صراط: پایان مراسم تحلیف دونالد ترامپ در آمریکا آغاز عصر جدیدی نه تنها برای آمریکا بلکه برای کشورهای مختلف دنیا بود. هنوز یک هفته از حضور رئیس جمهور جدید آمریکا در کاخ سفید نمی گذرد که تصمیمات پیاپی و جنجالی او جهانی را به آشوب کشیده است. رئیس جمهور جنجالی آمریکا در جدیدترین اقدام خود دستوری را امضا کرده که به موجب آن مرزهای این کشور به مدت چهار ماه به روی پناهجویان بسته میشود و همچنین صدور ویزا برای شهروندان هفت کشور عمدتا مسلمان به مدت سه ماه ممنوع میشود؛ اقدامی که با انتقاد گسترده سازمانهای حقوق بشری روبهرو شده است و در همین چند روز گذشته بسیاری از زندگی ها را بدون هیچ دلیل موجهی دستخوش از هم پاشیدگی کرده است. شبکه های خبری این روزها سرشار از داستان زندگی افرادی است که به دلیل یک مسافرت کاری یا تفریحی از کشور خارج شده و دیگر نمی توانند به خانه خود برگردند، پدرانی که آن سوی مرزها مانده اند و فرزندانی که در زندانی بزرگ به نام آمریکا قرار گرفته اند و در صورت خروج دیگر نمی توانند باز گردند.
ترامپ به عنوان یک روایت
با این حال خیلی ها هم که دل در گرو آمریکا دارند، این روزها تلاش می کنند تا آمریکا را از ترامپ مبرا سازند، آنها معتقدند " باور به نمایندگی آمریکا از سوی ترامپ یک اشتباه است، این دوره ای گذراست. ترامپ نمی تواند دوام آورد." اما بر خلاف این دیدگاه باید عنوان کرد، ترامپ و پدیده ترامپیسم واقعیتی از روایتی کمتر شنیده شده از آمریکاست، البته "کمتر شنیده شده" به این معنی نیست که، این روایت از جامعه آمریکا از حقیقت آمریکا به دور است یا آن قدر فراگیر نیست که بتواند آن را نمایندگی کند، بلکه برعکس شاید بتوان ادعا کرد ترامپ به عنوان یک روایت، واقعی ترین نماینده آمریکاست. چهره و تصویری که رسانه ها در عصر ارتباطات از آمریکا ساخته و بزک کرده اند، بخشی از پروژه قدرت نرم آمریکا بوده است. شاید از همین رو است که جوزف نای، استاد دانشگاه هاروارد و از مبدعان نظریه "قدرت نرم"، ترامپ را برای قدرت نرم آمریکا یک فاجعه می داند. تصویری که در طول سال های گذشته به ویژه در عصر اوباما از آمریکا به جهان ارائه می شد، تصویری بود که تلاش داشت آمریکا را سرزمین "رویاهای تحقق یافته"، "فرصت های برابر"، و " تافته جدا بافته" از دیگران تعریف کند. بر اساس این تصویر سازی آمریکا فراتر از یک کشور معرفی می شد، آمریکا ایده ای بود که بالقوه می توانست برای همه سرزمین ها فرصت باشد. لذا آمریکایی سازی Americanization مسیر سعادت و پایان تاریخ ملت ها ترسیم می شد. تصویر سازی که البته فرسنگ ها با واقعیت فاصله داشت. حالا روایتی واقعی تر از آمریکا بر روی صحنه آمده است. ترامپ روایتی از آمریکاست که سال ها بود در زیر لایه هایی از تعارفات سیاسی و یا آنچه آمریکایی ها (Political Correctness ) می خوانند مخفی شده بود.اما شاید خیلی ها این روزها تحت تاثیر اخبار رسانه های جهان قرار بگیرند، اخباری که تلاش می کند با نشان دادن حجم حمایت های مردمی از مهاجران مانع مخدوش شدن تصویر آمریکا در ذهن مخاطبان گردد. این روزها شبکه های خبری مملو است از تصاویری همچون"مردم آمریکا به فرودگاه ها رفته اند تا ترامپ را محکوم کنند"، "خانم کلینتون به جمع مخالفان ترامپ پیوسته است"، "جان کری با سگش در راهپیمایی اعتراضی زنان علیه ترامپ شرکت کرده است" و.... آنها در حال انتقال این پیام هستند که "ترامپ دشمن رویای آمریکایی است، رویایی که توانست اوبامای سیاه پوست را راهی کاخ سفید نماید. ترامپ می خواهد پایان بخش مهمی از این رویا گردد."
اما مخاطب باید حافظه ضعیفی داشته باشد که فراموش کند، همین خانم کلینتون بود که در کمپین انتخاباتی خود بزرگ ترین افتخارش را دشمنی با مردم ایران عنوان کرده و بزرگ ترین موفقیتش را تحمیل تحریم های فلج کننده علیه تهران دانسته بود. اوباما این اسطوره آمریکایی همان کسی است که بیشترین حجم سلاح را در تاریخ آمریکا به اعراب حاشیه خلیج فارس فروخته است،همان ها که به اذعان خود دستگاه های امنیتی آمریکا بزرگ ترین حامی مالی و لجستیکی داعش در منطقه هستند.شاید جالب باشد که بدانیم حتی قانون اخیر مهاجرت هم که این روزها سر و صدای زیادی ایجاد کرده است میراث دولت اوباماست. روز گذشته کاخ سفید اعلام کرد، این هفت کشور (ایران، عراق، سوریه، سومالی، سودان، یمن و لیبی) توسط دولت اوباما به عنوان کشورهایی که [اتباع آنها] نیازمند واکاوی بیشتری هستند، معرفی شدهاند. و ممنوعیت ورود به آمریکا، بر اساس فهرست دولت اوباماست.
آیا باید از آلبرایت ممنون باشیم
نمونه دیگر این گونه تصویر سازی ها را می توان در اظهارات خانم مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه اسبق آمریکا دید. اخیرا در رسانه های مجازی این جمله از وی باز نشر داده می شود که در حمایت از مسلمانان گفته بود که حاضر است به عنوان یک مسلمان ثبت نام کند. خب این خیلی ژست خوبی است. ولی آیا ما باید از خانم آلبرایت قدردانی و تشکر کنیم؟
بهترین پاسخ را می توان در گزارش چندی پیش روزنامه لوموند فرانسه جستجو کرد. این گزارش در خصوص چگونگی نسل کشی و قتل عام نیم میلیون کودک عراقی می نویسد:"پر تلفات ترین کشتار در عراق، کار شورای امنیت سازمان ملل متحد بود یعنی مجازات های تحمیلی بر عراق پس از تجاوز به کویت. بنا بر آمار سازمان ملل، شورای امنیت با ممنوع ساختن هر نوع تجارتی با این کشور، موجبات مرگ ۵۰۰ هزار تا یک میلیون کودک را فراهم آورده است. دنیس هالیدی ایرلندی، هماهنگ کننده کمک های بشردوستانه سازمان ملل متحد در عراق در ۱۹۹۸ استعفا داد تا مجبور به اجرای برنامه های تحریم نگردد. او این برنامه ها را «نسل کشی» می نامد.
در ۱۹۹۵، یک زن روزنامه نگار آمریکایی از سفیر آمریکا در سازمان ملل ، خانم مادلین آلبرایت پرسید که آیا ادامه تحریم ها ارزش جان ۵۰۰ هزار کودک عراقی راداشت. پاسخ وی هشداردهنده بود: «این انتخاب بسیار سختی است، اما ما فکر می کنیم که این بهایی بود که می بایست پرداخت، آری، می ارزید.» دنیس هالیدی توضیح می دهد، توجیه این بود که « اگر شما به مردم عراق آسیب وارد کرده و بچه هایشان را بکشید، آن ها از خشم به پا خاسته و مستبد را سرنگون می کنند». ایالات متحده، کوشید که به مدت ۱۲ سال این فرضیه را دنبال کند. در ۱۹۹۱، نیروی هوایی آمریکا به طور منظم ، شبکه آب ها، فاضلاب ها، ایستگاه های تصفیه و نیز نیروگاه های برق را بمباران کرد. در طول دهه بعدی، عراقی ها بدون آب آشامیدنی زندگی کردند. آقای هالیدی می گوید « شیوع حصبه، انواع بیماری های شایع در آب های آلوده که به صورتی برق آسا همه گیر شد، ویرانگر بود». آمریکایی ها با چنین رفتاری می دانستند که باعث مرگ هزاران نفر خواهند شد؟ یک سند سری پنتاگون به تاریخ ۱۹۹۱ به روشنی آن را تأیید می کند. این بررسی سری که خونسردانه عنوان «آسیب پذیری پالایش آب در عراق» را یدک می کشد، روشن می سازد که نابودی شبکه آب ها موجب مرگ دسته جمعی و شیوع بیماری های همه گیر خواهد شد.
طی تمام سال هایی که این بیماری ها شیوع یافتند، بریتانیا و ایالات متحده، در نیویورک بر کمیته مجازات ها مسلط بودند.طی دوازده سال، دومتفق، از تحریم ها برای جلوگیری از واردات قطعات ضروری برای تعمیر شبکه آب ممانعت کردند. آقای هالیدی نتیجه می گیرد که: « مردم عراق سرانجام،به جای انداختن مسئولیت ها بر گردن صدام حسین، آمریکا و سازمان ملل را مسئول درد ورنجی دانستند که این تصمیمات بر زندگی آن ها وارد آورده است.» سال ها می گذرد، رهبران آمریکا دریافتند که فرضیه های آنان نظیر مجازات ها مؤثر نبوده ولی هزاران عراقی را نابود کرده است. باوجود این، آن ها به اعمال تحریم ها ادامه دادند. چرا؟ یکی از اعضای هیئت آمریکایی در سازمان ملل که از تحریم ها دفاع می کرد، آقای توماس پیکرینگ به سادگی اقرار می کند : « راه حل بهتری وجود نداشت.» "
"راه حل بهتری وجود نداشت"
این جمله کلیدی است که بارها و بارها در تاریخ آمریکا تکرار شده است، آن هنگام که مهاجران سفید پوست اروپایی سرخپوستان آمریکایی را قتل عام کردند در پاسخ چرایی این اقدامشان گفتند که "راه حل بهتری وجود نداشت "، وقتی که میلیون ها سیاه پوست آفریقایی را به عنوان برده به زور به مزارع خود در آمریکا کشاندند و آنها را زیر شکنجه های مختلف کشتند در توجیه رفتار خود عنوان کردند که "راه حل بهتری وجود نداشت"، آمریکایی ها در قبال کشتار ویتنام، حمله اتمی به ژاپن، حمله به سومالی، قتل عام مردم در عراق و افغانستان و تقریبا همه جنایت های خود در طول تاریخ عنوان کرده اند که "راه حل بهتری وجود نداشت". این همان جمله ای است که این روزها دونالد ترامپ در توجیه قوانین جدید مهاجرتی آمریکا بیان می کند. لذا می توان به جرات گفت ترامپ روایتی حقیقی و بدون رنگ و لعاب از آمریکاست، روایتی کمتر شنیده شده اما به واقعیت نزدیک تر.
ترامپ به عنوان یک روایت
با این حال خیلی ها هم که دل در گرو آمریکا دارند، این روزها تلاش می کنند تا آمریکا را از ترامپ مبرا سازند، آنها معتقدند " باور به نمایندگی آمریکا از سوی ترامپ یک اشتباه است، این دوره ای گذراست. ترامپ نمی تواند دوام آورد." اما بر خلاف این دیدگاه باید عنوان کرد، ترامپ و پدیده ترامپیسم واقعیتی از روایتی کمتر شنیده شده از آمریکاست، البته "کمتر شنیده شده" به این معنی نیست که، این روایت از جامعه آمریکا از حقیقت آمریکا به دور است یا آن قدر فراگیر نیست که بتواند آن را نمایندگی کند، بلکه برعکس شاید بتوان ادعا کرد ترامپ به عنوان یک روایت، واقعی ترین نماینده آمریکاست. چهره و تصویری که رسانه ها در عصر ارتباطات از آمریکا ساخته و بزک کرده اند، بخشی از پروژه قدرت نرم آمریکا بوده است. شاید از همین رو است که جوزف نای، استاد دانشگاه هاروارد و از مبدعان نظریه "قدرت نرم"، ترامپ را برای قدرت نرم آمریکا یک فاجعه می داند. تصویری که در طول سال های گذشته به ویژه در عصر اوباما از آمریکا به جهان ارائه می شد، تصویری بود که تلاش داشت آمریکا را سرزمین "رویاهای تحقق یافته"، "فرصت های برابر"، و " تافته جدا بافته" از دیگران تعریف کند. بر اساس این تصویر سازی آمریکا فراتر از یک کشور معرفی می شد، آمریکا ایده ای بود که بالقوه می توانست برای همه سرزمین ها فرصت باشد. لذا آمریکایی سازی Americanization مسیر سعادت و پایان تاریخ ملت ها ترسیم می شد. تصویر سازی که البته فرسنگ ها با واقعیت فاصله داشت. حالا روایتی واقعی تر از آمریکا بر روی صحنه آمده است. ترامپ روایتی از آمریکاست که سال ها بود در زیر لایه هایی از تعارفات سیاسی و یا آنچه آمریکایی ها (Political Correctness ) می خوانند مخفی شده بود.اما شاید خیلی ها این روزها تحت تاثیر اخبار رسانه های جهان قرار بگیرند، اخباری که تلاش می کند با نشان دادن حجم حمایت های مردمی از مهاجران مانع مخدوش شدن تصویر آمریکا در ذهن مخاطبان گردد. این روزها شبکه های خبری مملو است از تصاویری همچون"مردم آمریکا به فرودگاه ها رفته اند تا ترامپ را محکوم کنند"، "خانم کلینتون به جمع مخالفان ترامپ پیوسته است"، "جان کری با سگش در راهپیمایی اعتراضی زنان علیه ترامپ شرکت کرده است" و.... آنها در حال انتقال این پیام هستند که "ترامپ دشمن رویای آمریکایی است، رویایی که توانست اوبامای سیاه پوست را راهی کاخ سفید نماید. ترامپ می خواهد پایان بخش مهمی از این رویا گردد."
اما مخاطب باید حافظه ضعیفی داشته باشد که فراموش کند، همین خانم کلینتون بود که در کمپین انتخاباتی خود بزرگ ترین افتخارش را دشمنی با مردم ایران عنوان کرده و بزرگ ترین موفقیتش را تحمیل تحریم های فلج کننده علیه تهران دانسته بود. اوباما این اسطوره آمریکایی همان کسی است که بیشترین حجم سلاح را در تاریخ آمریکا به اعراب حاشیه خلیج فارس فروخته است،همان ها که به اذعان خود دستگاه های امنیتی آمریکا بزرگ ترین حامی مالی و لجستیکی داعش در منطقه هستند.شاید جالب باشد که بدانیم حتی قانون اخیر مهاجرت هم که این روزها سر و صدای زیادی ایجاد کرده است میراث دولت اوباماست. روز گذشته کاخ سفید اعلام کرد، این هفت کشور (ایران، عراق، سوریه، سومالی، سودان، یمن و لیبی) توسط دولت اوباما به عنوان کشورهایی که [اتباع آنها] نیازمند واکاوی بیشتری هستند، معرفی شدهاند. و ممنوعیت ورود به آمریکا، بر اساس فهرست دولت اوباماست.
آیا باید از آلبرایت ممنون باشیم
نمونه دیگر این گونه تصویر سازی ها را می توان در اظهارات خانم مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه اسبق آمریکا دید. اخیرا در رسانه های مجازی این جمله از وی باز نشر داده می شود که در حمایت از مسلمانان گفته بود که حاضر است به عنوان یک مسلمان ثبت نام کند. خب این خیلی ژست خوبی است. ولی آیا ما باید از خانم آلبرایت قدردانی و تشکر کنیم؟
بهترین پاسخ را می توان در گزارش چندی پیش روزنامه لوموند فرانسه جستجو کرد. این گزارش در خصوص چگونگی نسل کشی و قتل عام نیم میلیون کودک عراقی می نویسد:"پر تلفات ترین کشتار در عراق، کار شورای امنیت سازمان ملل متحد بود یعنی مجازات های تحمیلی بر عراق پس از تجاوز به کویت. بنا بر آمار سازمان ملل، شورای امنیت با ممنوع ساختن هر نوع تجارتی با این کشور، موجبات مرگ ۵۰۰ هزار تا یک میلیون کودک را فراهم آورده است. دنیس هالیدی ایرلندی، هماهنگ کننده کمک های بشردوستانه سازمان ملل متحد در عراق در ۱۹۹۸ استعفا داد تا مجبور به اجرای برنامه های تحریم نگردد. او این برنامه ها را «نسل کشی» می نامد.
در ۱۹۹۵، یک زن روزنامه نگار آمریکایی از سفیر آمریکا در سازمان ملل ، خانم مادلین آلبرایت پرسید که آیا ادامه تحریم ها ارزش جان ۵۰۰ هزار کودک عراقی راداشت. پاسخ وی هشداردهنده بود: «این انتخاب بسیار سختی است، اما ما فکر می کنیم که این بهایی بود که می بایست پرداخت، آری، می ارزید.» دنیس هالیدی توضیح می دهد، توجیه این بود که « اگر شما به مردم عراق آسیب وارد کرده و بچه هایشان را بکشید، آن ها از خشم به پا خاسته و مستبد را سرنگون می کنند». ایالات متحده، کوشید که به مدت ۱۲ سال این فرضیه را دنبال کند. در ۱۹۹۱، نیروی هوایی آمریکا به طور منظم ، شبکه آب ها، فاضلاب ها، ایستگاه های تصفیه و نیز نیروگاه های برق را بمباران کرد. در طول دهه بعدی، عراقی ها بدون آب آشامیدنی زندگی کردند. آقای هالیدی می گوید « شیوع حصبه، انواع بیماری های شایع در آب های آلوده که به صورتی برق آسا همه گیر شد، ویرانگر بود». آمریکایی ها با چنین رفتاری می دانستند که باعث مرگ هزاران نفر خواهند شد؟ یک سند سری پنتاگون به تاریخ ۱۹۹۱ به روشنی آن را تأیید می کند. این بررسی سری که خونسردانه عنوان «آسیب پذیری پالایش آب در عراق» را یدک می کشد، روشن می سازد که نابودی شبکه آب ها موجب مرگ دسته جمعی و شیوع بیماری های همه گیر خواهد شد.
طی تمام سال هایی که این بیماری ها شیوع یافتند، بریتانیا و ایالات متحده، در نیویورک بر کمیته مجازات ها مسلط بودند.طی دوازده سال، دومتفق، از تحریم ها برای جلوگیری از واردات قطعات ضروری برای تعمیر شبکه آب ممانعت کردند. آقای هالیدی نتیجه می گیرد که: « مردم عراق سرانجام،به جای انداختن مسئولیت ها بر گردن صدام حسین، آمریکا و سازمان ملل را مسئول درد ورنجی دانستند که این تصمیمات بر زندگی آن ها وارد آورده است.» سال ها می گذرد، رهبران آمریکا دریافتند که فرضیه های آنان نظیر مجازات ها مؤثر نبوده ولی هزاران عراقی را نابود کرده است. باوجود این، آن ها به اعمال تحریم ها ادامه دادند. چرا؟ یکی از اعضای هیئت آمریکایی در سازمان ملل که از تحریم ها دفاع می کرد، آقای توماس پیکرینگ به سادگی اقرار می کند : « راه حل بهتری وجود نداشت.» "
"راه حل بهتری وجود نداشت"
این جمله کلیدی است که بارها و بارها در تاریخ آمریکا تکرار شده است، آن هنگام که مهاجران سفید پوست اروپایی سرخپوستان آمریکایی را قتل عام کردند در پاسخ چرایی این اقدامشان گفتند که "راه حل بهتری وجود نداشت "، وقتی که میلیون ها سیاه پوست آفریقایی را به عنوان برده به زور به مزارع خود در آمریکا کشاندند و آنها را زیر شکنجه های مختلف کشتند در توجیه رفتار خود عنوان کردند که "راه حل بهتری وجود نداشت"، آمریکایی ها در قبال کشتار ویتنام، حمله اتمی به ژاپن، حمله به سومالی، قتل عام مردم در عراق و افغانستان و تقریبا همه جنایت های خود در طول تاریخ عنوان کرده اند که "راه حل بهتری وجود نداشت". این همان جمله ای است که این روزها دونالد ترامپ در توجیه قوانین جدید مهاجرتی آمریکا بیان می کند. لذا می توان به جرات گفت ترامپ روایتی حقیقی و بدون رنگ و لعاب از آمریکاست، روایتی کمتر شنیده شده اما به واقعیت نزدیک تر.