صراط: روزنامه مصری الوطن، در مقالهای نوشت: آیا اختلافات ایران و مصر مثل خالکوبی روی پوست ماست که تا آخرالزمان و تا زمان ظهور مهدی منتظر یا مسیح یا امام غائب فاش کننده، رسواگر سست عنصری ما خواهد بود؟
به گزارش ایسنا، روزنامه مصری الوطن، در مقالهای به قلم خالد منتصر با عنوان "آیا سفر به ایران جرم است؟ و آیا نفت این کشور شیعی است؟" مینویسد: نمیدانم که آیا سفر وزیر نفت (مصر) به ایران صرفا شایعه بود یا واقعیت داشت، اما قطعا شاهد اظهاراتی از روی ترس و هراس و دستپاچگی درباره این سفر بودیم که بر نداشتن نیتی برای انجام این سفر تاکید داشت و تاکید بر این که چنین سفری ممکن نیست و محال است ... و در نهایت هم تکذیب شد، درحالی که سفر به اراضی اشغالی بدون نکوهش و سرزنش بود و به یاد نمیآورم که کسی از سفر سامح شکری، وزیر خارجه به اسراییل عذرخواهی کرده باشد یا آن را محکوم کرده باشد!
نویسنده این مقاله با طرح این سوال که دلیل این همه ترس و وحشت و شرم از سفر به ایران چیست؟ ادامه میدهد: من تاکنون هرگز شانس و فرصتی برای سفر به ایران نداشتهام، اما همواره همکاران پزشکم که در بسیاری از کنفرانسها و همایشهای این کشور شرکت کردهاند، از سطح و کیفیت بالای برگزاری همایشهای علمی در ایران و تحقیقات ارزشمند و تبحر و خبرگی پزشکان ایرانی و به علاوه لذت آنها از بازدید از اماکن گردشگری و خرید فرش ایرانی و غیره و پیشرفت سینمای ایران تمجید کردهاند. مهم این است که مصریهایی هستند که بدون مشکل به ایران سفر میکنند، ولی به هنگام صحبت از سفر وزیر یا مسوول (مصری) به ایران شاهد ظهور این ترس و وحشت هستیم !باوجود این توجیه مشروع که شرکت سعودی آرامکو ارسال نفت برای ما را متوقف کرده و این حق دولت مصر است که به دنبال جایگزین حتی در دوردستترین کشورها و در بین قبایل آدمخوارها باشد و این مساله چه مشکلی دارد؟ بخواهیم یا نخواهیم یا خوشمان بیاید یا نیاید ایران کشوری بزرگ و موثر از نظر جغرافیایی و جمعیتی و سیاسی است و گذشته از همه اختلافات بین دو کشور و عمق این اختلافات، این مسائل نمیتواند باعث هراس و وحشت تا سر حد برقرار نکردن روابط دیپلماتیک یا ترس از صحبت درباره از سرگیری روابط طبیعی شود.
خالد منتصر در ادامه مقاله خود مینویسد: ایران دارای ظرفیتها و زیربنای قوی و بسیار پیشرفته علمی است و شاید مبالغه نباشد اگر بگوییم که ایران و اسراییل جزو بزرگترینها در میزان تحقیقات علمی منتشره در مجلات معتبر بینالمللی هستند. ما اختلافات تاریخی یا ریشهیی با ایران نداریم و روزگاری با ازدواج خواهر ملک فاروق و شاه، ارتباط خویشاوندی داشتیم و هرچند طلاق ملکی اتفاق افتاد، اما هرگز طلاق و جدایی مردمی بین دو کشور بهوجود نیامد. اگر مشکل علنی اعلام شده در زمان مبارک یعنی نامگذاری یکی از خیابانهای ایران به نام خالد اسلامبولی باشد، نظر شما درباره اقدام محمد مرسی، رییسجمهور پیشین اخوانی چیست که با ارتکاب بزرگترین جرایم شخصا در صفحه تلویزیون رسمی کشور از خالد اسلامبولی تجلیل کرد؟ میتوان این گناه را اگر اقدامی احمقانه بدانیم، ببخشیم و فراموش کنیم به خصوص بعد از آن که ایران قصد خود را برای تغییر این نام به خیابان شهداء اعلام کرده است، اما تا زمانی که ننشینیم و مذاکره نکنیم نمیتوانیم ببینیم که خواهند پذیرفت یا نه؟!! هر دو طرف دست به اقداماتی زدهاند که عرصه را بر یکدیگر تنگ کردهاند و آنها هم آماده بخشیدن و فراموش کردن اقدمات ما هستند و همواره شاهد ارسال پیامهای مغازله و آشتی ایرانیها برای مسوولان مصری هستیم.
در ادامه این مطلب آمده است: ما از (تجاوز) عراق علیه ایران پشتیبانی کردیم و این بر اساس جانبداری ما در آن زمان حق ما بود، اما ایران هم حق دارد خشمگین باشد. قبل از آن هم با وجود حمایت عبدالناصر از انقلاب مصدق، سادات روابط مستحکمی با پهلوی داشت. ای آقایان.... منافع بر روابط بینالملل حاکم است نه روابط احساسی یا درخواست ازدواج. ما دو کشور (مصر و ایران) بهعنوان دو کشور بزرگ خاورمیانه باید نحوه استفاده از نقاط قدرتمان را بررسی کنیم. ما دولت به اصطلاح مدنی هستیم که دیدگاه خصمانه الازهر با ایران مبتنی بر دشمنی مذهبی جدیدی که هیچ اثری از آن در دوران شیخ شلتوت نبود، بر آن حاکم نیست. منافع سیاسی دو کشورها چه ارتباط با دین دارد؟! یعنی چه اکثریت جمعیت ایران شیعه هستند؟! این به چه معنی است؟ چین بودایی که ما تولیدات آن را میپوشیم و میخوریم و مینوشیم و روی جا نمازهای ساخت چین نماز میگذاریم و کودکانمان را در ماه رمضان با فانوسهایی در آغوش میگیریم که ساخت دست چینیهایی که هیچ شناختی از اسلام و مسیحیت ندارند!! چرا روابطمان را با چین قطع نمیکنیم؟ و چرا الازهر بهدلیل روابطمان با چینیهای کافر و ملحد بودایی و کنفوسیوسی بر حکومت خرده نمیگیرد و فشار نمیآورد؟!! ما و ایران حداقل یک خدا را میپرستیم و یک قرآن را میخوانیم!!... ولی حالا بنزین شیعه دوازده امامی شده است!! وقتی پشت میز مذاکره با ایران بنشینیم، درباره حقانیت (حضرت) علی (ع) به خلافت که بحث نمیکنیم، در مورد صادرات و وارداتمان به ایران صحبت خواهیم کرد، در مورد جنگ خسرو پرویز فارس با مسلمانان یثرب که صحبت نخواهیم کرد، ولی درباره امکان مبادلات علمی و پزشکی بین دو کشور صحبت خواهیم کرد.
نویسنده روزنامه مصری الوطن در ادامه نوشت: این زبان حال و آینده و سیاست است و این هم ترس و وحشتی ندارد. زیرا ما با این ترس و وحشت خودمان و عقیده و مذهبمان را به چنان سستی متهم میکنیم که به صرف حضور یک سیاستمدار شیعه در مصر یا کتاب نابود و محو میشود!! به خودمان اعتماد داشته باشیم و با زبان روز حرف بزنیم. چگونه اختلاف مزمن آمریکا و ایران بعد از سالها و سالها محاصره اقتصادی و دشمنی سیاسی حل و فصل شد، پس آیا اختلافات ما مثل خالکوبی روی پوست ماست که تا آخرالزمان و تا زمان ظهور مهدی منتظر یا مسیح یا امام غائب فاش کننده، رسواگر سست عنصری ما خواهد بود؟
به گزارش ایسنا، روزنامه مصری الوطن، در مقالهای به قلم خالد منتصر با عنوان "آیا سفر به ایران جرم است؟ و آیا نفت این کشور شیعی است؟" مینویسد: نمیدانم که آیا سفر وزیر نفت (مصر) به ایران صرفا شایعه بود یا واقعیت داشت، اما قطعا شاهد اظهاراتی از روی ترس و هراس و دستپاچگی درباره این سفر بودیم که بر نداشتن نیتی برای انجام این سفر تاکید داشت و تاکید بر این که چنین سفری ممکن نیست و محال است ... و در نهایت هم تکذیب شد، درحالی که سفر به اراضی اشغالی بدون نکوهش و سرزنش بود و به یاد نمیآورم که کسی از سفر سامح شکری، وزیر خارجه به اسراییل عذرخواهی کرده باشد یا آن را محکوم کرده باشد!
نویسنده این مقاله با طرح این سوال که دلیل این همه ترس و وحشت و شرم از سفر به ایران چیست؟ ادامه میدهد: من تاکنون هرگز شانس و فرصتی برای سفر به ایران نداشتهام، اما همواره همکاران پزشکم که در بسیاری از کنفرانسها و همایشهای این کشور شرکت کردهاند، از سطح و کیفیت بالای برگزاری همایشهای علمی در ایران و تحقیقات ارزشمند و تبحر و خبرگی پزشکان ایرانی و به علاوه لذت آنها از بازدید از اماکن گردشگری و خرید فرش ایرانی و غیره و پیشرفت سینمای ایران تمجید کردهاند. مهم این است که مصریهایی هستند که بدون مشکل به ایران سفر میکنند، ولی به هنگام صحبت از سفر وزیر یا مسوول (مصری) به ایران شاهد ظهور این ترس و وحشت هستیم !باوجود این توجیه مشروع که شرکت سعودی آرامکو ارسال نفت برای ما را متوقف کرده و این حق دولت مصر است که به دنبال جایگزین حتی در دوردستترین کشورها و در بین قبایل آدمخوارها باشد و این مساله چه مشکلی دارد؟ بخواهیم یا نخواهیم یا خوشمان بیاید یا نیاید ایران کشوری بزرگ و موثر از نظر جغرافیایی و جمعیتی و سیاسی است و گذشته از همه اختلافات بین دو کشور و عمق این اختلافات، این مسائل نمیتواند باعث هراس و وحشت تا سر حد برقرار نکردن روابط دیپلماتیک یا ترس از صحبت درباره از سرگیری روابط طبیعی شود.
خالد منتصر در ادامه مقاله خود مینویسد: ایران دارای ظرفیتها و زیربنای قوی و بسیار پیشرفته علمی است و شاید مبالغه نباشد اگر بگوییم که ایران و اسراییل جزو بزرگترینها در میزان تحقیقات علمی منتشره در مجلات معتبر بینالمللی هستند. ما اختلافات تاریخی یا ریشهیی با ایران نداریم و روزگاری با ازدواج خواهر ملک فاروق و شاه، ارتباط خویشاوندی داشتیم و هرچند طلاق ملکی اتفاق افتاد، اما هرگز طلاق و جدایی مردمی بین دو کشور بهوجود نیامد. اگر مشکل علنی اعلام شده در زمان مبارک یعنی نامگذاری یکی از خیابانهای ایران به نام خالد اسلامبولی باشد، نظر شما درباره اقدام محمد مرسی، رییسجمهور پیشین اخوانی چیست که با ارتکاب بزرگترین جرایم شخصا در صفحه تلویزیون رسمی کشور از خالد اسلامبولی تجلیل کرد؟ میتوان این گناه را اگر اقدامی احمقانه بدانیم، ببخشیم و فراموش کنیم به خصوص بعد از آن که ایران قصد خود را برای تغییر این نام به خیابان شهداء اعلام کرده است، اما تا زمانی که ننشینیم و مذاکره نکنیم نمیتوانیم ببینیم که خواهند پذیرفت یا نه؟!! هر دو طرف دست به اقداماتی زدهاند که عرصه را بر یکدیگر تنگ کردهاند و آنها هم آماده بخشیدن و فراموش کردن اقدمات ما هستند و همواره شاهد ارسال پیامهای مغازله و آشتی ایرانیها برای مسوولان مصری هستیم.
در ادامه این مطلب آمده است: ما از (تجاوز) عراق علیه ایران پشتیبانی کردیم و این بر اساس جانبداری ما در آن زمان حق ما بود، اما ایران هم حق دارد خشمگین باشد. قبل از آن هم با وجود حمایت عبدالناصر از انقلاب مصدق، سادات روابط مستحکمی با پهلوی داشت. ای آقایان.... منافع بر روابط بینالملل حاکم است نه روابط احساسی یا درخواست ازدواج. ما دو کشور (مصر و ایران) بهعنوان دو کشور بزرگ خاورمیانه باید نحوه استفاده از نقاط قدرتمان را بررسی کنیم. ما دولت به اصطلاح مدنی هستیم که دیدگاه خصمانه الازهر با ایران مبتنی بر دشمنی مذهبی جدیدی که هیچ اثری از آن در دوران شیخ شلتوت نبود، بر آن حاکم نیست. منافع سیاسی دو کشورها چه ارتباط با دین دارد؟! یعنی چه اکثریت جمعیت ایران شیعه هستند؟! این به چه معنی است؟ چین بودایی که ما تولیدات آن را میپوشیم و میخوریم و مینوشیم و روی جا نمازهای ساخت چین نماز میگذاریم و کودکانمان را در ماه رمضان با فانوسهایی در آغوش میگیریم که ساخت دست چینیهایی که هیچ شناختی از اسلام و مسیحیت ندارند!! چرا روابطمان را با چین قطع نمیکنیم؟ و چرا الازهر بهدلیل روابطمان با چینیهای کافر و ملحد بودایی و کنفوسیوسی بر حکومت خرده نمیگیرد و فشار نمیآورد؟!! ما و ایران حداقل یک خدا را میپرستیم و یک قرآن را میخوانیم!!... ولی حالا بنزین شیعه دوازده امامی شده است!! وقتی پشت میز مذاکره با ایران بنشینیم، درباره حقانیت (حضرت) علی (ع) به خلافت که بحث نمیکنیم، در مورد صادرات و وارداتمان به ایران صحبت خواهیم کرد، در مورد جنگ خسرو پرویز فارس با مسلمانان یثرب که صحبت نخواهیم کرد، ولی درباره امکان مبادلات علمی و پزشکی بین دو کشور صحبت خواهیم کرد.
نویسنده روزنامه مصری الوطن در ادامه نوشت: این زبان حال و آینده و سیاست است و این هم ترس و وحشتی ندارد. زیرا ما با این ترس و وحشت خودمان و عقیده و مذهبمان را به چنان سستی متهم میکنیم که به صرف حضور یک سیاستمدار شیعه در مصر یا کتاب نابود و محو میشود!! به خودمان اعتماد داشته باشیم و با زبان روز حرف بزنیم. چگونه اختلاف مزمن آمریکا و ایران بعد از سالها و سالها محاصره اقتصادی و دشمنی سیاسی حل و فصل شد، پس آیا اختلافات ما مثل خالکوبی روی پوست ماست که تا آخرالزمان و تا زمان ظهور مهدی منتظر یا مسیح یا امام غائب فاش کننده، رسواگر سست عنصری ما خواهد بود؟