شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۳ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۲:۲۲

تلویزیون و سریالی علیه مدیران دولتی!

سرنوشت آقای معاون (بیژن امکانیان) یادآور چهره های سیاسی دولت و شورای شهر است که از قدرت بیرون مانده اند. در سریال شخصیت سیاسی، خودخواسته کنار مانده اما در عالم واقعیت این اتفاق به حکم جبر رخ داده. با تصادف رو به رو هستیم یا داستان از پیش تعیین شده است؟ این پرسش به همراه آنالیز «گسل» سوژه گزارش پیش رو است.
کد خبر : ۳۷۸۸۹۷
صراط:  «گسل» سریال خوبی است. عیب هایی دارد اما علیرضا بذرافشان از پس خلق دنیای مورد نظر برآمده و حالا که نیمی از سریال پخش شده می توان عنوان موفق به آن اطلاق کرد.

همزمانی پخش «گسل» با پوست اندازی دولت و نیز قرابت داستان کاراکتر اصلی با سرنوشت برخی سیاسیون، شائبه کنایه های مستقیم را پررنگ می کند.
 
به گزارش هفت صبح، تحلیل این مسئله و نیز نقاط ضعف و قوت سریال را در این گزارش بخوانید.
 
پیش درآمد
 
«گسل» سریال خوبی است. عیب هایی دارد اما علیرضا بذرافشان از پس خلق دنیای مورد نظر برآمده و حالا که نیمی از سریال پخش شده می توان عنوان موفق به آن اطلاق کرد. 20 قسمت از سریال باقی مانده و بعید است ریتم روایت و مسیر قصه افت کند.
 
دلیل اصلی موفقیت را باید در زبان کمدی اش جست و جو کرد که گزنده ترین نیش ها را در لفافه بیان می کند. آدم ها و اتفاق های سریال بین واقعیت و خیال قرار دارند و چه تمهیدی برای کارگردان بهتر از این تا نقدهای تند سیاسی را به شکل «شوخی- جدی» بیان کند.
 
سرنوشت آقای معاون (بیژن امکانیان) یادآور چهره های سیاسی دولت و شورای شهر است که از قدرت بیرون مانده اند. در سریال شخصیت سیاسی، خودخواسته کنار مانده اما در عالم واقعیت این اتفاق به حکم جبر رخ داده. با تصادف رو به رو هستیم یا داستان از پیش تعیین شده است؟ این پرسش به همراه آنالیز «گسل» سوژه گزارش پیش رو است.
 
 
 
زمان پخش سریال
 
شائبه نخست که می گوید «گسل» علیه دولت است به زمان پخش سریال بر می گردد. «گسل» زمانی در کنداکتور قرار گرفت که در بدنه دولت تغییر و تحول رخ داد. حالا سرنوشت شخصیت اصلی (آقای معاون با بازی بیژن امکانیان) یادآور کسانی است که از قدرت کنار مانده اند.
آقای معاون البته به اختیار خود استعفا داده اما دلتنگ روزهای سابق است و در آرزوی بازگشت به آن دوران شاید بگویید این حس و حال برای دولتمردان پیشین هم مصداق دارد؛ بله اما سرنوشت آقای معاون، رفتار سیاسیون و اتفاقاتی که در سریال می بینیم مربوط به زمان «حال» است و چه بسا خیلی از بیننده ها شخصیت های «گسل» را نمادین نبینند.
 
شائبه دیگر تغییر شبکه پخش سریال از سه به یک است. اصولا سریال های با درونمایه فانتزی و ملودرام خانوادگی روی آنتن شبکه سه می روند و یک سوال دیگر نمی شد «گسل» را در زمانی غیر از هفته دولت پخش کرد؟
 
کاراکتر اصلی
 
آنچه در 20 قسمت از «گسل» دیدیم مقدمه ای بود تا شخصیت واقعی معاون وزیر (بیژن امکانیان) برای مان عیان شود. او انسانی پاکدست است که وقتی مشکل سد را متوجه می شود استعفا می کند. ظن او این است که استعفا پذیرفته نخواهدشد اما رقیب از سوی وزیر خیلی زود جایش را می گیرد. حالا آقای معاون در پی افشاگری است و صحنه را ترک نمی کند.
 
از هفته پیش متوجه شده ایم او مردی ریشه دار است که از ابتدای انقلاب فعال بوده و در زمان جنگ در قامت جهادگر خدمت می کرده. از آن سو مردی است هنردوست که خطاطی می کند و در چند قسمت اخیر تکیه کلامش پررنگ شده: «چیز، چیز». گمان محبوبیت دارد اما کسی که او را در جامعه نمی شناسد و... خواهرش (شبنم فرشادجو) ولی از مناسبات قدرت استفاده می کند و وارد بازی مردانه می شود. شمایلش ذهن را به سمت دختر مردی متنفذ می برد که از قضا هم او و هم ما به ازای بیرونی آقای معاون، منتسب به حامیان دولت هستند.
 
کمدی متفاوت
 
حالا به نقاط شعف و قوت سریال «گسل» از نظر فنی برسیم. «گسل» فارغ از سویه سیاسی و اینکه هدفش ارکان دولت فعلی است یا نه توانسته نوعی تازه از کمدی را ارائه دهد. بذرافشان جهان «گسل» را تا حد زیادی از نوع نگاه آدم های قصه وام گرفته؛ کسانی که نگاهی رئال به اطراف ندارند و توهمات ذهنی شان بر رفتار واقعی شان غالب است.
 
آقای معاون وزیر خود را ولی نعمت مردم می داند اما کسی جدی اش نمی گیرد. درعین صداقت و توجه ویژه به حالا و حرام، گاهی از درک ساده ترین مسائل عاجز است. به همین نسبت محافظ، برادر محافظ و فرزندان معاون در دنیای دیگری سیر می کنند. این خمیرمایه ای است که باعث شده کارگردان بتواند شوخی و کنایه های سیاسی اش را بدون عوارض جانبی مطرح کند. از آن سو «گسل» با روابط خانوادگی و عاطفی سیاسیون شوخی می کند؛ آقای معاون و همسرش نمی توانند کلام عاشقانه رد و بدل کنند، دختر و پسر در تضاد با والدین هستند و... اینها زمینه خلق یک کمدی متفاوت را فراهم کرده.
 
کمدی غیرملموس
 
همیشه تفاوت خطراتی هم با خود به دنبال دارد. سریال «گسل» در جذب قاطبه بیننده ها ناموفق بوده و نتوانسته موجی که یک سریال کمدی باید ایجاد کند را به وجود بیاورد. برای همراهی با «گسل» باید از قسمت اول آن را دیده باشید و مهم تر این که روابط آدم ها در دنیای عجیب و غریب سریال را بپذیرید. منتها خیلی ها در قسمت های اول نتوانستند با حال و هوای داستان همراه شوند و توقع زیادی است اگر بعد از 20 قسمت آنها را توصیه به تماشای «گسل» کنیم.
گفتیم سوژه قصه سریال از زندگی یک سیاستمدار وام گرفته شده و طبعا این فضا برای هر کسی ملموس و همراهی برانگیز نیست. روابط آدم ها، نوع حرف زدن، کنایه ها و... اغراق شده است و با کمدی های محبوب عامه پسند فاصله دارد. کارگردان در قسمت های اخیر شوکت کامل (سامان دارابی) را به سریال وارد کرده که دوز کمدی آن بالا رفته. اگر از اول این اتفاق رخ می داد «گسل» در جذب بیننده موفق تر بود.
 
طراحی شخصیت و بازی ها
 
یکی از ویژگی های مثبت «گسل» طراحی شخصیت و بازی هاست. بذرافشان حتی به کاراکترهای کلیشه ای رنگی از تازگی بخشیده و بازی های استانداردی از بازیگران گرفته است. امکانیان بعد از سال ها احیا شده و شمایلی باورپذیر از یک سیاستمدار وطنی ارائه کرده. کمی اغراق شخصیت آقای معاون را غیرقابل باور می کرد اما امکانیان توانسته وجوه مختلف شخصیت را جلوی دوربین به نمایش بگذارد.
 
سام درخشانی مدل تازه ای از بازیگری را تجربه می کند: یک محافظ تازه کار و البته با بهره هوشی پایین. عاشق دختر معاون شده و حاضر است هر خدمتی برای اثبات خود بکند. همیشه با چشمان از حدقه بیرون زده حرف می زند و رفتارش باری از ملاحت دارد. سامان دارابی سریال زیاد بازی کرده اما شوکت کامل در شاخص کارنامه اوست؛ پسری از طبقه پایین جامعه که لحن بیانش به جوان های بامرام پهلو می زند و تمام هم و غمش «هاش بک» است. بازی رامتین خداپناهی، فلور نظری، مهتاج نجومی و دو بازیگر جوان سریال را از یاد نمی بریم.