شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۴ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۴۳
حمیدرضا صدر

از فاجعه منچستر تا قهرمانی یونایتد؛ فوتبال چه‌ها که نمی‌کند

کد خبر : ۳۶۴۲۸۳
صراط: در شرایط عادی همه چیز را با روی آوردن به گذشته آغاز می کردیم. این که سرنوشت منچستر یونایتد در این فصل چگونه بند فینال لیگ اروپا شد: مرگ و زندگی، ماندن و رفتن. این که ژوزه مورینیو چگونه از لیگ قهرمانان به لیگ اروپا رسید و از معبر لیگ اروپا پا به لیگ قهرمانان گذاشت. این که یونایتد در فینال های 1968، 1999 و 2008 چه کرده بود. این که آخرین باری که آژاکس قهرمان اروپا شد بیست و دو سال پیش بود، به رهبری لویی ونگال که در یونایتد به بن بست رسید. این که پسران منچستری فرگوسن شامل بکام، برادران نویل، اسکولز و بات چه شباهتی به پسران آمستردامی ونگال شامل سیدرف، داویدز، برادران دی بوئر و کلویورت داشتند. این که آژاکس پس از مرگ یوهان کرایف راهی یک فینال اروپایی شده بود... ولی آن شب، شب عادی نبود. فاجعه منچستر جوانان بیگناهی را به ورطه مرگ پرتاب کرده بود و همه چیز در استکهلم با یک دقیقه سکوت آغاز شد. طی آن یک دقیقه به قربانیانی که نام شان هنوز اعلام نشده بود فکر می کردم. به پدر و مادرهای شان. همین طور به آریانا گرانده بیست و سه ساله که چه اسم سینمایی دارد و هرگز نامش را نشنیده بودم.

آخر شب که رسید همه چیز برای منچستری ها به کلی فرق کرده بود. آنها از یک دقیقه سکوت تلخ آغاز بازی رسیده بودند با قهقهه های از ته دل آخر بازی. از خودمان می پرسیدیم فوتبال چه ها که نمی کند؟!

سوت پایان را که کشیدند او راهی میدان شد: ژوزه مورینیو عبوس چسبیده به صندلی اش در سراسر بازی. او فصل را با دو جام به پایان برده بود: جام اتحادیه و لیگ اروپا. همان جام هایی که طرفداران یونایتد روزگاری به سخره آنها را "جام های میکی ماوس" می خواندند. ولی همین جام میکی ماوس، یونایتد را از استهکلم راهی لیگ قهرمانان کرده بود و همین هم برای برپایی جشن کاف بود. دستیارانش پایکوبی می کردند و بازیکنانش هلهله سر داده بودند. پسرش به سویش دوید و با شوق یکدیگر را در آغوش کشیدند. مورینیو را پس از سپری کردن یک فصل با اخم های عمیق با شادی کودکانه ای می دیدیم. می دیدیم که چگونه جایگاهش در یونایتد بسته به پیروزی و شکست در این دیدار داشت. می دیدیم از حالا به بعد با اعتماد به نفس خود را "مربی منچستر یونایتد" می خواند. می دیدیم با تردید به نمایش بازیکنانش نگاه می کرد. در حالی که دو گل زودهنگام در آغاز هر نیمه توسط دو ستاره تازه وارد و گران قیمتش کار را تمام کردند: پل و میکی، پوگبا و مخیتاریان. فلینی خوب بازی کرده بود، همین طور اسمالینگ و هر دو طی به ثمر رسیدن دو گل نقش داشتند. والنسیا مثل همیشه کارساز بود و غیر قابل عبور. هررا، دالبرگ را به بند کشیده بود. رومرو مثل همیشه خونسرد درون دروازه ایستاد...
 
منچستری های پایکوبی می کردند و طی نماهای دور در جامه های آبی رنگ شان، چلسی را به یاد می آوردیم. در دل آبی پوش ها دنبال وین رونی می گشتیم. وین رونی که در واپسین دقایق وارد شد تا وقتی سوت پایان به صدا درمی آید در زمین باشد. تا احتمالا آخرین بازی اش برای یونایتد را با قهرمانی به پایان برد، ولو آن که در زمین راه رفته و توپی به پایش نخورده باشد. تا یازدهمین مدالش را هم با پیراهن یونایتد بر گردن بیاویزد. جام را به دستش دادند و بالا برد، ولی در سی و یک سالگی کجا خواهد رفت؟ چرا همه چیز این قدر دوپهلو جلو رفت؟

دنبال زلاتان ایبراهیموویچ می گشتیم. کارآمدترین منچستری پیش از مصدومیتش در یک چهارم نهایی همین لیگ اروپا برابر اندرلشت در اولدترافورد. اگر مصدوم نشده بود برابر تیم سابق سال های جوانی اش به میدان می رفت و حلقه خاطره های بازی های مان را تکمیل می کرد.

همان لحظات هزاران آمستردامی جمع شده در مرکز شهر آمستردام راهی خانه های شان می شدند. با لب های آویزان. پسران آنها در این فصل طراوتی به لیگ اروپا بخشیدند، ولی دست شان خالی مانده بود، خالی خالی. آژاکس با متوسط سن 22 سال جوان ترین تیم یازده فینال اروپایی سال های اخیر بود. پیش از فینال رکورد 225 شوت به سوی دروازه حریفان را ثبت کرده بود، همین طور رکورد 95 توپ جای گرفته در قاب دروازه. شالکه و لیون را پشت سر گذاشتند. متوسط 22 سال سن بازیکنان. آنها در این فصل مثل موناکو در لیگ قهرمانان شجاعانه بازی کردند و مربی خط حمله شان دنیس برکمپ جادویی بود. پیتر بوش که طی سال های بازی اش در میدان او را "مرد میانی تخریب کننده" می خواندند رویکردش را عوش کرده بود. گفته بود " حمله کنید، پرسینگ یادتان نرود و از بازی تان لذت ببرید".

دستان پر به لیگ برتر تعلق داشتند. انگلیسی ها فصل بعد را با دو تیم منچستری و دو تیم لندنی در لیگ قهرمانان سپری خواهند کرد.