صراط: در جریان حادثه تلخ تصادف خونین اتوبوس حامل دانشآموزان هرمزگانی، 7 دانشآموز و یک مربی جان خود را از دست دادند.
به گزارش تسنیم، در این حادثه 2 دانشآموز نیز دچار قطع عضو شدهاند و البته این بار نخستی نیست که در جریان اردوهای دانشآموزی شاهد بروز حوادث و مرگ افراد هستیم.
محدثه شب راه یکی از 40 دانشآموز هرمزگانی است که واژگونی اتوبوس, اردوی شیراز را برای او و دوستانش ناتمام گذاشت و در جریان این حادثه، دست و پایش را از دست داد.
محدثه شب راه که در بیمارستان شیراز بستری است، گفت: برای رفتن به اردوی شیراز پدرم تا جلوی اتوبوس بدرقهام کرد و پس از گذاشتن وسایلم داخل ماشین از یکدیگر خداحافظی کردیم. نیمههای شب بود اما خوابم نبرده بود ناگهان متوجه شدم اتوبوس تصادف کرد, نمیدانم چه شد اما بیهوش شدم و پس از مدتی که به هوش آمدم چند نفر از دوستانم روی من افتاده بودند و دستم تا بازو زیر سنگها بود و پایم نیز زیر صندلی ماشین گیر بود.
وی افزود: بعد از ساعتی ماندن در این حالت، وقتی بیرون آوردنم دست راستم از آرنج و پای چپم از زانو در همان صحنه تصادف قطع شده بود, سرم شکسته و مهرههای کمرم آسیب دیده بود و کمر و گردنم به شدت درد میکرد.
این دانشآموز گفت: حالا هم روی تخت بیمارستان روزهایم را میگذرانم سخت است اما میگذرانم و باید امروز به زیر تیغ جراحان بروم. قرار بود سال آینده کنکور بدهم خیلی دوست داشتم پزشک شوم اما حالا اینجام روی تخت بیمارستان. شیوا دوست سه سالهام در مدرسه و که در اتوبوس کنار دستم نشسته بود، جان داد. این خاطرهها را چگونه از ذهنم پاک کنم؟
محدثه بیان کرد: مسئولان میآیند و میروند، وعده میدهند. میگویند کمک میکنیم به دانشگاه بروی اما میترسم حرفهایشان برای همین حالا که روی تخت بیمارستانم باشد میترسم فراموش کنند وعدههایی را که این روزها به من دادند.
به گزارش تسنیم، در این حادثه 2 دانشآموز نیز دچار قطع عضو شدهاند و البته این بار نخستی نیست که در جریان اردوهای دانشآموزی شاهد بروز حوادث و مرگ افراد هستیم.
محدثه شب راه یکی از 40 دانشآموز هرمزگانی است که واژگونی اتوبوس, اردوی شیراز را برای او و دوستانش ناتمام گذاشت و در جریان این حادثه، دست و پایش را از دست داد.
محدثه شب راه که در بیمارستان شیراز بستری است، گفت: برای رفتن به اردوی شیراز پدرم تا جلوی اتوبوس بدرقهام کرد و پس از گذاشتن وسایلم داخل ماشین از یکدیگر خداحافظی کردیم. نیمههای شب بود اما خوابم نبرده بود ناگهان متوجه شدم اتوبوس تصادف کرد, نمیدانم چه شد اما بیهوش شدم و پس از مدتی که به هوش آمدم چند نفر از دوستانم روی من افتاده بودند و دستم تا بازو زیر سنگها بود و پایم نیز زیر صندلی ماشین گیر بود.
وی افزود: بعد از ساعتی ماندن در این حالت، وقتی بیرون آوردنم دست راستم از آرنج و پای چپم از زانو در همان صحنه تصادف قطع شده بود, سرم شکسته و مهرههای کمرم آسیب دیده بود و کمر و گردنم به شدت درد میکرد.
این دانشآموز گفت: حالا هم روی تخت بیمارستان روزهایم را میگذرانم سخت است اما میگذرانم و باید امروز به زیر تیغ جراحان بروم. قرار بود سال آینده کنکور بدهم خیلی دوست داشتم پزشک شوم اما حالا اینجام روی تخت بیمارستان. شیوا دوست سه سالهام در مدرسه و که در اتوبوس کنار دستم نشسته بود، جان داد. این خاطرهها را چگونه از ذهنم پاک کنم؟
محدثه بیان کرد: مسئولان میآیند و میروند، وعده میدهند. میگویند کمک میکنیم به دانشگاه بروی اما میترسم حرفهایشان برای همین حالا که روی تخت بیمارستانم باشد میترسم فراموش کنند وعدههایی را که این روزها به من دادند.