صراط: «دیوارهای سیمانی چند روزی است که گودال خالی ساختمان پلاسکو را پوشانده؛ دیوارها چسب زخماند و ویرانهها تاولی چرککرده در چهارراه استانبول. بعد از فاجعهای که نخستین ساختمان مدرن تهران را از بافت تاریخی حذف کرد، حالا همه به فکر افتادهاند که چه چیز میتواند جای پلاسکو را بگیرد؟»
به گزارش روزنامه شهروند، «از زیر خاکستر پلاسکو هنوز پیکر آتشنشانان را بیرون میکشیدند که رئیس بنیاد مستضعفان اعلام کرد تا دو سال دیگر ساختمانی به جای آن خواهد ساخت تا کسبه خسارتدیده بازگردند اما کمی پس از آن موجی به راه افتاد که نباید از این خاکستر برج دیگری سربرآورد. برای مردم، پلاسکو که تا ٩روز از زیر آوار و آتشاش پیکر آتشنشانان و کسبه پیدا میشد، دیگر یک ساختمان از دست رفته معمولی نیست. بحث درباره برج ١٧طبقهای که «از ابتدا خود را به بافت تاریخی تحمیل کرده بود» و «ظرفیت این همه رفتوآمد و کالای انبار شده را نداشت»، حالا به پیشنهاداتی برای پر کردن جای خالی برج ٥٤ساله رسیده: موزه، بنای یادبود، فضای سبز و ساختمان تجاری یا پلاسکویی دیگر.
گودال خالی خیابان جمهوری که حالا دور تا دورش بلوکهای سیمانی است و ساختمانهای اطرافش زیر گونیهای آبی قایم شده، دیر یا زود پر خواهد شد. یک هفته پس از سقوط پلاسکو رئیس کمیته عمران شورای شهر تهران در بازدید از روند آواربرداری پیشنهاد داد که در مکان ویرانه به یاد ١٦ شهید آتشنشان، ایستگاه فرماندهی آتشنشانی ساخته شود اما گفت که در این مورد «زمین پلاسکو باید با بنیاد مستضعفان تهاتر شود.» او از درخواست دیگری هم خبر داد: «تغییر نام چهارراه استانبول به نام شهدای آتشنشان» که قرار است در شورای شهر بررسی شود و البته هنوز نشده.
روزهای پیش، رجبعلی خسروآبادی، مدیرکل میراث فرهنگی استان تهران هم «ساخت موزه آتشنشانی» را به شهرداری پیشنهاد داد و برای انجام حمایتهای فنی و اداری اعلام آمادگی کرد. او از زنده نگه داشتن خاطره جمعی مردم کشور از حادثه پلاسکو صحبت کرد و این که «هویت، روح شهری است که جامعه بدون آن حیات نخواهد داشت و فداکاری آتشنشانان در حادثه پلاسکو بخشی از هویت تهران بود.»
او گفت: «در این موزه میشود لوگوی فلزی ساختمان که تاریخ ١٩٦٢ روی آن حک شده و سالم از زیر آوار درآمد، لباسها و تجهیزات آتشنشانان، گاوصندوقهای سوخته و بخشی از شبکه فلزی پنجرههای پلاسکو را نمایش داد.»
اینها همه معماران و شهرسازان را هم به تکاپو انداخت. آنها میگویند، تهران پلاسکوی دیگری نمیخواهد. گودال خالی بعد از این باید نمادی از نبود پلاسکو را درخود داشته باشد و از آتشنشانان فداکاری که در آتش و آوار جان دادند، حرفی بزند اما با حفظ حقوق کسبه پلاسکو. آنها در کنار جمعی از هنرمندان، نویسندگان درحال نوشتن نامهای به شورای شهر هستند تا اگر قرار است بنای یادبودی ساخته شود، مردم فراموش نشوند.
تهران، پلاسکوی دیگری نمیخواهد
قرار است برای سامان دادن پلاسکوییها که چکهایشان برگشت خورده و لباسهایشان آتش گرفته، پاساژی در نظر گرفته شود اما از میان نسخههایی که برای التیام زخم خیابان جمهوری پیچیده شد، تصمیم رئیس بنیاد مستضعفان که روز سوم حادثه از بازسازی پلاسکو سخن گفت، چندان خریدار نداشت. او گفت: «با کیفیتی بسیار خوب» و «ظرف مدت دو سال» ساختمان را میسازد و «طبق شرایط و ضوابطی مشخص» به ذینفعان پلاسکو واگذار خواهد کرد.
سعيد ساداتنيا، از معماران پیشکسوت به «شهروند» میگوید: «زميني كه جزو اموال عمومي است، چرا بايد توسط يك بنياد ساختماني جايش ساخته شود؟ تصمیم درباره این ساختمان موضوعی جدی است و نباید برایش عجله کرد.»
او که عضو هیأتمدیره انجمن مهندسان مشاور معمار و شهرساز هم هست، معتقد است، منطقه ١٢ بیش از همه چیز به فضای عمومی احتیاج دارد و «اگر بناست بنایی جای پلاسکو را بگیرد، باید به فکر خدمات عمومی هم بود.» از طرف دیگر «علاوه بر کار نمادین، کسبه خسارت دیده هم نباید فراموش شوند، چنان که در کنار بنای یادبود برجهای دوقلوی حادثه تروریستی ١١ سپتامبر هم ساختمان بلندی برای جبران خسارت ساختهاند.»
گیتی اعتماد، معمار و پژوهشگر امور شهری و شهرسازی هم به «شهروند» میگوید: «پلاسکو هم خودش را به خیابان و منطقه تحمیل کرده بود. آنجا دیگر جای ساختمان بلندمرتبه نیست.» پیشنهاد او هم ساختن بنایی با کاربری نمادین است: «مثلا پارکی که مجسمه نمادینی از آتشنشانها در آن نصب شود و یادبودی برای از دست رفتگان باشد، چون این منطقه از لحاظ خدمات عمومی کمبود زیادی دارد.» اعتماد خبر میدهد که حالا گروههای مختلف پویشهایی به راه انداختهاند تا برای ساخت محوطهای به یاد آتشنشانان تلاش شود، چون «پلاسکو دیگر یک جای معمولی نیست.»
این یک خواست جمعی است
پلاسکوی ١٧ طبقه پس از چند ساعت تحمل آتش فرو ریخت و جان بیشتر از ٢٠نفر را گرفت؛ انگار که کوه آتشفشان شده بود، از زیر آوار آتش زبانه میزد و ٩شب و ٩روز طول کشید تا آتشنشانان پیکر همکاران و کسبه را یکییکی پیدا کردند و مصیبت هنوز تمام نشده است. حالا همه میپرسند چه چیز میتواند جای خالی این ساختمان را بگیرد که به درست یا غلط، سوختن و فروریختنش از روز اول با برجهای مرکز تجارت جهانی شهر نیویورک مقایسه شد؛ آنجا بنای یادبود «بازتاب فقدان» جای خالی برجهای دوقلو را پر کرده و نام نزدیک به سههزار شهروند جانباخته در حادثه دور حفرهها را پوشانده است.
«این فضا باید به شهر و مردمانش برگردد.» کیمیا نوشیروانی، معمار و عضو هیأتمدیره موسسه تهران اینطور میگوید. او به «شهروند» خبر میدهد که در روزهای پس از حادثه، عدهای از معماران و شهرسازان، فعالان حقوق شهری، روزنامهنگاران، نویسندگان و هنرمندان، خودجوش و همزمان گفتهاند که دیگر نباید ساختمان بلندمرتبهای به جای ویرانه ساخت: «در روح جمعی همه ما این اجماع وجود داشت که باید یادبودی برای آتشنشانان در نظر گرفت. همزبانی و همدلی درباره این خواست حتی از سوی خانواده آتشنشانانی که قربانی این فاجعه شدند، هم وجود داشت. آنها هم میگفتند نباید دوباره به قبل برگشت.»
نوشیروانی میگوید: «پلاسکو نخستین ساختمانی بود که به بافت شهری تهران تجاوز کرد، این که صددرصد سطح را اشغال کرد با قوانین شهری آن زمان هم سازگاری نداشت. حالا وقت آن رسیده که احترام از دست رفته به بافت شهری بازگردد.» در عین حال ساخت پلاسکو در بافت تاریخی هم مسأله دیگری است: «این ساختمان در مجاورت چند ساختمان بسیار با ارزش ساخته شد؛ مدرسه و کلیسای ژاندارک، خانه پیرنیا و اثر بازمانده مارکف معمار. این حجم بر این فضاها سایه انداخته بود.»
او مثل همفکرانش معتقد است که فروريختن نخستین ساختمان مدرن بلند تهران را میتوان نماد خواست شهری کرد که دیگر تاب سنگینی ساختمان مشابهی را ندارد. «تهران پر از ساختمانهاي بلندی است که استانداردهاي ساختوساز معماري و شهرسازي در آن نادیده گرفته شده و بویی از اصول انساني و احترام به بافت شهري نبردهاند. ساختمانهای بلند و ناایمن در خیابانها و کوچههای باریک یا روی خطوط گسل بالا رفتهاند. اين شهر پر است از هزاران پلاسكو كه بايد چارهاي به حالشان انديشيد.»
حالا گروههای مختلفی در شبکههای اجتماعی، اینترنتی به راه افتاده و بعضی از آنها در مرحله مذاکره با شورای شهر هستند. این معمار میگوید، تعداد این گروهها بسیار زیاد است. با این گروهها مردم هم همراه شدهاند، آنها میخواهند برای التیام درد عمومی، یادبودی در مکان پلاسکوی ویران ساخته شود تا فاجعه را بازگو کند؛ هم غم و فداکاری آتشنشانان و هم نبود نماد تهران مدرن را.
اینطور که نوشیروانی میگوید، خواست گروههای متخصص و مردمی این است که اگر قرار است ساختمانی تجاری یا با هر کاربری دیگری ساخته شود؛ «کمتراکم باشد و حرمت بافت شهری و ساختمانهای تاریخی اطراف را نگه بدارد» و حتما «تندیس و یادبودی از آتشنشانان» در خود داشته باشد و البته فضای عمومی هم درآن لحاظ شود. «ما در حال نامهنگاری با شورای شهر هستیم و نامهای سرگشاده هم در این باره خواهیم نوشت.»
شهرخوب، یادمانهایش را نگه میدارد
برای تصمیم درباره این که بعد از این چه اتفاقی باید بیفتد، بهروز مرباغی، از پیشکسوتان معماری و شهرسازی کشور معتقد است؛ باید چهار عامل در نظر گرفته شود، تا برآیند پیشنهادی برای جایگزینی پلاسکوی ویران باشد. او به «شهروند» میگوید: «اول این که ساختمان پلاسکو یکی از بناهای تاریخ معماری معاصر ایران بوده و مهم نیست که این موضوع از نظر زیباییشناسی تأیید بشود یا نه. چون نمادها و نشانههای معماری مدرن را در خود دارد. دوم، این بنا در قسمت فروریخته و پشتی خود مکان معیشت تعدادی کسبه بوده که البته پلاسکو برای آنها برند هم بوده است. چنان که برای خیلی مغازهداران پسکوچههای پامنار و مولوی این یک آرزو بود که یک لنگه مغازه در پلاسکو میداشتند و کارشان میگرفت.»
عضو انجمن مفاخر معماری مسأله سوم را با یک سوال طرح میکند: «آیا در زمان ساخت پلاسکو اصول شهرسازی رعایت شد یا خیر؟ آیا این که این ساختمان صددرصد زیربنا را اشغال کرده قابل قبول است و با قوانین همخوانی دارد؟»
و چهارمین مسأله از نگاه او احتمال فراموشی فاجعه است: «ما تعدادی از هموطنانمان را به خاطر آن چه از طرف این و آن، قصور مدیریت، قضا و قدر، اتفاق یا بدشانسی خوانده میشود، از دست دادهایم. باید در نظر داشت که یک شهر خوب همیشه باید یادمانهایش را در خود داشته باشد.»
مرباغی با در نظر گرفتن همه این موارد معتقد است که به راحتی نمیتوان این زمین را صاف کرد و یک المان یادبود جایش گذاشت اما در نهایت هر آن چه قرار است جایگزین پلاسکو شود، باید ترکیبی از همین چهار مسأله باشد، علاوه بر این که لازم است این موارد هم در آن لحاظ شود: «رعایت تمام اصول شهرسازی مدرن، تجهیزات و سیستم ایمنی استاندارد و داشتن فضای شهری برای تعامل اجتماعی که لزوما نباید سرپوشیده باشد.» به گفته او در حالی که خود بنای پلاسکو، ساختمان شاخص شهر بود که ٥٤سال پیش بر اساس تکنولوژی روز آن زمان ساخته شد، پس بنای جایگزینش هر چه هست، باید عالیترین تکنولوژی و مبانی نظری روز را در خود داشته باشد.
نباید عجله کرد
«ما مصیبتهای زیادی را از سر گذراندهایم و حالا خوب است که تمرین کنیم و از دل این مصیبت فرصتی فراهم کنیم تا از آن درس بگیریم.» مرباغی این را میگوید و دوران شهرسازی پس از زلزله بم را مثال میزند که اگر چه فرصتی برای کمک گرفتن از معماران شهرسازی بود اما این اتفاق نیفتاد. «پلاسکو پلاک کوچکی است اما مهم. آرزو میکنم برای تصمیمگیری درباره ویرانههای پلاسکو فراخوانی محدود داده شود و از معماران مرجع، صاحب سبک و امضادار پیشنهاد گرفته شود تا از دل پیشنهادات در روندی دموکراتیک، سرنوشت شهر روشن شود و تصویری از خردجمعی معماران شهرسازی باشد.»
این عضو انجمن مفاخر معماری کشور معتقد است که اکنون نباید شتاب کرد و دکان دیگری ساخت و ساختمان دیگری روی ویرانهها بالا برد. چون «این تکه کوچکی از تهران است.» و پیش از این در تهران فرصتهای مهمی از دست رفته است که میتوانست آینه همبستگی اجتماعی باشد: «شاید این تعصبی صنفی باشد اما من به خرد معماران اعتقاد دارم و آرزویم این است که اگر تصمیمی به جایگزینی بنایی به جای پلاسکو هست؛ از مشاوره معماران شهرساز استفاده شود؛ چرا که این چهره شهر است و قرار است حرفی بزند.»
به گزارش روزنامه شهروند، «از زیر خاکستر پلاسکو هنوز پیکر آتشنشانان را بیرون میکشیدند که رئیس بنیاد مستضعفان اعلام کرد تا دو سال دیگر ساختمانی به جای آن خواهد ساخت تا کسبه خسارتدیده بازگردند اما کمی پس از آن موجی به راه افتاد که نباید از این خاکستر برج دیگری سربرآورد. برای مردم، پلاسکو که تا ٩روز از زیر آوار و آتشاش پیکر آتشنشانان و کسبه پیدا میشد، دیگر یک ساختمان از دست رفته معمولی نیست. بحث درباره برج ١٧طبقهای که «از ابتدا خود را به بافت تاریخی تحمیل کرده بود» و «ظرفیت این همه رفتوآمد و کالای انبار شده را نداشت»، حالا به پیشنهاداتی برای پر کردن جای خالی برج ٥٤ساله رسیده: موزه، بنای یادبود، فضای سبز و ساختمان تجاری یا پلاسکویی دیگر.
گودال خالی خیابان جمهوری که حالا دور تا دورش بلوکهای سیمانی است و ساختمانهای اطرافش زیر گونیهای آبی قایم شده، دیر یا زود پر خواهد شد. یک هفته پس از سقوط پلاسکو رئیس کمیته عمران شورای شهر تهران در بازدید از روند آواربرداری پیشنهاد داد که در مکان ویرانه به یاد ١٦ شهید آتشنشان، ایستگاه فرماندهی آتشنشانی ساخته شود اما گفت که در این مورد «زمین پلاسکو باید با بنیاد مستضعفان تهاتر شود.» او از درخواست دیگری هم خبر داد: «تغییر نام چهارراه استانبول به نام شهدای آتشنشان» که قرار است در شورای شهر بررسی شود و البته هنوز نشده.
روزهای پیش، رجبعلی خسروآبادی، مدیرکل میراث فرهنگی استان تهران هم «ساخت موزه آتشنشانی» را به شهرداری پیشنهاد داد و برای انجام حمایتهای فنی و اداری اعلام آمادگی کرد. او از زنده نگه داشتن خاطره جمعی مردم کشور از حادثه پلاسکو صحبت کرد و این که «هویت، روح شهری است که جامعه بدون آن حیات نخواهد داشت و فداکاری آتشنشانان در حادثه پلاسکو بخشی از هویت تهران بود.»
او گفت: «در این موزه میشود لوگوی فلزی ساختمان که تاریخ ١٩٦٢ روی آن حک شده و سالم از زیر آوار درآمد، لباسها و تجهیزات آتشنشانان، گاوصندوقهای سوخته و بخشی از شبکه فلزی پنجرههای پلاسکو را نمایش داد.»
اینها همه معماران و شهرسازان را هم به تکاپو انداخت. آنها میگویند، تهران پلاسکوی دیگری نمیخواهد. گودال خالی بعد از این باید نمادی از نبود پلاسکو را درخود داشته باشد و از آتشنشانان فداکاری که در آتش و آوار جان دادند، حرفی بزند اما با حفظ حقوق کسبه پلاسکو. آنها در کنار جمعی از هنرمندان، نویسندگان درحال نوشتن نامهای به شورای شهر هستند تا اگر قرار است بنای یادبودی ساخته شود، مردم فراموش نشوند.
تهران، پلاسکوی دیگری نمیخواهد
قرار است برای سامان دادن پلاسکوییها که چکهایشان برگشت خورده و لباسهایشان آتش گرفته، پاساژی در نظر گرفته شود اما از میان نسخههایی که برای التیام زخم خیابان جمهوری پیچیده شد، تصمیم رئیس بنیاد مستضعفان که روز سوم حادثه از بازسازی پلاسکو سخن گفت، چندان خریدار نداشت. او گفت: «با کیفیتی بسیار خوب» و «ظرف مدت دو سال» ساختمان را میسازد و «طبق شرایط و ضوابطی مشخص» به ذینفعان پلاسکو واگذار خواهد کرد.
سعيد ساداتنيا، از معماران پیشکسوت به «شهروند» میگوید: «زميني كه جزو اموال عمومي است، چرا بايد توسط يك بنياد ساختماني جايش ساخته شود؟ تصمیم درباره این ساختمان موضوعی جدی است و نباید برایش عجله کرد.»
او که عضو هیأتمدیره انجمن مهندسان مشاور معمار و شهرساز هم هست، معتقد است، منطقه ١٢ بیش از همه چیز به فضای عمومی احتیاج دارد و «اگر بناست بنایی جای پلاسکو را بگیرد، باید به فکر خدمات عمومی هم بود.» از طرف دیگر «علاوه بر کار نمادین، کسبه خسارت دیده هم نباید فراموش شوند، چنان که در کنار بنای یادبود برجهای دوقلوی حادثه تروریستی ١١ سپتامبر هم ساختمان بلندی برای جبران خسارت ساختهاند.»
گیتی اعتماد، معمار و پژوهشگر امور شهری و شهرسازی هم به «شهروند» میگوید: «پلاسکو هم خودش را به خیابان و منطقه تحمیل کرده بود. آنجا دیگر جای ساختمان بلندمرتبه نیست.» پیشنهاد او هم ساختن بنایی با کاربری نمادین است: «مثلا پارکی که مجسمه نمادینی از آتشنشانها در آن نصب شود و یادبودی برای از دست رفتگان باشد، چون این منطقه از لحاظ خدمات عمومی کمبود زیادی دارد.» اعتماد خبر میدهد که حالا گروههای مختلف پویشهایی به راه انداختهاند تا برای ساخت محوطهای به یاد آتشنشانان تلاش شود، چون «پلاسکو دیگر یک جای معمولی نیست.»
این یک خواست جمعی است
پلاسکوی ١٧ طبقه پس از چند ساعت تحمل آتش فرو ریخت و جان بیشتر از ٢٠نفر را گرفت؛ انگار که کوه آتشفشان شده بود، از زیر آوار آتش زبانه میزد و ٩شب و ٩روز طول کشید تا آتشنشانان پیکر همکاران و کسبه را یکییکی پیدا کردند و مصیبت هنوز تمام نشده است. حالا همه میپرسند چه چیز میتواند جای خالی این ساختمان را بگیرد که به درست یا غلط، سوختن و فروریختنش از روز اول با برجهای مرکز تجارت جهانی شهر نیویورک مقایسه شد؛ آنجا بنای یادبود «بازتاب فقدان» جای خالی برجهای دوقلو را پر کرده و نام نزدیک به سههزار شهروند جانباخته در حادثه دور حفرهها را پوشانده است.
«این فضا باید به شهر و مردمانش برگردد.» کیمیا نوشیروانی، معمار و عضو هیأتمدیره موسسه تهران اینطور میگوید. او به «شهروند» خبر میدهد که در روزهای پس از حادثه، عدهای از معماران و شهرسازان، فعالان حقوق شهری، روزنامهنگاران، نویسندگان و هنرمندان، خودجوش و همزمان گفتهاند که دیگر نباید ساختمان بلندمرتبهای به جای ویرانه ساخت: «در روح جمعی همه ما این اجماع وجود داشت که باید یادبودی برای آتشنشانان در نظر گرفت. همزبانی و همدلی درباره این خواست حتی از سوی خانواده آتشنشانانی که قربانی این فاجعه شدند، هم وجود داشت. آنها هم میگفتند نباید دوباره به قبل برگشت.»
نوشیروانی میگوید: «پلاسکو نخستین ساختمانی بود که به بافت شهری تهران تجاوز کرد، این که صددرصد سطح را اشغال کرد با قوانین شهری آن زمان هم سازگاری نداشت. حالا وقت آن رسیده که احترام از دست رفته به بافت شهری بازگردد.» در عین حال ساخت پلاسکو در بافت تاریخی هم مسأله دیگری است: «این ساختمان در مجاورت چند ساختمان بسیار با ارزش ساخته شد؛ مدرسه و کلیسای ژاندارک، خانه پیرنیا و اثر بازمانده مارکف معمار. این حجم بر این فضاها سایه انداخته بود.»
او مثل همفکرانش معتقد است که فروريختن نخستین ساختمان مدرن بلند تهران را میتوان نماد خواست شهری کرد که دیگر تاب سنگینی ساختمان مشابهی را ندارد. «تهران پر از ساختمانهاي بلندی است که استانداردهاي ساختوساز معماري و شهرسازي در آن نادیده گرفته شده و بویی از اصول انساني و احترام به بافت شهري نبردهاند. ساختمانهای بلند و ناایمن در خیابانها و کوچههای باریک یا روی خطوط گسل بالا رفتهاند. اين شهر پر است از هزاران پلاسكو كه بايد چارهاي به حالشان انديشيد.»
حالا گروههای مختلفی در شبکههای اجتماعی، اینترنتی به راه افتاده و بعضی از آنها در مرحله مذاکره با شورای شهر هستند. این معمار میگوید، تعداد این گروهها بسیار زیاد است. با این گروهها مردم هم همراه شدهاند، آنها میخواهند برای التیام درد عمومی، یادبودی در مکان پلاسکوی ویران ساخته شود تا فاجعه را بازگو کند؛ هم غم و فداکاری آتشنشانان و هم نبود نماد تهران مدرن را.
اینطور که نوشیروانی میگوید، خواست گروههای متخصص و مردمی این است که اگر قرار است ساختمانی تجاری یا با هر کاربری دیگری ساخته شود؛ «کمتراکم باشد و حرمت بافت شهری و ساختمانهای تاریخی اطراف را نگه بدارد» و حتما «تندیس و یادبودی از آتشنشانان» در خود داشته باشد و البته فضای عمومی هم درآن لحاظ شود. «ما در حال نامهنگاری با شورای شهر هستیم و نامهای سرگشاده هم در این باره خواهیم نوشت.»
شهرخوب، یادمانهایش را نگه میدارد
برای تصمیم درباره این که بعد از این چه اتفاقی باید بیفتد، بهروز مرباغی، از پیشکسوتان معماری و شهرسازی کشور معتقد است؛ باید چهار عامل در نظر گرفته شود، تا برآیند پیشنهادی برای جایگزینی پلاسکوی ویران باشد. او به «شهروند» میگوید: «اول این که ساختمان پلاسکو یکی از بناهای تاریخ معماری معاصر ایران بوده و مهم نیست که این موضوع از نظر زیباییشناسی تأیید بشود یا نه. چون نمادها و نشانههای معماری مدرن را در خود دارد. دوم، این بنا در قسمت فروریخته و پشتی خود مکان معیشت تعدادی کسبه بوده که البته پلاسکو برای آنها برند هم بوده است. چنان که برای خیلی مغازهداران پسکوچههای پامنار و مولوی این یک آرزو بود که یک لنگه مغازه در پلاسکو میداشتند و کارشان میگرفت.»
عضو انجمن مفاخر معماری مسأله سوم را با یک سوال طرح میکند: «آیا در زمان ساخت پلاسکو اصول شهرسازی رعایت شد یا خیر؟ آیا این که این ساختمان صددرصد زیربنا را اشغال کرده قابل قبول است و با قوانین همخوانی دارد؟»
و چهارمین مسأله از نگاه او احتمال فراموشی فاجعه است: «ما تعدادی از هموطنانمان را به خاطر آن چه از طرف این و آن، قصور مدیریت، قضا و قدر، اتفاق یا بدشانسی خوانده میشود، از دست دادهایم. باید در نظر داشت که یک شهر خوب همیشه باید یادمانهایش را در خود داشته باشد.»
مرباغی با در نظر گرفتن همه این موارد معتقد است که به راحتی نمیتوان این زمین را صاف کرد و یک المان یادبود جایش گذاشت اما در نهایت هر آن چه قرار است جایگزین پلاسکو شود، باید ترکیبی از همین چهار مسأله باشد، علاوه بر این که لازم است این موارد هم در آن لحاظ شود: «رعایت تمام اصول شهرسازی مدرن، تجهیزات و سیستم ایمنی استاندارد و داشتن فضای شهری برای تعامل اجتماعی که لزوما نباید سرپوشیده باشد.» به گفته او در حالی که خود بنای پلاسکو، ساختمان شاخص شهر بود که ٥٤سال پیش بر اساس تکنولوژی روز آن زمان ساخته شد، پس بنای جایگزینش هر چه هست، باید عالیترین تکنولوژی و مبانی نظری روز را در خود داشته باشد.
نباید عجله کرد
«ما مصیبتهای زیادی را از سر گذراندهایم و حالا خوب است که تمرین کنیم و از دل این مصیبت فرصتی فراهم کنیم تا از آن درس بگیریم.» مرباغی این را میگوید و دوران شهرسازی پس از زلزله بم را مثال میزند که اگر چه فرصتی برای کمک گرفتن از معماران شهرسازی بود اما این اتفاق نیفتاد. «پلاسکو پلاک کوچکی است اما مهم. آرزو میکنم برای تصمیمگیری درباره ویرانههای پلاسکو فراخوانی محدود داده شود و از معماران مرجع، صاحب سبک و امضادار پیشنهاد گرفته شود تا از دل پیشنهادات در روندی دموکراتیک، سرنوشت شهر روشن شود و تصویری از خردجمعی معماران شهرسازی باشد.»
این عضو انجمن مفاخر معماری کشور معتقد است که اکنون نباید شتاب کرد و دکان دیگری ساخت و ساختمان دیگری روی ویرانهها بالا برد. چون «این تکه کوچکی از تهران است.» و پیش از این در تهران فرصتهای مهمی از دست رفته است که میتوانست آینه همبستگی اجتماعی باشد: «شاید این تعصبی صنفی باشد اما من به خرد معماران اعتقاد دارم و آرزویم این است که اگر تصمیمی به جایگزینی بنایی به جای پلاسکو هست؛ از مشاوره معماران شهرساز استفاده شود؛ چرا که این چهره شهر است و قرار است حرفی بزند.»