پنجشنبه یک روز زمستانی میزبان او در تسنیم بودیم. مصاحبهای که بنا بود در 2 ساعت خلاصه شود، 5 ساعت به درازا کشید؛ ساعاتی که برای خبرنگاران سیاسی مرور فشرده یک دوره تاریخ شفاهی دهه شصت است. پیش از مصاحبه به ما گفت "زمانی که در وزارت ارشاد مسئولیت داشتم، مخالف مصاحبه کردن بودم و به تبع از خبرنگاران فراری". با اینحال به راحتی به تک تک سوالات ما پاسخ گفت.
مصاحبه ما با "مهذب" ابتدا درباره انفجار دفتر نخستوزیری بود اما در خلال مصاحبه به دلیل اینکه او در برههای معاونت مالی بنیصدر را عهدهدار بوده به کمی قبلتر از واقعه 8 شهریور و خصوصیات اخلاقی اولین رئیس جمهور معزول ایران هم کشیده شد.
وی لیسانس مدیریت بازرگانی را پیش از انقلاب اسلامی از دانشکده علوم اقتصاد گرفته است. از سال 44 کارمند اداره دارایی بوده است. به گفته خودش در زمان شاپور بختیار با هدف بکارگیری افراد مذهبی در اداره دارایی، در ذیحسابی سازمان غله و قند و شکر را قبول میکند.
در ایام پیروزی انقلاب اسلامی هم از مبارزه غافل نبوده است. وزارت دارایی آن زمان بعد از وزارت نفت، دومین وزارتخانه بود که اعتصابات را شکل میداد و میتینگ برگزار میکرد و او نیز از جمله مسئولان برگزاری این اعتصابات بوده است.
بخش اول مصاحبه خبرنگاران تسنیم با مصطفی مهذب درباره دوران مسئولیت وی در حفاظت از کاخهای سلطنتی و فساد اخلاقی خاندان پهلوی امروز منتشر و بخشهای بعدی آن که مربوط به خاطراتش از مواجهه با بنیصدر و مرحوم رجایی و نیز معاونت امور مالی وزارت ارشاد پرحاشیه خاتمی است، در روزهای آینده منتشر میشود.
کمدی که پرُ از فیلمهای روابط غیر اخلاقی اشرف بود
با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، مسئولیت شما در حفاظت از کاخهای سلطنتی از چه زمانی شروع شد؟
زمانی که من معاون وزیر دارایی بودم، «بند جیم» یعنی حفاظت اموال قصرها با بنده بود. ما در ساختمان "فرح" که رفتیم یک سالنی در حدود 150 متر فقط کمد وجود داشت. یک طرف فقط شامپو و کلاههای "فرح" بود، یک طرف مانتو بود، یک طرف لوازم آرایش بود. یک چیز عجیب و غریبی بود. بعد هم رفتیم اتاق "اشرف" و یک وضعیت عجیب و غریبی دیدیم. آنجا یک ویدئوهایی پیدا کردند که محرمانه بود و افشا نکردند. ویدئوهایی از روابط جنسی اشرف با افراد دیگر که در سریال معمای شاه فقط گوشههایی از آن را نشان دادند. مثلاً یکی از ویدئوهایی که من از گفتنش شرم دارم اما برای ثبت در تاریخ میگویم، فیلمی بود که در آن اشرف با حیوان خانگیاش رابطه جنسی برقرار میکند؛ در آن کمد، پُر بود از این چیزها.
اشرف "مسئول زیبایی" داشت
کاخ اشرف هم زیر نظر شما بود؟
بله؛ زیر نظر من بود. من در ابتدای انقلاب، معاون وزیر دارایی بودم و کاخ گلستان، کاخ سعدآباد و نیاوران و کل این کاخها همه وسایلش زیر نظر من بود. من میرفتم بازدید تا ببینم چه چیز وجود دارد و چه چیزی نیست. یک عده بچههای مورد اعتماد را مامور کردم و اگر سندی یا چیز مهمی پیدا میشد نمونهبرداری میکردند.
مشخص بود خاندان شاه با مسائل ساده برخورد نمیکنند مثلاً وقتی اشرف میخواست برود یک کشور یا یک جلسه، تشخیص میدادند چه پوشش و چه آرایشی داشته باشد. همه حساب شده بود و چند نفر نظر میدادند که امروز اشرف یا فرح چه پوششی داشته باشد. شاید 1500 کلاه در آنجا بود. خودش انتخاب نمیکرد و هر چه "مسئول زیبایی" و لباس شاه یا خاندان سلطنت میگفت، انجام میدادند.
اسناد کاخهای خانواده پهلوی چه شد؟
اسنادی که در کاخها پیدا کردید محفوظ ماند؟ بیشتر این اسناد شامل چه چیزهایی بود؟
یک مقدار از اسناد را سازمان اسناد ملی، روی آن دست گذاشت، یک مقدار را هم اطلاعات و امنیت. زمانی که ما آمدیم آنها آنجا مستقر شده بودند. آن زمان هنوز سپاه در مسائل اطلاعاتی وارد نشده بود.
جالب است که کاخها دستنخورده باقی مانده و لوازمی در آن اوضاع آشفته ابتدای انقلاب از آنجا خارج نشد با اینکه آن زمان افراد سودجو کم نبودند.
در مسئله کاخها اوضاع طوری بود یک دفعه میدیدیم سندی وجود دارد که در زمان شاه، زمینهای بسیار زیادی در انتهای خیابان ولیعصر که به «پارک وی» منتهی میشود همه را یک مرتبه بین 100 نفر از افرادی که مختص شاه و فدایی شاه بودند، بخشیدهاند. یک مرتبه میگفتند این زمینها مثلا با 5 تومان برای این 100 نفر و بین افراد گارد شاهنشاهی تقسیم میکردند.
خیلی زمین بود و هر کدام هکتار، هکتار بود. وضعیت طوری بود که این 100 نفر سبیلشان چرب میشد و فداکاریشان به شاه زیاد میشد. بهخصوص طرفداران اشرف، چون خیلی با دور و بریهایش کثافتکاری میکرد.
از راست به چپ: تاجالملوک مادر شاه، اشرف و شمس پهلوی
مثلاً نمونهای که ما در تاریخ از این فضل و بخششها داریم، زمانی است که صدام در 2 ساعت کشور کویت را اشغال کرد و تمام طلاهای جواهرفروشیهای کویت که خیلی هم مهم و گران بود، همه را داده بود گارد مخصوص صدام. اینها هم فداکاری میکردند و خودشان را میکشتند چون پول نصیبشان میشد. اینها هم از نظر جنسی و هم از نظر مالی تامین شدند. در ایران هم خیلی از اسناد وجود داشت که میگفتند چند هزار سند زمین و ساختمان و واحد در بهترین شهرهای ایران مانند اصفهان و مشهد فقط مختص زمان رضاشاه بود که بعد رسیده بود به محمدرضاشاه و یک مقداری به نام ولیعهد، فرح و اشرف و... .
اسناد زیادی وجود داشت که ما خودمان فرصت نداشتیم که برویم ببینیم سند چیست؟ واقعیت دارد یا ندارد؟ بازرسانی میفرستادیم و یک شمهای از وضعیت آنجا را برای ما میگفتند.
لیستی تهیه کرده بودید که همه اموال تخمین زده شود؟
با توجه به کثرت اموال، از بچههای دارایی، از بچههای حفاظتِ اسناد، از بچههای اطلاعات و امنیت مستقر شده بودند و آنها را امین قرار داده بودیم که اگر سندی وجود دارد بدهند سازمان اسناد ملی و اگر اموال به دردبخوری وجود دارد، تحویل بدهند. مثلاً طلاجات را بدهند بانک مرکزی و در دسترس کسی نباشد که به مرور زمان برده شود و از بین برود و محو شود چون اعتماد کردن در آن روزها هم یک مقدار سخت بود.
سایر کاخهای خاندان پهلوی وضعیتشان چگونه بود؟
در آن زمان که مردم گرسنگی و مشکلات اقتصادی داشتند، موکتهایی از خارج آورده بودند که باور کنید یک وجب عمق اینها بود. من رفتم دیدم پا روی آنها میگذاشتید مانند یک تشک پنبهای فرو میرفت. اینها ارزشمند بود یا مثلاً در هر کاخی که میرفتید امکانات آرایشی، امکانات پوشش به وفور یافت میشد و جزء لاینفک آنجا بود.
اینها ندیمه داشتند و کار این ندیمهها بود که هر زمانی که اینها میخواستند از کاخ بیرون بروند، یک نوع آرایش، یک نوع لباس و یک نوع مدل مو را پیشنهاد میدادند. این نمونهها و مدلها را از روی کتب و ژورنالهای خارجی انتخاب میکردند و خیلی به سلیقه خودشان نبود.
هر کاخی هم میرفتیم این حالت وجود داشت. ما متأثر میشدیم از اینکه اینها چه میکردند و مردم چه میکردند. شاید حق میدادیم به آنها که اصلاً هرگز به فکر مردم نباشند با این اوضاع و احوالی که وانمود میکردند ما با مردم هستیم و با آنها دوست هستیم اما اصلاً در قاموس این خانواده نمیگنجید که به این مردم نگاه بکنند.
فقط مسئولان کاخهای پهلوی 150 تا 200 چمدان لباس طلاکوب و نقرهکوب از کشور خارج کردند
یکی از چیزهایی که ما بعد از رفتن آنها متوجه شدیم، این بود کسانی که در کاخها مانده بودند - بهخصوص کاخ نیاوران و سعدآباد- وقتی متوجه شدند که باید بروند، مقدار زیادی از وسایل با ارزشی که شاید میلیونها دلار ارزشمند بود، حالا از طلاجات یا چیزهایی که هدیه داده بودند، با خود بردند. شاید بین 150 تا200 چمدان سایز بزرگ لباس سلطنتی پر کرده بودند و حتی کسانی که آنجا مانده بودند مثل رئیس دفتر یا منشی، آبدارچی یا آشپز و... اینها هم بیبهره نمیماندند و آنها هم به حد خودشان دزدی میکردند تا مثلاً همکاری بیشتری داشته باشند و تقریباً میشود گفت اکثر چیزهایی که به درد میخورد، مسئولان جمعآوری میکردند و یک مقدار هم در حین جمع کردن، از نظر خودشان بزرگواری میکردند و به خدمهها میرسید.
مسئله مهم که خیلی ارزشمند بود این املاک و عمارتها و ساختمانها بود که تعداد چند هزار سند بودند و جمعآوری کرده بودیم و به دست افراد معتمد با وکالت داده بودند که بعداً برای آنها بفروشند و پولشان را برای آنها در خارج بفرستند. اینقدر تعدادش زیاد بود که خود آنها هم نمیتوانستند زیاد تعریف بکنند، یعنی به تعداد چمدان سند وجود داشت.
سرنوشت هدایای طلا و نقرهکوب سلطنتی
هدایای بسیار زیادی برای اینها (خاندان سلطنت) میآوردند. برای شمس، اشرف یا نظیر اینها هدایایی میآوردند که عادی نبود، همه آنها یا منقوش بودند به طلا یا نقره. از نظر کلی برای مجالس رقصشان، برای مجالس عیاشیشان بعضی از اینها را هم که جای زیادی نمیگرفت در چمدان جاسازی میکردند. در چمدانهای برزنتی که مشخص نباشد و آن روزهایی که میخواستند بروند خارج کشور و فرار کنند، چند هواپیما وسایل آنها را میبرد. زمانی که آنجا به دست بچههای ما رسید چیزی به دردبخور و مناسب آنجا نمانده بود یا سنگین بود که نمیتوانستند ببرند یا ارزش تبدیل کردن نداشته است. اشیایی که در چمدان جا میگرفت فروگذار نکرده بودند و همه را تخلیه کرده بودند.
خاندان پهلوی ابایی نداشتند فساد اخلاقیشان یادگار بماند
علاوه بر این ویدئو که از اشرف پیدا شد، آیا مواردی از فساد سایر خاندان پهلوی پیدا شده بود؟
اینها ابایی نداشتند از اینکه لذت بردن و فسادشان هم یادگار بماند. مثلا ما در اسلام دستور داریم در مخفیگاهها و اتاقهایتان با همسر خود رابطه داشته باشید و جلوی چشم دیگران نباشد ولی برای اینها یک افتخاری بود که مثلاً خودشان را به اوج شهوت برسانند. «اشرف» با توجه به وضعیتی که داشت و اطلاعاتی که ما داشتیم و مستند هم بود، بعضی جاها در بین حتی ذیحسابهای ما افراد "خوشتیپ" را میدید و دستور میداد به کاخ بیاورند. نمونه این کار هم دو سه نفر نبود، متعدد بود و حتی مادر شاه هم اینگونه بود.
افراد را تور میکردند و آنها هم ناچار بودند که بیایند با اینها رابطه برقرار کنند و آنها هم افتخار میکردند که اشرف ما را خواسته است. از آنها هم سیر نمیشدند و به سوی حیوانات گرایش پیدا میکردند؛ شاید این کار مدام آنها بود.
ابتکار یک ارتشی برای فرار از طمع جنسی مادر شاه
یکی از ذیحسابها و همکاران من تعریف میکرد که پدرم افسر رشید ارتش بود و طبق دستور شاه باید به اصفهان میرفت ولی اشرف به وی گفت تو اینجا بمان. من هم نمیدانستم وضعیت چیست. بعد از صرف ناهار، دوباره با شاه مواجه میشود و میگوید "مگر من نگفتم برو اصفهان؟" آن افسر ارتش هم میگوید علیا حضرت(اشرف) گفتند که نرو! قیافه شاه در هم میشود و میگوید ناچاراً بمان!
قسمت دومی هم که تعریف کرد در مورد مادر شاه بود و او کثیفتر از اشرف بود. میگفت یک روز پدرم خانه بود که تلفن کردند و گفتند علیاحضرت ملکه شما را خواسته است. میرود میبیند او لباس کاملاً بدن نما پوشیده و آرایش غلیظ کرده است. گفت من حالم از آرایش او به هم خورد و فهمیدم جریان چیست و باید با او رابطه غیر اخلاقی داشته باشم. خودش را به دیوانگی زد و افتاد و کف از دهانش بیرون آمد! مادرشاه هم آمد یک لگد به وی زد و گفت "این مردک را بفرستید بیرون. این دیوانه کیست آوردید؟"
یعنی حتی مادر شاه بعد از فوت همسرش رضاخان دنبال این کارها بود. وقتی اشرف اینگونه باشد، معلوم است از این مادر به وجود آمده و به این سمت رفته است. همه آنها دنبال این مسائل بودند به دلیل اینکه در فساد غوطهور بودند. درد و گرفتاری مردم را که نداشتند و سیر هم نمیشدند و حتی به حیوانات مراجعه میکردند.