صراط: هرچند منافقین در 28 خرداد 60 به طور علنی اعلام کردند که وارد مبارزه مسلحانه با نظام جمهوری اسلامی شدند، اما آنها از همان بهمن 57 در تدارک مبارزه مسلحانه با نظام بودند.
به گزارش پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی: هرچند سازمان مجاهدین خلق (منافقین) از تاریخ 28 خرداد 1360 و همزمان با انتشار بیانیه سیاسی - نظامی شماره 25، رسما و علنا جنگ مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی را اعلام کرد، اما شواهد فراوانی وجود دارد که نشان میدهد منافقین مدتها قبل از صدور این بیانیه درصدد برنامهریزی به منظور ورود به نبرد مسلحانه علیه نظام بودهاند.
از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، منافقین همواره از«خطر جنگ داخلی» صحبت کرده و عنوان میکردند که وقایع داخلی ایران نیز ممکن است در آیندهای نزدیک همانند آنچه در لبنان و ویتنام رخ داده شود.
این هشدارها معنایی جز این نداشت که خود را یک طرف جنگ داخلی و طرف دیگر را ارتجاع میدانستند.[1] به علاوه شواهدی وجود دارد که این فرضیه را که سازمان از همان بهمن 57، طرح "جنگ مسلحانه" علیه نظام و انقلاب را کلید زده بود را به اثبات میرساند. در ادامه سیر ورود سازمان به فاز ترور علنی را، از تجهیز در روزهای اول انقلاب تا صدور بیانیه شماره 25 مورد بررسی قرار میدهیم.
*** تجهیز نظامی در بحبوحه انقلاب ***
اولین نشانه از عزم سازمان بر انجام عملیات تروریستی علیه نظام، تجهیز نظامی سازمان در روزهای منتهی به انقلاب اسلامی بود. اعضای سازمان در بحبوحه انقلاب با حمله به اسلحهخانهها، کلانتریها و پادگانها توانستند مقدار زیادی سلاح به دست آورند. پس از پیروزی انقلاب نیز از تحویل دادن سلاحها خودداری کردند. بنابراین میتوان گفت منافقین از ذخیره سلاحهای نظامی و نیز مخالفت با «خلع سلاح» هدفی جز ورود به جنگ مسلحانه نداشتند.
رضا کیواننژاد یکی از اعضای سازمان مجاهدین درباره هدف سازمان از تجهیز و ذخیره سلاح در رزوهای ابتدایی انقلاب میگوید: «با اوجگیری و حاد شدن کامل جریانات در روزهای پیروزی انقلاب، خط سرقت سلاح و مهمات به وسیله افراد سازمان پیاده گردید. این خط عمدتا به وسیله مرکزیت که آن موقع تشکیل شده بود از مسعود رجوی، موسی خیابانی، علی زهکش، مهدی ابریشمچی و عباس داوری بود... تحلیل این مسئله به وسیله مرکزیت این بود که از آنجا که رشد تضادهای دو جریان در نهایت به خشونت گراییده و با سلاح حل میشود، لذا باید برای این برخورد آماده گردید.» کیواننژاد اضافه میکند سرقت سلاح و مهمات به وسیله گروهی به نام عملیات و تحت مسئولیت دو نفر از اعضای ارشد به نامهای فاضل مصلحتی و حمید جلالزاده صورت میگرفت.
آیتالله محمد یزدی که در نخستین روزهای انقلاب با یکی از اعضای سازمان به گفتگو پرداخته بود درباره هدف آنان از جمعآوری سلاح میگوید: «من یکی از افراد منافقین را فراخواندم و در راهروی منزلمان با او به طور خصوصی صحبت کردم و هدف سازمان مجاهدین را از جمعآوری و اختفای سلاح جویا شدم. در خلال جوابهایی که آن شخص به من داد پی بردم که آنها قصد دارند راه خودشان را از راه امام و روحانیت جدا کنند.»[2]
در مرحله بعد، سلاحهای به غارت رفته میبایست در خانههای اعضای سازمان یا در مکانهای امن دیگر مخفی میشد. علاوه بر این، سازمان منافقین به دلیل کمکهای مالی بنیصدر توانسته بود مقدار قابل توجهی سلاح از طریق واسطههای عراقی از راه کردستان وارد کند. بدین ترتیب سازمان در روزهای منتهی به خرداد 60 به قدری تجهیز شده بود که میتوانست تا مدتها تغذیه شود.
***اظهارات سازمان منافقین در مورد جنگ داخلی در کشور***
منافقین در ماههای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، تعابیری به کار میبردند که نشانگر برنامه آنان در آینده بود. به عنوان مثال آنان در بیانیهها و اطلاعیههای خود از «بروز جنگ داخلی» در روزهای آینده صحبت میکردند. به تعبیر نویسنده کتاب «خوابگردها»، «مجاهدین در اوج همبستگی ملت ایران، به یک باره با صدور اطلاعیه سیاسی-نظامی شماره 22، آن هم در 26 فروردین 58، خطر «جنگ داخلی» را مطرح کردند. ادبیاتی که سازمان در اطلاعیهها، بیانیهها، سخنرانیها، کنفرانسهای مطبوعاتی و نشریه رسمیاش به کار میبرد بسی خشن، زننده، گستاخانه، تهدیدآمیز و آزاردهنده بود و نشان میداد منحنی رشد تضادهای مجاهدین با حاکمیت قوس صعودی را طی میکند.»[3]
در شماره سوم نشریه مجاهد در 15 مرداد 58، یادداشتی تحت عنوان «آیا فیلمZ در ایران تجسم عینی مییابد» منتشر شد که در بخشی از آن آمده بود: «آیا این فیلم در ایران تکرار شدنی است؟ حوادثی که در چند ماه اخیر در این میهن رخ داده است به ظاهر پاسخ سوال ما را روشن میکند. حمله به اجتماعات توسط تیغکشان و عربدهجویان حرفهای و توطئه علیه افراد و نیروهای مترقی و انقلابی، اخلال در روند روبهرشد انقلاب، دقت در پوششهای رنگارنگ، نشان دادن شناخت فاشیستی و توهین و افترا به داغداران انقلاب، رفتار توهینآمیز و ... [نشان میدهد] که Z آهسته آهسته در این میهن تحقق مییابد.» زمانی که به داستان فیلم Z توجه میکنیم تطبیق فکر و سخن منافقین را بهتر درمییابیم؛ داستان این فیلم درباره یک کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری است که جریان حاکم سعی در حذف او دارد اما یک شبکه چریکی از این کاندیدا حامیت میکند.
*** تهدید مردم توسط سازمان ***
سازمان در اطلاعیهای که در کمتر از 20 روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی در تاریخ 13 اسفند 57 منتشر شد اعلام کرد: «دیروز به مراکز جنبش ملی مجاهدین در یزد و کاشان و تربت حیدریه حمله کردند... بدیهی است این حملات در تهران کاسه صبر هر انقلابی را لبریز خواهد نمود، لذا از پیش صریحا اعلام میکنم که در صورت هرگونه حملهای مسئولیت هیچ برخورد و حادثهای متوجه مجاهدین خلق ایران که مجبور به دفاع از خود و مراکزشان هستند نخواهد بود.»[4]
استفاده از فعل مفرد «صریحا اعلام میکنم» در اعلامیه فوق، نشانگر آن است که نویسنده این مطلب شخص اول سازمان یعنی مسعود رجوی است.
علاوه بر این، مسعود رجوی، سرکرده گروهک منافقین در 10 بهمن 1358 در میتینگ مجاهدین خلق که در دانشگاه تهران برگزار شد، آشکارا زبان به تهدید نظامی باز کرد و گفت: «وای به روزی که تصمیم بگیریم مشت را با مشت و گلوله را با گلوله پاسخ بدهیم. آن وقت خودتان پشیمان خواهید شد.»[5]
در طی سالهای 57 تا 60 سازمان کوشید تا هواداران و اعضایش را علیه نیروهای مذهبی، حزباللهیها و روحانیون بشوراند و با تزریق کینه در قلب آنها، نیروهای خود را برای روز موعود آماده کند. همانگونه که رضا چلنگر، یکی از اعضای سازمان در این باره میگوید: «مسئول ما، ما را نسبت به افراد مذهبی و حزباللهی حساس میکرد و میگفت چهارچشمی آنها را بپایید، منازلشان را پیدا کنید، اینها دشمنان سازمان هستند. همه باید در دادگاه خلق محاکمه شوند.»
علاوه بر این، نشریات سازمان هم در این مدت، سخنرانیهای مرکزیت را منتشر میکردند، اعلامیههای سیاسی-نظامی را منعکس میساختند، آمادهباشهای سازمان را به گوش اعضا میرساندند و آموزشهای نظامی، تظاهرات و درگیریهای میتینگها، تشکیلات میلیشیا و فراخواندن اعضا به خانههای تیمی را جهت تقویت و تشدید احساسات آنان منعکس میکردند.[6]
*** اعلام رسمی جنگ مسلحانه ***
چنانکه گفته شد، اقدامات اولیه سازمان به منظور رویارویی با انقلاب اسلامی و مردم از همان بهمن 57 آغاز شد تا اینکه منافقین در 28 خرداد 60 با صدور اعلامیهای به طور رسمی و علنی اعلام کردند که با نظام جمهوری اسلامی وارد جنگ مسلحانه شدهاند. در قسمتی از این بیانیه شماره 25 آمده بود: «سازمان مجاهدین خلق ایران، ضمن اعتراض به اقدامات ضدانقلابی و خلاف شرع و قانون، بدین وسیله از خلق قهرمان ایران کسب اجازه میکند تا از این پس ـ به یاری خدا ـ در قبال حفظ جان اعضای خود، به ویژه اعضای مرکزی سازمان که در حقیقت بخشی از مرکزیت تمامی خلق و انقلاب محسوب میشوند، "قاطعترین مقاومت انقلابی را از هر طریق" معمول دارد. بدیهی است برابر اعلامیه حاضر، از این پس مسئولیت هر آنچه که حین مقاومت انقلابی واقع شود، تنها و تنها بر ذمّه مرتجعین انحصارطلب و اوباش چماقدار آنهاست... از این حیث برآنیم که نامبردگان هر که باشند و در هر لباسی دقیقاً شایستة سختترین کیفر و مجازات انقلابی خواهند بود.»[7]
متن اطلاعیه فوق ضمن اعلام رسمی شورش مسلحانه در قالب عبارت «مقاومت انقلابی از هر طریق»، به منزله فرمان شروع عملیات تروریستی نیز محسوب شد. بدین ترتیب منافقین رسما و به طور علنی دست به اسلحه بردند و در طول دهه 60 از ترور سران نظام تا کشتار مردم عادی را در دستور کار خود قرار دادند.
انتهای پیام/
پینوشتها:
-1محمدحسن روزیطلب و محمد محبوبی، عملیات مهندسی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 13.
2- خاطرات آیتالله محمد یزدی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 486.
3- صفاءالدین تبرائیان، خوابگردها، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 22.
-4محمدحسن روزیطلب و محمد محبوبی، پیشین، ص 14.
-5روزنامه کیهان، 11 بهمن 58، ص 3.
-6مهدی حقبین، از مجاهدین تا منافقین، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 135.
-7نشریه مجاهد، 2 تیر 1360، شماره 127، ص 4.