به گزارش «خبرآنلاین»، یک سوی سوابقش با نواب صفوی گره خورده و سوی دیگرش با کاخ شمس پهلوی؛ آن زمان که همراه شهید نواب صفوی در مبارزات پهلوی شد و زمانی دیگر که اداره کاخ شمس را عهده بود.
شجونی همانقدر که شیفته احمدینژاد بود، منتقد رئیسجمهور فعلی هم بود. در نقد کردن گاه آنقدر به مسیر تندروی میافتاد که باعث نقد همصنفیهایش در جامعه روحانیت هم میشد.
او که در اولین دوره مجلس شورای اسلامی از کرج راهی خانه ملت شده بود، در روز رایگیری برای کابینه شهید رجایی پشت تریبون رفت تا از وزیر دادگستری دفاع کند که از قضا خواهرزاده او هم بود.
با شنیدن خبر فوت این چهره سیاسی، پربیراه ندیدیم که به سراغ همان خواهرزاده برویم تا از او درباره مشی سیاسی داییاش بپرسیم. ابراهیم احدی که مدت کوتاهی را در سمت وزیر دادگستری دولت شهید رجایی حضور داشته است، صریحا میگوید رشدیافته خط ملی - مذهبیهاست و نگاه سیاسی متفاوتی با داییاش داشته است اما ...
او برایمان از رفاقت مرحوم شجونی با آیتالله طالقانی گفت. از دعوت ناهاری که هم بازرگان را به منزل شجونی کشانده بود، هم سحابی را.
احدی مرحوم شجونی را بیرون از شخصیت سیاسیاش فردی شوخطبع می داند که اهالی فامیل دوستش داشتند.
مشروح گفتوگو با ابراهیم احدی وزیر دادگستری دولت شهید رجایی را در ادامه میخوانید:
* آقای احدی! روایتی از آقای شجونی و نگاه سیاسی ایشان به ما میدهید؟ نگاه شما به مواضع سیاسی ایشان چه بود؟
ببینید، دایی من نگاه سیاسی خاصی داشت و البته به آن هم اعتقاد داشت. از گفتن و ابراز عقیده هیچ وحشتی به خودش راه نمیداد. آنچه که قبول داشت بیترس و نگرانی بیان میکرد. آن سالهایی که من در مدرسه ابتدایی فومن تحصیل میکردم، ایشان در حوزه دینی قم درس طلبگی میخواندند و با افکار سیاسی مرحوم نواب صفوی آشنا شدند. تا آخرین روزهای زندگیشان هم در هیات موتلفه بودند و بر همان عقیده باقی ماندند. من معتقدم به مسیری که میرفتند اعتقاد داشتند.
* شما چقدر همراهی سیاسی با ایشان داشتید؟
من با داییام هرگز حتی گفتوگوی سیاسی هم نداشتم.
* یعنی نگاه سیاسی ایشان را قبول نداشتید یا ...
ببینید، نگاه سیاسی من متفاوت از ایشان بوده و هست. به هر حال ایشان مسائلی را مطرح میکردند که حتی الان این اندیشه با نگاه سیاسی کسانی که سابقا با دایی من همراه بودند هم متفاوت است.
* شما در دولت شهید رجایی به عنوان وزیر دادگستری معرفی شدید و آقای شجونی در دفاع از شما صحبت کردند. چقدر دفاعیات ایشان و احیانا لابی که کردهاند در رایآوردن شما تاثیر داشت؟
من هیچوقت فکر نکردم که ایشان چقدر تاثیر در وزیرشدن من داشته است. تا جایی که میدانم و یقین دارم آن کسی که در وزیرشدن من نقش داشت، شادروان آیتالله بهشتی بود. من هم در آن مجلس اول وقتی که پشت تریبون قرار گرفتم که خودم را معرفی کنم، نامی از ایشان نبردم. بعدا وقتی رای داده شد و من رای پایینی آوردم، یکی دو تا از روحانیون که مثل دایی من فکر میکردند نزد من آمدند و گفتند شما حرفی زدید که باعث شد رای کمتری بیاورید. میخواهم بگویم من دنبال این نبودم که رای بالا بیاورم یا حتی به من رای اعتماد بدهند. به آنها هم گفتم من از نطق خودم راضی هستم، امروز دارم وزیر میشوم و یک قاضی و وزیر از اینکه وارد مسائل سیاسی و حزبی شود ممنوع است. من خواستم آنگونه که هستم خودم را معرفی کنم.
* چه چیزی گفته بودید که همفکران داییتان هم به آن انتقاد داشتند؟
در روز دفاع از خودم در مجلس گفتم من هم از جمله جوانانی هستم که در مکتب شادروان آیتالله سیدمحمود طالقانی بزرگ شدهام چون من آن زمان در جلسات تفسیر قرآن ایشان در مسجد هدایت که افرادی مثل دکتر بازرگان و سحابی هم حضور داشتند شرکت میکردم. اینها شخصیتهایی هستند که به عنوان ملی - مذهبی شناخته میشوند. میخواهم بگویم من در این شاخه سیاسی رشد کردم.
* و دایی شما از منتقدان اصلی ملی - مذهبیها بودند.
این اواخر بله. البته دایی من آن زمان ارتباط بسیار نزدیکی با طالقانی و بازرگان و دکتر سحابی داشت. حتی من چند بار هم آقای طالقانی را در خانه داییام دیده بودم. خاطرم هست یک روز دکتر سحابی و بازرگان ناهار در خانه دایی من دعوت بودند و من هم حضور داشتم. بعدا دایی من راه و روش متفاوتی را دنبال کرد. به هر حال خط نهضت آزادی و مرحوم بارزرگان و سحابی با خط نهضت امام متفاوت بود و آقای شجونی به خط امام نزدیک شدند.
* فکر میکنید دفاعیات داییتان در آن روز چقدر در رایآوردن شما ولو پایین نقش داشت؟
این را من نمیتوانم جواب بدهم چون هرگز صحبت و سوالی از داییام نکردم. شاید آقای شجونی به خاطر اینکه دایی من بوده از من دفاع کرده و میل داشته من از طرف او در حاکمیت حضور داشته باشم ولی من از فکر داییام تا به امروز خبری ندارم، حدس و گمانی هم نمیتوانم بزنم.
* چرا بعد از دو ماه سمت وزارت را رها کردید؟ آن زمان گفته بودید وزارت دادگستری فقط نامهرسان است. واقعا دلیلش همین بود؟
بله، دلیلش همین بود. من یک قاضی بودم که به وزارت انتخاب شده بودم. من حق دخالت در موضوعات سیاسی را نداشتم. من نظریه شورای نگهبان درباره اینکه مسئولیت وزیر را در مقابل مجلس نقد میکرد، مخالف با قانون اساسی میدانستم. از این جهت استعفا کردم.
* دایی شما تلاشی برای منصرفکردن شما از استعفا نکرد؟
روابط من با آقای شجونی رابطه خواهرزاده با داییاش بوده است. من معمولا با ایشان مذاکراتی در مسائل سیاسی و اینها نمیکردم و نداشتم.
* در جمع خانوادگی و فامیلی چه نگاهی به مشی سیاسی ایشان بود؟
در فضای خانوادگی و فامیلی، از این مباحث سیاسی دور بودیم. خانواده که میگویم بیشتر خواهران و برادران خودم است. ما هرگز راجع به مسائل سیاسی با ایشان صحبت نمیکردیم. ممکن بود دایی من درباره موضوعی حرفی زده بودند و یک نفر نظری در آن مورد میداد ولی بحثی نمیکردیم. مخصوصا من در هیچ مسالهای با ایشان بحث سیاسی نمیکردم.
* آقای شجونی در فضای سیاسی به سخنان جنجالی و شوخطبعی که داشتند معروف بودند. در فضای خانوادگی هم همین طور بودند؟
اصولا اینطوری بودند. موقعی که ایشان در قم طلبه بود من در فومن مدرسه ابتدایی میرفتم. پدربزرگ من از اول ملا و واعظ بود که در عین حال به کار کشاورزی مشغول بود یعنی مثل روحانیون دیگر نبود که زندگی خودش را از راه ارائه خدمات شرعی اداره کند. در خانواده همه ما بسیار با ایشان صمیمی بودیم. هیچکس ایشان را به خاطر اعتقاد سیاسیشان مورد انتقاد قرار نمیدادند. ایشان عقیده داشتند و ما به عقیدهاش احترام میگذاشتیم و بسیار دوستش داشتیم. ایشان در زندگی خصوصیاش هم این شوخطبعی را داشت. در همان جلسه رای اعتماد به من هم وقتی در دفاع از من بلند شده بود، به شوخی گفت این آقا عیب بزرگی دارد، آن هم اینکه خواهرزاده من است. من این مطلب را به خاطر میآورم ولی نمیدانم در جلسات ثبت شده است یا نه.