صراط: رهبر شیعیان لبنان شنیده بود رئیسجمهور مصر تحت تأثیر القائات دیگران نگاه مثبتی به او ندارد و گمان میکند موضع امام موسی صدر درباره شاه ایران مثبت است! به همین دلیل مصمم میشود در دیدار با جمال عبدالناصر او را آگاه کند.
به گزارش فارس، زهیر عسیران، نویسنده و روزنامهنگار لبنانی در کتاب «المؤامرات و الإنقلابات فی دنیا العرب» درباره دیدار امام موسی صدر با جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر و اظهارنظرهایی درباره رژیم شاه در ایران نوشته است. گزیدهای از نوشتههای وی را در ادامه میخوانیم:
گاهی درباره موضع امام موسی صدر در قبال رژیم شاه، اطلاعات غلطی منتشر میشد. این وضعیت موجب شده بود تا در سایر کشورها هم تصویر روشنی در این زمینه وجود نداشته باشد. در مارس 1970 (نُه سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی) امام صدر برای پیگیری امور مربوط به لبنان به قاهره سفر کرد و مرا نیز در آن سفر همراه خود برد. امام خواستار ملاقات با رئیسجمهور مصر، جمال عبدالناصر بود. به نظر میرسید با توجه به روابط سرد ایران و مصر، رییسجمهور مصر تحت تأثیر القائات دیگران تمایلی به این دیدار ندارد.
به همین دلیل من به واسطه دوستی قدیمی با محمد حسنین هیکل سردبیر روزنامه الأهرام و یکی از نزدیکان جمال عبدالناصر، به او پیشنهاد دادم تا با امام دیداری داشته باشد. او در پاسخ به من گفت: «این شخص بیارزش دیگر کیست؟» گفتم: «شاید اطلاعات شما بیارزش است (یعنی درباره شخصیتی که مورد احترام اغلب لبنانیهاست، آگاهی دقیقی ندارید.) وقتی ایشان را ملاقات کنید، از گفته من اطمینان پیدا میکنید. در غیر این صورت، میپذیرم که اشتباه از من بوده است و ضمن عذرخواهی برای همیشه از او دور خواهم شد.» هیکل پذیرفت و برای فردا ساعت 11 قراری تعیین شد.
در ساعت تعیینشده به دفتر روزنامه الأهرام رفتیم. هیکل و امام با یکدیگر آشنا شدند و گفتوگوی آزمایشی آغاز شد. ضمن صحبت، هیکل سؤالاتی درباره ایران و موضع امام درباره شاه و رابطه ایشان با ساواک هم مطرح کرد و درصدد بود تا گفتوگو را به سمتی سوق دهد که نظر امام درباره این موضوعات را بداند.
جمال عبدالناصر و امام موسی صدر
امام لبخندی زد و به او گفت: «شما از بزرگان عرصه روزنامهنگاری هستید و با شخصیتهای بزرگی روابط گستردهای دارید. آیا معقول است که شایعات را باور کنید و برای یافتن حقیقت تلاش نکنید؟ اجازه بدهید با کمال فروتنی موضع خود را در قبال شاه ایران و ساواک و انقلابی که در جریان است، بازگو کنم. این انقلاب بیگمان شاه را ـ اگر سرِ عقل نیاید ـ سرنگون خواهد کرد، و به عقیده من، شاه به سبب غرور خود و با توجه به عوامل بینالمللی که گذر زمان آنها را آشکار میکند، سر عقل نخواهد آمد. آیا خبر دارید که اکثر انقلابیونی که مورد غضب شاه قرار گرفتهاند و عضو نهضت آزادی ایران هستند و توانستهاند از چنگال رژیم فرار کنند، از جمله مصطفی چمران و ابراهیم یزدی و ... در شهر صور و تحت حمایت من پناه گرفتهاند؟ آیا میدانید که صادق طباطبایی، رئیس انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاههای آلمان، که آشکارا ضد شاه فعالیت میکند، خواهرزاده من است؟ من نمیخواستم به این جزئیات بپردازم، اما چون میدانم که گزارشهای گمراه کنندهای از جانب سفارت کشورتان (مصر) در بیروت و برخی سازمانهای فلسطینی ـ که بدخواهِ لبنان و بهویژه، اصل جنوب هستند ـ به شما واصل میشود، مجبور شدم برای نخستین بار چنین باصراحت سخن بگویم.»
هیکل با شنیدن این سخنان شگفتزده شد و گفت: «چرا این مسائل را آشکار نمیکنید؟»
امام صدر پاسخ داد: «برای حمایت از مبارزانی که به لبنان میآیند. چون گاهی میتوانم برای آنان گذرنامههایی با اسامی مستعار تهیه کنم تا بتوانند با آن راحتتر رفتوآمد کنند و مبارزه ضد شاه را ادامه دهد.»
هیکل که با دقت و حیرت به سخنان امام گوش میداد، ناگهان بیمقدمه گفت: «شنیدهام که میخواهید با رئیسجمهور دیدار کنید.» امام گفت: «بله، خوشحال میشوم»
هیکل اجازه خواست و به اتاق دیگر رفت و پس از تماس تلفنی بازگشت و گفت: «برای نیم ساعت دیگر وقت ملاقات دادند!»
خلاصه آنکه امام به ملاقات رئیسجمهور مصر رفت و دیداری که ابتدا قرار بود نیمساعته باشد، چهار ساعت به طول انجامید و پس از آن، رئیسجمهور هنگام خداحافظی به امام گفت: «حالا میفهمم چرا هیکل شما را تحسین میکرد. من هم همین احساس را دارم. خدا به همراهتان. در پناه خدا باشید و بدانید که کلیدِ همه دروازههای مصر در اختیار شماست.»
6 ماه پس از این دیدار، جمال عبدالناصر بر اثر سکته قلبی درگذشت. هنگام مرگ، همسرش، حسنین هیکل و انور سادات (معاون رئیسجمهور) بر بالین او حضور داشتند. دو هفته پس از مرگ عبدالناصر، انور سادات رئیسجمهور شد. وی در دوران قدرت خود، به شدت از سیاستهای عبدالناصر دوری گزید و اولین حاکم یک کشور عرب نام گرفت که با دولت اسرائیل پیمان سازش امضا کرد و این کشور را بی چون و چرا به رسمیت شناخت!
سادات روابط بسیار دوستانهای با محمدرضا پهلوی داشت، تا جایی که پس از فرار او از ایران، او را در مصر پناه داد و روزهای واپسین عمر خود را هم در این کشور سپری کرد و در آنجا دفن شد.
پناه دادن به شاه مخلوع ایران در کنار صلح با اسرائیل باعث قطع کامل روابط سیاسی تهران و قاهره پس از پیروزی انقلاب اسلامی شد.
امام خمینی(ره) به همین مناسبت در پنجم فروردین 1358 نوشت: «اینجانب بیش از پانزده سال است که خطر اسرائیل غاصب را گوشزد کردهام و به دوَل و ملل عرب این حقیقت را اعلام نمودهام. اکنون با طرح استعماری صلح مصر و اسرائیل، این خطر بیشتر و نزدیکتر و جدیتر شده است. سادات با قبول این صلح، وابستگی خود را به دولت استعمارگر امریکا آشکارتر نمود. از دوست شاه سابق ایران بیش از این نمیتوان انتظار داشت. ایران خود را همگام با برادران مسلمان کشورهای عربی دانسته و خود را در تصمیمگیریهای آنان شریک میداند. ایران صلح سادات و اسرائیل را خیانت به اسلام و مسلمین و برادران عرب میداند و موضعهای سیاسی کشورهای مخالف این پیمان را تأیید میکند. و السلام علیکم و رحمة الله.»
سیاستهای ضداسلامی انور سادات تا جایی پیش رفت که گروه جهاد اسلامی مصر او را در ششم اکتبر 1981 ترور کرد. این اقدام انقلابی توسط «خالد اسلامبولی» صورت گرفت.