صراط: رهبرانقلاب روی حمایت از مدافعین حرم، بهخصوص لشکر فاطمیون تاکید داشتند
که: «باید از نظر قانونی جلو بروید و برای آنها تابعیت درست کنید».
به گزارش جوان، رهبرانقلاب روی حمایت از مدافعین حرم، بهخصوص لشکر فاطمیون تاکید داشتند که: «باید از نظر قانونی جلو بروید و برای آنها تابعیت درست کنید».گفتوشنودی که پیش رو دارید، به همین مناسبت با حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدعلی شهیدی محلاتی نماینده ولی فقیه، معاون رئیسجمهور و ریاست بنیاد شهید و امور ایثارگران انجام گرفته است. وی در این مصاحبه، ابتدا خاطرات خویش را از دوران طولانی ارتباط و مصاحبت با رهبر معظم انقلاب بازگفته و در فصل بعد، به مسائل و چالشهای بنیاد در مقطع تصدی ریاست آن پرداخته است. امید آنکه مقبول افتد.
قبل از پرداختن به موضوع تصدی ریاست بنیاد شهید و امور ایثارگران توسط شما، طرح چند پرسش مفید به نظر میرسد. اول اینکه بفرمایید پس از پیروزی انقلاب تا تصدی ریاست بنیاد، چه مسئولیتهایی را بر عهده گرفتید؟
نشریه «پلیس انقلاب» را همان موقع منتشر میکردید؟
رهبری
در حکم انتصاب شما، به اعتمادی که به شما دارند اشاره کردهاند، بنابراین
باید سابقه آشناییتان با ایشان زیاد باشد. چگونه با ایشان آشنا شدید و
اولین دیداری که با ایشان داشتید، در چه دورهای بود؟
فکر میکنم اولین بار، سال 57 خدمتشان رسیدم. ایشان از اعضای شورای انقلاب بودند و بنده به جلسات شورای انقلاب میرفتم که تلفنهایی را که از پاریس شده بود، اعلام کنم...
در مدرسه علوی؟
سال 1359، 1360؟
اوایل انقلاب، فرهنگ خانوادهها همینطور بود...
همان یکشنبه شب انفجار حزب؟
نگاه
رهبری به مسئولیت شما و حساسیتهایی که به حوزه مسئولیت شما دارند چگونه
است؟ اگر به زبان خاطرات بفرمایید بسیار جالبتر خواهد بود.
در نیروی هوایی که بودم، ایشان مواردی را به من ابلاغ میفرمودند. خاطرم هست در نیروی هوایی، موضوعی پیش آمده بودکه فرمودند: «آن را پیگیری کنید و با بودن شما، نباید این اتفاق میافتاد!» مورد مربوط به یک خلبان بود. وقتی هم که مسئولیت بنیاد شهید را بر عهدهام گذاشتند، توصیههایی فرمودند که: این کارها را انجام بدهید. مثلاً تأکید داشتند که: «نسبت به تعویض افراد، زود تصمیم نگیرید و تا میتوانید، از افراد حاضر استفاده کنید...» که من این کار را کردم و فقط پنج، شش نفر را از بیرون از بنیاد آوردهام و در مجموع تاکنون، از وجود همان افرادی که در بنیاد بودند، استفاده کردهایم. یا مثلاً فرمودند: «بکوشید فضا را سیاسی نکنید، چون بنیاد محل خدمت به ایثارگران است». به همین دلیل، بنده تاکنون مصاحبه سیاسی نکردهام و مطلبی را که عنوان میکنم، همه درباره مسائل بنیاد است.
داستان از چه قرار بود؟
سختیها و شیرینیهای کار در بنیاد شهید، چه مواردی است؟
واقعیت این است که بنیاد شهید، سازمان گستردهای است. روزی که آقای روحانی به من گفتند به بنیاد شهید برو، اشاره کردند که: بنیاد شهید به اندازه دو سه وزارتخانه است! وقتی وارد کار شدم، دیدم که بیش از این حرفهاست! ما الان 3 میلیون و 300 هزار نفر را زیر پوشش داریم که اداره و جلب رضایت آنان، فوقالعاده دشوار است. قوانینی داریم که متعلق به 30، 35 سال قبل است که دست و پا گیر هستند و اجازه نمیدهند ما به اهدافمان برسیم.
عدهای
گلایه دارند که مگر رسیدگی به افرادی که بهتدریج از تعداد آنها هم کمتر
میشود، چقدر امکانات میخواهد که بنیاد شهید همیشه از کمبود امکانات گلایه
دارد؟ اداره این عده مگر چقدر امکانات میخواهد؟
خروجی ندارید؟
خروجی فقط فوت والدین را داریم. در شرایط عادی به خواهر و برادر شهید مقرری نمیدهیم، ولی وقتی پدری فوت میشود، فرزندانی را تحت تکفل دارد که باید آنها را پوشش بدهیم.
کسانی که به سن قانونی میرسند از تحت تکفل بنیاد خارج نمیشوند؟
در صورتی که ازدواج یا شغل مناسبی پیدا کنند. مصادیق دیگری هم دراینباره وجود دارد. مثلاً وقتی پدر شهیدی زنده است، ما مستمری را به پدر میدهیم، اما وقتی پدری از دنیا میرود و فرزندانی دارد که هنوز شغلی ندارند و ازدواج هم نکردهاند. مستمری باید به آنها داده شود.
راه ارتباط ایثارگران با شما چیست؟ چون بعضاً میگویند: ما نمیتوانیم حرفهایمان را به گوش مسئولان برسانیم!
در این دو روز، کلاً با چند نفر میتوانید ملاقات کنید؟
چه ضرورتی دارد که همه با شما ملاقات کنند؟
من هم همین را میگویم و بعضیهایشان را به دیگر مسئولان ارجاع میدهم. ما یکسری ضوابط داریم که بر اساس آنها نمیتوانیم خواستههایشان را عملی کنیم، ولی آنها تصور میکنند که من اختیار دارم که همه خواستههایشان را عملی کنم. باید توجیه شوند که قانون است و از دست من هم خارج است و همه ما باید بر اساس قوانین و آییننامهها کار کنیم.
یک مقدار در مورد طرح سپاس توضیح بدهید. خروجی این طرح تاکنون چقدر مفید بوده است؟
اجرای این طرح، چقدر روی روحیه ایثارگران تأثیر داشته است؟
به نظر میرسد بدنه بنیاد، بوروکراتیک سنگین و کرخت شده است و نیاز به تحول دارد. چه برنامهای در این زمینه دارید؟
به نظر میرسد بدنه بنیاد هم بزرگ شده است و هم پیر. برای حل این معضل، چه برنامهای دارید؟
اگر دو باره به شما این مسئولیت پیشنهاد شود، قبول میکنید؟
و کلام آخر؟
باید خدمتتان عرض کنم که امروزه فرهنگ مقاومت و ایثار ما را به جایگاهی رسانده است که مسئولین کشورمان، در برابر هرگونه زورگویی و زیادهخواهی دشمنان این مرزوبوم ایستادگی میکنند، ضمن اینکه فداکاری فقط در جبهه نیست و امروز درپشت جبهه مصادیق زیادی پیدا کرده که بارزترین آن حضور در جبهه فرهنگی است. هر شخصی در هر جایگاهی میتواند مروج فرهنگ ایثار و شهادت باشد و امروز بیشتر و پیشتر از همه، فرزندان شهدا موظف هستند امانت پدر را که همان فرهنگ شهادت است، حفظ کنند. درباره روز22 اسفند هم باید این نکته را عرض کنم که از روزی که به بنیاد آمدیم و با عنایت به رهنمودهای مقام معظم رهبری، تصمیم گرفتیم روز شهید بیشتر و بیشتر در جامعه و محافل فرهنگی ما شناخته شود. برای تحقق این منظور هم، در سال ٩١ یک بررسی و همهپرسی انجام و مشخص شد تنها یک چهارم جامعه روز شهید را شناخته بودند، این در حالی است که در سال ٩٢ این آمار، حدود 17 درصد افزایش یافت و در سالهای ٩٣ و٩٤ نیز به ترتیب ٣٧ و ٤٦ درصد جامعه با روز شهید آشنا شدند. دراین روز ما باید آمار دقیقی از جامعه ایثار و شهادت ارائه کنیم. در همین راستا باید عرض کنم که تا سال ٥٨، آمار شهدا به بیش از ١٠هزار نفر رسید و بخشی از این شهدا قربانیان ترورهای اول انقلاب بودند. در حال حاضر حدود ٢٣٠ هزار شهید داریم که ٢١٠٠ شهید مدافع حرم هم به این آمار اضافه شده است و ما خود را موظف به خدمترسانی به این عزیزان میدانیم.
به گزارش جوان، رهبرانقلاب روی حمایت از مدافعین حرم، بهخصوص لشکر فاطمیون تاکید داشتند که: «باید از نظر قانونی جلو بروید و برای آنها تابعیت درست کنید».گفتوشنودی که پیش رو دارید، به همین مناسبت با حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدعلی شهیدی محلاتی نماینده ولی فقیه، معاون رئیسجمهور و ریاست بنیاد شهید و امور ایثارگران انجام گرفته است. وی در این مصاحبه، ابتدا خاطرات خویش را از دوران طولانی ارتباط و مصاحبت با رهبر معظم انقلاب بازگفته و در فصل بعد، به مسائل و چالشهای بنیاد در مقطع تصدی ریاست آن پرداخته است. امید آنکه مقبول افتد.
قبل از پرداختن به موضوع تصدی ریاست بنیاد شهید و امور ایثارگران توسط شما، طرح چند پرسش مفید به نظر میرسد. اول اینکه بفرمایید پس از پیروزی انقلاب تا تصدی ریاست بنیاد، چه مسئولیتهایی را بر عهده گرفتید؟
بسم
الله الرحمن الرحیم. در پاسخ باید خدمتتان عرض کنم که در اوایل تأسیس نظام
اسلامی، وقتی کمیته امداد شکل گرفت، آقای کروبی، مرحوم آقای عسگراولادی و
آقای نیری در آنجا مسئولیت داشتند و بنده هم در آنجا مسئولیتی را عهدهدار
بودم و به همین دلیل با دفترحضرت امام هم ارتباط داشتم. بعد کمیته انقلاب
شکل گرفت که شهید آیتالله مفتح مسئولیت آن را به عهده داشتند و من معاون
ایشان و مسئول کمیتههای شهرستانها بودم. موقعی که شهید مفتح ترور شدند،
در کمیته مسئولیت جدیدی گرفتم. بعد از آن، مرحوم آیتالله مهدوی کنی مرا
مسئول کمیته 11 کردند. پس از آن به عنوان نماینده حضرت امام به شهربانی
رفتم.
بله،
توأم با این مسئولیت، از سال 1364 معاون پارلمانی- حقوقی وزارت سپاه شدم
که در آن موقع، مسئولیت آن با آقای رفیقدوست بود. در سال 1367 به عنوان
نماینده محلات و دلیجان به مجلس رفتم و رئیس کمیسیون ارشاد مجلس بودم. دو
سال از کارم در مجلس گذشته بود که از طرف مقام معظم رهبری، به عنوان رئیس
عقیدتی سیاسی نیروی هوایی منصوب شدم و همزمان به مرکز اسلامی مونیخ رفتم و
آنجا را تأسیس و دو سال هم در آنجا کار کردم. من قبل از شهادت شهید ستاری
رفته بودم و وقتی آمدم، آقای بقایی فرمانده بود. چون بعد از دوره مجلس،
مشاور پارلمانی وزارت خارجه بودم، به عنوان سرکنسول ایران در جده منصوب شدم
و چهار سال آنجا بودم. بعد که به تهران برگشتم، به عنوان مدیرکل امور مجلس
و بعد هم به عنوان معاون کنسولی و پارلمانی وزارت خارجه پس از آقای آصفی،
مشغول کار شدم. از آنجا هم به بنیاد شهید آمدم.
فکر میکنم اولین بار، سال 57 خدمتشان رسیدم. ایشان از اعضای شورای انقلاب بودند و بنده به جلسات شورای انقلاب میرفتم که تلفنهایی را که از پاریس شده بود، اعلام کنم...
در مدرسه علوی؟
در مدرسه رفاه.
آیتالله خامنهای در آن دوره، عضو شورای انقلاب بودند. همچنین آیات:
مطهری- که رئیس شورا بودند- بهشتی، مهدوی کنی، هاشمی رفسنجانی و... را هم
در حاشیه همین جلسات میدیدم. قبلاً آوازه آیتالله خامنهای را از مشهد و
دوران تبعید ایشان شنیده بودیم و کاملاً از ایشان شناخت داشتم، ولی ارتباط
نزدیک با ایشان، از آن زمان شروع شد. بعد از پیروزی انقلاب، ایشان در مجلس
بودند و در عین حال، نماینده امام در شورای عالی دفاع هم شدند. آن زمان
معاون پارلمانی سپاه شده بودم و ارتباطم با مجلس زیاد شده بود و به همین
دلیل، آقا را در مجلس زیاد میدیدم.
بله،
قبل از شهادت آقای بهشتی بود. حزب که تشکیل شد، مرا به عنوان مسئول امور
روحانیت به حزب دعوت کردند. آقا جزو مؤسسین حزب بودند و همین موجب شد که به
ایشان نزدیک شوم. در همان زمان داستان بنیصدر و مشکلات بعدی پیش آمد.
جلسهای خصوصی تشکیل میشد که افراد محدودی در آن شرکت میکردند و تا قبل
از شهادت شهید بهشتی، ادامه داشت. حاضران دائم در این جلسه، حضرت آقا، شهید
بهشتی، مرحوم آقای موسوی اردبیلی و مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی بودند. شهید
باهنر هم عضو این جلسه بودند، منتها چون مسئولیت اجرایی داشتند، کمتر درآن
شرکت میکردند. افراد دیگری که در آن جلسه شرکت میکردند، آقای ناطق نوری و
آقای صفایی ارتش هم بودند. آقای موسوی کاشانی - که الان در بیت آقا هستند و
آن موقع امام جماعت مسجد هفت حوض نارمک بودند- شرکت میکردند. آقای
معادیخواه- که آن موقع وزیر ارشاد بود- شرکت میکرد. آقای حمیدزاده، آقای
رستگاری و... هم بودند. ما در آن جلسات، کاملاً با آیتالله خامنهای صمیمی
شدیم. این جلسه هر 15 روز یک بار، بهطور سیار در منزل اعضا تشکیل میشد و
ما اخبار کف جامعه را جمع و در جلسه مطرح میکردیم. خلاصه بنده از آن
موقع، نسبت به رهبر معظم انقلاب ارادت کامل پیدا کردم. ایشان هم ویژگیهایی
داشتند که در کمتر کسی دیده میشود. واقعاً سعه صدر، هوش و ذکاوت ایشان
بینظیربوده و هست. تحلیلهایی که ایشان در آن جلسات ارائه میدادند،
حقیقتاً چشمگیر بود. در حزب هم، جلسات را معمولاً شهید بهشتی اداره و حضرت
آقا هم گاهی در این جلسات شرکت میکردند. خاطرم هست برای آخرین دیداری که
با شهید بهشتی داشتم، به حزب رفتم. دیدم حضرت آقا دارند جلسه را اداره
میکنند. جلسات حزب شبهای دوشنبه تشکیل میشد و جمعیتی هم که شرکت
میکردند، زیاد بود. البته یک جلسه روحانیون هم داشتیم که شبهای پنجشنبه
برگزار میشد. وقتی که رسیدم، از آقا سؤال کردم آقای بهشتی کجا هستند و
ایشان فرمودند: ایشان دارند در مسجد حزب، برای عدهای از جوانان صیغه عقد
جاری میکنند. رفتم و دیدم 20 تایی پسر و دختر با والدینشان آنجا هستند و
جالب اینجاست که مهریه اکثرشان، یک حج بود!
بله،
موردی را که باید به اطلاع آقای بهشتی ـ که رئیس دیوان عالی بودند ـ
میرساندم، منتقل کردم. عرض کردم: اگر اجازه بدهید، این موضوع را بررسی
کنم. ایشان فرمودند: «من شما را کامل میشناسم، ولی چون فردی که به شما
مراجعه و مسائلی را برایتان تعریف کرده است آشنای شماست و شاید دراین موضوع
تحت تأثیر او قرار داشته باشید، اجازه بدهید من خودم این موضوع را بررسی
کنم و در جلسه شب دوشنبه پاسخ را به شما میدهم...»
بله،
آن شب برایم مشکلی پیش آمد و به حزب نرفتم که فاجعه هفت تیر اتفاق افتاد و
آقای بهشتی شهید شدند. بعد از آن داستان حفاظتها زیاد و جلسات کمرنگتر
شد. آقای خامنهای هم ترور شدند و دیگر نتوانستند تشریف بیاورند و نتیجتاً
بعد از این قضایا، جلسات منظم حزب رو به تعطیلی رفت. با این همه از آن موقع
به بعد هم، روابط ما با حضرت آقا ادامه یافت. از زمانی که در مجلس یا
نیروی هوایی بودم، باز ارتباط ما بیشتر شد، چون باید مسائلی از نیروی هوایی
را به ایشان منتقل میکردم. تذکراتی به من میدادند که این کارها را انجام
بدهید. بعد برای نیروی هوایی حکم دادند و ادامه یافت تا حالا که به عنوان
نماینده ایشان در بنیاد شهید در خدمتتان هستیم.
در نیروی هوایی که بودم، ایشان مواردی را به من ابلاغ میفرمودند. خاطرم هست در نیروی هوایی، موضوعی پیش آمده بودکه فرمودند: «آن را پیگیری کنید و با بودن شما، نباید این اتفاق میافتاد!» مورد مربوط به یک خلبان بود. وقتی هم که مسئولیت بنیاد شهید را بر عهدهام گذاشتند، توصیههایی فرمودند که: این کارها را انجام بدهید. مثلاً تأکید داشتند که: «نسبت به تعویض افراد، زود تصمیم نگیرید و تا میتوانید، از افراد حاضر استفاده کنید...» که من این کار را کردم و فقط پنج، شش نفر را از بیرون از بنیاد آوردهام و در مجموع تاکنون، از وجود همان افرادی که در بنیاد بودند، استفاده کردهایم. یا مثلاً فرمودند: «بکوشید فضا را سیاسی نکنید، چون بنیاد محل خدمت به ایثارگران است». به همین دلیل، بنده تاکنون مصاحبه سیاسی نکردهام و مطلبی را که عنوان میکنم، همه درباره مسائل بنیاد است.
تاکنون
مسائلی که درباره بنیاد مورد نظر آقا بوده، از طریق آقای محمدی گلپایگانی
یا آقای حجازی یا آقای وحید به بنده منتقل شده است. البته گاهی اوقات که
سؤالاتی داشتهام، از خود ایشان پرسیده و پاسخ گرفتهام، ولی در مورد
کارهای اجرایی از طریق آقایانی که اشاره کردم ارتباط داشتهام. خاطرم هست
یک شب تلویزیون برنامهای پخش کرده بود که مناسب نبود. همان شب آقا به یکی
از اعضای دفتر فرموده بودند: «به آقای شهیدی زنگ بزنید و بپرسید داستان
چیست؟...»
برنامه
20:30 گزارشی تهیه کرده بود که پدر و مادر یک شهید در اهر، در مکان
نامناسبی زندگی میکنند. جواب آماده و خدمتشان داده شد. خاطرم هست در یکی
از جلسات، ایشان تأکید زیادی روی حمایت از مدافعین حرم، بهخصوص لشکر
فاطمیون فرمودند که: «باید از نظر قانونی جلو بروید و برای آنها تابعیت
درست کنید». چون قبلاً در وزارت خارجه کار کرده بودم میدانستم اخذ تابعیت
کار سختی است، خدمت ایشان عرض کردم که: داریم در مورد اعطای «اقامت» به
آنها وخانوادههایشان کارهایی را انجام میدهیم، ولی ایشان تأکید فرمودند
که: «خیر، درپی اعطای تابعیت به آنها باشید». گفتم: «آقا اینها با تابعیت،
فردا میتوانند رئیسجمهور و نماینده مجلس شوند». فرمودند: «شما به این
جنبه از ماجرا نگاه کنید که اگر فردا اینها به افغانستان بروند و
طالبانیها بفهمند اینها برای جنگ به سوریه رفتهاند، همگی را قتل عام
میکنند! حفاظت از این خانوادهها به دوش ماست، به همین دلیل حتماً برایشان
تابعیت درست کنید و حتماً آنها را زیر پوشش بنیاد شهید بگیرید». عرض کردم:
تا جایی که در توان ما بوده، هر چه را که سپاه به ما اعلام کرده است زیر
پوشش گرفتهایم. ایشان رو به قائممقام سردار سلیمانی - که آن طرف سفره
نشسته بود- فرمودند: «بقیه را هم هر چه زودتر به بنیاد معرفی کنید که زیر
پوشش قرار بگیرند». آقا با خانواده مدافعین حرم هم دیدارهای زیادی
داشتهاند که در خدمتشان بودهایم و حواشی جالبی هم داشتهاند. معمولاً هر
یک ماه یک بار، تعدادی از خانواده شهدا به بیت میآیند، نماز را به امامت
آقا میخوانند و دیدار خصوصی با ایشان دارند اما در مورد خانوادههایی که
آقا به منزل آنها میروند، انتخاب توسط دفتر ایشان انجام میشود. البته نقل
و انتقالشان از شهرستان و سازماندهی کردن این عزیزان به عهده بنیاد است.
اما در مورد دیدار رئیسجمهور، آقای روحانی تأکید دارند که ابتدا
خانوادههای سه شهید و جانبازان 70درصد را ملاقات کنند. در این دیدارها به
خانواده شهدای عزیز اقلیت به خصوص برادران اهل سنت نیز سر میزنیم.
واقعیت این است که بنیاد شهید، سازمان گستردهای است. روزی که آقای روحانی به من گفتند به بنیاد شهید برو، اشاره کردند که: بنیاد شهید به اندازه دو سه وزارتخانه است! وقتی وارد کار شدم، دیدم که بیش از این حرفهاست! ما الان 3 میلیون و 300 هزار نفر را زیر پوشش داریم که اداره و جلب رضایت آنان، فوقالعاده دشوار است. قوانینی داریم که متعلق به 30، 35 سال قبل است که دست و پا گیر هستند و اجازه نمیدهند ما به اهدافمان برسیم.
با
این همه به اعتقاد من، خدمت کردن به خانوادههای شهدا شیرین است. همین که
بتوانم مشکل خانوادهای را حل کنم، شیرینترین خاطره برایم رقم میخورد.
نشاندن لبخند روی لبهای فرزند یک شهید یا یک جانباز، برایم بهترین شیرینی
است و دلم میخواهد بتوانم کارهای زیادی را انجام بدهم، ولی با امکانات کمی
که دارم، نمیتوانم پاسخگوی همه نیازها و درخواستها باشم. یکی از مراجع
قم که مرا میشناختند و پیشینه کاری مرا میدانستند، گفتند: «30 سال در این
کشور خدمت کردی و خدمت در بنیاد شهید، پاداشِ پایان خدمت شماست که وقت و
انرژی خود را صرف ایثارگران کنی». واقعاً هم همین است و خدمت کردن به این
بزرگواران، شیرینی و حلاوت خاصی دارد و لذا همیشه به دوستان و همکاران
گفتهام بکوشید با خلق خوش، با همه اینها برخورد و مشکلاتشان را حل کنید.
در حد توان هم گام برداشتهایم. اگر نتوانستهایم گامهایی برداریم، مسلماً
به دلیل کمبود امکانات مادی و نیروی انسانی بوده است.
ابداً
کمتر نشده است! در همین سال گذشته، 2 هزار مدافع حرم به شهادت رسیدند که
تحت پوشش بنیاد شهید قرار گرفتند. با این کار پدر، مادر، همسر، فرزندان و
کلاً خانوادههای این عزیزان هم تحت پوشش قرار گرفتهاند. اگر بهطور متوسط
هم حساب کنید، با هر شهید، پنج نفر تحت پوشش قرار میگیرند که مجموع تحت
پوشش قرار گرفتگان سال گذشته، میشود 10 هزار نفر! این جمعیت فقط در ظرف یک
سال به جمعیت تحت پوشش بنیاد شهید اضافه شده است. از طرف دیگر1000 شهید در
حله داشتیم و 500 شهید در منا. به اینها اضافه کنید بزرگوارانی را که در
مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر به شهادت میرسند. در مجموع باید بگویم که
در هر سال، حدود10 هزار نفر به جمعیت تحت پوشش ما افزوده میشود.
خروجی فقط فوت والدین را داریم. در شرایط عادی به خواهر و برادر شهید مقرری نمیدهیم، ولی وقتی پدری فوت میشود، فرزندانی را تحت تکفل دارد که باید آنها را پوشش بدهیم.
کسانی که به سن قانونی میرسند از تحت تکفل بنیاد خارج نمیشوند؟
در صورتی که ازدواج یا شغل مناسبی پیدا کنند. مصادیق دیگری هم دراینباره وجود دارد. مثلاً وقتی پدر شهیدی زنده است، ما مستمری را به پدر میدهیم، اما وقتی پدری از دنیا میرود و فرزندانی دارد که هنوز شغلی ندارند و ازدواج هم نکردهاند. مستمری باید به آنها داده شود.
راه ارتباط ایثارگران با شما چیست؟ چون بعضاً میگویند: ما نمیتوانیم حرفهایمان را به گوش مسئولان برسانیم!
اشکال
کار این است که اینها فقط میخواهند با من ملاقات کنند و تصور میکنند من
میتوانم معجزه کنم! جانبازان ما، واقعاً مشکل دارند، لذا همه درخواست
ملاقات با مرا دارند و تعدادشان هم کم نیست. در حال حاضر حدود 550 هزار
جانباز تحت پوشش بنیاد هستند. حدود 40 هزار آزاده داریم، یعنی تقریباً 600
هزار نفر. اوایل هفتهای یک روز ملاقات مردمی داشتیم. الان آن را تبدیل به
هفتهای دو روز کردهایم.
نهایتاً
30 نفر. مشکلاتشان هم بسیار جدی است و با هر کدام بخواهم نیم ساعت هم حرف
بزنم، ببینید چند ساعت میشود! میانگین با 100، 120 نفر در ماه ملاقات
میکنم. خودتان حساب کنید و ببینید که در سال چند نفر میشود؟
من هم همین را میگویم و بعضیهایشان را به دیگر مسئولان ارجاع میدهم. ما یکسری ضوابط داریم که بر اساس آنها نمیتوانیم خواستههایشان را عملی کنیم، ولی آنها تصور میکنند که من اختیار دارم که همه خواستههایشان را عملی کنم. باید توجیه شوند که قانون است و از دست من هم خارج است و همه ما باید بر اساس قوانین و آییننامهها کار کنیم.
یک مقدار در مورد طرح سپاس توضیح بدهید. خروجی این طرح تاکنون چقدر مفید بوده است؟
زمانی
که مقام معظم رهبری این مسئولیت را به من سپردند، فرمودند: «به مسئولان
بنیاد بگویید یک مقدار از پشت میزها بیرون بیایند و به دیدار ایثارگران
بروند. من به دیدار خانوادههای شهدای تهران زیاد رفتهام، ولی جانبازان را
کمتر رفتهام. با این خانوادهها، هم دیدار و هم سپاسگزاری کنید از اینکه
فرزندی را تحویل جامعه دادهاند که تا پای جان فداکاری کرده است». ما از
ابتدا، این طرح سپاس را پایهگذاری کردیم که خود آقای رئیسجمهور، وزرا و
سایر مسئولان در آن شرکت کردند. در سال گذشته در سراسر کشور حدود 420 هزار
دیدار داشتیم که تعداد کمی نیست.
80
درصد راضی هستند. 20 درصد خواستهای داشتهاند که نتوانستهایم انجام
بدهیم و اسباب گلایه آنها شده است که پس چرا آمدند و به من گفتند کاری را
انجام میدهند و ندادند؟ به نظرم این طرح سپاس تا حدود 80 درصد، موفق بوده
است.
کسانی
را که استخدام بنیاد هستند، نمیشود کنار گذاشت. تاکنون عدهای از نیروهای
جوان را بین آنها تزریق کردهایم. الان داریم فرزندان خود کارکنان را
جایگزین آنها میکنیم. از دیپلم تا دکترا، نیروهایی را تزریق کردهایم.
طبیعی است تا اینها را کاملاً جانشین پیشینیان ِ خودشان بکنیم، طول میکشد.
با این همه، من آینده بنیاد را برای هفت، هشت سال آینده، پویا و پرتحرک
میبینم.
ما
بدنه را ساماندهی و حجم آن را کم کردهایم. بالای 12 هزار بود و الان بین 9
تا 10 هزار نفر شده است. خودم هم احساس کردهام که در اجرا مشکلاتی داریم
که امیدواریم با نیروهای جوانی که میآوریم و به عنوان جانشینپروری
دورههایی را برایشان میگذاریم تا کار را یاد بگیرند و وارد عرصه شوند،
امیدواریم در آینده بر نشاط و تحرک بدنه بنیاد بیفزاییم.
کار
بسیار سخت و سنگینی است و واقعاً انسان را پیر میکند. من هم با سختیهای
بسیاری مواجه بوده، اما تحمل کردهام، چون خدمت به خانوادههای ایثارگران
را بسیار پرارزش میدانم و معتقدم اگر تا به حال کاری نکردهام، حداقل در
این عرصه اجری اخروی داشته باشیم. درباره دوره بعد هم، فعلاً تصمیمگیری و
سخن گفتن زود است.
باید خدمتتان عرض کنم که امروزه فرهنگ مقاومت و ایثار ما را به جایگاهی رسانده است که مسئولین کشورمان، در برابر هرگونه زورگویی و زیادهخواهی دشمنان این مرزوبوم ایستادگی میکنند، ضمن اینکه فداکاری فقط در جبهه نیست و امروز درپشت جبهه مصادیق زیادی پیدا کرده که بارزترین آن حضور در جبهه فرهنگی است. هر شخصی در هر جایگاهی میتواند مروج فرهنگ ایثار و شهادت باشد و امروز بیشتر و پیشتر از همه، فرزندان شهدا موظف هستند امانت پدر را که همان فرهنگ شهادت است، حفظ کنند. درباره روز22 اسفند هم باید این نکته را عرض کنم که از روزی که به بنیاد آمدیم و با عنایت به رهنمودهای مقام معظم رهبری، تصمیم گرفتیم روز شهید بیشتر و بیشتر در جامعه و محافل فرهنگی ما شناخته شود. برای تحقق این منظور هم، در سال ٩١ یک بررسی و همهپرسی انجام و مشخص شد تنها یک چهارم جامعه روز شهید را شناخته بودند، این در حالی است که در سال ٩٢ این آمار، حدود 17 درصد افزایش یافت و در سالهای ٩٣ و٩٤ نیز به ترتیب ٣٧ و ٤٦ درصد جامعه با روز شهید آشنا شدند. دراین روز ما باید آمار دقیقی از جامعه ایثار و شهادت ارائه کنیم. در همین راستا باید عرض کنم که تا سال ٥٨، آمار شهدا به بیش از ١٠هزار نفر رسید و بخشی از این شهدا قربانیان ترورهای اول انقلاب بودند. در حال حاضر حدود ٢٣٠ هزار شهید داریم که ٢١٠٠ شهید مدافع حرم هم به این آمار اضافه شده است و ما خود را موظف به خدمترسانی به این عزیزان میدانیم.