صراط: قرآن، اصول و قواعد را مطرح کرده و عهده دار بیان سنن و کلیّات می باشد و فروع را به عهده انبیاء و اولیاء خود گذاشته است.
به گزارش حوزه نیوز، حجت الاسلام والمسلمین فعالی در ادامه سلسله جلسات «زندگی معنوی» به منظور بررسی زندگی معنوی وآرمانی در موسسه آل یاسین به تبیین قواعد و سنن در قرآن پرداخت که در ذیل می آید؛
بحثی پیرامون آیه « أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ» بیان شد
أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّه (زمر/22)
این آیه در بردارنده نکاتی میباشد.
نکته اول: قرآن اصول و قواعد را مطرح کرده، فروع را به عهده انبیاء و اولیاء خود گذاشته است. قرآن عهده دار بیان سنن و کلیّات است.
قواعد و سنن در قرآن
* بیانگر طبیعت (جهان طبیعت) جسم و زمین است. حدود700 آیه در مورد جهان طبیعت میباشد.
* سنن اجتماعی؛ ناظر به روابط میان انسانها در روابط اقتصادی، سیاسی و بین الملل میباشد.
* سنن سلوکی؛ قرآن حاوی یک سری قوانین عرفانی، معنوی و سلوکی میباشد.
بحث در بخش سوم یعنی سنن سلوکی میباشد. در قرآن قوانین سلوکی و عرفانی فراوان وجود دارد. قانون از دو عنصر صورت و ماده تشکیل شده است. صورت قانون به این شکل میباشد: «اگر ... آنگاه... است». امّا ماده قانون از شرط یا مقدّم و جزاء یا تالی تشکیل شده است.
قوانین سلوکی و معنوی در قرآن به دو شکل بیان می گردد: مصرّح و مضمر.
برای روشن شدن قوانین سلوکی مصرّح به نمونههای ذیل توجه کنید:
نمونه اول:
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ (اعراف/96)؛ و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین برایشان مىگشودیم.
قانون و قاعده اینچنین میشود: آنچه که باید دغدغه باشد ایمان و تقوا است نه مال دنیا. به عبارت دیگر آنچه بر شماست خوب بودن است آنچه بر ماست فتح ابواب سماء.
نمونه دوم:
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ (ابراهیم/7)؛ اگر واقعاً سپاسگزارى کنید، [نعمت] شما را افزون خواهم کرد، و اگر ناسپاسى نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.
اگر شکر کنید آنگاه ازدیاد از ما.
درقوانین سلوکی و معنوی مضمرهم ،خداوند در ابتدای سوره بقره میفرماید:
هُدىً لِلْمُتَّقینَ (بقره/2)؛ مایه هدایت تقواپیشگان است.
با بیان این مقدمات به سراغ آیه اول بحث باز میگردیم. در آیه « أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ ...» دو سنت سلوکی نهفته است؛ قانون اول: اگر اسلام در کسی باشد آنگاه شرح صدر برای او محقق می شود. قانون دوم: اگر شرح صدر به کسی داده شد آنگاه نور بودن در مورد او محقق است. جمع بین این دو قانون اینگونه میشود: اسلام مساوی با نور است.
نکته دوم: آیات قرآن ترازوست. هر کس می تواند با نگاه به این خط کش ها جایگاه خودش را بشناسد. با توجه به بیان گذشته اولاً خطکش اسلام شرح صدر است. ثانیاً نورانیت هر کس به میزانی میباشد که درونش اسلام است.
معنای کافر
در بحث های گذشته مطرح شد که انسانها دارای چهار گروه و دسته میباشند. سه دسته بیان شد امّا سطح چهارم کافر است.کافر از ماده کفر است یعنی ستر. در مورد کافر دو معنا است؛ یکی در مورد کسی است که حقیقت را می پوشاند. دیگری در مورد کسی است که از مبدأ نور فاصله میگیرد و به او محجوب اطلاق میگردد. خداوند در مورد کفار می فرماید:
کَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون(مطففین/15)؛ زهى پندار، که آنان در آن روز، از پروردگارشان سخت محجوبند.
هر کس اقبال به نور کرد مسلمان است و کسی که به نور ادبار (پشت) کرد محجوب است.
حاصل آنکه جهان تکوین یعنی جهان طبیعت و جهان مجرد. زمین، منظومه شمسی و کهکشان از مصادیق جهان تکوین میباشند. انسان کافر نسبتی با این عظمت ندارد. امّا خداوند به این شخص اهمیت داده، هدایتش را هم برای او قرار داده است.
در ادامه مسأله نورشناسی قرآن باید گفت نور با واژه های خیر، برکت و حُسن مساوق است. یعنی هر چه مصداق نور است، مصداق خیر، برکت و حُسن هم میباشد.
حُسن از نگاه قرآن
جهان تکوین نورانیّت است و نور مساوق با حُسن است. پس جهان تکوین زیبا است، جهان تشریع نورانیّت است و نور مساوق با حُسن است پس جهان تشریع زیبا است. مبداء نور مطلق، نورانیّت است و نور مساوق با حُسن است پس مبدأ جهان نور زیبا است. خداوند که زیبا است از او فقط زیبایی خلق می شود و خلایق از جهت انتسابشان به خالق زیباترین هستند.
الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ (سجده/7)؛ همان کسى که هر چیزى را که آفریده است نیکو آفریده.
سؤال: خدا می گوید آنچه من آفریدم عالی ترین مرتبه حُسن است (یعنی از این زیباتر ممکن نبود) امّا آنچه که ما در جهان خارج میبینیم زشت و زیبا است. با توجه به وحدت موضوع «این جهان»؛ بین این دو جمله تناقض در می گیرد.
در پاسخ باید گفت ایمان انسان میگوید که جمله اول صحیح میباشد. نگاه دوم نگاه صحیحی نیست و نگاه کاذب است به این معنا که این نگاه منطبق با جهان واقع نیست. به عبارت دیگر جهانی که ما میبینیم با جهانی که خدا آفرید متفاوت است.
یکی از راههای اصلاح این دید و به عبارتی بصیر شدن، موت است اما نه موت غیر ارادی و اقتراحی بلکه موت اختیاری، با موت اختیاری انسان متنبه گشته، دیدش نسبت به این دنیا تغییر میکند. پیامبر اکرم (ص) میفرماید:
موتُوا قَبْلَ أنْ تَمُوتُوا؛ بمیرید قبل از آنکه میرانده شوید.
امیر المؤمنین (ع) می فرماید: النَّاسُ نِیامٌ اِذَا مَاتُوا اِنْتَبَهُوا ؛ مردمان خوابند زمانی که بمیرند آگاه و متنبه میگردند.
بر اساس آیات تقوی، تقوی اولاً نگاه درست به انسان میهد،« إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً » (فرقان یعنی نگاه درست). و ثانیاً برای انسان راهگشا است، « وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا» بر این اساس تقوی مسیری است به سمت بیداری و به اصطلاح قرآن، مردن.
به گزارش حوزه نیوز، حجت الاسلام والمسلمین فعالی در ادامه سلسله جلسات «زندگی معنوی» به منظور بررسی زندگی معنوی وآرمانی در موسسه آل یاسین به تبیین قواعد و سنن در قرآن پرداخت که در ذیل می آید؛
بحثی پیرامون آیه « أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ» بیان شد
أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّه (زمر/22)
این آیه در بردارنده نکاتی میباشد.
نکته اول: قرآن اصول و قواعد را مطرح کرده، فروع را به عهده انبیاء و اولیاء خود گذاشته است. قرآن عهده دار بیان سنن و کلیّات است.
قواعد و سنن در قرآن
* بیانگر طبیعت (جهان طبیعت) جسم و زمین است. حدود700 آیه در مورد جهان طبیعت میباشد.
* سنن اجتماعی؛ ناظر به روابط میان انسانها در روابط اقتصادی، سیاسی و بین الملل میباشد.
* سنن سلوکی؛ قرآن حاوی یک سری قوانین عرفانی، معنوی و سلوکی میباشد.
بحث در بخش سوم یعنی سنن سلوکی میباشد. در قرآن قوانین سلوکی و عرفانی فراوان وجود دارد. قانون از دو عنصر صورت و ماده تشکیل شده است. صورت قانون به این شکل میباشد: «اگر ... آنگاه... است». امّا ماده قانون از شرط یا مقدّم و جزاء یا تالی تشکیل شده است.
قوانین سلوکی و معنوی در قرآن به دو شکل بیان می گردد: مصرّح و مضمر.
برای روشن شدن قوانین سلوکی مصرّح به نمونههای ذیل توجه کنید:
نمونه اول:
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ (اعراف/96)؛ و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین برایشان مىگشودیم.
قانون و قاعده اینچنین میشود: آنچه که باید دغدغه باشد ایمان و تقوا است نه مال دنیا. به عبارت دیگر آنچه بر شماست خوب بودن است آنچه بر ماست فتح ابواب سماء.
نمونه دوم:
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ (ابراهیم/7)؛ اگر واقعاً سپاسگزارى کنید، [نعمت] شما را افزون خواهم کرد، و اگر ناسپاسى نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.
اگر شکر کنید آنگاه ازدیاد از ما.
درقوانین سلوکی و معنوی مضمرهم ،خداوند در ابتدای سوره بقره میفرماید:
هُدىً لِلْمُتَّقینَ (بقره/2)؛ مایه هدایت تقواپیشگان است.
با بیان این مقدمات به سراغ آیه اول بحث باز میگردیم. در آیه « أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ ...» دو سنت سلوکی نهفته است؛ قانون اول: اگر اسلام در کسی باشد آنگاه شرح صدر برای او محقق می شود. قانون دوم: اگر شرح صدر به کسی داده شد آنگاه نور بودن در مورد او محقق است. جمع بین این دو قانون اینگونه میشود: اسلام مساوی با نور است.
نکته دوم: آیات قرآن ترازوست. هر کس می تواند با نگاه به این خط کش ها جایگاه خودش را بشناسد. با توجه به بیان گذشته اولاً خطکش اسلام شرح صدر است. ثانیاً نورانیت هر کس به میزانی میباشد که درونش اسلام است.
معنای کافر
در بحث های گذشته مطرح شد که انسانها دارای چهار گروه و دسته میباشند. سه دسته بیان شد امّا سطح چهارم کافر است.کافر از ماده کفر است یعنی ستر. در مورد کافر دو معنا است؛ یکی در مورد کسی است که حقیقت را می پوشاند. دیگری در مورد کسی است که از مبدأ نور فاصله میگیرد و به او محجوب اطلاق میگردد. خداوند در مورد کفار می فرماید:
کَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون(مطففین/15)؛ زهى پندار، که آنان در آن روز، از پروردگارشان سخت محجوبند.
هر کس اقبال به نور کرد مسلمان است و کسی که به نور ادبار (پشت) کرد محجوب است.
حاصل آنکه جهان تکوین یعنی جهان طبیعت و جهان مجرد. زمین، منظومه شمسی و کهکشان از مصادیق جهان تکوین میباشند. انسان کافر نسبتی با این عظمت ندارد. امّا خداوند به این شخص اهمیت داده، هدایتش را هم برای او قرار داده است.
در ادامه مسأله نورشناسی قرآن باید گفت نور با واژه های خیر، برکت و حُسن مساوق است. یعنی هر چه مصداق نور است، مصداق خیر، برکت و حُسن هم میباشد.
حُسن از نگاه قرآن
جهان تکوین نورانیّت است و نور مساوق با حُسن است. پس جهان تکوین زیبا است، جهان تشریع نورانیّت است و نور مساوق با حُسن است پس جهان تشریع زیبا است. مبداء نور مطلق، نورانیّت است و نور مساوق با حُسن است پس مبدأ جهان نور زیبا است. خداوند که زیبا است از او فقط زیبایی خلق می شود و خلایق از جهت انتسابشان به خالق زیباترین هستند.
الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ (سجده/7)؛ همان کسى که هر چیزى را که آفریده است نیکو آفریده.
سؤال: خدا می گوید آنچه من آفریدم عالی ترین مرتبه حُسن است (یعنی از این زیباتر ممکن نبود) امّا آنچه که ما در جهان خارج میبینیم زشت و زیبا است. با توجه به وحدت موضوع «این جهان»؛ بین این دو جمله تناقض در می گیرد.
در پاسخ باید گفت ایمان انسان میگوید که جمله اول صحیح میباشد. نگاه دوم نگاه صحیحی نیست و نگاه کاذب است به این معنا که این نگاه منطبق با جهان واقع نیست. به عبارت دیگر جهانی که ما میبینیم با جهانی که خدا آفرید متفاوت است.
یکی از راههای اصلاح این دید و به عبارتی بصیر شدن، موت است اما نه موت غیر ارادی و اقتراحی بلکه موت اختیاری، با موت اختیاری انسان متنبه گشته، دیدش نسبت به این دنیا تغییر میکند. پیامبر اکرم (ص) میفرماید:
موتُوا قَبْلَ أنْ تَمُوتُوا؛ بمیرید قبل از آنکه میرانده شوید.
امیر المؤمنین (ع) می فرماید: النَّاسُ نِیامٌ اِذَا مَاتُوا اِنْتَبَهُوا ؛ مردمان خوابند زمانی که بمیرند آگاه و متنبه میگردند.
بر اساس آیات تقوی، تقوی اولاً نگاه درست به انسان میهد،« إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً » (فرقان یعنی نگاه درست). و ثانیاً برای انسان راهگشا است، « وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا» بر این اساس تقوی مسیری است به سمت بیداری و به اصطلاح قرآن، مردن.