صراط: چند سال پیش بود که حدود پانزده خاخام بسیار جوان از آمریکا به ایران آمده و در محل انجمن سینمای دفاع مقدس با آنان به بحث و گفتگو نشستم. اولین سؤال آنان از من درباره هولوکاست بود. جواب من به آنان چنین بود: «همین الان به خیابان رفته و از هر ایرانی بپرسید که نظرشان درباره تفکر نازیها چیست؟ اکثریت قریب به اتفاق ملت ما نظر مثبتی به رفتار ضدانسانی نازیها ندارند؛ پس بحث تأیید رفتار نازیها و اساسهای جنایتکار در جنگ اصلاً در بحث هولوکاست در ایران و بین مسلمانان مد نظر نبوده و موضوعیت ندارد، کشته شدن حتی یک انسان بیگناه، با هر آیین و مسلک در نزد ما نابخشودنی است، چه روس باشد، چه یهودی و یا هر خلقت دیگر خدا، پس در بحث انسانی همگی مشترکیم.
ولی دعوا از آنجا شروع میشود که اگر چنین جنایتی با چنین ابعادی صورت گرفته و یازده میلیون یهودی به دست اروپاییان آلمانیتبار کشته شدهاند؛ چرا به جای عبرت، این ماجرا خود توجیه جنایتی بس بزرگتر یعنی اخراج و نسلکشی ملتی بیگناه شده و تقاصش را مردمان خاورمیانه در حال پس دادن هستند، به قول مثل ما ایرانیها گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زنند سر مسگری (مترجم برای ترجمه چه میکشید) ... و اگر چنین جنایتی رخ نداده؛ پس چرا دولتمردان غرب با مردمی در نقطهای دور و بیگناه چنین میکند؟»
خاخام روزن از من پرسید که دولت شما میگوید اصل واقعه اتاقهای گاز و کشتار یهودیان دروغ است.
جوابم این بود که من از سوی خودم و نه دیگران سؤالاتی در این قسمت از تاریخ دارم. آیا میدانید که هیتلر در جنگ جهانی اول گروهبان بود و لحظهای که قبول قرارداد خفتبار ورسای و شکست آلمان به او داده میشود در بیمارستان به خاطر آسیبدیدگی از گازهای شیمیایی میدان نبرد نابینای موقت داشت؟ آیا میدانید که برخلاف جنگ اول جهانی که صدها هزار مجروح شیمیایی داشت، در جنگ دوم جهانی حتی یک گلوله شیمیایی در جبههها شلیک نشد؟ چرا وقتی چنین گازی را هیتلر در جبهههای جنگ به کارگیری نمیکند، آن را در اردوگاههای اسرا به کارگیری کند که استفاده از فشنگ مقرون به صرفه و کمخطرتر است و ادامه دادم:«در تبلیغات ضدآلمان نازی غربیها میگویند از روغن بدن این اسرا صابون و از موی بدنشان متکا برای سربازان آلمانی جبههها میساختند. سؤال این است سرباز نازی که خود را نژاد برتر دانسته و یهودیان را نجس، چطور حاضر میشده که از صابونی اینچنین برای نظافت استفاده کند؟ و آیا استفاده از موهای پر از شپش و میکروب برای ساخت متکا، عامل شیوع بیماریهای مسری در جبهههای آلمان نمیشده؟ و آیا اصلاً از لحاظ اقتصادی مگر گلیسرین تا آن موقع اختراع نشده بوده تا کسی بخواهد از چربی بدن اسرایی اینچنین لاغر و استخوانی که در تمام عکسها و فیلمهای آن روزگار میبینیم، روغنگیری با بازده اقتصادی کند؟ و اگر صهیونیستها حق دارند با فرض قبول آمار کشتگان یازده میلیون یهودی کشور فلسطین را اشغال کنند؛ پس روسها با 23میلیون قربانی در جنگ نیز حق دارند دوباره آلاسکا را از آمریکا پس بگیرند و همچنین اگر ملتی که چهار تا شش هزار سال پیش از جایی رانده شده، برگشت را حق مسلم خود میداند؛ پس همین نسل فلسطین که تنها پنجاه سال است که از خانه اخراج شده و هنوز کلید منازلشان در دستانشان میباشد با همان استدلال بالا بدین حق اولیترند...»
بقیه بحث با این خاخامهای جوان بماند تا بعد...؛ ولی بحثی با خودمانیها هم دارم. آیا بهتر نیست که در تبلیغات و سخنرانیها، به جای نفی مطلق و ناقص هولوکاست، از استدلال دوگانهای سود ببریم که در هر دو وجه (اتفاق و اغراق) و یا (عدم اتفاق) این ماجرا، به هر شکل محکومکننده کلی سوءاستفاده امروزین از از واقعه هولوکاست باشیم؟ چرا که با ناقص وارد شدن در واقعهای که به اروپاییان ربط مستقیم دارد، زمینه را برای سوءاستفاده تبلیغاتی و قیافه انسان مظلوم به خود گرفتن صهیونیست ها و برعکس، بی رحم و شریک جنایت نازیها بودن در وجه ما مسلمانان را باز میکنیم.
آیا بزرگترین ضربه به جنایتکاران اسراییلی آن نیست که نه تنها در بین طرفداران مظلومین فلسطین و میان مسلمانان جهان؛ بلکه حتی به تفکر آن فرد یهودی سرگردان آماده مهاجرت و اسیر ذهنیت غلط در امریکا و اروپا نیز به شیوهای انسانی و اقناعی و صحیح وارد شویم که او بدین گونه هرگز به خود اجازه پروراندن رویای ارض موعود و مهاجرت به اسراییل را ندهد؟ آیا واقعاً تبلیغات امروز ما در باره فلسطین و موضوع هولوکاست در همه ابعاد و برای همه وجوه ماجراست؟
به نظر تفکر بازنگرانه و آسیب شناسی در شناخت بهتر این درد تاریخی و نیز جستن راههای جدید تبلیغی برای رسوخ صحیح در افکار حداقل در کرسیهای آزاداندیشی و اذهان متفکران دلسوز و آزاده این کشور و جهان، هزینه و خرج چندانی نخواهد داشت.
ولی دعوا از آنجا شروع میشود که اگر چنین جنایتی با چنین ابعادی صورت گرفته و یازده میلیون یهودی به دست اروپاییان آلمانیتبار کشته شدهاند؛ چرا به جای عبرت، این ماجرا خود توجیه جنایتی بس بزرگتر یعنی اخراج و نسلکشی ملتی بیگناه شده و تقاصش را مردمان خاورمیانه در حال پس دادن هستند، به قول مثل ما ایرانیها گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زنند سر مسگری (مترجم برای ترجمه چه میکشید) ... و اگر چنین جنایتی رخ نداده؛ پس چرا دولتمردان غرب با مردمی در نقطهای دور و بیگناه چنین میکند؟»
خاخام روزن از من پرسید که دولت شما میگوید اصل واقعه اتاقهای گاز و کشتار یهودیان دروغ است.
جوابم این بود که من از سوی خودم و نه دیگران سؤالاتی در این قسمت از تاریخ دارم. آیا میدانید که هیتلر در جنگ جهانی اول گروهبان بود و لحظهای که قبول قرارداد خفتبار ورسای و شکست آلمان به او داده میشود در بیمارستان به خاطر آسیبدیدگی از گازهای شیمیایی میدان نبرد نابینای موقت داشت؟ آیا میدانید که برخلاف جنگ اول جهانی که صدها هزار مجروح شیمیایی داشت، در جنگ دوم جهانی حتی یک گلوله شیمیایی در جبههها شلیک نشد؟ چرا وقتی چنین گازی را هیتلر در جبهههای جنگ به کارگیری نمیکند، آن را در اردوگاههای اسرا به کارگیری کند که استفاده از فشنگ مقرون به صرفه و کمخطرتر است و ادامه دادم:«در تبلیغات ضدآلمان نازی غربیها میگویند از روغن بدن این اسرا صابون و از موی بدنشان متکا برای سربازان آلمانی جبههها میساختند. سؤال این است سرباز نازی که خود را نژاد برتر دانسته و یهودیان را نجس، چطور حاضر میشده که از صابونی اینچنین برای نظافت استفاده کند؟ و آیا استفاده از موهای پر از شپش و میکروب برای ساخت متکا، عامل شیوع بیماریهای مسری در جبهههای آلمان نمیشده؟ و آیا اصلاً از لحاظ اقتصادی مگر گلیسرین تا آن موقع اختراع نشده بوده تا کسی بخواهد از چربی بدن اسرایی اینچنین لاغر و استخوانی که در تمام عکسها و فیلمهای آن روزگار میبینیم، روغنگیری با بازده اقتصادی کند؟ و اگر صهیونیستها حق دارند با فرض قبول آمار کشتگان یازده میلیون یهودی کشور فلسطین را اشغال کنند؛ پس روسها با 23میلیون قربانی در جنگ نیز حق دارند دوباره آلاسکا را از آمریکا پس بگیرند و همچنین اگر ملتی که چهار تا شش هزار سال پیش از جایی رانده شده، برگشت را حق مسلم خود میداند؛ پس همین نسل فلسطین که تنها پنجاه سال است که از خانه اخراج شده و هنوز کلید منازلشان در دستانشان میباشد با همان استدلال بالا بدین حق اولیترند...»
بقیه بحث با این خاخامهای جوان بماند تا بعد...؛ ولی بحثی با خودمانیها هم دارم. آیا بهتر نیست که در تبلیغات و سخنرانیها، به جای نفی مطلق و ناقص هولوکاست، از استدلال دوگانهای سود ببریم که در هر دو وجه (اتفاق و اغراق) و یا (عدم اتفاق) این ماجرا، به هر شکل محکومکننده کلی سوءاستفاده امروزین از از واقعه هولوکاست باشیم؟ چرا که با ناقص وارد شدن در واقعهای که به اروپاییان ربط مستقیم دارد، زمینه را برای سوءاستفاده تبلیغاتی و قیافه انسان مظلوم به خود گرفتن صهیونیست ها و برعکس، بی رحم و شریک جنایت نازیها بودن در وجه ما مسلمانان را باز میکنیم.
آیا بزرگترین ضربه به جنایتکاران اسراییلی آن نیست که نه تنها در بین طرفداران مظلومین فلسطین و میان مسلمانان جهان؛ بلکه حتی به تفکر آن فرد یهودی سرگردان آماده مهاجرت و اسیر ذهنیت غلط در امریکا و اروپا نیز به شیوهای انسانی و اقناعی و صحیح وارد شویم که او بدین گونه هرگز به خود اجازه پروراندن رویای ارض موعود و مهاجرت به اسراییل را ندهد؟ آیا واقعاً تبلیغات امروز ما در باره فلسطین و موضوع هولوکاست در همه ابعاد و برای همه وجوه ماجراست؟
به نظر تفکر بازنگرانه و آسیب شناسی در شناخت بهتر این درد تاریخی و نیز جستن راههای جدید تبلیغی برای رسوخ صحیح در افکار حداقل در کرسیهای آزاداندیشی و اذهان متفکران دلسوز و آزاده این کشور و جهان، هزینه و خرج چندانی نخواهد داشت.