به گزارش خبرآنلاین، آیتالله موسوی اردبیلی را هرچند باید در زمره چهرههای نزدیک به جریان چپ انقلابی بهشمار آورد که در دستهبندیهای دو دهه اخیر سیاسی ایران به جریان اصلاحطلب بیش از اصولگرایان نزدیک بود، اما وجاهت علمی او در مقام یکی از مراجع تقلید موجب شد تا او کمتر درگیر حاشیهسازیهای سیاسی شود.
زندگی در خانوادهای ضد رضاخان
موسوى اردبيلى، متولد بهمن 1304 در شهر اردبيل بود. او در خانوادهاى روحانى و مخالف با رضاخان به دنیا آمد و در همین فضا رشد کرد.
يكى از خاطرات او از دوران كودكى، مربوط به خوابى است كه در آن سنين ديده و آن را چنین روایت کرده است: «در كودكى بسيار مشتاق زيارت امام زمان عليه السلام بودم و از اين رو، تمامى اعمالى را كه در كتابها جهت ملاقات ولى عصرعليه السلام ذكر شده بود، انجام مىدادم و سعى مىكردم كه حتى مستحبات را نيز ترك نكنم؛ تا اينكه شبى آن حضرت را در خواب ديدم و مانند كودكى كه خود را به پدرش مىچسباند، دامن ايشان را گرفتم و خود را به پاهاى مبارك آن حضرت انداختم و از آن بزرگوار خواستم چيزى به من عطا فرمايند. آن حضرت نيز انگشترى فيروزهاى را از انگشت مباركشان خارج فرموده و در انگشت من كردند. وقتى اين خواب را براى پدرم تعريف كردم، به من گفتند كه از اين پس براى تو هيچ نگرانى ندارم چون زير سايه الطاف امام زمان عليه السلام خواهى بود».
آیتالله موسوی اردبیلی از اردبیل به قم رفت و در آنجا تحصیل علوم دینی را نزد اساتید برجسته دوره خود، پی گرفت. موسوی اردبیلی پس از مدتی، قم را به مقصد نجف ترک کرد. آيات خوئى، حكيم، سيد عبدالهادى شيرازى، ميلانى، شيخ محمد كاظم شيرازى، شيخ محمد كاظم آلياسين و و صدراى بادكوبى ازجمله اساتید وی در نجف بودند. با تحولات سیاسی در عراق، موسوی اردبیلی بار دیگر به قم بازگشت و فعالیتهای علمی خود را پی گرفت. در مدت حضور در قم، توسط وی و عدهاى از فضلا و روحانيون حوزه علميه، براى نخستين بار مجلهاى به نام مكتب اسلام در قم منتشر شد و موسوی اردبیلی در 9 شماره نخست آن مقالاتی را منتشر می کرد.
آغاز زیست سیاسی، همزمان با دولت مصدق
در دهه 1330، فعالیتهای سیاسی آیتالله موسوی اردبیلی شدت گرفته بود. در جریان اختلافات روحانیت و دولت دکتر محمد مصدق بر سر كنگره جهانى پيمان صلح، موسوی اردبیلی به عنوان نماینده آیتالله بروجردی با نماینده دولت دیدار و به منظور مدیریت فضای حوزه، پیام آیتالله بروجردی را برای سایر طلاب قرائت کرد. آیتالله موسوی اردبیلی پس از مدتی از قم به اردبیل بازگشت و آنجا تحت تاثیر اقدامات یکی از دوستان قدیمیاش، یعنی امام موسى صدر، مركزى را جهت آموزش صنايعدستى به تهىدستان و فروش محصول كار آنان به بازار و تخصيص درآمد حاصله به خودشان ايجاد کرد که البته ساواک مانع انجام این کار شد.
اما مبارزات سیاسی آیتالله موسوی اردبیلی، محدود به این نبود و يكى از موارد درگيرى علنى او با رژيم پهلوی، در جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل رخ داد. سخنرانیهای ضداسرائیلی آیتالله موسوی اردبیلی، باعث تلاش رژیم برای دستگیری وی شد اما با هشدار روحانیون اردبیل نسبت به عواقب این دستگیری، ساواک از این اقدام صرفنظر کرد. سخنرانی برعلیه کاپیتالاسیون و نیز پاسخ دهی به شبهات بهائیت از دیگر فعالیتهای موسوی اردبیلی بود.
آیتالله موسوی اردبیلی در سال 1347 به تهران رفت و در سال 1348 مؤسسه خيريه مكتب اميرالمؤمنين را تاسیس کرد و به مبارزات انقلابی نیز پرداخت.
تکیه بر کرسی قاضیالقضاتی
با پیروزی انقلاب اسلامی، موسوی اردبیلی در جمع شورای انقلاب قرار گرفت. شورایی که عملا در کنار دولت بازرگان، اداره کشور را برعهده داشت. او از جمله هشت روحانی این شورا بود. هفت عضو روحانی دیگر این شورا چهرههای برجستهای چون آیات خامنهای، هاشمی رفسنجانی، طالقانی، بهشتی، مطهری، باهنر و مهدوی کنی بودند. او که بهعنوان یک چهره حقوقی بهشمار میرفت، در مجلس خبرگان قانون اساسی نیز در کنار چهرههای دیگری چون آیتالله منتظری، طالقانی، بهشتی و گلزاده غفوری، در زمره پنج روحانی این مجلس قرار گرفت.
وی همچنین از جمله روحانیونی بود که موافق کار تشکیلاتی در حوزه سیاسی بود. شاید به همین خاطر بود که همراه با آیت الله خامنهای، بهشتی، هاشمی رفسنجانی و دکتر باهنر عضو هیأت پنجنفره موسسان حزب جمهوری اسلامی شد. فعالیتهای حزبی او البته پس از ورود به دستگاه قضا متوقف شد اما همین مشارکت حزبی، او را در زمره شخصیتهایی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران قرار داد که پرهیزی از کنش تشکیلاتی و ورود به مرزبندیهای سیاسی نداشتند.
در دهه 1360 آیتالله موسوی اردبیلی بر تدوين قوانين كيفرى، جزائى و حقوقى دادگسترى و انطباق آنها با موازين شرع و فقه اسلامى و نیز موضوع اقتصاد اسلامی متمرکز شد که مبنایی برای قانونگذاری بود. او از ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ رئیس دیوان عالی کشور و عالیترین مقام قضایی ایران بود. همین جایگاه باعث شد تا بعد از واقعه هشتم شهریور60 و در غیاب رییس جمهوری و نخستوزیر به عضویت شورای ریاست جمهوری هم درآید. او همچنین در سالهای نخست پیروزی انقلاب در شوراهای حساس دیگری نیز حضور داشت. ازجمله هیأت سهنفره حل اختلاف میان بنیصدر و مخالفانش یا شورای تشکیل ستاد فرمادهی کل قوا.
سیاستورزی حداقلی در بازگشت به قم
موسوی اردبیلی را باید از آن جمله روحانیونی بهشمار آورد که پس از رحلت رهبر کبیر انقلاب با سمتهای حکومتی وداع کرد. او تنها سه ماه پس از رحلت امام خمینی، به قم بازگشت. موسوی اردبیلی در قم ضمن تدریس و تالیف کتب متعدد اسلامی، دانشگاه (دارالعلم) مفيد را تاسیس کرده و مدیریت آن را برعهده گرفت. با این حال بهطور کامل از سیاست کناره نگرفت. او که براساس روایت هاشمی رفسنجانی از جلسه خبرگان برای تعیین جانشین امام خمینی(ره)، نقش مهمی در انتخاب رهبر انقلاب داشت، در سالهای بعد نقشهایی را حسب شرایط کشور عهدهدار شد. مثلا در سال 76 حامی نامزدی شد که مورد حمایت تشکلهای روحانی راستگرا نبود یا آنگاه که در پس وقایع 88 اوضاع کشور را نابسامان میدید، به تهران آمده و مشغول رایزنی با بزرگان میشد. موسوی اردبیلی را باید از جمله چهرههای منتقد محمود احمدینژاد به شمار آورد؛ کسی که همزمان، مخالفت خود نسبت به ورود سپاه و بسیج به حوزههای سیاسی و اقتصادی را نیز پنهان نمیکرد. شاید به همین خاطر بود که وی هاشمی رفسنجانی را ترغیب کرد که در سال 92 نامزد انتخابات ریاستجمهوری شود. او پس از پیروزی روحانی در آن انتخابات درباره ردصلاحیت هاشمی رفسنجانی گفت که این ردصلاحیت مردم را عصبانی کرد و باعث شد تا مردم به روحانی رأی دهند.
موسوی اردبیلی در زمره چهرههایی در قم بود که حامی دولت اعتدال بهشمار میرفت و بهویژه سیاست خارجی دولت تدبیر و امید را میستود. با این حال این مرجع تقلید، سکوت دولتمردان درباره اختلاسهای دولت قبل را قابل قبول نمیدانست و از آنها پرسیده بود: «چرا به مردم نمیگویند افرادی که رقمهای نجومی اختلاس میکنند چه کسانیاند، با چه کسانی در ارتباط هستند که به این منابع مالی دسترسی دارند و دست به اختلاسهای میلیاردی میزنند»؟
او درحالی در سن 91سالگی
چشم از دنیا فروبست که به عنوان یکی از مراجع تقلید شیعیان شناخته میشد. مرجعی که
در آخرین روزهای حیاتش، هم چهرههای شاخص اصولگرایی به دیدارش رفتند و هم چهرههای
برجسته جریان اصلاحطلب. نشانی از آنکه او، چهرهای مورد احترام برای همه جریانات
فکری و سیاسی وفادار به انقلاب اسلامی بود. شاید برای همین است که بسیاری، او را
«مرد اعتدال» مینامند؛ مردی که هرچند از زیر بار فعالیتهای اجرایی شانه خالی
نکرد، اما همواره کنش علمی در حوزه علوم اسلامی را به بازیگری سیاسی ترجیح میداد.