاد گرفته و گفت: ترامپ در حال ارایه ایدههایی به افکار عمومی است که بسیار برای امنیت ملی ما خطرناک است. ترامپ از ادعای خود مبنی بر ایجاد دیواری در جنوب برای جلوگیری از ورود لاتین تبارها و عدم صدور مجوز حضور مسلمانها در امریکا کوتاه نیامده است. وی موجودیت ناتو و منافع آن و اتحاد امریکا با ژاپن و کره جنوبی را زیر سوال برده است. همه این موارد ایدههایی بسیار خطرناک هستند و وی میتواند رهبری خطرناک برای امریکا باشد. ترامپ دانش و درک عمیقی نسبت به تاریخ، اقتصاد و سیاست ندارد. وی مدعی است که امریکا باید همه مشکلات خود را با دیپلماسی حل کند، اما نباید فراموش کرد که ترامپ شخصی است که به بیش از ٦/١ میلیارد مسلمان، مکزیکی تبار و مهمترین متحدان امریکا توهین کرده است. آیا در این فضا جایی برای دیپلماسی باقی میماند؟
نیکلاس برنز همچنین از مدافعان سرسخت هیلاری کلینتون و از چهرههای اصلی حاضر در کمپین او است.
ویلیام جوزف بیل برنز؛ مرد مذاکرات مخفی اوباما با ایران
٦٠ ساله. سیاستمداری که از سال ١٩٨٢ به شکل مستمر در ساختار سیاست خارجی ایالات متحده پستهای کلیدی را به خود اختصاص داده است. وی در فاصله سالهای ٢٠١١ تا ٢٠١٤ در دولت باراک اوباما عنوان هفدهمین معاون وزیر امور خارجه امریکا را به خود اختصاص داده بود و در نهایت هم جای خود را به وندی شرمن داد. وی همچنین در فاصله سالهای ٢٠٠٨ تا ٢٠١١ معاون سیاسی وزیر امور خارجه امریکا بود. بیل برنز هم در دوره ریاستجمهوری جورج بوش و هم باراک اوباما چهره قابل اعتمادی برای هر دو حزب بوده است و در کنار مادلین آلبرایت هم کارهای قابل ذکری انجام داده است. وی سه سال به عنوان سفیر امریکا در روسیه در فاصله سالهای ٢٠٠٥ تا ٢٠٠٨ فعالیت کرده است و پیش از آن هم دورهای سفیر کشورش در اردن بوده است. ماموریتهایی که وی را به دیپلماتی اشنا به مسائل خاورمیانه در روزگاری که بحرانهای این منطقه فروکش نمیکند، تبدیل کرده است.
بیل برنز در منطقه آفریقا و خاورمیانه چهره نامآشنایی است. بسیاری از نقش وی در مذاکرات صلح خاورمیانه، کنار زدن برنامه هستهای لیبی و همچنین توافق هستهای تاریخی میان ایران و ١+٥ اطلاع دارند. وی همچنین در دوره نخست ریاستجمهوری اوباما تلاش کرد رابطه امریکا با روسیه را هم احیا کند و همچنین به رابطه واشنگتن با دهلی نو نیز نگاهی استراتژیک داشته و دارد. جان کری، وزیر امور خارجه امریکا میگوید که بیل برنز در حقیقت فردی آرام، دور از هیاهو در کار و موفق است که هم اعتماد جمهوریخواهان را در چنته دارد و هم برای دموکراتها فردی قابل اعتماد است. نشریه آتلانتیک وی را سلاح مخفی دیپلماسی میداند که توانسته در چالشهای بسیار جدی در امریکا یاریدهنده باشد. در آوریل ٢٠١٤ بود که وزارت امور خارجه امریکا اعلام کرد بیل برنز در اکتبر همان سال بازنشسته خواهد شد. وی پیش از این تاریخ هم دوبار درخواست بازنشستگی خود را اعلام کرده بود که یک بار با مخالفت جان کری و بار دیگر با مخالفت باراک اوباما روبهرو شده بود. گفته میشود که دلیل این مخالفتها نقشی بوده که بیل برنز در مذاکرات سری با ایرانیها در عمان داشته و اینکه وی کانالی قابل اعتماد برای این مذاکرات بیسابقه به حساب میآمده است. باراک اوباما در جلسه تودیع و معارفه پس از بازنشستگی برنز وی را مشاوری خبره و دیپلماتی ازخودگذشته خواند.
نام برنز در پرونده مذاکرات هستهای با ایران از ماه مارس سال ٢٠١٣ مطرح شد. زمانی که وی به همراه گروه بسیار کوچکی از مقامهای امریکایی با پروازی سری به عمان رفتند و با برخی مقامهای ایرانی مذاکرات دوجانبه پشت پردهای را آغاز کردند. مذاکراتی در هتلی دورافتاده از مسقط. در آن زمان برنز این پیام را برای ایرانیها برد که امریکا حاضر است حق غنیسازی اورانیوم در چارچوب برنامه صلحآمیز هستهای را به ایران بدهد به شرط اینکه ایرانیها محدودیتهایی را بر برنامه هستهای خود بپذیرند. در ماه نوامبر همان سال زمانی که کری به همراه وزرای امور خارجه ٥ کشور دیگر به ژنو رفت تا با ایران دیدار کند، برنز هم جداگانه وارد ژنو شد تا کانال مخفی مذاکره با ایران را ادامه بدهد. در جریان لحظات سخت مذاکره، بیل برنز و جاکوب سالیوان که رابطه نزدیکی با هیلاری کلینتون هم دارد و در حال حاضر هم مشاور امنیت ملی جوبایدن است از درهای پشتی سوییت کری داخل هتل میشدند و با وی رایزنیهایی را انجام میدادند. وی در گفتوگو با آلمانیتور اذعان کرده بود که تیم ایرانی که با آنها روبهرو هستیم بهشدت متبحر، حرفهای و سرسخت است و در موضوع منافع ملی ایران مصمم عمل میکند. برنز همچنین پس از توافق هستهای ایران با ١+٥، به کرهشمالی توصیه کرد در مورد برنامه هستهای خود جمهوری اسلامی ایران را الگو قرار دهد و با کشورهای غربی به طور جدی وارد مذاکره شود.
برنز در حال حاضر و در روزهای بازنشستگی نهمین رییس بنیاد کارنگی در تاریخ ١٠٥ ساله آن است.
وندی شرمن؛ گزینهای که عاشق مذاکره است
٦٧ ساله، دموکرات و سیاستمداری که در دولتهای بیل کلینتون و باراک اوباما فعالیتهای چشمگیری داشته است. دومین زنی که نامش در بین گزینههای پست وزارت امور خارجه امریکا به چشم میخورد. از نوامبر ٢٠١٤ تا ژانویه ٢٠١٥ معاون وزیر امور خارجه امریکا بود. پیش از آن هم به مدت ٤ سال معاون سیاسی وزیر امور خارجه بود. وی در سالهای ریاستجمهوری بیل کلینتون عنوان مشاور وزارت امور خارجه را بر عهده داشت اما هیچگاه در سالهای حضور در وزارت امور خارجه امریکا به عنوان سفیر به کشوری اعزام نشد. وی سالها روی پرونده هستهای کره شمالی کار کرده است و مشاور وزارت امور خارجه به شکل خاص در این پرونده بوده است. او در مذاکرات با پیونگ یانگ در خصوص مساله هستهای و موشکهای بالستیک این کشور هم حضور داشته است اما شهرتش را در چندسال اخیر در رسانههای بینالمللی مدیون حضور در مذاکرات هستهای فشرده با ایران در سه سال گذشته است. وی در سپتامبر ٢٠١١ توسط وزیر امور خارجه وقت امریکا هیلاری کلینتون به عنوان معاون سیاسی وزیر انتخاب شد. وی ریاست تیم مذاکرهکننده امریکایی در سطح کارشناسی با ایران را برعهده داشت. وی در اکتبر ٢٠١٣ پیش از آنکه مذاکرات هستهای در ژنو آغاز شود در جلسه استماعی در سنا سخنانی گفت که واکنشهای تندی را در ایران برانگیخت.
نیویورکتایمز یک بار در گزارشی در خصوص وندی شرمن نوشت: قرار بود نفر شماره سه وزارت امور خارجه خانم شرمن در خصوص مذاکرات هستهای با ایران به برخی اعضای رده بالای کنگره توضیحاتی بدهد. وی در مسیر رسیدن به اتاق نشست زمین خورد و انگشت دستش آسیب جدی دید. او دست خود را در کیسهای یخ فرو برد و راهی اتاق امن برای توضیح به اعضای کنگره شد. در آن نشست در خصوص غنیسازی اورانیوم و دیگر بحثهای فنی جاری در مذاکرات با تهران ساعتهای طولانی برای اعضای کنگره سخنرانی کرد و پس از جلسه بود که برای مداوای انگشت شکستهاش به بیمارستان رفت. برخی تحلیلگران امریکایی میگویند که توافق هستهای با ایران نتیجه دو سال تمرکز بیحاشیه وندی شرمن بر روند مذاکرات بوده است. شرمن در جریان مذاکرات هستهای با ایران به دلیل پیچیدگی مسائل فنی مجبور شد به تمامی این جزییات هستهای فنی اشراف پیدا کند و از سوی دیگر در برابر سیلی از اطلاعات که در مسیر تخریب مذاکرات ایجاد میشد هم مقاومت کند و همچنین مذاکرات هستهای را به عنوان نخستین مقولهای که ایران و امریکا را پشت میز مذاکره مداوم رساند هدایت کند. همکاران شرمن میگویند که وی بهترین گزینه برای مذاکرات مستقیم با ایران بوده است. یکی از مشاوران اوباما در کاخ سفید در این خصوص میگوید: شرمن ١٨ ماه تمام با ایرانیها مذاکره کرد و نکته جالب ماجرا اینجاست که او عاشق مذاکره است و این مولفهای است که به او در مذاکرات بسیار کمک کرد.
شرمن که در جریان مذاکرات هستهای چندان تن به مصاحبههای چالشی و پرماجرا نمیداد در تازهترین اظهارات خود در خصوص توافق هستهای با ایران گفته بود: این توافق بهترین راهحل در میان گزینههای بد بود و دسترسی دولت ایران به مواد هستهای را به روشی قابل راستیآزمایی محدود کرد.
وی همچنین برای چندمین بار تاکید کرده است که میان ایران و امریکا اعتمادی وجود ندارد. و به نقل از هیلاری کلینتون گفت: این برنامه، چیزی است که بیاعتمادی و راستیآزمایی را در نظر میگیرد.
هرچند که شرمن در جریان مذاکرات هستهای و همچنین برخی رایزنیهای دیگر موفق عمل کرده است اما به نظر نمیرسد که وی بهترین گزینه برای هیلاری کلینتون در میان سایر گزینههایی باشد که تجربههای جامع الاطرافتری را به خود اختصاص دادهاند. شاید با توجه به بحرانهای چندلایه منطقهای و همچنین چالشهایی که امریکا با چین و روسیه دارد هیلاری کلینتون به گزینه بهتری نیاز داشته باشد. برخی منابع هم میگویند که شاید وندی شرمن، گزینه هیلاری برای پست نمایندگی امریکا در سازمان ملل باشد.
گزینههای نه چندان مطرح
در میان اسامی که در رسانههای امریکایی در خصوص نامزدی پست وزارت امور خارجه مطرح شده است میتوان به چند گزینه نه چندان نام آشنا برای ایران نیز اشاره کرد. اسامی که نخستینبار پولتیکو به عنوان گزینههایی برای پست وزارت امور خارجه از آنها نام برد:
١- «استروب تالبوت» از دوستان نزدیک بیل و هیلاری کلینتون بوده که در زمان ریاستجمهوری رییسجمهور اسبق، معاون وزیر خارجه هم بوده است. تالبوت ٧٠ ساله که از دهه ١٩٦٠ با بیل کلینتون آشنا و در ارتباط بوده، در زمینه مسائل مربوط به روسیه، تخصص دارد.
٢- «کورت کمبل» است؛ کسی که دستیار هیلاری در زمینه مسائل مربوط به شرق آسیا و اقیانوسیه در زمان وزارت خارجه بود.
٣- تام دانیلون مشاور سابق امنیت ملی اوباما هم خواهان پست وزارت خارجه است. دانیلون پیشتر رییس کارکنان وارن کریستوفر وزیر خارجه دولت اول بیل کلینتون بود.
٤- جیمز استاوریدیس فرمانده پیشین ناتو که نامش در لیست نهایی مورد نظر برای سمت معاونت اولی کلینتون هم قرار داشت اما در نهایت «تیم کین» سناتور ارشد دموکرات انتخاب شد.
جیک سالیوان، گزینه بیقید و شرط هیلاری
در میان اسامی که احتمالا به کابینه هیلاری کلینتون راه پیدا خواهند کرد نام جیک سالیوان بسیار شنیده میشود. ٣٩ سال سن دارد و این جوان بودن هرچند میتواند بهانهای برای ناپخته بودن او تعبیر شود اما به نظر میرسد که هیلاری کلینتون کابینهای که نام جیک در آن به چشم نخورد را نمیپذیرد. سالیوان در فاصله سالهای ٢٠١٣ تا ٢٠١٤ به معاون اول رییسجمهور جوبایدن در زمینه امنیت ملی مشاوره میداد. وی همچنین در سالهای حضور هیلاری در وزارت امور خارجه برای وی هم کار میکرد و از همان سالها به چهرهای بسیار نزدیک به او بدل شد. نام سالیوان در حال حاضر به عنوان گزینهای برای مشاور امنیت ملی در کابینه هیلاری بسیار مطرح است البته برخی از منابع نزدیک به هیلاری میگویند که با توجه به تلاشهایی که سالیوان در یک سال گذشته برای کمپین هیلاری کرده است شاید به وی پستی بالاتر از مشاور امنیت ملی برسد. نام سالیوان برای ایرانیها از زمان مذاکرات مخفیانه با امریکا در عمان آشنا است. در گزارشی که آسوشیتدپرس در نوامبر ٢٠١٣ منتشر کرد نام سالیوان در کنار بیل برنز به چشم میخورد. دو نفر از تیم امریکایی که برای مذاکرات هستهای پنهانی با ایرانیها راهی مسقط شده بودند. گفته میشود که تیم امریکا و ایران حداقل ٥ بار با هم در عمان دیدار مخفیانه داشتهاند. پس از آن دیدارها نیز سالیوان در قالب رایزنیهای هستهای در تیم امریکایی بوده که با ایران در ژنو یا دیگر شهرهای اروپایی مسائل هستهای را چکشکاری و نهایی میکردند. در دولت هیلاری کلینتون، سالیوان قطعا نقش تعیینکنندهای در خصوص سیاستهای دولت در قبال ایران خواهد داشت. اخیرا در یکی از ایمیلهای هک شده، «استوارت آیزنستات» دیپلمات پیشین امریکایی، خطاب به «جیک سالیوان» مشاور کلینتون، گفته بود دیداری با ران درمِر، سفیر رژیم صهیونیستی در واشنگتن، انجام داده و در این نشست صحبتها پیرامون توافق هستهای ایران متمرکز بوده است. درمِر در این دیدار به دیپلمات امریکایی گفته بود درک میکند هیلاری کلینتون چارهای جز پذیرفتن توافق هستهای ایران نداشته است؛ اما انتظار دارد کلینتون بیش از حد درباره این موضوع سرمایهگذاری نکند. سفیر رژیم صهیونیستی به کلینتون توصیه کرد فهرستی از نگرانیها درباره این توافق تهیه کند.
چه هیلاری کلینتون و چه دونالد ترامپ بر مسند قدرت در امریکا بنشینند به نظر میرسد که سیاست خارجی این کشور به خانهتکانی جدی نیاز دارد. واشنگتن باید دست از تلاش برای تغییر بازیگران در منطقه خاورمیانه با توسل به گزینه نظامی و دخالت مستقیم یا غیرمستقیم نظامی بردارد و تمرکز خود را بر مبارزه با حامیان تروریستها و جریانهای افراطی قرار دهد. امریکا هر روز بیش از دیروز در حال زمینگیر شدن در خاورمیانه است و در شرایطی که این کشور در داخل نیز با بحرانهای اقتصادی بیشمار روبهرو است و در رابطه با سایر کشورها نیز به بازنگری در سیاستهای کلان و سنتی نیاز دارد، تداوم امید بستن به گزینه نظامی تنها بر هزینههای واشنگتن میافزاید.