جریان فکری اصولگرایی در اولین گام اساسی خود با ورود موفق و قابل قبول به عرصه مدیریتی شورای کلانشهر تهران با عنوان " جریان ائتلاف آبادگران ایران اسلامی " وبعد از آن تجربه پیروزی متوالی در پنج آزمون انتخاب مردمی توانست اقبال و رویکرد عمومی را نسبت به گفتمان خود به همراه داشته باشد.
اما مشکل عدم وجود مدیران کار آزموده و نیز سهم خواهی برخی از سران جریانات اصولگرایی و انحصار طلبی آرا در دولتهای نهم و دهم ، اصولگرایی را در مسیر چالش اختلاف و بد بینی های مفرط علی الخصوص بعداز انتخابات ۸۸ قرار داد که همراهی و شیطنت های مافیای رسانه ای سران فتنه در برجسته کردن این اختلافات نیز مزید بر علت شد.
این اختلاف با رویکردهای مشکوک و غیر قابل قبول دولت در سال 90 و ماجرای خانه نشینی 11 روزه تا آنجا پیش رفت که فضای عمومی جامعه را دچار سرگشتی و یاس کرد و به تدریج می شد نشانه های سرخوردگی مردم از جریانی که با شعار احیای آرمانهای انقلاب به قدرت رسیده بود را مشاهده کرد.
از اینجا بود که فکر تشکیل جبهه پایداری انقلاب اسلامی با پیش شرط های " عقلانیت ، عدالت حول محور ولایت " در ذهن دلسوزان انقلاب قرار گرفت. استدلال عمده هم این بود که باید میان گفتمان سوم تیر و منتخب این گفتمان _ که لزوما می تواند به طور صددرصدی نیز منطبق با آن نباشد _ تفکیک قائل شد و منطق این انفکاک را نیز به متن جامعه منتقل کرد.
جبهه پایداری انقلاب اسلامی که محصول ضرورتی انکار ناپذیر است اکنون با همین منطق سعی در طرح دوباره گفتمانی دارد که در سال 84 توسط مردم انتخاب شد و بنابراین وظیفه سنگین عقلا ، بزرگان و ریش سفیدان اضولگرایی در درک ضرورت تشکیل جبهه پایداری انقلاب اسلامی برای وحدت و انسجام نیروهای ارزشی بسیار ضروری است.
هوشیاری ، پرهیز از تفکرات حزبی و قبیله ای ، کلان اندیشی ضرورتهای دریافت مناسب این ضرورت و برخورد منطقی با آن است. گفتمان اصول گرایی به طور ذاتی گفتمانی انحصار طلب نیست و از همین روست که تکثر سلایق در آن امروی اجتناب ناپذیر است. در این میان آنچه ضروری است پرهیز از یکجانبه نگری و برخوردهای حذفی است تا خدای ناکرده اختلاف سلیقه به انشعاب منجر نشود.