تالار حافظ این روزها میزبان نمایشی از عباس عبداللهزاده است، نمایشی که تفاوتهای بسیارش با سایرین کاملاً مشخص و قابلدرک است؛ کارگردان این اثر نمایشی از همان ابتدای داستان مخاطب را دچار یک سردرگمی میکند؛ مخاطب چه میبیند؟ یک نمایش عروسکی؟ یک اثر فمینیستی؟ جنگ بین زنان و مردان؟ یک پرفورمنس تئاتر یا...
از تفاوتهای دیگر این نمایش میتوان به استفاده از طراح حرکت به جای استفاده از طراح صحنه اشاره کرد؛ این اتفاق باعث میشود تا مخاطب درگیر حرکات بازیگران شود و هیچگاه متوجه صحنهٔ خالی آن نشود. البته باید اضافه کرد که عبدالله زاده با استفاده از ابزار سادهای چون چوب و پارچه و چهارپایه، گاهی اوقات در صحنه محیطی را بازسازی میکند.
به نظر میآید کارگردان این اثر نمایشی به خوبی مخاطبش را درک کرده است، او نمیگذارد مخاطب از جملات سنگین و دیالوگهایش خسته شود، چراکه هرازگاهی شاخههای طنزی را به میان نمایش آورده است، شاخههایی که کمدی سخیف نیستند و درحد چند کلمه مخاطب را وادار به خنده میکنند.
در گروه بازیگری، نام بازیگران خوشنام عرصهٔ تئاتر چون علیرضا مهران، محسن افشانی و... به چشم میخورد که بدون شک هنرنمایی بسیار زیبای همهٔ آنها شایستهٔ تقدیر است.
اما در این بین نام مریم معصومی به عنوان نقش اصلی این نمایش به چشم میخورد؛ بازیگر جوانی که پیشتر نامش در عرصهٔ سینما و به خصوص تلویزیون به چشم میخورد و برای اولین بار تصمیم به حضور در عرصهٔ تئاتر را گرفته بود.
شاید بتوان گفت مریم معصومی در ابتدای مسیر تئاتری اش, وزنهٔ سنگینی را برای خود برگزید و خوشبختانه به خوبی آن را مهار کرد و در ایفای نقشش بسیار موفق ظاهر شد، لازم به ذکر است که علاوه بر 3 بازیگر اصلی، حضور دیگر بازیگران عرصهٔ تئاتر در این اثر بر زیبایی آن افزوده است.
تسنیم گفتگویی را با مریم معصومی بازیگر نقش چلچلا در این اثر نمایشی ترتیب داده است که در ادامه از نظرتان میگذرد:
از چلچلا برایمان بگویید.
معصومی: چلچلا یک قصهٔ زن محور است که از قصهای آیینی شکل گرفته است؛ در واقع میتوان گفت قصهای است که در گذشته رخ داده است که با ادبیات روز نوشته و با شیوههای نوین اجرایی بر روی صحنه آمده است.
این نمایش قصهٔ زنی قوی و مقتدر است که در یکی از روستاهای مازندران به نام اسک زندگی میکند، این زن، دختر یک ارباب بوده و با پسر یک خان ازدواج کرده و با او زندگی میکند. طبق آیین روستا یک روز در سال مردان از روستا خارج میشدند و روستا به قرق زنان درمیآمد. در همین فرصت چلچلا زنان روستا را تحریک به مقاومت در برابر ظلم مردانشان میکند و سپس به انتخاب آنان شاه میشود و ماجرایی رخ خواهد داد که بدون شک مخاطب باید به تماشای آن بنشیند.
باید اضافه کرد، همانطور که در داستان زنستیزی دیده میشود، شاهد مرد ستیزی نیز هستیم؛ از نگاه من به دلیل تقابل مردها و زنها این تئاتر کاری است که میتواند افراد زیادی را در سنین مختلف جذب خود کند.
چرا برای اولین اجرا و اولین تئاتر چلچلا را انتخاب کردید؟
معصومی: پیشنهادها زیادی برای تئاتر داشتم؛ اما هیچکدام برایم جذاب نبودند. با پیشنهاد این متن جرقهای در من زده شد و من احساس کردم این همان کاری است که سالها تمایل داشتم آن را انجام دهم چراکه احساس کردم چلچلایی در درون من وجود دارد و من میتوانم آن را بیدار کنم.
از سوی دیگر، متن این نمایش بسیار گیرا و جذابی بود، و من در درجه اول بر این باور بودم که یک بازیگر تئاتر حرفهای باید آن را اجرا کند؛ در جلسهای که با کارگردان داشتم ایشان بر قبول این نقش از سوی من بسیار مصمم بودند و همانطور که قول داده بودند کمکهای بسیاری کردند تا من در این عرصه موفق شوم.
خوشبختانه گروه منسجمی شکل گرفت و همهٔ آنها کمک کردند تا چلچلای قدرتمند روی صحنه برود.
این نقش برای من بسیار دشوار بود طوری که در طول تمرینات نیز به دلیل زدوخوردهایی که در داستان وجود دارد چندین بار دچار آسیبهای جسمی شدم؛ اما در حال حاضر زمانی که این نقش را برای مخاطب اجرا میکنم، حس رضایت فوقالعادهای دارم و فکر میکنم تحمل آن سختیها ارزش بالایی داشت.
اولین تجربهٔ تئاتر چطور بود؟
معصومی: همانطور که پیش از این نیز گفتم، مدت زیادی بود که علاقه داشتم تا در عرصهٔ تئاتر حضور پیدا کنم اما تجربهام از تئاتر همان اتودهایی بود که در کلاسهای استاد سمندریان کار کردم؛ در واقع تمایل داشتم تا مجدداً از نقطهای این مسیر را آغاز کنم اما واقعیت نمیدانستم از کجا و با چه متنی میتوانم موفق به این خواست خود شوم.
از طرفی به دلیل آنکه علاقهای به برخی کاراکترهای مبل نشین تئاتر نداشتم تا تنها چند دیالوگ بگویم بروم، بدون شک این انتخاب برایم سختتر شده بود؛ چلچلا با مونولوگهای سنگینش در ابتدا بسیار ترسناک به نظر میرسید اما زمانی که پا در مسیرش گذاشتم و پیش رفتم، جذابیتش برایم بیشتر و بیشتر شد.
عدهای براین باورند که صحنهٔ تئاتر سنگ محک یک بازیگر است؛ نظرتان چیست؟
معصومی: کاملاً صحیح است؛ در واقع مسئلهٔ کنترل بیان و توانایی استفاده از بدن یک بازیگر کاملاً بر روی صحنه قابللمس است، دلیلم از بیان این جمله بههیچوجه قصد تعریف از خودم نیست و بههرحال من نیز یک سری نواقص خاص دارم و چلچلا اولین تجربهٔ من در این زمینه بود.
در نهایت میخواهم بگویم که در صحنهٔ تئاتر به راحتی میشود کم آورد و به سختی میشود دیده شد، من تمام سعی و تلاشم را کردم تا اتفاقات خوبی رخ دهد.
ارتباط نفس به نفس با مخاطب را چگونه درک کردید؟
معصومی: بسیار سخت است؛ اینکه بخواهی در برابر مخاطبت گریه کنی، زانو بزنی، فریاد بزنی سخت و دشوار است، چراکه مخاطب باید آن صحنه را درک کند. در چلچلا به دلیل آنکه صحنههای معاشقهٔ سختی همچون صحنهٔ چشمه که من علاقهٔ بسیاری به آن دارم و از نگاه من بسیار نفسگیر نیز است، این ارتباط سختتر و سختتر نیز میشود. فکرمی کنم مخاطب در تئاتر منتظر یک اشتباه از سوی بازیگر است و این امر بسیار ترسناک است.
تجربهٔ نفس به نفس بودن با مخاطب هیجانانگیز است و من بسیار دوستش داشتم؛ با این حال فکرمی کنم برای کسی که ارتباط خوبی با جامعه خود نداشته باشد کار بسیار سختتر نیز میشود.
فکر میکنید نقش چلچلا، یک نقش فمینیستی بود؟
معصومی: بله؛ میتوان اینگونه گفت که در هر مکانی که بیشتر از حقوق عادی یک زن به آن پرداخته شود و یک زن ریاستی را عهدهدار شود ناخودآگاه به سمت فمینیست میرود، این کلمه تعاریف گوناگونی دارد و بسته به شرایط خاص خودش کموزیاد میشود.
از نگاه من چلچلا یک نوشتهٔ زنانه است. درصورتیکه کارگردان چنین نظری ندارد؛ اما من فکر میکنم زمانی که به جریانی پرداخته میشود که در آن مردها زنستیزی را پیش گرفتهاند و یک زن در پی انتقامجویی برمیخیزد یک متن فمینیستی است. این موضوع عجیب نیست؛ حق یک زن پایمالشده و او میخواهد حقش را بگیرد. من ابایی ندارم که بگویم این کار زنانه است؛ من یک زن هستم و از تمام زنان کشور در حد توانم حمایت میکنم.
اگر چلچلا را بخواهیم از بعد عاشقانه نگاه کنیم، چگونه تعریف میشود؟
معصومی: چلچلا یک زن واقعی و عاشق است که سالها قبل به علت حس درونیاش که آن را عشق تعبیر میکند، با زندگی اربابیاش خداحافظی و با پسر یک خان ازدواج کرد، پسری که او را پس از 12 سال به دلیل همین تصمیمش ملامت میکند.
چلچلا در جامعهٔ کنونی نیز وجود دارد؛ بسیار دیده شده است که یک زندگی با عشق و احساس آغاز میشود و بعد از چندین سال بنا به دلایلی، مرد آن زندگی را ترک میکند. به هر حال این یک نمایش است و چلچلا در آن انتقام خودش را میگیرد، اما در جامعه امروز زنان باید از حقوقشان دفاع کنند و اجازه ندهند کسی از آنها سوءاستفاده کند، همانطور که مردها باید همین ویژگی را داشته باشند. برابری همیشه مهم بوده و خواهد بود.
از نظر عوامل کار چلچلا چطور بود؟
معصومی: کار با آقای عباس عبدالله زاده که نویسندگی و کارگردانی چلچلا را بر عهده داشتند بسیار لذتبخش است، بسیار انسان خلاق و خوشذوقی هستند. برای مثال همانطور که تماشا کردید در چلچلا طراحی صحنه وجود نداشت و کارگردان آن را با حرکت بازیگران یعنی حرکت با چوب، خوابیدن، بلند شدن، پریدن و... انجام دادند؛ از نگاه من محدود کارگردانی جرات دارد تا سالنی چون سالن حافظ را بدون صحنهٔ خاصی در برابر مخاطب قرار بدهد. سایر عوامل نیز چون بازیگران، تیم گریم، تیم طراحی لباس و... همگی عالی بودند.
بازی با علیرضا مهران و محسن افشانی چطور بود؟
معصومی: علیرضا مهران از بازیگران قدیمی و قابلاحترام این عرصه است و من همیشه براین باور بودم که هم که بازی در برابر یک بازیگر حرفهای تئاتر بسیار سخت و دشوار باشد چراکه بههرحال تجربهٔ بسیاری بر روی صحنه دارد. همانطور که من امروز بعد از چندین اجرا تجربهام بسیار بیشتر از تجربهٔ اولین اجرایم است. خوشحالم که در کنار علیرضا مهران و محسن افشانی که از بازیگران صدا و تصویر است بازی کردم.
فکر میکنید تئاتر چه تأثیری بر بازیگریتان گذاشته است؟
معصومی: نمیتوان گفت بیتأثیر بوده است اما فکرمی کنم تأثیر قابلملاحظهای نداشته است، چراکه مدیوم تصویر با مدیوم تئاتر تفاوتهای بسیاری دارد؛ در دنیای تصویر بازیگر باید موضوع را به گونهای دیگر ارائه بدهد، در واقع سینما یک نوع بازی را میطلبد و تئاتر و تلویزیون هر کدام نوعی دیگر را؛ این سه قاب کاملاً با یکدیگر متفاوتاند و بازیگر باید برای هرکدام نیرو و توانایی متفاوتی داشته باشد تا در زمان و مکان مناسب بتواند از آن استفاده کند.
تماشای این نمایش را به چه کسانی توصیه میکنید؟
معصومی: به تمام خانمها و آقایان، به دخترخانمها و آقاپسرها توصیه میکنم که چلچلا را تماشا کنند. معتقدم این نمایش همان اندازه که به خانمها مربوط است با آقایان هم ارتباط دارد و یک کار دیدنی است؛ من این قول را به تماشاچی میدهم که از دیدن این کار پشیمان نشود. امیدوارم مردم چلچلا را تماشا کنند تا خستگی گذشته و حال، برایمان لذتبخش شود.