صراط: عضو پیوسته فرهنگستان علوم گفت: انسان، محیط بر عالَم است و صرفاً یک موجودی در بین موجودات دیگر در عالَم نیست. این کلمه «القدر» با «ال» به این معناست که همه چیز در این شب، قدر و اندازه خودش را مییابد.
به گزارش فارس، عبدالحسین ابراهیمیدینانی عضو پیوسته فرهنگستان علوم در کتاب «معرفت، صفای رمضان» که بیانات وی در برنامه معرفت است به عظمت و جایگاه شب قدر اشاره کرد و گفت: قرآن کریم که مستور در مکمن غیب بوده است، در این شب نازل می شود. قرآن از غیب آمده است و سرانجام به غیب نیز بازخواهد گشت و کسانی که از قرآن پیروی می کنند نیز به عالَم غیب راه خواهند یافت.
وی در پاسخ این غیب کجا است، افزود: قرآن کریم میفرماید: «یؤمنونَ بالغَیب» و باید ایمان به غیب داشت. ترجمه غیب به معنای پنهان است، آنچه غیب است یعنی پنهان است و ما آن را نمیدانیم، شاید پرسیده شود که غیب در درون ماست و یا در بیرون ماست؟ اگر در بیرون ماست کجاست؟ بیرون ما از همین جایی که ما در آن نشستهایم تا برسد به کرات و کهکشانهای دوردست و تا مهبانگ امتداد دارد. آیا کُراتی که در سپهر وجود دارند، غیب هستند؟ البته شاید بتوان به آن غیب نسبی گفت.
ابراهیمیدینانی بیان داشت: اگر غیب به معنای پنهان باشد، نه تنها کُرات دیگر، بلکه در همین جا و داخل جیب شما نیز برای من غیب شمرده میشود، اما میتوان همه اینها را رفت و دید و برای ما آشکار میشوند. اگر کره ماه و کهکشانها پنهان است، میتوان یک روزی رفت و دید، بنابراین غیب، آن نیست که دیده نمیشود و نمیدانیم. غیب، آن چیزی است که همواره برای ما پنهان است. آن غیب، سرّ سُویدای انسان است و کَنز خَفی و بالاتر از آن کَنز اخفی است که عرفا به آن مقام اَخَفیّت را اطلاق میکنند که بسیار بالاتر از مقام خفی است و هرگز آشکار نمیشود.
وی با بیان اینکه مرجع ضمیر «انّا أنزَلنا» اعم از اینکه قرآن یا ولایت حضرت امیرالمؤمنین(ع) باشد، تفاوتی ندارد، ادامه داد: به عبارتی، هر دو یکی هستند، در اینجا به کلام خود حضرت مولا(ع) تمسک میجوییم، آن هنگام که در جنگ صفین، قرآنها را بر سر نیزه بردند و آن حضرت به پیروانش فرمود که فریب نخورید که این کاغذ و مرکبی بیش نیست و من قرآن هستم «أنَاَ القُرآن النّاطق»، این مؤید همین موضوع است که با موازین عقلی ثابت شدنی است و این فرموده حضرت هم نقل آن است. در واقع، حقیقت قرآن، همان ولی کامل خداست. «ذلک القرآن فَاستَنطِقُوهُ...» و این کاملاً دلیل برای اثبات این مدعاست. من قرآن ناطق هستم، یعنی قرآنی است که سخن میگوید.
این پیشکسوت فلسفه با اشاره به اینکه قلب مبارک امیرالمؤمنین و هویت ایشان، هویت قرآنی و هویتی غیبی است که تجسم حقایق قرآن است، درباره معنای واژه «شب قدر» خاطرنشان کرد: واژه «لیلة القدر» اشاره به قدر دارد، البته که انسان تا اندازه خود را نداند، قدر ندارد؛ که البته نه اندازه کمّی؛ چرا که قدر، گاهی به معنی قیمت و بهاست و گاهی به معنای اندازه ریاضی است. ما یک زمانی قدر را به معنای قیمت در نظر میگیریم که در واقع، ارزش و اندازهای است که کمّی و ریاضی نیست.
وی افزود: قاعده کلی این است که هیچ چیز و هیچ موجود بدون اندازهای در عالَم وجود ندارد؛ اما ما برای خداوند اندازهای قائل نیستیم، بلکه او اندازه آفرین است؛ «وَمَا قَدَروا اللهَ حَقّ قَدرِهِ»، شما در این عالَم طبیعت، نمیتوانید موجودی را تصور کنید که اندازه نداشته باشد و این اندازه کمّی است. اما گاهی منظور ما قدر و قیمت است و ارزش و بهای چیزی را در نظر میگیریم. ارزش هم، به یک معنا، همین اندازه است، اما قدری بالاتر از آن ست. مثلاً ارزش معنوی و اخلاقی را فرض کنید. اخلاقیات، ارزشهای انسانی هستند. صدق، خوبی، عدالت، امانت، وفای به عهد، همه اینها از یک ارزشی برخوردارند. اینها هم ارزش و اندازه هستند و قدر دارند؛ اما نه قدر کمّی هندسی.
دینانی ابراز داشت: اینکه گفته اند انسان باید قدر خود را بیابد، بدن انسان از یک اندازه کمّی برخوردار است و به طور کلی، هر جسمی و بدن انسان به حکم اینکه یک جسم است، دارای ابعادی است و میتوان با قطعیت ریاضی آن را اندازهگیری کرد، اما انسان، از یک اندازه معنوی هم برخوردار است که دیگر نمیتوان آن را با متر اندازه گرفت و این همان قدر عَقول است. عقل، این اندازه را میسنجد. صدق، وفای به عهد، و زیبایی دارای ارزش و بهایی هستند که عقل آنها را اندازه میگیرد. انسان، همه اندازهها را در خود دارد. انسان، هم اندازه مادی و هم اندازه معنوی دارد.
وی ادامه داد: ارزش معنوی انسان بسیار بالاست. اما در سوره قدر که میفرماید: «إنّا أنزَلنَاهُ فِی لَیلَة القَدرِ»، این تنها قدر انسان نیست. البته هنگامی که انسان، قدر خود را بشناسد، میتواند قدر همه چیز را بداند. انسان، محیط بر عالَم است و صرفاً یک موجودی در بین موجودات دیگر در عالَم نیست. این کلمه «القدر» با «ال» به این معناست که همه چیز در این شب، قدر و اندازه خودش را مییابد.
به گزارش فارس، عبدالحسین ابراهیمیدینانی عضو پیوسته فرهنگستان علوم در کتاب «معرفت، صفای رمضان» که بیانات وی در برنامه معرفت است به عظمت و جایگاه شب قدر اشاره کرد و گفت: قرآن کریم که مستور در مکمن غیب بوده است، در این شب نازل می شود. قرآن از غیب آمده است و سرانجام به غیب نیز بازخواهد گشت و کسانی که از قرآن پیروی می کنند نیز به عالَم غیب راه خواهند یافت.
وی در پاسخ این غیب کجا است، افزود: قرآن کریم میفرماید: «یؤمنونَ بالغَیب» و باید ایمان به غیب داشت. ترجمه غیب به معنای پنهان است، آنچه غیب است یعنی پنهان است و ما آن را نمیدانیم، شاید پرسیده شود که غیب در درون ماست و یا در بیرون ماست؟ اگر در بیرون ماست کجاست؟ بیرون ما از همین جایی که ما در آن نشستهایم تا برسد به کرات و کهکشانهای دوردست و تا مهبانگ امتداد دارد. آیا کُراتی که در سپهر وجود دارند، غیب هستند؟ البته شاید بتوان به آن غیب نسبی گفت.
ابراهیمیدینانی بیان داشت: اگر غیب به معنای پنهان باشد، نه تنها کُرات دیگر، بلکه در همین جا و داخل جیب شما نیز برای من غیب شمرده میشود، اما میتوان همه اینها را رفت و دید و برای ما آشکار میشوند. اگر کره ماه و کهکشانها پنهان است، میتوان یک روزی رفت و دید، بنابراین غیب، آن نیست که دیده نمیشود و نمیدانیم. غیب، آن چیزی است که همواره برای ما پنهان است. آن غیب، سرّ سُویدای انسان است و کَنز خَفی و بالاتر از آن کَنز اخفی است که عرفا به آن مقام اَخَفیّت را اطلاق میکنند که بسیار بالاتر از مقام خفی است و هرگز آشکار نمیشود.
وی با بیان اینکه مرجع ضمیر «انّا أنزَلنا» اعم از اینکه قرآن یا ولایت حضرت امیرالمؤمنین(ع) باشد، تفاوتی ندارد، ادامه داد: به عبارتی، هر دو یکی هستند، در اینجا به کلام خود حضرت مولا(ع) تمسک میجوییم، آن هنگام که در جنگ صفین، قرآنها را بر سر نیزه بردند و آن حضرت به پیروانش فرمود که فریب نخورید که این کاغذ و مرکبی بیش نیست و من قرآن هستم «أنَاَ القُرآن النّاطق»، این مؤید همین موضوع است که با موازین عقلی ثابت شدنی است و این فرموده حضرت هم نقل آن است. در واقع، حقیقت قرآن، همان ولی کامل خداست. «ذلک القرآن فَاستَنطِقُوهُ...» و این کاملاً دلیل برای اثبات این مدعاست. من قرآن ناطق هستم، یعنی قرآنی است که سخن میگوید.
این پیشکسوت فلسفه با اشاره به اینکه قلب مبارک امیرالمؤمنین و هویت ایشان، هویت قرآنی و هویتی غیبی است که تجسم حقایق قرآن است، درباره معنای واژه «شب قدر» خاطرنشان کرد: واژه «لیلة القدر» اشاره به قدر دارد، البته که انسان تا اندازه خود را نداند، قدر ندارد؛ که البته نه اندازه کمّی؛ چرا که قدر، گاهی به معنی قیمت و بهاست و گاهی به معنای اندازه ریاضی است. ما یک زمانی قدر را به معنای قیمت در نظر میگیریم که در واقع، ارزش و اندازهای است که کمّی و ریاضی نیست.
وی افزود: قاعده کلی این است که هیچ چیز و هیچ موجود بدون اندازهای در عالَم وجود ندارد؛ اما ما برای خداوند اندازهای قائل نیستیم، بلکه او اندازه آفرین است؛ «وَمَا قَدَروا اللهَ حَقّ قَدرِهِ»، شما در این عالَم طبیعت، نمیتوانید موجودی را تصور کنید که اندازه نداشته باشد و این اندازه کمّی است. اما گاهی منظور ما قدر و قیمت است و ارزش و بهای چیزی را در نظر میگیریم. ارزش هم، به یک معنا، همین اندازه است، اما قدری بالاتر از آن ست. مثلاً ارزش معنوی و اخلاقی را فرض کنید. اخلاقیات، ارزشهای انسانی هستند. صدق، خوبی، عدالت، امانت، وفای به عهد، همه اینها از یک ارزشی برخوردارند. اینها هم ارزش و اندازه هستند و قدر دارند؛ اما نه قدر کمّی هندسی.
دینانی ابراز داشت: اینکه گفته اند انسان باید قدر خود را بیابد، بدن انسان از یک اندازه کمّی برخوردار است و به طور کلی، هر جسمی و بدن انسان به حکم اینکه یک جسم است، دارای ابعادی است و میتوان با قطعیت ریاضی آن را اندازهگیری کرد، اما انسان، از یک اندازه معنوی هم برخوردار است که دیگر نمیتوان آن را با متر اندازه گرفت و این همان قدر عَقول است. عقل، این اندازه را میسنجد. صدق، وفای به عهد، و زیبایی دارای ارزش و بهایی هستند که عقل آنها را اندازه میگیرد. انسان، همه اندازهها را در خود دارد. انسان، هم اندازه مادی و هم اندازه معنوی دارد.
وی ادامه داد: ارزش معنوی انسان بسیار بالاست. اما در سوره قدر که میفرماید: «إنّا أنزَلنَاهُ فِی لَیلَة القَدرِ»، این تنها قدر انسان نیست. البته هنگامی که انسان، قدر خود را بشناسد، میتواند قدر همه چیز را بداند. انسان، محیط بر عالَم است و صرفاً یک موجودی در بین موجودات دیگر در عالَم نیست. این کلمه «القدر» با «ال» به این معناست که همه چیز در این شب، قدر و اندازه خودش را مییابد.