صراط: عباس ملکی در دولت هاشمی و دوران وزارت علیاکبر ولایتی، مدیرکل و معاون وزیر خارجه، همچنین عضو هیئت مذاکرهکننده ایران برای پایان جنگ بود. دورهای هم بهعنوان معاون بینالملل مرکز تحقیقات استراتژیک فعالیت کرده است. او عضو پیوسته «رابرت ویلهلم» مرکز مطالعات بینالمللی مؤسسه تکنولوژی ماساچوست (امآیتی) است.
ملکی گفت و گویی با روزنامه شرق انجام داده که بخشی از آن به شرح زیر است:
چه چیزهایی ایران را از رده بیستم به ردههای اول نزدیکتر میکند یا این موضوع را سرعت میبخشد؟
یکی همین اظهارنظرهای رادیکال است؛ مثلا چرا ما بگوییم ترامپ ضد ایران است. ما مثل بقیه کشورها صبر کنیم. من معتقدم درست است که ما نباید انتخاب ترامپ را تبریک میگفتیم؛ چون ما رابطه سیاسی نداریم؛ ولی به نظر من، ما میتوانیم یک نامه بنویسیم و بگوییم که وضعیت به چه صورت است. این بخش از تاریخ صدر اسلام خیلی آموزنده است. حضرت رسول یک نامه برای خسرو پرویز فرستادند و یک نامه برای قیصر، امپراطور روم. بدیهی است که پیامبر میدانستند هر دو اینها به این مطالب و مفاهیم توجه نمیکنند؛ اما کسی که سخنی دارد، باید سخن خود را بیان کند. به نظر من ایرادی ندارد آقای روحانی یک نامه مستدل برای آقای ترامپ بنویسند و در این نامه از وضعیت ژئوپلیتیک ایران صحبت کنند، بعد درباره انقلاب اسلامی و سپس درباره برجام مطالبی را بیان کنند. دیدگاهی که از تهران میرود، با دیدگاهی که اندیشکدههای طرفدار اسرائیل مانند «سابان سنتر» میدهند، خیلی متفاوت است. اینهمه پژوهشگران اینگونه اندیشکدهها در کانالهای مختلف و رسانههای متعدد درباره ایران صحبت میکنند؛ اما همه آنها در مجموع در یک موضوع شریک هستند و آن اینکه هیچکدام از اینها ایران را ندیدهاند.
این یکی از نقاط ضعف ماست؛ چون ما با رسانههای بزرگ دنیا تعامل نمیکنیم. ما پیرو پیامبر هستیم و باید مثل ایشان حرف بزنیم. به نظر من یک نامه مستدل میتواند مواضع ایران را روشن کند. اگر نگران هستند که با این نامه برخورد بدی شود، باید به یاد بیاوریم که با نامه پیامبر هم برخورد مناسبی نشد؛ ولی از شأن پیامبر نکاست؛ چون به نظر من اگر کسی حرفی دارد، باید بزند. نکته دوم اینکه چند مقاله در روزنامههای مهم آمریکا بنویسیم. سوم انجام چند مصاحبه با این رسانههاست. واقعیت این است که رسانههای آمریکایی در جهان دارای نفوذ هستند و رسانههای محلی در دیگر نقاط جهان از اینها محتوا میگیرند. خوشبختانه آن تصویر تاریکی که در گذشته از ایران وجود داشت، خیلی بهتر و روشنتر شده. حال باید از این فرصت استفاده کنیم و حرف خود را بزنیم. نکته آخر اینکه بهزودی آقای ترامپ به کاخ سفید خواهد رفت و همراه با کسانی که اسمشان مطرح است، کابینه تشکیل خواهد داد. چه ایرادی دارد که ما ذهن آنها را هم روشن کنیم. تردیدی وجود ندارد که وقتی آقای جان کری درباره ایران، تاریخ و وضعیت اجتماعی ما بیشتر آشنا شد، ما به تفاهم نزدیکتر شدیم. در گذشته آقای جک استراو هم درباره ایران چیز زیادی نمیدانست. یکی از دیپلماتهای ایرانی به او توصیه کرد درباره ایران بیشتر مطالعه کند و او شروع کرد به مطالعه درباره ایران. آقای استراو بعد از آن خیلی متحول شد. هرکس درباره ایران بداند، به منافع ایران نزدیکتر خواهد شد.
اما جان کری ویژگیهای متفاوتی داشت. خواهرش سالها در ایران زندگی کرده بود، دامادش یک ایرانی است و او به این فضا آشنا بود.
آقای کری، رئیس هیئت امنای امآیتی است. پیش از وزارت خارجه و وقتی رئیس کمیته خارجی سنای آمریکا بود، من که به امآیتی رفتم، یک ضیافت تدارک دیدند. او بلند شد و ایستاد، گفت «من از افغانستان برگشتهام. از پاکستان که وارد افغانستان شدم، قندهار، جلالآباد و کابل بهشدت ناامن بود، بعد به سمت هرات رفتم و هرچه به مرز ایران نزدیک شدم، ثبات در افغانستان هم بیشتر بود. میخواهم نتیجه بگیرم که ایران عامل بیثباتی در افغانستان نیست». ببینید این نگاه چقدر برای منافع ما خوب است. کسانی که بیرون از سیاست خارجه هستند، فکر میکنند سیاست خارجه مثل خط تولید خودرو است. بهاینصورت که از یک طرف مواد اولیه وارد میشود، بعد نوبت روباتها و دستگاههاست و در نهایت کارگران فرایند تولید را انجام میدهند و از طرف دیگر خودرو بیرون میآید. در واقع این یک سیستم کاملا ماشینی است؛ اما در سیاست خارجه انسانها تصمیم میگیرند که خیلی تحت تأثیر احساسات خود هستند. ما باید ایران را نشان بدهیم و هرجا که ایران درست نشان داده میشود، میبینید که چقدر تأثیر مثبت دارد.
ملکی گفت و گویی با روزنامه شرق انجام داده که بخشی از آن به شرح زیر است:
چه چیزهایی ایران را از رده بیستم به ردههای اول نزدیکتر میکند یا این موضوع را سرعت میبخشد؟
یکی همین اظهارنظرهای رادیکال است؛ مثلا چرا ما بگوییم ترامپ ضد ایران است. ما مثل بقیه کشورها صبر کنیم. من معتقدم درست است که ما نباید انتخاب ترامپ را تبریک میگفتیم؛ چون ما رابطه سیاسی نداریم؛ ولی به نظر من، ما میتوانیم یک نامه بنویسیم و بگوییم که وضعیت به چه صورت است. این بخش از تاریخ صدر اسلام خیلی آموزنده است. حضرت رسول یک نامه برای خسرو پرویز فرستادند و یک نامه برای قیصر، امپراطور روم. بدیهی است که پیامبر میدانستند هر دو اینها به این مطالب و مفاهیم توجه نمیکنند؛ اما کسی که سخنی دارد، باید سخن خود را بیان کند. به نظر من ایرادی ندارد آقای روحانی یک نامه مستدل برای آقای ترامپ بنویسند و در این نامه از وضعیت ژئوپلیتیک ایران صحبت کنند، بعد درباره انقلاب اسلامی و سپس درباره برجام مطالبی را بیان کنند. دیدگاهی که از تهران میرود، با دیدگاهی که اندیشکدههای طرفدار اسرائیل مانند «سابان سنتر» میدهند، خیلی متفاوت است. اینهمه پژوهشگران اینگونه اندیشکدهها در کانالهای مختلف و رسانههای متعدد درباره ایران صحبت میکنند؛ اما همه آنها در مجموع در یک موضوع شریک هستند و آن اینکه هیچکدام از اینها ایران را ندیدهاند.
این یکی از نقاط ضعف ماست؛ چون ما با رسانههای بزرگ دنیا تعامل نمیکنیم. ما پیرو پیامبر هستیم و باید مثل ایشان حرف بزنیم. به نظر من یک نامه مستدل میتواند مواضع ایران را روشن کند. اگر نگران هستند که با این نامه برخورد بدی شود، باید به یاد بیاوریم که با نامه پیامبر هم برخورد مناسبی نشد؛ ولی از شأن پیامبر نکاست؛ چون به نظر من اگر کسی حرفی دارد، باید بزند. نکته دوم اینکه چند مقاله در روزنامههای مهم آمریکا بنویسیم. سوم انجام چند مصاحبه با این رسانههاست. واقعیت این است که رسانههای آمریکایی در جهان دارای نفوذ هستند و رسانههای محلی در دیگر نقاط جهان از اینها محتوا میگیرند. خوشبختانه آن تصویر تاریکی که در گذشته از ایران وجود داشت، خیلی بهتر و روشنتر شده. حال باید از این فرصت استفاده کنیم و حرف خود را بزنیم. نکته آخر اینکه بهزودی آقای ترامپ به کاخ سفید خواهد رفت و همراه با کسانی که اسمشان مطرح است، کابینه تشکیل خواهد داد. چه ایرادی دارد که ما ذهن آنها را هم روشن کنیم. تردیدی وجود ندارد که وقتی آقای جان کری درباره ایران، تاریخ و وضعیت اجتماعی ما بیشتر آشنا شد، ما به تفاهم نزدیکتر شدیم. در گذشته آقای جک استراو هم درباره ایران چیز زیادی نمیدانست. یکی از دیپلماتهای ایرانی به او توصیه کرد درباره ایران بیشتر مطالعه کند و او شروع کرد به مطالعه درباره ایران. آقای استراو بعد از آن خیلی متحول شد. هرکس درباره ایران بداند، به منافع ایران نزدیکتر خواهد شد.
اما جان کری ویژگیهای متفاوتی داشت. خواهرش سالها در ایران زندگی کرده بود، دامادش یک ایرانی است و او به این فضا آشنا بود.
آقای کری، رئیس هیئت امنای امآیتی است. پیش از وزارت خارجه و وقتی رئیس کمیته خارجی سنای آمریکا بود، من که به امآیتی رفتم، یک ضیافت تدارک دیدند. او بلند شد و ایستاد، گفت «من از افغانستان برگشتهام. از پاکستان که وارد افغانستان شدم، قندهار، جلالآباد و کابل بهشدت ناامن بود، بعد به سمت هرات رفتم و هرچه به مرز ایران نزدیک شدم، ثبات در افغانستان هم بیشتر بود. میخواهم نتیجه بگیرم که ایران عامل بیثباتی در افغانستان نیست». ببینید این نگاه چقدر برای منافع ما خوب است. کسانی که بیرون از سیاست خارجه هستند، فکر میکنند سیاست خارجه مثل خط تولید خودرو است. بهاینصورت که از یک طرف مواد اولیه وارد میشود، بعد نوبت روباتها و دستگاههاست و در نهایت کارگران فرایند تولید را انجام میدهند و از طرف دیگر خودرو بیرون میآید. در واقع این یک سیستم کاملا ماشینی است؛ اما در سیاست خارجه انسانها تصمیم میگیرند که خیلی تحت تأثیر احساسات خود هستند. ما باید ایران را نشان بدهیم و هرجا که ایران درست نشان داده میشود، میبینید که چقدر تأثیر مثبت دارد.