در این بین سرشت و سرنوشت جریان چپ دیروز و اصلاحطلب امروز و برخی وابستگان فکری و سیاسی آنان جالب و البته حائز اهمیت است؛ چپهای دهه 60 که در آن دوره غالباً مناصب امنیتی، قضایی، تقنینی و غیره کشور را از آن خود کرده بودند، حالا با گذشت 3 دهه از آن مقطع، برخی اعضای این جریان به دلیل برخی رویکردها و عملکردهایشان یا کمتر از آن سالها سخن به زبان میآورند، یا برخی وقایع آن زمان را جور دیگری بازگو میکنند.
این موارد در شرایطی اتفاق میافتد که افتخار مقابله با جریانات منحرف و التقاطی از جمله گروه فرقان و سازمان تروریستی مجاهدین خلق که جنایات بسیار در حق ملت ایران روا داشتند نه تنها جای پشیمانی ندارد بلکه میتواند سند افتخار برای مسئولان آن برهه باشد اما علت اینکه برخی چپهای آن زمان و اصلاحطلبان امروز از بیان آن افتخارات طفره میروند شاید به دلیل نحوه برخورد غیرقانونی در آن برهه یا دگردیسیهای امروز این جماعت باشد.
در همین راستا روز گذشته اکبر براتی از بنیانگذاران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و از مسئولان واحد اطلاعات سپاه در دهه 60 در گفتوگویی به بررسی و تحلیل اتفاقات آن دهه پرداخت و در خلال مصاحبه تنها به گوشهای از عملکرد برخی چپهای آن زمان که در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بودند، اشاره و اعلام کرد که آنها در بازجویی از گروهکهای اول انقلاب، نقش داشته و معتقد بودند باید مثل ساواک با متهمان برخورد کرد.البته ما خودمان در سپاه هرگز حتی یکی سیلی هم به یک نفر نزدیم. من خودم در ماجرای ضربه به منافقین در جنگلهای شمال نگذاشتم حتی خون از دماغ یک نفر بریزد.
این گفتوگو با بازتابها و واکنشهای فراوانی در رسانههای کشور همراه بود. در یکی از این واکنشها، روزنامه شرق در تیتر اول خود از این افشاگری با عنوان "اتهام امنیتی به چپ دهه 60 " یاد کرد و در گفتوگو با فیض الله عرب سرخی نوشت که او بازجو نبوده البته در گزارش این روزنامه موضوع بازجویی از گروهکها توسط اعضای سازمان مجاهدین انقلاب تایید و آمده است: " اما آنچه از خاطرات هسته اولیه سازمان برمیآید، سازمان(مجاهدین انقلاب) در مواجهه با اعضای گروهک فرقان نقش جدی ایفا کرده است."
نکته قابل توجه اینجاست که گزارش نویس این روزنامه برای اثبات مواجهه اعضای سازمان مجاهدین انقلاب با گروهک فرقان به خاطرات اعضای چپ مرکزیت این سازمان اشاره میکند به طور نمونه با اشاره به خاطرات مرتضی الویری چهره چپ سازمان مجاهدین و از فعالان سیاسی امروز اصلاحطلب به نقل از او مینویسد:" بهتدریج موج ترور شخصیتها افزایش یافت و این قضیه براب من جدی شد. از سویی، در کمیته مرکزی(سازمان مجاهدین انقلاب) بودم و از سوی دیگر تشکیلات منسجمی داشتیم با عنوان مجاهدین انقلاب اسلامی. بنابراین تصمیم گرفتیم با این تروریستها مقابله کنیم. ... خواستم به ما فقط پنج دستگاه اتومبیل پیکان و پنج دستگاه بی سیم بدهد تا به این ترتیب با گروه فرقان و تروریستهای دیگر مقابله کنیم و با اتومبیل به تعقیب آنها برویم.آقای هاشمیرفسنجانی موافقت کرد و دستور داد آنچه را که خواستهایم به ما بدهند و به این ترتیب ما هم اسلحه داشتیم. ...»
جالب اینجاست فیضالله عرب سرخی که در همین گزارش ادعای بازجو بودن را رد میکند در خاطراتش با آب و تاب فراوان نحوه دستگیری محمد رضا سعادتی عضو مرکزیت گروهک منافقین را توسط اعضای سازمان مجاهدین انقلاب تعریف میکند و میگوید: " ما از طریق کانالهایی که در سپاه و دولت موقت داشتیم، متوجه شدیم یکی از اعضای سفارت شوروی، با فردی در ارتباط است و قرار است اطلاعات حساسی میان آنها ردوبدل شود. با بررسیهای بیشتر و با مراقبت از محل قرار از طریق نیروهای امنیتی، مشخص شد آن فرد محمدرضا سعادتی، از نفرات اصلی سازمان مجاهدین خلق است... برخورد با سعادتی کاملا حرفهای صورت گرفته بود و در روند دستگیری او، سپاه و دولت نقش مشترکی داشتند و چون آن زمان برخی از دوستان سازمان مجاهدین در سپاه بودند، کاملا در جریان دستگیری او قرار گرفتیم و آن بیانیهای هم که درباره حماد شیبانی و سعادتی صادر شد، برحسب همین اطلاعات و مستندات بود."
شاید به همین دلایلی که گفته شد، بازخوانی درست دهه 60 در این ایام از اهمیت زیادی برخوردار است تا کسانی که امروز به هر دلیلی مسئولیتهای خود و رفتارهایشان را انکار میکنند در برابر تاریخ و افکار عمومی پاسخگوی عملکردشان باشند هرچند داشتن مسئولیتهای قضایی و امنیتی در دهه 60 آنهم در مقابله با گروهکهای جنایتکاری مثل منافقین افتخاری بزرگی است اما نافی اندک بدرفتاریهای شخصی برخی در مسئولیتهایشان نمیشود؛ رفتارهایی که هرگز مورد تائید نظام و نهادهای آن نبوده و نیست.