صراط: وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی دلنوشتهای در سوگ حبیبالله کاسهساز تهیهکننده متعهد و انقلابی سینمای کشورمان نوشته است.
به گزارش فارس، سیدمحمد حسینی (وزیر اسبق ارشاد): بانگ چاووش الرحیل این بار، ترنمگون جان مشتاق حبیبالله کاسهساز شد.
حبیب سینمای ایران که آفرینش هنر را در لفافه تعهد، تعریف کرده بود، برای همیشه، با صحنه دنیا وداع گفت تا به لطف حق در عرصه عرش، میهمان کارگردان هستی و صحنهگردان کائنات باشد.
نام حبیب الله کاسه ساز، تا هماره نقشبندان اوراق زرین برگ تاریخ هنرسازی این مرزو بوم است. تارک سینمای انقلاب، ممهور به نام، و بنیان سینمای دفاع مقدس، مزین به یاد حبیب الله کاسه ساز است.
به فضل و کرم الهی رجاء واثق داریم که مخاطب ندای ملکوتی «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً» قرارگرفته باشد و اینک روح لطیفش، رهاشده از سجن دنیا در غرفات فردوس برین، میهمان انبیاء و همنشین اولیاء باشد.
اگرچه او از رنج و محنت جهان گذران آزاد گشت ولی هجرت ناباورانهاش، جان هنرمندان را مغموم کرد و آزرد و دل صاحبدلان را محزون کرد و فِسُرد.
سه دهه مجاهدت خاضعانه و تلاش صادقانه حبیب الله کاسه ساز، در وادی خَلق هنر قدسی و گستره آفرینش فرهنگ ناب، کارنامهای است درخشان، که سرشار از فخر و مجد و آزادگی ست.
این پیشینه مشعشع، علاوه بر اینکه، آذین بندان بدنه سینمای کشور است، به اذن الله در هیأت «الباقیات الصالحات»، جواز آرمیدن حبیب در پرنیانی پالوده و ارتزاق از خوان گسترده الهی است.
روح جلا خورده حبیب، که سر سوداگری با هنر را روا نمیدانست، هیچگاه آواره کوره راههای بن بست و بیفرجام دنیوی نشد. این هنرمند دردآشنای سینما، نه بر گنجینه افتخاراتش نازید و نه بر نشان درجه یک هنریش بالید. آنچه که در نظرگاه حبیب چونان طُرفهای طناز، جلوه میکرد، امتثال امر الهی، دغدغه مردم و اعتلای ایران سرفراز بود.
او که به کریمه «وَمَن یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَٰئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَىٰ» اعتقادی راسخ داشت، زانوی خاکساری را بر زمین ارادت دوست نهاد و ماحصل عمری زحمت در وادی تولید آثار هنری را در طبق اخلاصی جانانه، به آستانه قرب الهی تقدیم نمود تا به پاس این انفاق و چشم داشت این ایثار، در یوم الحساب، در پیشگاه امام و شهدا رو سفید گشته و به حرمت شفاعت بردار شهیدش محسن کاسه ساز، در همشانگی اصحاب یمین آرام گیرد، و در آن هنگامه بس دشوار نامه اعمال را با دست راست دریافت کند و حسابش آسان و نتیجهاش سرور بی پایان باشد به مصداق: «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ، فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ، فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسِیراً، وَ یَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً»
حبیب الله کاسه ساز، چه در آن اوان که عصابه شرف را بر سر استوار ساخت و ۳ سال در جبهههای جنگ شرف و عزت، غریو «هل من مبارز» سر داد و سلحشوری و جوانمردی را به نمایش گذاشت و چه در آن هنگام که ردای پاسداری از فرهنگ اصیل را بر قامت خویش موزون ساخت و ۳۰ سال در جبهه جنگ نرم، حماسه آفرید و دلاوری کرد، ثابت قدم گوش هوش بر فرمان رهبر داشت و از حرکت در مدار حقپوی عترت منحرف نگشت و در کوران هجمهها زانو نلرزاند و در بوران ناملایمات سستی نکرد.
رفتی و رفتن تو، آتش نهاد بر دل / از کاروان چه ماند، جز آتشی به منزل
دراین وادی سخن بسیار است، ترجیح میدهم در این وجیزه به آثار آن عزیز سفرکرده اشارتی کنم. به راستی اسم فیلمها، سریالها و مستندهاچه بامسمی و گویاست؛ و چه آشکارا نشانگر خط مشی پایدار او از نوسفری تا پیش کسوتی درآزمون بس دشوار هنر هفتم است.
آری حبیب هنر به سان «پرنده باز کوچک» و یا «پروانهای در مه» باانگیزه و امید از «کنار رودخانه» پرتلاطم زندگی، حیات طیبه و سیروسلوک خود را بانوای دل انگیز «ترانه باران» و بانشاط و خرمی در زیر «دانههای ریز برف» آغازکرد تا با «عشق سالهای جنگ» و سرودن عارفانه «روایت فتح»، روحیه سرخورده و تفکر «موج مرده» را به «حماسه مجنون» مبدل سازد و «اخراجیها»ی بازمانده از قافله «درچشم باد» را از «سقوط آزاد» در منجلاب شهوات و «زندانی» شدن در «حیات خلوت» نفسانیات و وسوسه خوردن «قارچ سمی» هرچند در «مزرعه پدری» و یا در زرورق «پیتزا مخلوط» و همراه با «نبات داغ» بر حذر دارد.
علیرغم نیش و طعنها، نقش «محافظ» مشفق و دلسوز و «وکیل مدافع» توانا و راهنما را برای آنان ایفا کند و با دلاوران شجاعی چون «مبارزان کوچک» و عالمانی ربانی چون «شیخ بهایی» و «مروارید»های بیبدیلی چون «شهید ادواردو آنیلی» آشنا و مانوس سازد و راه آسمان را به آنان بنمایاند تا با تمسک به حبل الله المتین و «ریسمان باز» قرآن واهل بیت (ع) و تدبر در «نامههای باد»
و توکل علی الله «پرواز در نهایت» را بیاموزند و نه «فوق سری» که صریح و علنی و گوش به فرمان ولایت، منسجم و «نظام از راست» در طی طریق الی الله، دل از دنیا و مافیها برکنند و درتولدی نو و «نوروز»ی زیبا مسیر نورانی عشق را بپیمایند تادر «آخرین مرحله» زیست این سرای فانی به «قله دنیا» صعود کنند و دلداده و شیدا با
«کارناوال مرگ» سرخ به کوی دوست بشتابند و علیایحال هرچند «پابرهنه در بهشت» برین وارد شوند و روح و ریحان و غفران خدای رحمان و رضوان ایزد منان را نصیب خود سازند و جنت پاکان را ماوای جاودان خود قراردهند.
سعیاش مشکور، روحش شاد و یادش گرامی باد.
به گزارش فارس، سیدمحمد حسینی (وزیر اسبق ارشاد): بانگ چاووش الرحیل این بار، ترنمگون جان مشتاق حبیبالله کاسهساز شد.
حبیب سینمای ایران که آفرینش هنر را در لفافه تعهد، تعریف کرده بود، برای همیشه، با صحنه دنیا وداع گفت تا به لطف حق در عرصه عرش، میهمان کارگردان هستی و صحنهگردان کائنات باشد.
نام حبیب الله کاسه ساز، تا هماره نقشبندان اوراق زرین برگ تاریخ هنرسازی این مرزو بوم است. تارک سینمای انقلاب، ممهور به نام، و بنیان سینمای دفاع مقدس، مزین به یاد حبیب الله کاسه ساز است.
به فضل و کرم الهی رجاء واثق داریم که مخاطب ندای ملکوتی «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً» قرارگرفته باشد و اینک روح لطیفش، رهاشده از سجن دنیا در غرفات فردوس برین، میهمان انبیاء و همنشین اولیاء باشد.
اگرچه او از رنج و محنت جهان گذران آزاد گشت ولی هجرت ناباورانهاش، جان هنرمندان را مغموم کرد و آزرد و دل صاحبدلان را محزون کرد و فِسُرد.
سه دهه مجاهدت خاضعانه و تلاش صادقانه حبیب الله کاسه ساز، در وادی خَلق هنر قدسی و گستره آفرینش فرهنگ ناب، کارنامهای است درخشان، که سرشار از فخر و مجد و آزادگی ست.
این پیشینه مشعشع، علاوه بر اینکه، آذین بندان بدنه سینمای کشور است، به اذن الله در هیأت «الباقیات الصالحات»، جواز آرمیدن حبیب در پرنیانی پالوده و ارتزاق از خوان گسترده الهی است.
روح جلا خورده حبیب، که سر سوداگری با هنر را روا نمیدانست، هیچگاه آواره کوره راههای بن بست و بیفرجام دنیوی نشد. این هنرمند دردآشنای سینما، نه بر گنجینه افتخاراتش نازید و نه بر نشان درجه یک هنریش بالید. آنچه که در نظرگاه حبیب چونان طُرفهای طناز، جلوه میکرد، امتثال امر الهی، دغدغه مردم و اعتلای ایران سرفراز بود.
او که به کریمه «وَمَن یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَٰئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَىٰ» اعتقادی راسخ داشت، زانوی خاکساری را بر زمین ارادت دوست نهاد و ماحصل عمری زحمت در وادی تولید آثار هنری را در طبق اخلاصی جانانه، به آستانه قرب الهی تقدیم نمود تا به پاس این انفاق و چشم داشت این ایثار، در یوم الحساب، در پیشگاه امام و شهدا رو سفید گشته و به حرمت شفاعت بردار شهیدش محسن کاسه ساز، در همشانگی اصحاب یمین آرام گیرد، و در آن هنگامه بس دشوار نامه اعمال را با دست راست دریافت کند و حسابش آسان و نتیجهاش سرور بی پایان باشد به مصداق: «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ، فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ، فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسِیراً، وَ یَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً»
حبیب الله کاسه ساز، چه در آن اوان که عصابه شرف را بر سر استوار ساخت و ۳ سال در جبهههای جنگ شرف و عزت، غریو «هل من مبارز» سر داد و سلحشوری و جوانمردی را به نمایش گذاشت و چه در آن هنگام که ردای پاسداری از فرهنگ اصیل را بر قامت خویش موزون ساخت و ۳۰ سال در جبهه جنگ نرم، حماسه آفرید و دلاوری کرد، ثابت قدم گوش هوش بر فرمان رهبر داشت و از حرکت در مدار حقپوی عترت منحرف نگشت و در کوران هجمهها زانو نلرزاند و در بوران ناملایمات سستی نکرد.
رفتی و رفتن تو، آتش نهاد بر دل / از کاروان چه ماند، جز آتشی به منزل
دراین وادی سخن بسیار است، ترجیح میدهم در این وجیزه به آثار آن عزیز سفرکرده اشارتی کنم. به راستی اسم فیلمها، سریالها و مستندهاچه بامسمی و گویاست؛ و چه آشکارا نشانگر خط مشی پایدار او از نوسفری تا پیش کسوتی درآزمون بس دشوار هنر هفتم است.
آری حبیب هنر به سان «پرنده باز کوچک» و یا «پروانهای در مه» باانگیزه و امید از «کنار رودخانه» پرتلاطم زندگی، حیات طیبه و سیروسلوک خود را بانوای دل انگیز «ترانه باران» و بانشاط و خرمی در زیر «دانههای ریز برف» آغازکرد تا با «عشق سالهای جنگ» و سرودن عارفانه «روایت فتح»، روحیه سرخورده و تفکر «موج مرده» را به «حماسه مجنون» مبدل سازد و «اخراجیها»ی بازمانده از قافله «درچشم باد» را از «سقوط آزاد» در منجلاب شهوات و «زندانی» شدن در «حیات خلوت» نفسانیات و وسوسه خوردن «قارچ سمی» هرچند در «مزرعه پدری» و یا در زرورق «پیتزا مخلوط» و همراه با «نبات داغ» بر حذر دارد.
علیرغم نیش و طعنها، نقش «محافظ» مشفق و دلسوز و «وکیل مدافع» توانا و راهنما را برای آنان ایفا کند و با دلاوران شجاعی چون «مبارزان کوچک» و عالمانی ربانی چون «شیخ بهایی» و «مروارید»های بیبدیلی چون «شهید ادواردو آنیلی» آشنا و مانوس سازد و راه آسمان را به آنان بنمایاند تا با تمسک به حبل الله المتین و «ریسمان باز» قرآن واهل بیت (ع) و تدبر در «نامههای باد»
و توکل علی الله «پرواز در نهایت» را بیاموزند و نه «فوق سری» که صریح و علنی و گوش به فرمان ولایت، منسجم و «نظام از راست» در طی طریق الی الله، دل از دنیا و مافیها برکنند و درتولدی نو و «نوروز»ی زیبا مسیر نورانی عشق را بپیمایند تادر «آخرین مرحله» زیست این سرای فانی به «قله دنیا» صعود کنند و دلداده و شیدا با
«کارناوال مرگ» سرخ به کوی دوست بشتابند و علیایحال هرچند «پابرهنه در بهشت» برین وارد شوند و روح و ریحان و غفران خدای رحمان و رضوان ایزد منان را نصیب خود سازند و جنت پاکان را ماوای جاودان خود قراردهند.
سعیاش مشکور، روحش شاد و یادش گرامی باد.