جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۱ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۸

تدبیر زن 25 ساله جاده را از اشرار گرفت +عکس

سرپناهمان از شدت گرمای هوا خودرویی است کولردار؛ وارد جاده‌ای می‌شویم آسفالته؛ تا چشم کار می‌کند زمین‌هایی است که خشکسالی با بی‌رحمی تمام بیابانشان را گسترده؛ هر از گاهی روستاهایی را می‌توان دید با خانه‌هایی که با فاصله چند کیلومتری از هم قرار دارند و برخلاف آنچه از روستا به ذهن می‌رسد اینها فقط نامش را یدک می‌کشند؛ حتی از کاربرد کلمه‌اش شرمم می‌گیرد؛ آبادانی اینجا مفهومی ندارد؛ آلونک‌های بتونی گرد شکل در شن‌زارها که چند راس بز تنها دارایی‌شان است که با تکه پارچه‌ای پایشان را بند کرده‌اند.
کد خبر : ۳۳۹۳۵۵
صراط: سرپناهمان از شدت گرمای هوا خودرویی است کولردار؛ وارد جاده‌ای می‌شویم آسفالته؛ تا چشم کار می‌کند زمین‌هایی است که خشکسالی با بی‌رحمی تمام بیابانشان را گسترده؛ هر از گاهی روستاهایی را می‌توان دید با خانه‌هایی که با فاصله چند کیلومتری از هم قرار دارند و برخلاف آنچه از روستا به ذهن می‌رسد اینها فقط نامش را یدک می‌کشند؛ حتی از کاربرد کلمه‌اش شرمم می‌گیرد؛ آبادانی اینجا مفهومی ندارد؛ آلونک‌های بتونی گرد شکل در شن‌زارها که چند راس بز تنها دارایی‌شان است که با تکه پارچه‌ای پایشان را بند کرده‌اند.

در نگاه بعدی آنچه به مغزت نفوذ می‌کند و آنرا به درد می‌اندازد، پای برهنه کودکان، لباس‌های مندرس آنها و جثه نحیف مادران و کودکان و لکه‌های پوستی بروی دستان و صورت اغلب آنهاست که حکایت می‌کند از سوء تغذیه و فقدان بهداشت؛ درد نداری مردمان این منطقه وقتی دهان‌هایی با دندانهایی پوسیده و  یا بی‌دندان را می‌گشایند هم می‌توان حس کرد؛ دردهای این مردمان از فقدان آموزش، بهداشت، مسکن، بیکاری و .... آنقدر عمیق است که در این نوشته نمی‌گنجد و روایتی خاص خود را می‌طلبد.

به گزارش ایسنا، مقصد سفر جنوب سیستان و بلوچستان است؛ از کنارک قصد سفر کرده‌ایم. در حال عبور هر از گاهی چند مرد را می‌توان دید که بر حسب عادت و فرهنگ با پارچه‌ای سر و گردن خود را برای محافظت از گرمای سوزان بسته‌اند و با نگاه‌هایشان غریبه بودنمان را به رخ می‌کشند.

راننده از بومیان و آشنا به منطقه است؛ وارد جاده پارک ـ پیر سهراب که می‌شویم عنوان می‌کند اینجا معروف به "جاده آمریکایی‌هاست". سمت چپ کوه‌های مینیاتوری زیبایی‌اش را نمایان می‌کند. گذر از این جاده با داستانی همراه می‌شود که در ادامه بدنبال صحت و سقم آن می‌رویم تا در نهایت به فرمانداری «قصر قند» می‌رسیم.

روایتی که نقل می‌شود، حکایت جاده‌ مال‌رو و کوهستانی ماجیرو  در منطقه دشتیاری است که حدود یک دهه گذشته در دست راهزنان و اشرار بوده و مسافران را ناچار می‌کرده برای گذر از آن کیلومترها راهشان را دورتر کنند تا به پیرسهراب برسند؛ البته جاده پیر سهراب نیز  داستانی دارد. این جاده نیز خودش راه شوسه بوده و بنا بر  مسایل امنیتی مذکور کسی جرات گذر از آن را هم نداشته تا اینکه «حمیرا ریگی» پس از انتصابش به عنوان اولین بخشدار وقت بخش مرکزی چابهار سیستان و بلوچستان، وی در اولین اقدامش تصمیم می‌گیرد برای مجاب کردن استاندار برای احداث جاده‌ای آسفالته در ماجیرو با هدف کوتاه کردن مسیر تردد مردم، وی را به این جاده بیاورد که بنابر دلیل یاده شده، امنیتی‌ها اجازه چنین کاری نمی‌دهند که همین سرآغاز  داستان «جاده خانم ریگی» می‌شود.

ریگی برای رسیدن به هدفش ابتدا می‌باید امنیت جاده مال‌رو ماجیرو را تامین می‌کرده لذا به دنبال سرکرده اشرار که در روستایی زندگی می‌کرده می‌رود؛ با ماشین پلاک دولتی وارد روستا می‌شود؛ روستایی که در تیررس و دید اشرار است؛ با پای خودش به خانه سرکرده می‌رود و سرکرده که می‌بیند شکار با پای خود وارد خانه‌اش شده برخلاف انتظار به گفت‌وگو با زنی می‌نشیند که در 25 سالگی سمت بخشداری را به دوش می‌کشد و مقاومت‌های قومی و قبیله‌ای سد راه انتصابش بودند.

سرکرده اشرار که کوهستان را در دست دارد، لب به سخن می‌گشاید و از مشکلات آموزشی و بهداشتی روستایش سخن می‌گوید و در نهایت قول و قراری با خانم بخشدار می‌گذارد تا در قبال تامین امنیت جاده در روز بازدید استاندار و پس از آن، رفاه مردم با احداث جاده‌ای آسفالته در دل کوه (با هدف کوتاه شدن مسیر دسترسی به مراکز بهداشتی و آموزشی) را وعده می‌گیرد؛ وعده‌ای که مردانه هر دو بدان عمل می‌کنند.

بخشدار بالاخره موفق می‌شود تا استاندار را به جاده کوهستانی بیاورد تا از نزدیک صعب‌العبور بودن جاده را ببیند و همین بازدید موجب امضای استاندار برای احداث جاده ماجیرو در دل کوه‌ها می‌شود. راننده روایت 10 سال گذشته را در حالی نقل می‌کند که در حال عبور از جاده آمریکاییها (پیرسهراب) هستیم که این جاده نیز آسفالت شده و امنیت در آن برقرار است و می‌گوید: «وضعیت در آن دهه با الان خیلی فرق داشت و امنیت کنونی در آن زمان هیچ معنایی نداشت و جاده‌ها بسیار بسیار نا امن و در دست اشرار بود اما الان می‌بینید تردد به راحتی انجام می‌شود».

مقصد «قصر قند» از شهرستان‌های جنوبی سیستان و بلوچستان است؛ مقصدی که برای رسیدن به آن با توجه به غروبی که تاریکی را پس خود دارد، ناچاریم از  تلنگ به قصر قند از مسیر بیچند بگذریم؛ بخشی از مسیر را از کوهستان و بخشی دیگر را از بستر رودخانه و به اصطلاح میانبر  اما پر پیچ و خم و بسیار ناهموار عبور می‌کنیم. مسیر آنقدر ناهموار است که قسمتی از راه را با خودرویی شاسی بلند و کمک دار و بقیه مسیر را با ون هایس می‌رویم. از بستر رودخانه‌ای خشک شده می‌گذریم. ناهمواری موجود بدلیل سنگ‌های کف رودخانه ناخودآگاه همگی‌مان را به دیواره مینی بوس می‌کوبند و تکان‌ها آنقدر زیاد است که مجبور می‌شویم صندلی جلویی را با دو دست محکم بگیریم.

با جمعی از خیرین مدرسه ساز انجمن حامی همراه هستم؛ بدلیل آنچه همیشه از سیستان و بلوچستان و اشرار جاده‌ها شنیده‌ایم در آن کوه و کمر خوفی در دل داریم؛ هیچ خودرو و روشنایی در جاده دیده نمی‌شود و مسیر جاده را لامپهای خودرو روشن کرده است. همراهان با قول وجود امنیت جاده دلگرممان می‌کنند با این حال تمام تلاش راننده آن است تا قبل از تاریکی کامل، جاده خاکی و میانبر را در دل کوه جا بگذارد تا به جاده اصلی برسد.

در ادامه داستان مرگ و میر مادران بیمار و پا به ماه بدلیل عدم دسترسی به جاده و گذر از کوه‌ها که جان خود و فرزندانشان را از دست می‌دادند را می‌شنویم که همین امر باعث شد تا اولین اقدام فرماندار قصر قند پس از انتصابش در سه سال پیش، احداث جاده‌ بیچند باشد که از آن در حال عبور بودیم.

شنیدن روایت‌های جاده‌سازی زمانی جالب است که بدانی فرماندار قصر قند کسی نیست جز  "حمیرا ریگی"، همان زنی که در میان فشارهای قومی متعصبان پس از بخشداری حال به عنوان اولین فرماندار زن دولت تدبیر و امید انتخاب شد؛ کسی که برای پیشبرد هدفش تن به مذاکره با اشرار داده بود.

هوا کاملا تاریک شده و ناهمواری و تکان‌های شدید مینی بوس آنقدر خسته‌مان کرده که وقتی به جاده آسفالته در ادامه مسیر می‌رسیم ناخودآگاه خوابمان می‌برد.

خودرو وارد قصرقند می‌شود.  هر چند این شهرستان به نسبت سایر بخش‌ها بدلیل زمین‌های کشاورزی جزو  شهرستانهای پر رونق محسوب می‌شود اما در تاریکی شب، فقر را می‌توان در چهره شهر دید. دکانهای کوچکی که در دل چند بطری آب معدنی، بنزین جا داده بودند و میوه‌فروشی‌هایی با کمی میوه‌هایی پلاسیده و ... .

دیوارهای مشرف به کوچه‌ خانه‌ها سنگ چین هستند که شیشه‌های شکسته که از طرف نوک‌تیزشان روی دیوارها چیده شده‌اند نقش محافظ را بازی می‌کنند. درختان نخل که از حیاط خانه‌ها سر به فلک زده خودنمایی می‌کنند و هستند بسیار درختانی که بدلیل بی آبی خشک شده‌اند و اره سر آنها را از تن جدا کرده است.

زن و بچه‌ای در کوچه و خیابان دیده نمی‌شود؛ خودرو عبوری ما کاملا غریبه است و نگاه‌های مردان جوان اینرا گوشزد می‌کند. مردان چهره‌شان را پوشانده‌اند و در حالی که بروی دو زانو کنار دیوارها نشسته‌اند، زانوهاشان را در آغوش گرفته‌اند.

خودرو وارد حیاط فرمانداری می‌شود؛  دیروقت است و به همین دلیل به سمت خانه‌ای که فرماندار در آن سکونت دارد هدایت می‌شویم. خانه‌ای دو طبقه در گوشه‌ای از حیاط خاکی فرمانداری قصر قند. سنت و مدرنیته در چیدمان و دکوراسیون خانه مشهود بود؛ گوشه‌ای مبله و گوشه‌ای دیگر با پشتی‌هایی که در خانه تمامی بلوچ‌ها می‌توان دید.

فرماندار قصر قند با همراهانش وارد می‌شود و طبق عادت بلوچ‌ها بر زمین و دو متکایی که یک پشتی را تشکیل می‌دهد، تکیه می‌زند. با لباسی سنتی زیر چادر سیاهش؛ سوزن دوزی‌های نارنجی و قرمز و زرد  سرآستین‌ها و جلوی لباسش بروی پارچه فیروزه‌ای بر تن فرماندار خودنمایی می‌کند.

پس از گپ و گفت‌وگو با خیران انجمن حامی که برای افتتاح یک کتابخانه و کلنگ زنی ساخت چند مدرسه به جنوب سیستان و بلوچستان آمده‌اند و بیان مشکلات شهرستان تحت حفاظتش، از درخواستم برای مصاحبه استقبال می‌کند؛ مهمانان را در سالن پذیرایی تنها می‌گذاریم و به اتاقی دیگر می‌رویم.

بزرگ شده جنوب استان سیستان و بلوچستان است و خود را متولد چابهار عنوان می‌کند، مکانی که از نظر شرایط فرهنگی و برخورداری در سطحی بسیار پائین‌تر از مرکز استان بوده است.

از شرایط سخت درست خواندن که محرومیت وادارش کرده در مدرسه پسرانه و در میان 400-300 دانش آموز پسر و اعتراض اقوام و همسایگان درس خوانده می‌گوید. با گذشت همه این سال‌ها هنوز خود را مدیون پدری می‌داند که در برابر تمامی فشارها مقاومت کرد و پس از دبستان و راهنمایی و دبیرستان در نهایت دخترش را 700-800 کیلومتر  دورتر از خانه به دانشگاه فرستاد تا تحصیل کند.

«حمیرا ریگی» که سومین بخشدار زن ایران را در کارنامه کاری‌اش یدک می‌کشد، اقدام خود و پدرش برای تحصیل در منطقه‌ای که زندگی می‌کرده را یک ضد ارزش اجتماعی در دوره خودش عنوان می‌کند و گذری دارد به وضعیت گذشته و محرومیت‌های چابهار قبل از سال 72 یعنی منطقه آزاد شدنش.

فرماندار قصرقند که از جمله معدود تحصیلکردگان زن در آن مقطع محسوب می‌شده از ورودش به حوزه بانوان و چگونگی انتخابش به عنوان مسوول کمیته بانوان شورای شهر چابهار و سپس دبیری کمیسیون بانوان می‌گوید و می‌رسد به اینجا که در سال 80 و در 25 سالگی به عنوان اولین بخشدار زن استان سیستان و بلوچستان انتخاب شده است.

محل گفت‌وگوی ما اتاقی است که در هر طرفش تختی گذاشته‌اند؛ عکاس بدلیل موقعیت اتاق مجبور است، کادر دوربینش را به چهره فرماندار محدود کند؛ ریگی باید موقعیت خودش را با دوربین هماهنگ کند و در همان حال نقدی دارد به تغییر نگاه‌های سیاسی با تغییر دولت‌ها و در این باره می‌گوید: 5 سال بخشدار بودم تا اینکه با تغییر دولت، تغییراتی در زیر مجموعه‌ها ایجاد شد که به نظرم یک بیماری مضر برای کشور است؛ چرا که نگاه‌ها به توانمندی‌ها و شایستگی‌ها، سیاسی است و با تغییر دولت‌ها، افراد محکوم به حذف می‌شوند که آرزوی من تغییر این نوع نگاه‌هاست. معتقدم هر فردی که شایستگی خادمی مردم را داشته باشد، باید در اجتماع حضور داشته باشد.

خانم فرماندار 2 سال بعد از بخشدار شدنش رییس بهزیستی می‌شود اما بدنبال آن 6-5 سالی نیز از حضور در اجتماع محروم می‌شود تا اینکه از ابتدای سال 93 برای همکاری با دولت دعوت و به عنوان اولین فرماندار زن در دولت تدبیر و امید منصوب می‌شود؛ ولی چنین انتخابی در سیستان و بلوچستان با نگاه سنتی و شرایط خاص منطقه‌ای را تحول و جهشی نه تنها در خودباوری زنان می‌داند بلکه معتقد است این انتصاب مردان را نسبت به توانمندی زنان آگاه می‌کند.

گفته‌های فرماندار زمانی برایم مصداق عینی می‌یابد که در طول اقامت چند روزه در بلوچستان و دعوت بومیان و اعضای شوراهای شهر و روستا برای بیان مشکلاتشان، در مهمان نوازی‌ها و سفره‌هایی که پهن می‌شد، هیچ زنی بر سر سفره‌ای که زحمتش را کشیده بود، حاضر نمی‌شد و زنانشان را تنها در آشپزخانه می‌توانستی ببینی نه در میان مهمانان؛ این در حالی بود که میزبانان ما به نسبت منطقه‌ای از جایگاه اجتماعی بالایی در میان مردان محسوب می‌شدند و اغلب فرهنگیان و از قشر تحصیلکرده به شمار می‌رفتند اما نوع نگاه سنتی و فرهنگ منطقه‌ای اجازه حضور چندانی به زنان  نمی‌داد و اهالی خود این موضوع را بخشی از فرهنگشان می‌دانند که باید آن را محترم شمرد.

گذری بر این نکته نیز صرفا برای روشن کردن جایگاه زن در استانی با فرهنگ سنتی و تعصبات قومی و قبیله‌ای در انتصاب یک زن به عنوان فرماندار بیان شد.

فرماندار قصر قند در خصوص مقاومت‌های اجتماعی در بدو ورودش به کار می‌گوید: از طرف برخی مردم و بعضا بزرگان، علما، و روحانیون و ریش سفیدان نگرانی‌هایی در خصوص بحث ضعف مدیریتی زنان به عنوان ضعیفه وجود داشت که با بررسی در خصوص علت آن متوجه شدم مردم تجربه مدیریت سیاسی یک زن را نداشتند و بدلیل نوع نگاه‌ها به زنان، آنها در جایگاهی پایین‌تر از مردان قرار دارند و از سوی دیگر تجربه تلخ عدم موفقیت برخی مردان در حل مشکلات و محرومیت‌ها نیز چنین ذهنیتی را تقویت کرده بود و تصور دیگر این بود که به عنوان یک زن درصدد حذف مردان هستم.

وی که معتقد است زنان در جامعه بلوچی محکوم به خانه نشینی هستند و نقشی در تصمیم گیری‌ها ندارند ادامه می‌دهد: باید در جامعه‌ای با چنین دیدگاهی نگرانی مردان را برطرف و مطالبات را قبل از مراجعه پیگیری می‌کردم.

به گزارش ایسنا، ماجرای جاده خانم ریگی و سپردن تامین امنیت آن به اشرار کوهستان را از فرماندار  می‌پرسم که می‌گوید: برخی افراد، شرارت را راهی برای بیان اعتراض خود به مشکلات انتخاب کرده بودند و محرومیت را با شرارت نشان می‌دادند که با توجه به یکسری مسائل، مسوولیت‌هایی را به آنها سپردم و خودشان را عامل امنیت کردم، البته اقناع شدند که احداث جاده برای بهبود حالشان است، لذا افراد را به جای حذف، جذب کردیم؛ این در حالیست که برخی افراد شرور نیز اصلاح و با اشتغالزایی برای آنها، حال تبدیل به کارآفرین شدند.

 ریگی امنیت کنونی بخش بلوچستان را مدیون حضور و نقش آفرینی بومیان می‌داند و با تاکید بر اینکه شرایط کنونی نسبت به 10 سال پیش بسیار متفاوت و امنیت برقرار شده است، تاکید کرد: واگذاری مسوولیت به بومیان و مشارکت مردم باعث ایجاد امنیت پایدار انسجام داخلی شده است.

وی که راهکار رفع همه مشکلات را پولی و اعتباری نمی‌داند، معتقد است: بعضا شنیدن و دیدن مشکلات می‌تواند راهگشا باشد چرا که می‌بینند حرف‌هاشان شنیده می‌شود.

از سختی عبور از جاده میانبر بیچند به قصر قند و اضطراب گذر از دل کوه که با امنیت کامل از آن عبور کردیم می‌پرسم که می‌گوید: کل مساحت شهرستان قصر قند 6110 کیلومتر مربع است که پس از انتزاع بخش تلنگ از چابهار و پیوستنش به قصرقند بدلیل وجود رشته‌کوه‌ها، مردم این بخش برای ارتباط با مرکز شهرستان باید مسافت 350 کیلومتری را طی می‌کردند و 3 شهرستان را دور می‌زدند که نارضایتی مردم را در بر داشت لذا اقدام ماندگار و استراتژیکمان احداث جاده‌ای بود که مسافت 350 کیلومتری را به 60 کیلومتر کاهش می‌داد؛ این در حالیست که این جاده که از میان کوه‌ها عبور می‌کند، قصرقند را به چابهار به عنوان منطقه‌ای آزاد و برخوردار از نظر اقتصادی وصل می‌کند، بدین ترتیب ضمن آنکه قصر قند را از بن‌بست خارج می‌کند فاصله‌اش تا منطقه آزاد را از 210 به 150 کیلومتر کاهش می‌دهد پس این جاده در توسعه شهرستان نقش بسزایی دارد.

30 کیلومتر از جاده‌ای که ریگی درباره‌اش توضیح می‌دهد (جاده بیچند)، مال رو و کوهستانی بوده و علی رغم آنکه در نیمه دوم سال 93 عملیات راهسازی آن آغاز شده، تا کنون 60 درصد اقدامات مربوطه انجام و مسیر بازگشایی شده که پس از زیرسازی‌های لازم باید آسفالت شود اما علی رغم آنکه جاده همچنان ناهموار است، بدلیل کاهش مسیر به 60 کیلومتر، توسط مردم مورد استفاده قرار گرفته است.

فرماندار قصرقند با بیان اینکه آسفالت یک فاز 14 کیلومتری جاده بیچند آغاز شده، تاکید کرد: تلاش می‌کنیم تا پایان عمر این دولت آسفالت جاده به نصف برسد.

در مسیر  قصرقند و در میانه جاده، کوه‌هایی را می‌بینیم که دیواره آن تخریب و سنگ‌هایی با قطعات بزرگ در کنار جاده خودنمایی می‌کنند، راننده اشاره می‌کند اینها سنگ‌های به جا مانده از حفاری معادن است. وی معادن این بخش را غنی از لحاظ اقتصادی توصیف می‌کند که می‌تواند گره گشای بسیاری از مشکلات مالی استان در صورت توجه مسوولان باشد.

از خانم فرماندار درباره معادن کشف شده در حوزه استحفاظی‌اش می‌پرسم که عنوان می‌دارد: مطالعات معدنی 86 هزار کیلومتر مربع در استان همزمان با آغاز کار دولت تدبیر انجام شد که نتیجه آن وجود معادن شیشه، سنگ های قیمتی و لاشه سنگ‌هاست. با توجه به اتمام مطالعات باید جلب سرمایه گذار انجام شود که در رونق اقتصادی منطقه تاثیرگذار خواهد بود. هر چند وزارت صنعت و معدن در حال پیشنهاداتی در این زمینه با سرمایه گذاران است اما معادن هنوز به مرحله استخراج نرسیده‌اند.

«نوهانی بازار» یکی از روستاهای بخش تلنگ است که با خیران مدرسه ساز و انجمن‌ حامی برای دیدن وضعیت نامناسب مدارسش از نظر فضای فیزیکی و بدتر از آن کمبود تجهیزات رفته بودیم؛ اما مشکل آب و نحوه تامین آن توسط روستائیان بیشتر از لزوم نوسازی و بازسازی مدارس جلب توجه می‌کرد. کناره جاده و در طول مسیر چاله‌هایی بزرگ را می‌بینیم که در برخی از آنها آب وجود دارد، محلی‌ها به آن هوتک می‌گویند؛ بر اساس آنچه تعریف می‌کنند، در فصل بارندگی چاله‌ها پر از آب می‌شود تا در فصل خشکسالی و گرما از آب داخل آن استفاده شود. بدلیل جنس خاک این ناحیه که می‌گویند ضد آب  است و آن را جذب نمی‌کند، لذا تنها با مصرف آب و تبخیر بدلیل گرما، آب هوتک‌ها مصرف و تمام می‌شود.

در گفت‌وگویی با روستاییان، آنها می‌گفتند هر چند آب رسانی از طریق تانکر انجام می‌شود، اما بدلیل کمبود آب و هزینه آن برای خانوارها که از پس خرید آن بر نمی‌آیند، سراغ هوتک‌ها می‌روند و آب را داخل گالون‌ها می‌ریزند و برای مصرف روزانه استفاده کنند، لذا اسهال و استفراغ و مالاریا بدلیل مصرف آب آلوده که مردم روستا از آن شکایت می‌کردند، امری بدیهی بود. از حمیرا ریگی در خصوص شیوع بیماری‌های پوستی و کمبود آب و سختی مردم جویا می‌شوم.

وی وضعیت کنونی را نسبت به سه سال پیش بسیار رضایت بخش‌تر می‌داند و در توجیه این ادعا اظهار می‌کند: بدلیل شرایط منطقه، قصرقند محصور به کوهستان است که همین امر گسیل امکانات به منطقه را سخت می کرد حال آنکه وضعیت بهداشت و آموزش در سه سال گذشته خیلی بدتر بود و کمبود آب بحث بهداشت را تحت شعاع خود قرار می‌دهد.

وی در پاسخ به اینکه روستاییان رضایتی از خانه‌های بهداشت موجود ندارند و عنوان می‌کنند درب‌ خانه‌های بهداشت یا بسته است و یا حتی استامینوفن هم در خانه‌ها نیست، می‌گوید: در حال حاضر 12 پزشک در شهرستان داریم. قبلا یک درمانگاه شهری و 3 درمانگاه روستایی داشتیم که در حال حاضر یک درمانگاه شبانه روزی 10 تخته در حال ساخت است و 2 درمانگاه به تعداد درمانگاه‌های روستایی اضافه شده است.

ریگی در ادامه می‌افزاید: قبلا سرانه استفاده از درمانگاه‌ 15 هزار نفر بود اما الان به ازای هر درمانگاه 8000 نفر پوشش داده می‌شوند حال آنکه تعداد خانه‌های بهداشت طی 2 سال 2 برابر شده است. در حال حاضر 170 پارچه آبادی در این حوزه وجود دارد اما مجموع خانه‌های بهداشت شاید 20 تا 30 خانه باشد یعنی با استانداردها فاصله زیادی داریم، این در حالیست که بسیاری از مشکلات و بیماری‌ها به مسئله کمبود آب باز می‌گردد.

وی ضمن تاکید بر اینکه وضعیت آب در روستای تلنگ که شما دیده‌اید به کل منطقه تعمیم نمی‌یابد و تنها برخی روستاها در این زمینه در مضیقه هستند ادامه می‌دهد: در حال حاضر 50 درصد روستاها به روش سقایی آبرسانی می‌شود و 50 درصد دارای لوله کشی آب هستند که 20 درصد همین 50 درصد مابقی نیز بدلیل افت آب چاه‌ها، آب ندارند.

فرماندار قصرقند در حالیکه عنوان می‌کند 50 درصد روستاهای فاقد آب به صورت رایگان آبرسانی می‌شوند، مردم دلیل استفاده از حوضچه‌های آب را نداشتن پول برای خرید آب عنوان می‌کردند.

ریگی می‌افزاید: مشکل این است که آب نداریم و سد زیردان در شهرستان در سال 88 به بهره برداری رسید که بر اساس پروژه تعریف شده مقرر شد 261 روستا از طریق این سد لوله گذاری شوند اما پروژه در یک مقطع زمانی کاملا تعطیل شد و در سال 94 دوباره احیاء شد که بدین ترتیب بخش تلنگ و بخشی از چابهار را پوشش می‌دهد. پروژه مذکور با سرعت خوبی رو به پیشرفت است و امیدواریم تا پایان عمر دولت بهره برداری شود.

به گزارش ایسنا، استفاده از موقعیت همجواری و نزدیکی با منطقه آزاد چابهار از دیگر سوالاتی بود که ریگی در باره آن گفت: از ظرفیت چابهار در بحث آموزش و پرورش، بهداشتی و کمک خیران برای لوله کشی آب بیشتر استفاده کرده‌ایم. این در حالیست که در بخش گردشگری نیز سعی شده با توجه به بکر و طبیعی بودن قصرقند، گردشگران از چابهار به این منطقه بیایند لذا زیرساخت‌های 10 پارچه از روستاهای شهرستان که دارای شرایط خوب طبیعی برای گردشگری هستند فراهم شده تا تورها وارد و اقامت کنند که این اقدامات طی 2 سال اخیر فراهم شده است.

فرماندار قصرقند وضعیت اقتصادی بخش‌های تحت حاکمیتش را مناسب نمی‌بیند و می‌گوید: در کل شهرستان تنها 20 درصد مردم جزو طبقه متوسط و 80 درصد زیر طبقه متوسط هستند که یکی از دلایل آن شرایط اقلیمی منطقه است. خوشبختانه طی 3-2 اخیر در بخش کشاورزی شاهد تحولاتی بودیم و با مساعدت‌های صورت گرفته شاهد رونق کشاورزی نسبت به گذشته هستیم.

خانم فرماندار در حالی وضعیت را نسبت به گذشته مناسب ارزیابی می‌کند که در گفت‌وگوها با مردم آنها متفق‌القول از از بین رفتن زمین‌های کشاورزی بدلیل کم آبی گله داشتند و عنوان می‌کردند بسیاری از درختانمان بر اثر خشکسالی از بین رفته‌اند و رزق و روزی کاهش یافته است. آنها تاکید داشتند خرمای درختانشان صرفا کفاف روزی خودشان را می‌دهد و محصولی برای فروش نمی‌ماند تا از طریق آن ارتزاق کنند. هر چند باغات انبه و موز نیز در کنار نخلستانهای کوچک در شهرستان خودنمایی می‌کرد اما یکی از بزرگترین مشکلات مردم این بود که همه آنها باغدار نبودند و تنها عده‌ کمی صاحب باغ و مابقی بیکار بودند.

یکی از مشکلات باغداران نبود زیرساخت‌های لازم برای بسته بندی خرما است که خرماهای منطقه وارد بم شده و پس از بسته بندی به نام خرمای بم فروخته می‌شود که ریگی در این خصوص نیز اظهار می‌کند: در حال حاضر سردخانه‌هایی ایجاد و بسته بندی خرما در حال انجام است و سرمایه گذار بخش خصوصی در حال احداث سردخانه‌ای 500 تنی است همچنین ایجاد سردخانه‌هایی کوچک 50 و 100 تنی هم از طریق ارائه تسهیلات کم بهره 4 درصد از طریق صندوق کارآفرینی امین در دستور کار است.

علی رغم مسوولیت سنگینی که بر دوش می‌کشد، مادر است؛ سه فرزند دارد و وقتی درباره آنها صحبت می‌کند نگرانی‌های مادرانه خود را زیر لبخندش پنهان می‌کند. خانواده‌اش کیلومترها دورتر از قصر قند زندگی می‌کنند و می‌گوید که بعضا همسر و فرزندانش را 3 هفته یکبار می‌تواند ببیند.

« 3 فرزند دارم. وقتی فرماندار شدم دخترم 2.5 ساله بود. بدلیل شرایط کاری‌ام گاهی از 24 ساعت، 20 ساعتش را درگیر کار هستم و فرزندانم را از راه دور و مجازی کنترل می‌کنم مثلا معلمانشان برگه امتحانی را از طریق تلگرام برایم می‌فرستند».

حمیرا ریگی در حالی با لبخندی روی لب اینها را عنوان می‌کند که فرزند ارشدش پسری است که در مقطع سوم راهنمایی و فرزند دومش در مقطع  پنجم ابتدایی تحصیل می‌کنند و دخترش نیز آمادگی می‌رود.

وی از همسر و مادرش بدلیل نگهداری از فرزندانش سپاسگزار است و می‌گوید: ممکن است هفته‌ای یکبار و بعضا 3-2 هفته یکبار ببینمشان. اگر همراهی همسر و خانواده‌ام نبود امکان نداشت کارهایم را پیش ببریم.

همراهانش ریگی را فرا می‌خوانند و یادآوری چند باره می‌دهند که مسیری 700 ـ 800 کیلومتری تا زاهدان را پیش رو دارند و باید خودشان را برای جلسه ساعت 8 صبح فردا به زاهدان برسانند که همین موضوع خانم فرماندار را از جا می‌کند و در حالی که بلند می‌شود با لبخندی چند باره می‌گوید: خلاصه فامیل و همسر یاری کنید تا من فرمانداری کنم.

وی علی رغم تمام سختی ‌های فرمانداری کردن تاکید می‌کند: هر زمانی احساس کنم به من اعتماد کردند و می‌توانم نقشی در جامعه داشته باشم، حاضر و آماده‌ام.

خانم فرماندار خانه و مهمانانش را به مسوول دفتر و مسوول روابط عمومی‌ که هم خانه‌اش است می‌سپارد و شبانه راهی زاهدان می‌شود.