شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۰ مهر ۱۳۹۰ - ۱۰:۵۸

درس وحدت سيدحسن نصرالله

سال گذشته پس از سقوط دولت آمريكايي گروه ۱۴ مارس به رهبري سعد حريري، سيد حسن نصرالله با هدف مقابله با اين گروه و سد كردن راه بازگشت دوباره آنها به قدرت،‌ تصميمات اصولي و زيركانه اي را به مرحله اجرا گذاشت كه در نهايت منجر به پيروزي جريان متحد حزب الله، يعني ۸ مارس گرديد.
کد خبر : ۳۵۶۲۴

به گزارش صراط نیوز به نقل از جهان: مالک شریعتی: اصولگرايي يك مفهوم بلند در انقلاب اسلامي است كه محدود حزب و گروه خاص و حتي مرزهاي جغرافيايي نيست و با توجه به شاخصهاي بيان شده از جانب رهبر حكيم انقلاب، مي توان اصولگرايي را يك ارزش براي تمام معتقدين به انقلاب اسلامي و ملتزمين به ولايت فقيه قلمداد كرد. از اين منظر عملكرد اصولگرايانه سيدحسن نصرالله به عنوان يك ولايت پذير واقعي مي تواند براي تمام كساني كه خود را اصولگرا مي دانند و مي نامند الگو باشد.

سال گذشته پس از سقوط دولت آمريكايي گروه ۱۴ مارس به رهبري سعد حريري، سيد حسن نصرالله با هدف مقابله با اين گروه و سد كردن راه بازگشت دوباره آنها به قدرت،‌ تصميمات اصولي و زيركانه اي را به مرحله اجرا گذاشت كه در نهايت منجر به پيروزي جريان متحد حزب الله، يعني ۸ مارس گرديد.

ابتدا حزب الله توانست با رايزني هاي گسترده و فشرده خود، افراد موثري از هم پيمانان سعد حريري در پارلمان را از جريان ۱۴ مارس جدا كرده، به جبهه مقابل بياورد كه مهمترين آنها حزب سوسياليست ترقي خواه به رهبري وليد جنبلاط بود. نصرالله سپس در مرحله تشكيل دولت نيز نجيب ميقاتي را - كه به طور سنتي همراه جريان ۸ مارس نبود و هيچگاه نيز هم عقيده حزب الله نبود - به نفع اهداف خود همراه كرد و بعد در مرحله تعيين وزراي دولت، يكي از سهميه هاي رسمي وزارتي حزب الله را به گروه ميشل عون واگذار كرد تا وحدت جريان ۸ مارس خدشه دار نشود.

در نتيجه حزب الله كه موثر ترين حزب در جريان ۸ مارس بود، داراي كمترين وزير در دولت شد ولي سيدحسن نصرالله با اين ترفندها موفق شد اكثريت پارلماني را از گروه ۱۴ مارس گرفته، از آن جريان ۸ مارس كند تا دولتي در لبنان سر كار بيايد كه اهداف مهمترش را – كه نفي دادگاه ترور رفيق حريري و دفاع از حق مقاومت بود - تامين سازد.

با مقايسه اعتقادات و ارزشهاي نصرالله و جنبلاط مشخص مي شود كه كمترين نسبتي ميان حزب الله شيعه ۱۲ امامي با فرقه دروزي ها قابل بيان نيست؛ ارزشهاي حزب الله حتي با ميقاتي و ميشل عون هم منطبق نيست، اما كياست و مصلحت انديشي يك مومن واقعي به او اجازه نمي دهد به استناد خالص سازي صددرصدي، گروه حق را منزوي كرده، زمين بازي را به دشمنان اصلي و جريانات مرتبط با بيگانگان واگذار كند.

اين روزها گروهي از درون مجموعه اصولگرايان، ايراداتي را بر ائتلاف ۸+۷ و عملكرد گذشته عناصر حاضر در آن وارد مي كنند كه در برخي موارد نيز صحت دارد و البته اشكالاتي نيز به سوابق برخي چهره هاي همين گروه معترض نيز وارد است. اما اگر بپذيريم كه در بيرون از مجموعه اصولگرايان، جريان فتنه و گروه انحرافي دست در دست هم مترصد لغزش اصولگرايانند كه هستند و اگر احتمال دهيم كه خطر شكل گيري مجدد شبيه مجلس ششم و بدتر از آن و يا لااقل قدرت يافتن قابل توجه فتنه و انحراف در مجلس نهم وجود دارد كه دارد آيا عقلا و شرعا مجازيم ائتلافي با مطلوبيت مثلا ۷۰ درصدي ولي مقدور را با خواسته هاي فرضا ۱۰۰ درصدي و غير مقدور گروهي و در نتيجه تفرقه و شكست اصولگرايان در انتخابات مجلس نهم و تهديد اصول اساسي انقلاب از جانب فتنه گران آمريكايي و منحرفين معاوضه كنيم؟ ضمن اينكه نه شرط گذاران را به بلنداي عزت سيدحسن نصرالله راهي هست و نه مقايسه مصاديق شروط آنها با هم پيمانان حزب الله شرط انصاف و مردانگي است.