صراط: آقاي ترامپ در دوره رقابتهاي انتخاباتي و پس از پيروزي و ورود به كاخ سفيد، با اتخاذ مواضع تند ضد ايراني، به گونهاي رجزخواني ميكند كه گويا بر طبل جنگ ميكوبد. آيا اينچنين است و اين رجزخوانيها و لفاظيها، از يك جنگ پيشرو خبر ميدهد؟
قبل از پاسخ به اين پرسش، بايد نگاه خود را نسبت به ترامپ و دولت وي دقيق و منطبق با واقع نماييم. ترامپ از زمان ورود به عرصه رقابتهاي انتخاباتي با خانم هيلاري كلينتون و پس از انتخاب شدن به عنوان رئيسجمهور امريكا، طوري سخن گفته و در قبال موضوعات داخلي و خارجي ايالات متحده اظهار نظر كرده كه گويا يك استثنا در تاريخ امريكا است. اكنون در داخل كشور ما هم عدهاي به دنبال جا انداختن همين نوع نگاه هستند و ميگويند بايد بين امريكا و ترامپ به عنوان يك پديده و استثنا تفاوت قائل بود. عمدتاً كساني اين رويكرد را نسبت به دولت ترامپ دارند كه پيش از اين، به بزك كردن امريكا روي آورده، به دنبال گشودن باب مذاكره با اين كشور و آغاز همكاريها بودند.
آيا واقعاً اينچنين است و ميتوان بين ترامپ و سيستم سياسي حاكم بر امريكا تفاوت قائل شد؟ شواهد و قرائن نشان ميدهد كه هرچند برخي از موضعگيريهاي آقاي ترامپ به نوعي براي سيستم سياسي ـ اقتصادي حاكم بر امريكا چالشبرانگيز است، لكن آقاي ترامپ به عنوان نماينده همين سيستم اكنون قدرت اجرايي را به دست گرفته است. به عبارت ديگر شرايط كنوني ايالات متحده در داخل و خارج و اقتضائات اين كشور چنين رئيسجمهوري را طلب ميكند.
امريكا دچار بحرانهاي جدي شده است. نظام سرمايهداري حاكم بر ايالات متحده با چالشهاي فراوان روبهرو است و براي عبور از اين چالشها، نيازمند رئيس جمهوري با مختصات آقاي ترامپ ميباشد. آقاي ترامپ با همين ادبيات به ظاهر در مواردي مغاير با نظام سرمايهداري و حامي تودههاي مردم و فقرا آمده است تا از منافع نظام سرمايهداري محافظت و منافع اين اقليت يك درصدي حاكم در تمامي امور را تأمين كند. از اين منظر آقاي ترامپ و آقاي اوباما، دو روي يك سكه هستند. بنابراين كساني كه افسوس رفتن اوباما را ميخورند و از آمدن ترامپ نگران ميباشند، بايد براي شناخت ماهيت نظام سرمايهداري و سياست گردش قدرت سياسي در اين نظام بيشتر تأمل كنند.
آقاي ترامپ براساس همين رويكرد كلي پيشگفته، ميخواهد بگويد برخوردش با انقلاب اسلامي و ملت ايران، متفاوت از اسلافش خواهد بود. او با عبارتهايي تند، ميخواهد خود را قاطع و كوبنده معرفي كرده و از اين جهت، ملت ايران را نسبت به روزهاي سخت در پيش رو بترساند! به عنوان مثال ايشان در پيامهاي توئيتري خود در روزهاي گذشته، پيامهايي با اين محتوا به ايران ارسال كرده است: «ايران رسماً به خاطر پرتاب موشك بالستيك اخطار گرفته است. آنها بايد قدر اين توافق بسيار بد با امريكا را ميدانستند» يا «ايران داشت نفسهاي آخر را ميكشيد و رسماً در حال فروپاشي بود كه امريكا آمد و با يك توافق نجاتش داد!» يا «ايران با آتش بازي ميكند، آنها قدر مهرباني اوباما را ندانستند، من آنطور نيستم!» اين نوع رجزخوانيها، در بيان ديگر مقامات دولت ترامپ در قبال جمهوري اسلامي هم مشاهده ميشود. به طور قطع در آينده، شاهد حجم بيشتري از اين نوع لفاظيها از سوي مقامات كاخ سفيد خواهيم بود. آقاي مايكل فلين، مشاور امنيت ملي امريكا، با ادبياتي كپيبرداري شده از رئيسجمهور جديدالورود به كاخ سفيد، با اشاره به آزمايشهاي موشكي جمهوري اسلامي در روزهاي اخير ميگويد: «ما امروز رسماً به ايران اخطار ميدهيم!» نكته بسيار مهم در اين رجزخوانيها، تكرار جمله و نخنما شده در دوره هشتساله اوباما است. آقاي ترامپ هم اين جمله را به ارث برده و براي تهديد جمهوري اسلامي و ملت ايران ميگويد: «همه گزينهها در قبال ايران بر روي ميز است.»
بنابر موارد پيش گفته، آيا آقاي ترامپ به دنبال راه انداختن يك جنگ عليه ملت ايران است؟ اگر قاعده مورد اشاره را بپذيريم كه آقاي ترامپ، يك سيستم و جريان را نمايندگي ميكند، بايد گفت كه گفتمان آن سيستم و جريان حاكم بر امريكا، اين است كه ايالات متحده در شرايط مناسب براي آغاز يك جنگ در غرب آسيا و آن هم عليه جمهوري اسلامي قرار ندارد. به عبارت ديگر سالهاي سال است كه امريكاييها، فكر اقدام نظامي عليه ملت ايران را از سر خود بيرون كرده و عملاً به آن نميانديشند، گرچه ايران را مرتب به اقدام نظامي تهديد كرده و خواهند كرد. دليل اين انصراف از جنگافروزي مستقيم امريكا عليه ملت ايران، قدرت پاسخگويي كوبنده و قاطع جمهوري اسلامي به هر نوع تجاوز و در هر سطحي است. سيستمهاي اطلاعاتي، امنيتي، نظامي و سياسي امريكا، ايران را يك هدف سخت و تسخيرناپذير ارزيابي ميكنند.
آنان به خوبي دريافتهاند كه ايران با تمامي كشورهايي كه امريكا در دهههاي گذشته به جنگ با آنان روي آورده، بسيار متفاوت است. آنان با بخشي از قدرت آشكار جمهوري اسلامي در درون مرزها و در منطقه راهبردي غرب آسيا، آشنا بوده و نيك ميدانند كه ملت ايران از يك قدرت ناپيدا هم در مقياس بالا برخوردار است. بنابراين وقتي امريكاييها چنين برآوردي را از قدرت دفاعي ملت ايران و نظام اسلامي دارند، هرگز به آقاي ترامپ اجازه بازي با دم شير را نميدهند. وقتي نخبگان سياسي و نظامي امريكا ميدانند كه با شليك يك گلوله به سمت ايران با چه واكنش تند و غيرمنتظرهاي از سوي جمهوري اسلامي مواجه ميشوند، هرگز اجازه نميدهند آقاي ترامپ با آتشبازي علاوه بر برهم خوردن امنيت رژيم صهيونيستي، جان هزاران هزار امريكايي در منطقه خليج فارس و كشورهاي اطراف ايران به خطر بيفتد.
دوران امپراتوري امريكا و حضورش در منطقه خليج فارس پايان يافته و چارهاي جز سپردن اين منطقه به ملتهاي آن ندارد.
آري، آقاي ترامپ به زودي خواهد فهميد كه راه توسعه قدرت جبهه انقلاب اسلامي از يك طرف و راه افول قدرت جبهه مستكبرين، يك راه بيبازگشت است. او خواهد فهميد كه هرگز نميتواند براساس شعارهاي تبليغات انتخاباتياش، امريكا را به موقعيت و دوران ابرقدرتياش بازگرداند.
آري دوران ايالات متحده امريكا هم همانند دوران اتحاد جماهير شوروي سابق رو به پايان است. دوران جديدي در راه است و آن دوران، عصر اسلام انقلابي با ظهور تمدن نوين اسلامي است. نشانههاي ظهور اين دوران، در افق پديدار است.
منبع: جوان
قبل از پاسخ به اين پرسش، بايد نگاه خود را نسبت به ترامپ و دولت وي دقيق و منطبق با واقع نماييم. ترامپ از زمان ورود به عرصه رقابتهاي انتخاباتي با خانم هيلاري كلينتون و پس از انتخاب شدن به عنوان رئيسجمهور امريكا، طوري سخن گفته و در قبال موضوعات داخلي و خارجي ايالات متحده اظهار نظر كرده كه گويا يك استثنا در تاريخ امريكا است. اكنون در داخل كشور ما هم عدهاي به دنبال جا انداختن همين نوع نگاه هستند و ميگويند بايد بين امريكا و ترامپ به عنوان يك پديده و استثنا تفاوت قائل بود. عمدتاً كساني اين رويكرد را نسبت به دولت ترامپ دارند كه پيش از اين، به بزك كردن امريكا روي آورده، به دنبال گشودن باب مذاكره با اين كشور و آغاز همكاريها بودند.
آيا واقعاً اينچنين است و ميتوان بين ترامپ و سيستم سياسي حاكم بر امريكا تفاوت قائل شد؟ شواهد و قرائن نشان ميدهد كه هرچند برخي از موضعگيريهاي آقاي ترامپ به نوعي براي سيستم سياسي ـ اقتصادي حاكم بر امريكا چالشبرانگيز است، لكن آقاي ترامپ به عنوان نماينده همين سيستم اكنون قدرت اجرايي را به دست گرفته است. به عبارت ديگر شرايط كنوني ايالات متحده در داخل و خارج و اقتضائات اين كشور چنين رئيسجمهوري را طلب ميكند.
امريكا دچار بحرانهاي جدي شده است. نظام سرمايهداري حاكم بر ايالات متحده با چالشهاي فراوان روبهرو است و براي عبور از اين چالشها، نيازمند رئيس جمهوري با مختصات آقاي ترامپ ميباشد. آقاي ترامپ با همين ادبيات به ظاهر در مواردي مغاير با نظام سرمايهداري و حامي تودههاي مردم و فقرا آمده است تا از منافع نظام سرمايهداري محافظت و منافع اين اقليت يك درصدي حاكم در تمامي امور را تأمين كند. از اين منظر آقاي ترامپ و آقاي اوباما، دو روي يك سكه هستند. بنابراين كساني كه افسوس رفتن اوباما را ميخورند و از آمدن ترامپ نگران ميباشند، بايد براي شناخت ماهيت نظام سرمايهداري و سياست گردش قدرت سياسي در اين نظام بيشتر تأمل كنند.
آقاي ترامپ براساس همين رويكرد كلي پيشگفته، ميخواهد بگويد برخوردش با انقلاب اسلامي و ملت ايران، متفاوت از اسلافش خواهد بود. او با عبارتهايي تند، ميخواهد خود را قاطع و كوبنده معرفي كرده و از اين جهت، ملت ايران را نسبت به روزهاي سخت در پيش رو بترساند! به عنوان مثال ايشان در پيامهاي توئيتري خود در روزهاي گذشته، پيامهايي با اين محتوا به ايران ارسال كرده است: «ايران رسماً به خاطر پرتاب موشك بالستيك اخطار گرفته است. آنها بايد قدر اين توافق بسيار بد با امريكا را ميدانستند» يا «ايران داشت نفسهاي آخر را ميكشيد و رسماً در حال فروپاشي بود كه امريكا آمد و با يك توافق نجاتش داد!» يا «ايران با آتش بازي ميكند، آنها قدر مهرباني اوباما را ندانستند، من آنطور نيستم!» اين نوع رجزخوانيها، در بيان ديگر مقامات دولت ترامپ در قبال جمهوري اسلامي هم مشاهده ميشود. به طور قطع در آينده، شاهد حجم بيشتري از اين نوع لفاظيها از سوي مقامات كاخ سفيد خواهيم بود. آقاي مايكل فلين، مشاور امنيت ملي امريكا، با ادبياتي كپيبرداري شده از رئيسجمهور جديدالورود به كاخ سفيد، با اشاره به آزمايشهاي موشكي جمهوري اسلامي در روزهاي اخير ميگويد: «ما امروز رسماً به ايران اخطار ميدهيم!» نكته بسيار مهم در اين رجزخوانيها، تكرار جمله و نخنما شده در دوره هشتساله اوباما است. آقاي ترامپ هم اين جمله را به ارث برده و براي تهديد جمهوري اسلامي و ملت ايران ميگويد: «همه گزينهها در قبال ايران بر روي ميز است.»
بنابر موارد پيش گفته، آيا آقاي ترامپ به دنبال راه انداختن يك جنگ عليه ملت ايران است؟ اگر قاعده مورد اشاره را بپذيريم كه آقاي ترامپ، يك سيستم و جريان را نمايندگي ميكند، بايد گفت كه گفتمان آن سيستم و جريان حاكم بر امريكا، اين است كه ايالات متحده در شرايط مناسب براي آغاز يك جنگ در غرب آسيا و آن هم عليه جمهوري اسلامي قرار ندارد. به عبارت ديگر سالهاي سال است كه امريكاييها، فكر اقدام نظامي عليه ملت ايران را از سر خود بيرون كرده و عملاً به آن نميانديشند، گرچه ايران را مرتب به اقدام نظامي تهديد كرده و خواهند كرد. دليل اين انصراف از جنگافروزي مستقيم امريكا عليه ملت ايران، قدرت پاسخگويي كوبنده و قاطع جمهوري اسلامي به هر نوع تجاوز و در هر سطحي است. سيستمهاي اطلاعاتي، امنيتي، نظامي و سياسي امريكا، ايران را يك هدف سخت و تسخيرناپذير ارزيابي ميكنند.
آنان به خوبي دريافتهاند كه ايران با تمامي كشورهايي كه امريكا در دهههاي گذشته به جنگ با آنان روي آورده، بسيار متفاوت است. آنان با بخشي از قدرت آشكار جمهوري اسلامي در درون مرزها و در منطقه راهبردي غرب آسيا، آشنا بوده و نيك ميدانند كه ملت ايران از يك قدرت ناپيدا هم در مقياس بالا برخوردار است. بنابراين وقتي امريكاييها چنين برآوردي را از قدرت دفاعي ملت ايران و نظام اسلامي دارند، هرگز به آقاي ترامپ اجازه بازي با دم شير را نميدهند. وقتي نخبگان سياسي و نظامي امريكا ميدانند كه با شليك يك گلوله به سمت ايران با چه واكنش تند و غيرمنتظرهاي از سوي جمهوري اسلامي مواجه ميشوند، هرگز اجازه نميدهند آقاي ترامپ با آتشبازي علاوه بر برهم خوردن امنيت رژيم صهيونيستي، جان هزاران هزار امريكايي در منطقه خليج فارس و كشورهاي اطراف ايران به خطر بيفتد.
دوران امپراتوري امريكا و حضورش در منطقه خليج فارس پايان يافته و چارهاي جز سپردن اين منطقه به ملتهاي آن ندارد.
آري، آقاي ترامپ به زودي خواهد فهميد كه راه توسعه قدرت جبهه انقلاب اسلامي از يك طرف و راه افول قدرت جبهه مستكبرين، يك راه بيبازگشت است. او خواهد فهميد كه هرگز نميتواند براساس شعارهاي تبليغات انتخاباتياش، امريكا را به موقعيت و دوران ابرقدرتياش بازگرداند.
آري دوران ايالات متحده امريكا هم همانند دوران اتحاد جماهير شوروي سابق رو به پايان است. دوران جديدي در راه است و آن دوران، عصر اسلام انقلابي با ظهور تمدن نوين اسلامي است. نشانههاي ظهور اين دوران، در افق پديدار است.
منبع: جوان