صراط: نیما حسنی نسب خطاب به بهناز جعفری نوشت: اگر با نیت قبلی - به قصد تیتر شدن و جنجالسازی و شلوغکاری - به نشست رسانهای آمدید، مبارک است. بالاخره موفق شدید، بعد از بیست سال چند صباحی تیتر یک رسانهها و چهره مطرح آن باشید.
به گزارش فارس، نیما حسنینسب، منتقد سینما و تلویزیون به اظهارات توهین آمیز بهناز جعفری، بازیگر سریال زیر پای مادر خطاب به خبرنگاران سینمایی واکنش نشان داد.
خلاصه ای از آن چه وی در کانال شخصی اش نوشته را می خوانید:
۱) بازیگری که در کارنامهاش در بیش از دو دهه نقشآفرینی فقط معدودی فیلم قابل قبول هست و در همین معدود هم حضور و بازی او تأثیر چندانی نداشته و برای یک حضور کوتاهِ بهشدت معمولی در یک فیلم تصادفاً سیمرغ بلورین نقش مکملی هم برنده شده، در یک نشست رسانهای چنان چاک دهان کشیده و به خبرنگار و منتقد و سینمایینویس تاخته که آدم از لحن و حس و ادب و نزاکت و تمرکز و تعقل و کلی چیز نداشته دیگرش انگشت به دهان میشود. او با کارنامهای شامل چندین تئاتر (با دو سه تجربه نمایشی قابلتوجه البته) و چندین و چند فیلم بیخاصیت و کلی سریال نامربوط و پرت، چنان از دانش و سواد و علم و آگاهی حرف زده که انگار سقراط حکیم را به جمع پابرهنگان بردهاند.
۲) خبرنگاری سینما یک شغل است که ربط چندانی به نقد و تحلیل فیلم و مطالعات سینمایی ندارد و اساساً منتقد فیلم با خبرنگار سینما فرق میکند (مثل تفاوت بازیگر با صدابردار و تدوینگر و گریمور مثلاً).
برای کارهای سطحی و رقیق سراغ از پرسش و تحلیلِ عمیق میگیرید؟ کی به شما گفته وظیفه خبرنگار تحلیل عمیق و نقد جدی است؟ درباره بقیه امور هم سوادتان در همین حدود است؟ فرار به جلوی شما را میفهمم، ولی اول بفرمایید خودتان در سواد و دانش حرفهای و عمومی در چه جایگاهی نشستید که چنین حکمی بدهید؟
در این ربع قرنی که با نقد و تحلیل فیلم و فضای سینما همراهم، با وجود همنشینی و همکلامی با عموم بازیگران و دیگر اهالی سینما، به جرات فقط اندکی بینتان (شان) باسواد و دانشی و عالم دیدم. باقی همه شبیه به هم، کمسواد و بیسواد و کمدانش و بیدانش از این پشت صحنه به آن یکی در رفت و آمدند. قبول ندارید خلافش را ثابت کنید.
۳) اگر با نیت قبلی - به قصد تیتر شدن و جنجالسازی و شلوغکاری - به نشست رسانهای آمدید، مبارک است. بالاخره موفق شدید - بعد از بیست سال - چند صباحی تیتر یک رسانهها و چهره مطرح آن باشید. بماند که همینجا هم الفبای ادب و شرط حضور را فراموش کردید و گویا به گفته خودتان با یک ساعت تاخیر رسیدید. تمرینِ توهین و مشقِ اتهام میکردید یا ناگهان به ذهنتان رسید که چه جای خوبیست برای مطرحشدن؟
۴) چطور به خودتان اجازه میدهید خُمار یا عکسِ آن خطابشان کنید و «کارمند» بودنشان را اسباب توهین و تمسخر و تحکم بسازید؟ خودتان مگر صاحبکارید یا سرگروه و رئیس؟ بازیگر هم مگر چیزی جز کارمند گروه فیلمسازی و کارگردان است و این اصلاً عیبش کجاست؟ کارمند را هم از این به بعد باید جزو توهینها بگذاریم یا شما سری به یک فرهنگ لغت (اگر اطرافتان چنین چیزی سراغ دارید) میزنید و معنی این لغت را پیدا میکنید تا یاد بگیرید از واژهها بیهوده فحش درست نکنید و ابزار توهین و تحقیر نسازید؟
باور کنید از «کارمند» تا «چیزی بالا انداخته» و «چیزی زده» و «آقای خمار» تا (زبانم لال) «خانم ...» راهی نیست. اگر کار به آنجاها نکشیده از ادب و متانت خبرنگاران بوده یا ناچاری و معذوریت حرفهای که برای لقمهای نان ناچارند جلوی شما بنشینند و توهین و تهمت و تفرعن و تبختر آدمهای کوچکی را به جان بخرند، مبادا همین آب باریکهشان هم قطع شود. وگرنه زبان را آسان میشود به اختیار کرد و به هر سویی رگبار بست.
۵) این وسط حیرت میکنم از رامبد جوان که چرا بیخود خودش را وسط معرکه انداخت. رامبد جوان تصورِ دفاع از همکارِ اخیراً به خندوانه آمدهاش را بهانه کرده برای تکهپراکنی و در کمال تعجب و بیاخلاقی پای بیماری بهناز جعفری را هم پیش کشیده و عصبیت و لحن او را به حال مریضش ربط داده. شخصاً ندیدم هیچکدام از خبرنگاران در این ساعاتِ پس از ماجرا کلامی از بیماری ایشان بگویند یا چیزی را به آن ربط بدهند. اینکه تشدید احتمالی بیماری بهناز جعفری را (خدای ناکرده) گردن خبرنگاران بیندازیم هم از آن حرفهاست... بماند که تعبیرهای سخیف و دمدستی و کممایه مثل «سوزش بعضی جاهای بعضیها» هم همانقدر ناراحتکننده است که غریو «ما خیلی باحالیم» شبانه به عشق اسپانسرهای ریز و درشت.
۶) کلام آخر؛ قدر خودتان را بدانید، جای خودتان را بفهمید و طرف خودتان را هم بشناسید. اگر چنین نباشد، سرنوشتی جز آنچه میبینید نخواهید داشت. معمولیبودن و ماندن و ناچار به هتاکی شدن شرط لازم و کافی برای اثبات بیسوادیِ هر کسی است. اینقدر کمهوشانه و ناشیانه اثباتش نکنید. کارتان را بکنید، نان و ماستتان را بخورید و خیلی هم جدی نگیرید. تا شماها روی صحنه و جلوی دوربین و پشت تریبونهایید، همه چیز همینقدر شوخی بیمزهای خواهد ماند.
به گزارش فارس، نیما حسنینسب، منتقد سینما و تلویزیون به اظهارات توهین آمیز بهناز جعفری، بازیگر سریال زیر پای مادر خطاب به خبرنگاران سینمایی واکنش نشان داد.
خلاصه ای از آن چه وی در کانال شخصی اش نوشته را می خوانید:
۱) بازیگری که در کارنامهاش در بیش از دو دهه نقشآفرینی فقط معدودی فیلم قابل قبول هست و در همین معدود هم حضور و بازی او تأثیر چندانی نداشته و برای یک حضور کوتاهِ بهشدت معمولی در یک فیلم تصادفاً سیمرغ بلورین نقش مکملی هم برنده شده، در یک نشست رسانهای چنان چاک دهان کشیده و به خبرنگار و منتقد و سینمایینویس تاخته که آدم از لحن و حس و ادب و نزاکت و تمرکز و تعقل و کلی چیز نداشته دیگرش انگشت به دهان میشود. او با کارنامهای شامل چندین تئاتر (با دو سه تجربه نمایشی قابلتوجه البته) و چندین و چند فیلم بیخاصیت و کلی سریال نامربوط و پرت، چنان از دانش و سواد و علم و آگاهی حرف زده که انگار سقراط حکیم را به جمع پابرهنگان بردهاند.
۲) خبرنگاری سینما یک شغل است که ربط چندانی به نقد و تحلیل فیلم و مطالعات سینمایی ندارد و اساساً منتقد فیلم با خبرنگار سینما فرق میکند (مثل تفاوت بازیگر با صدابردار و تدوینگر و گریمور مثلاً).
برای کارهای سطحی و رقیق سراغ از پرسش و تحلیلِ عمیق میگیرید؟ کی به شما گفته وظیفه خبرنگار تحلیل عمیق و نقد جدی است؟ درباره بقیه امور هم سوادتان در همین حدود است؟ فرار به جلوی شما را میفهمم، ولی اول بفرمایید خودتان در سواد و دانش حرفهای و عمومی در چه جایگاهی نشستید که چنین حکمی بدهید؟
در این ربع قرنی که با نقد و تحلیل فیلم و فضای سینما همراهم، با وجود همنشینی و همکلامی با عموم بازیگران و دیگر اهالی سینما، به جرات فقط اندکی بینتان (شان) باسواد و دانشی و عالم دیدم. باقی همه شبیه به هم، کمسواد و بیسواد و کمدانش و بیدانش از این پشت صحنه به آن یکی در رفت و آمدند. قبول ندارید خلافش را ثابت کنید.
۳) اگر با نیت قبلی - به قصد تیتر شدن و جنجالسازی و شلوغکاری - به نشست رسانهای آمدید، مبارک است. بالاخره موفق شدید - بعد از بیست سال - چند صباحی تیتر یک رسانهها و چهره مطرح آن باشید. بماند که همینجا هم الفبای ادب و شرط حضور را فراموش کردید و گویا به گفته خودتان با یک ساعت تاخیر رسیدید. تمرینِ توهین و مشقِ اتهام میکردید یا ناگهان به ذهنتان رسید که چه جای خوبیست برای مطرحشدن؟
۴) چطور به خودتان اجازه میدهید خُمار یا عکسِ آن خطابشان کنید و «کارمند» بودنشان را اسباب توهین و تمسخر و تحکم بسازید؟ خودتان مگر صاحبکارید یا سرگروه و رئیس؟ بازیگر هم مگر چیزی جز کارمند گروه فیلمسازی و کارگردان است و این اصلاً عیبش کجاست؟ کارمند را هم از این به بعد باید جزو توهینها بگذاریم یا شما سری به یک فرهنگ لغت (اگر اطرافتان چنین چیزی سراغ دارید) میزنید و معنی این لغت را پیدا میکنید تا یاد بگیرید از واژهها بیهوده فحش درست نکنید و ابزار توهین و تحقیر نسازید؟
باور کنید از «کارمند» تا «چیزی بالا انداخته» و «چیزی زده» و «آقای خمار» تا (زبانم لال) «خانم ...» راهی نیست. اگر کار به آنجاها نکشیده از ادب و متانت خبرنگاران بوده یا ناچاری و معذوریت حرفهای که برای لقمهای نان ناچارند جلوی شما بنشینند و توهین و تهمت و تفرعن و تبختر آدمهای کوچکی را به جان بخرند، مبادا همین آب باریکهشان هم قطع شود. وگرنه زبان را آسان میشود به اختیار کرد و به هر سویی رگبار بست.
۵) این وسط حیرت میکنم از رامبد جوان که چرا بیخود خودش را وسط معرکه انداخت. رامبد جوان تصورِ دفاع از همکارِ اخیراً به خندوانه آمدهاش را بهانه کرده برای تکهپراکنی و در کمال تعجب و بیاخلاقی پای بیماری بهناز جعفری را هم پیش کشیده و عصبیت و لحن او را به حال مریضش ربط داده. شخصاً ندیدم هیچکدام از خبرنگاران در این ساعاتِ پس از ماجرا کلامی از بیماری ایشان بگویند یا چیزی را به آن ربط بدهند. اینکه تشدید احتمالی بیماری بهناز جعفری را (خدای ناکرده) گردن خبرنگاران بیندازیم هم از آن حرفهاست... بماند که تعبیرهای سخیف و دمدستی و کممایه مثل «سوزش بعضی جاهای بعضیها» هم همانقدر ناراحتکننده است که غریو «ما خیلی باحالیم» شبانه به عشق اسپانسرهای ریز و درشت.
۶) کلام آخر؛ قدر خودتان را بدانید، جای خودتان را بفهمید و طرف خودتان را هم بشناسید. اگر چنین نباشد، سرنوشتی جز آنچه میبینید نخواهید داشت. معمولیبودن و ماندن و ناچار به هتاکی شدن شرط لازم و کافی برای اثبات بیسوادیِ هر کسی است. اینقدر کمهوشانه و ناشیانه اثباتش نکنید. کارتان را بکنید، نان و ماستتان را بخورید و خیلی هم جدی نگیرید. تا شماها روی صحنه و جلوی دوربین و پشت تریبونهایید، همه چیز همینقدر شوخی بیمزهای خواهد ماند.