صراط: شیخ الوزرای دولت حسن روحانی درباره نقش پسر عطاءالله مهاجرانی، وزیر ارشاد دولت خاتمی گفته است که چیزی در این باره نشنیده!
به گزارش صراط، واکنش عجیب بیژن زنگنه به این موضوع، آشکارا نوعی فرافکنی درباره دامی است که خود احتمالا برای دولت سابق و رقبای سیاسی پهن کرده بود اما ناگهان دامن هم جناحی های خودش را گرفت.
شهریور سال 93 بود که یک مقام آگاه در وزارت نفت اعلام کرد که علیرغم گذشت یک سال از پرداخت کل بهای ۸۷ میلیون دلاری یک دستگاه دکل حفاری نفتی از سوی یک شرکت ایرانی به یک فروشنده خارجی، هنوز خبری از این دکل نیست و دو نهاد نظارتی احتمال وقوع فساد در این پرونده را بررسی میکنند.
این موضوع به سرعت مورد توجه رسانه های اصلاح طلب قرار گرفت و موج جدیدی از حملات سیاسی به دولت سابق و اصولگرایان آغاز شد. اما چیزی نگذشت که ورق برگشت. با تأیید قوه قضائیه مشخص شد دکل نفتی فورچون از سوی مالک اصلی آن به خریدار دیگری فروخته شده و هم اکنون در حال حفاری در آبهای خلیج مکزیک است.
اما پول واریز شده کجا رفته بود؟ مشخص شد که پول به حساب شرکت واسطه ای واریز شده بود که آن هم به بهانه تحریم مدعی شد نمیتواند پول دکل را به حساب شرکت مالک دکل واریز کند، یا حتی آن را به خریدار یعنی شرکت تاسیسات دریایی بازگرداند.
به زودی نام 3 نفر از جمله پسر عطاءالله مهاجرانی به عنوان افرادی که واسطهگری اولیه قرارداد را بر عهده داشتهاند به میان آمد. در آبان ماه سال 94 خبر بازداشت پسر مهاجرانی منتشر شد و چند روز بعد محسنی اژه ای هم این موضوع را تایید کرد و گفت: هم بازداشت درست است و هم اینکه این فرد در رابطه با این پرونده بازداشت شده است اما اینکه چهمقدار نقش دارد و موضوع چگونه است، اطلاعی ندارم.
اکنون یک سال پس از این ماجرا، وزیر نفت با فرافکنی خاصی گفته است: "در موضوع دکل های نفتی بحث بسیار است و در مورد حضور و نقش پسر مهاجرانی در این پرونده چیزی نشنیده ام."
سوالی که بد نیست شیخ الوزرای دولت روحانی به آن پاسخ دهد این است که اگر به جای پسر زینت الوزرای دولت اصلاحات، یکی از رقبای سیاسی آنها در این زمینه بازداشت می شد، آیا باز هم در مورد آن چیزی نشنیده بود؟! به بیان ساده تر، وزیر نفت، نقش فردی را که سخنگوی قوه قضاییه هم بازداشت او را تایید کرده بود، اساسا نشنیده یا ترجیح داده خود را به نشنیدن بزند؟
به گزارش صراط، واکنش عجیب بیژن زنگنه به این موضوع، آشکارا نوعی فرافکنی درباره دامی است که خود احتمالا برای دولت سابق و رقبای سیاسی پهن کرده بود اما ناگهان دامن هم جناحی های خودش را گرفت.
شهریور سال 93 بود که یک مقام آگاه در وزارت نفت اعلام کرد که علیرغم گذشت یک سال از پرداخت کل بهای ۸۷ میلیون دلاری یک دستگاه دکل حفاری نفتی از سوی یک شرکت ایرانی به یک فروشنده خارجی، هنوز خبری از این دکل نیست و دو نهاد نظارتی احتمال وقوع فساد در این پرونده را بررسی میکنند.
این موضوع به سرعت مورد توجه رسانه های اصلاح طلب قرار گرفت و موج جدیدی از حملات سیاسی به دولت سابق و اصولگرایان آغاز شد. اما چیزی نگذشت که ورق برگشت. با تأیید قوه قضائیه مشخص شد دکل نفتی فورچون از سوی مالک اصلی آن به خریدار دیگری فروخته شده و هم اکنون در حال حفاری در آبهای خلیج مکزیک است.
اما پول واریز شده کجا رفته بود؟ مشخص شد که پول به حساب شرکت واسطه ای واریز شده بود که آن هم به بهانه تحریم مدعی شد نمیتواند پول دکل را به حساب شرکت مالک دکل واریز کند، یا حتی آن را به خریدار یعنی شرکت تاسیسات دریایی بازگرداند.
به زودی نام 3 نفر از جمله پسر عطاءالله مهاجرانی به عنوان افرادی که واسطهگری اولیه قرارداد را بر عهده داشتهاند به میان آمد. در آبان ماه سال 94 خبر بازداشت پسر مهاجرانی منتشر شد و چند روز بعد محسنی اژه ای هم این موضوع را تایید کرد و گفت: هم بازداشت درست است و هم اینکه این فرد در رابطه با این پرونده بازداشت شده است اما اینکه چهمقدار نقش دارد و موضوع چگونه است، اطلاعی ندارم.
اکنون یک سال پس از این ماجرا، وزیر نفت با فرافکنی خاصی گفته است: "در موضوع دکل های نفتی بحث بسیار است و در مورد حضور و نقش پسر مهاجرانی در این پرونده چیزی نشنیده ام."
سوالی که بد نیست شیخ الوزرای دولت روحانی به آن پاسخ دهد این است که اگر به جای پسر زینت الوزرای دولت اصلاحات، یکی از رقبای سیاسی آنها در این زمینه بازداشت می شد، آیا باز هم در مورد آن چیزی نشنیده بود؟! به بیان ساده تر، وزیر نفت، نقش فردی را که سخنگوی قوه قضاییه هم بازداشت او را تایید کرده بود، اساسا نشنیده یا ترجیح داده خود را به نشنیدن بزند؟
روزي اين مرشد و همراهش به جايي مي رفتند
كشاورزي كه مقداري پهن حيوانات را در سبدي قرار داده بود جلوي آنان قرار گرفت و براي آن كه كسي آن را نبيند روي سبد را پوشاند. مرشد مذكور براي آن كه جلوي مريدان . خود را صاحب كرامت نشان دهد به او گفت كه اين خرماها را كجا مي بري ؟!
مرد كشاورز گفت . اينها خرما نيست و پهن است . مرشد گفته نه و دست خود را داخل سبد كرد و براي شرمنده نشدن . يك پهن را داخل دهان خود گذاشت و خورد
مريدان نادان اين مرشد به پيروي از مرشد خود . دست خود را داخل سبد كردند و پهن ها را با به به و چه چه به دهان گذاشتند و از شيريني اين خرما . نيز تعريف ها كردند
وضعيت پيروان اين اصلاح طلبان هم بدينگونه است كه با آن كه مي دانند كه خرمايي كه روسايشان به آنان وعده مي دهند . پهني بيش نيست
باز از آن حماقت و لجاجتي كه گريبانگيرشان شده است به همان راه پهني اربابان خودشان مي روند و از اين بت حزبي اطاعت مي كنند