جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۷ آبان ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۲

داستان تلخ اسارت صیادان ایرانی

روزنامه «اعتماد» با خانواده‌ ماهیگیران ایرانی که بیش از دو سال است در اسارت دزدان دریایی سومالی هستند، گفت‌وگو کرده است.
کد خبر : ۳۳۱۹۲۶
صراط: روزنامه «اعتماد» با خانواده‌ ماهیگیران ایرانی که بیش از دو سال است در اسارت دزدان دریایی سومالی هستند، گفت‌وگو کرده است.

«۵۷۶ روز از اسارت صیادان ایرانی به دست دزدان دریایی سومالی می‌گذرد و هنوز هیچ اقدامی برای رهایی آنها انجام نشده است. روز ۲۰ بهمن ماه سال ۹۴ جمال‌الدین دهواری، ناخدای ۴۱ ساله همراه با ۲۰ نفر از صیادان جنوبی سوار لنج‌شان شدند و به آب‌های دریای عمان رفتند. قرار بود یک ماهه کارشان را تمام کنند و به کنارک برگردند اما همین که با خانواده‌های‌شان تماس گرفتند و خبر آغاز برگشت به کنارک را دادند، به دست دزدان دریایی سومالی گرفتار شدند. روز ششم فروردین‌ ماه ۹۴ دزدان دریایی ۲۱ خدمه لنج و بخشی از اموال آنها را که ارزشمند بود با خود بردند. حالا ۱۷ ماه از آن روز می‌گذرد و ۸ نفر از این صیادان به علت شکنجه‌های جسمی دزدان دریایی سومالیایی کشته شده‌اند. ۴ نفر از آنها به کمک دولت سومالی موفق به فرار شده‌اند و یک نفر به تنهایی از دست دزدان دریایی فرار کرده است و بعد از چند روز پیاده‌روی به وسیله دولت سومالی به ایران آمده. حالا از این ۲۱ نفر ۸ نفر هنوز به دست دزدان گرفتارند. دزدان دریایی سومالی آنها را به دو گروه ۴ نفره تقسیم کرده‌اند و برای هر کدام مبلغی جداگانه برای آزادی خواسته‌اند. آنها برای آزادی ۴ نفر از گروگان‌ها (شامل ناخدا و نزدیکان او) از خانواده آنها درخواست ۱۵۰ هزار دلار پول کرده‌اند و برای آزادی ۴ نفر باقیمانده ۳۰ هزار دلار خواسته‌اند.

پشت گوشی تلفن شوهرم را شکنجه می‌کنند

پروین صباحی، همسر جمال‌الدین دهواری (ناخدا) در گفت‌وگو با «اعتماد» درباره وضعیت همسرش می‌گوید: «سومالیایی‌ها یک مترجم ایرانی گرفته‌اند و هر وقت با ما تماس می‌گیرند، او با ما صحبت می‌کند. تنها چیزی که از ما می‌خواهند دلار است. من نمی‌توانم این پول را به هیچ قیمتی تهیه کنم. مسوولان هم تاکنون هیچ کمکی برای آزادی آنها نکرده‌اند.»

او درباره روزی می‌گوید که خبر گروگانگیری شوهرش را به او دادند: «منتظر خبر آمدن‌شان بودیم که ناگهان خبر آوردند لنج دهواری را دزدهای دریایی برده‌اند. اولش باورمان نمی‌شد اما وقتی دزدهای دریایی چند روز بعد با ما تماس گرفتند، فهمیدیم که خبر راست است. روزهای اول هر روز به ما زنگ می‌زدند و پول می‌خواستند. روزهای اول می‌گفتند باید ۴ میلیارد تومان برای آزادی‌اش به ما بدهید. ما پولی نداشتیم به آنها بدهیم تا این که شکنجه‌های‌شان شروع شد. آنها شوهرم را شکنجه می‌کردند و گوشی تلفن را جلوی دهان‌شان می‌گذاشتند و آنها فریاد می‌زدند. گروگانگیرها به ما می‌گفتند ما چهار تا چاله کنده‌ایم تا این چهار نفر را توی چاله‌ها دفن کنیم. اگر دیر پول را برسانید، آنها را می‌کشیم.

همسر جمال‌الدین دهواری حال و روزش را وقتی بعد از ۸ ماه گروگانگیرها عکس همسرش را برای او فرستادند، این‌طور تعریف می‌کند: «همسرم ۴۱ سالش بیشتر نیست اما مردی که من توی آن عکس دیدم ۶۰ سال هم بیشتر داشت. صورتش لاغر و تکیده شده بود.»

پروین مصباحی درباره فضای حاکم بر خانه‌شان بعد از گروگانگیری همسرش می‌گوید: «دختر ۱۸ ساله‌ام تازه دانشگاه قبول شده بود اما من پولی برای ثبت نام کردن او نداشتم. به او گفتم خانه بماند تا ان‌شاءالله سال بعد پدرش برگردد و خرج دانشگاهش را بدهد. دختر کوچکم هر شب بهانه پدرش را می‌گیرد. می‌گوید چرا ما پول نداریم تا بابا را آزاد کنیم. گوشواره‌هایش را می‌آورد و به دستم می‌دهد و می‌گوید بیا اینها را ببر بفروش و بابا را آزاد کن!»

او درباره پیگیری آزادی همسرش از طریق مقامات دولتی می‌گوید: «ما هر هفته به زاهدان می‌رویم و از مقامات دولتی کمک می‌خواهیم اما آنها تاکنون کاری انجام نداده‌اند و فقط می‌گویند پیگیری می‌کنیم ولی باز هیچ خبری نمی‌شود که نمی‌شود.»

در کنار همسر ناخدا رییسی، یکی از اقوام صیادان ربوده شده هم به «اعتماد» می‌گوید: «۶ نفر از صیادان اسیر شده پسرعمو، پسرخاله و پسر دایی من بودند. پسرخاله و دو پسرعمویم که فوت کردند اما پسردایی‌ام که در دست‌شان اسیر است در آخرین تماسش به ما گفت: «وقتی آن هشت نفر فوت کردند به ما کمی بیسکویت و چایی دادند اما هنوز غل و زنجیر به پای‌مان است و حتی برای استفاده از دستشویی هم قفل‌ها را باز نمی‌کنند.»

رییسی مدتی پیش مبلغی پول به حساب گروگانگیرها واریز کرد. او می‌گوید: «واریز پول هیچ کمکی به آزادی صیادان نمی‌کند. دو ماه پیش فقط خود من ۸۰ میلیون تومان به حساب سومالیایی‌ها واریز کردم ولی آنها صیادان ما را آزاد نکردند. آنها هر بار که تماس می‌گیرند، می‌گویند که ما باید یک فرد پاکستانی را اطراف خودمان پیدا کنیم که بلد باشد با آنها حرف بزند.»