جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۷ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۴

شهیدی که سردارسلیمانی خود را وابسته به وی خواند +تصاویر

قاری و مربی قرآن بود و تلاش می‌کرد تا فرزندانش با قرآن مأنوس باشند، مدتی برای جهاد به سوریه رفت اما دریافت که برای شهادت به رضایت مادر نیاز دارد و به تهران بازگشت و با این کار جواز شهادت را دریافت کرد.
کد خبر : ۳۵۱۱۸۹
صراط: قاری و مربی قرآن بود و تلاش می‌کرد تا فرزندانش با قرآن مأنوس باشند، مدتی برای جهاد به سوریه رفت اما دریافت که برای شهادت به رضایت مادر نیاز دارد و به تهران بازگشت و با این کار جواز شهادت را دریافت کرد.

به گزارش فارس، جامعه قرآنی کشور در ادامه دیدارهای خود با خانواده‌های معظم شهدا به دیدار خانواده شهید قرآنی مدافع حرم حسین رضایی رفتند.

انس شهید با قرآن و تلاش برای مأنوس شدن خانواده با آیات الهی

در این دیدار همسر شهید در سخنانی به بیان خصوصیات این شهید عزیز پرداخت و گفت: همسرم متولد 16 اردیبهشت 1349 بود و در تاریخ 14 بهمن 1394 در کشور سوریه به شهادت رسید. این شهید عزیز انس عجیبی با قرآن داشت و همه تلاشش را می‌کرد تا ما هم با قرآن مأنوس شویم.

ماه‌های مبارک رمضان هر شب با هم می‌نشستیم و یک صفحه وی و یک صفحه من می‌خواندم تا قرآن ختم شود. این کار را تا سال گذشته و به همراه دو فرزندمان ادامه می‌دادیم و 4 نفری ختم قرآن می‌کردیم. این شهید عزیز به بدون غلط خواندن قرآن و تجوید صحیح بسیار تأکید داشت و در این زمینه بسیار تلاش می‌کرد که ما هم بتوانیم به خوبی قرآن را بخوانیم و با آن مأنوس شویم.

بازگشت از سوریه به تهران برای جلب رضایت مادر و کسب جواز شهادت

از زمانی که قصد رفتن به سوریه را داشت با آرزوی شهادت به این راه گام گذاشت، البته یک مرحله آن هم بعد از سه ماه حضور در سوریه به تهران بازگشت، اما گویا این بازگشت برای گرفتن رضایت مادرش و خداحافظی و حلالیت گرفتن از ما بود، زیرا در سوریه خواب دیده بود که به همراه همرزمانش هر کدام سوار یک موتور هستند، حضرت آقا می‌آید و می‌گوید: من سوار موتور کسی می‌شوم که قرار است به شهادت برسد. بعد سوار موتور همسر من می‌شود و به پشت او می‌زند و می‌گوید: حرکت کن. اما در ادامه راه به او می‌گوید: شما برای شهادت گرفتار خانواده هستید به همین دلیل هم این شهید عزیر بلافاصله به تهران آمد و با سختی رضایت مادرش را گرفت و سپس با ما خداحافظی کرد و رفت. هنگام رفتن گفت: این آخرین خداحافظی من است و دیگر باز نخواهم گشت. همین هم شد و چندی بعد به شهادت رسید.

سردار سلیمانی: شهید رضایی از معدود افرادی بود که من به وی وابسته شدم

پس از شهادت شهید رضایی، سردار سلیمانی به منزل ما آمد و درخصوص این شهید گفت: در سوریه شهید رضایی را ابوحامد صدا می‌کردیم و ایشان از معدود کسانی بود که من در سوریه به وی وابسته شدم و بسیار دوستش داشتم. عملکرد ابوحامد از هر لحاظ برای ما افتخار بود.

فرزند شهید: به لطف پی‌گیری‌های پدر حافظ قرآن شدم

در ادامه حامد رضایی فرزند شهید حسین رضایی به تشویق‌های پدرش برای حفظ قرآن اشاره کرد و گفت:‌ پدرم انس عجیبی با قرآن داشت و همواره ما را هم به این موضوع تشویق می‌کرد و من به همین دلیل به کلاس حفظ قرآن رفتم و 21 جزء قرآن را امروز حفظ هستم. پدرم هر روز بعد از نماز صبح قبل از رفتن به سر کار به خواندن قرآن عادت داشت و از زمانی که من کار حفظ را آغاز کردم صدایم می‌کرد و از من می‌خواست تا محفوظاتم را به وی ارائه کنم، با این کار هم من فیض خواندن قرآن پیدا می‌کردم و هم محفوظاتم به این صورت مرور می‌شد

مدتی پیش از اعزام پدرم به سوریه یک دوره مربی‌گری حفظ قرآن به او معرفی شد و از من خواست با هم در این دوره شرکت کنیم. من هم پذیرفتم و با هم به این دوره رفتیم که حدود 2 ماه پیش گواهینامه شرکت در این دوره برای ما ارسال شد.

تأمل و تدبر در قرآن توصیه شهید به فرزندان

محمد رضایی فرزند ارشد شهید حسین رضایی بود که در ادامه درخصوص فعالیت‌های قرآنی پدرش گفت: پدرم یک قرآن سفید داشت و هر روز در چند نوبت این قرآن را می‌خواند به حدی از این قرآن استفاده کرده بود که این قرآن کهنه شده بود. وی همواره به ما تأکید داشت که قرآن را با معنی بخوانیم و بر روی آیات تأمل و تدبر کنیم از این رو خودش هم یک قرآن همراه با تفسیر تهیه کرد و هر روز با هم قرآن می‌خواندیم و وی هم برای ما بخشی از آیات را شرح می‌داد.

این شهید عزیز برای اینکه ما خواندن قرآن تشویق شویم در موضوعات مختلف روخوانی، حفظ و مفاهیم برای ما جایزه تعیین کرده بود و پس از هر بار خواندن هدایایی به ما اعطاء می‌کرد.