تا خیالش راحت نمیشود که نه عکسی میگیرم و نه اسمش را جایی منتشر نمیکنم، کف هر دو دستش را از روی صورتش بلند نمیکند و به قول خودش اگر خیالش راحت نمیشد حتی اگر این جماعت دزد و مالخر، تا صبح هم غر میزدند و فحش آبکشیده و نکشیده، حواله خودش جد و آباءش میکردند، عین خیالش هم نبود و راضی نمیشد دستهای یک مشت دزد کوتاه و بلند که به همدیگر گره خورده پایین بیاید؛ باز هم به قول خودش، آبرومند است و آبرو برایش از همه چیز مهمتر!
میگویند تخصصش پژو و سمند است؛ آن هم پژو 405؛ نه پژو پارس و نه 206؛ فقط 405. خودش میگوید توی این یکی دو ماه 800 تا پژو 405 و سمند را لخت کرده؛ البته لخت لخت که نه؛ فقط «ایسییو» یا همان کامپیوترشان را بلند کرده؛ همین. آنقدر حرفهای هست که مالخرش میگوید امکان ندارد تیر سعید خطا برود؛ یعنی محال است سراغ یک ماشینی برود و دست خالی برگردد؛ برای همین هم از وقتی با سعید آشنا شدم، قید کار کردن با بقیه دزدها رو زدم؛ اونا هم غرغر زیاد میکردن و هم ریسک کار باهاشون زیاد بود ولی سعید انگشتاش سریعه و مغزش هم خوب کار میکنه؛ مهمتر از همه اینکه تنبل نیست؛ یعنی من اگه میتونستم جنسای سعید رو آب کنم هنر کرده بودم؛ هیچ وقت دستم رو خالی نمیذاشت... از وقتی با سعید آشنا شدم انقدر کاسبیام خوب شده بود که حتی دیگه «اوراقچیها» هم نمیرفتم؛ «ECU»ها رو از سعید تحویل میگرفتم و عمده میفرستادم شهرستان. از مشهد تا اهواز. تک فروشی هم نداشتم.
سعید بچه شهرری است؛ 30 ساله؛ میگوید قبل از این بار هم 10 _ 11 بار دیگر هم برای سرقت «ECU» دستگیر شده ولی این دفعه آمارش بالاتر است؛ 800 فقره سرقت کامپیوتر سمند و 405.
_ چه طور کامپیوترها را میدزدیدی؟
وقتی میدیدم ماشینی توی کوچه بن بست یا جای خلوتی پارک شده سراغش میرفتم و از جلو پنجره ماشین، کاپوت را بالا میزدم و «ECU» را باز میکردم و تمام.
_ چقدر طول میکشید؟
خیلی طول نمیکشید؛ معمولاً کمتر از یک دقیقه.
_ هر «ECU» رو چقدر میفروختی؟
100 تومن.
_ به کی میفروختی؟
به آقا مجید (با دستش به مالخر موسفید بغل دستیاش اشاره میکند)
_ درآمدت چقدر بود؟
درآمدم خیلی مشخص نبود ولی روزی 10 تا 20 «ECU» باز میکردم و میفروختم به آقا مجید.
_ یعنی روزی یکی دو میلیون تومن درآمد داشتی؟
آره.
_ خب با این همه پول چی کار میکردی؟
خرجم زیاد بود. مواد مصرف میکردم.
_ چی مصرف میکردی؟
شیشه.
_ چقدر؟
روزی 4 - 5 گرم.
_ خب این که میشه حدود روزی 200 هزار تومن؛ بقیهاش رو چی کار میکردی؟
خرجم زیاد بود.
مالخر مو سفید خندهاش میگیرد و بی توجه به چشم غرههای سعید، دستش را روی چروکهای زیر چانهاش میکشد و میگوید «زن زیاد داره» و قاه قاه میخندد... سرش را به سمتم میچرخاند و میگوید: ببین اخوی، پول خلاف جمع نمیشه و خرج «اتینا» میشه و توی خلاف مصرف میشه...
_ مجردی؟
نه ازدواج کردم. قبلا خیاط بودم ولی کارگاهمان نچرخید و بیکار شدم؛ اولین سابقهام هم مال سال 89 بود. به هر حال بی پولی فشار آورد و زدم توی این کار.
_ تکی کار میکردی؟
آره.
_ خب چرا فقط «سمند و 405»؟ چرا سراغ ماشینای مدل بالاتر و خارجی نمیرفتی؟
ببین اگه منظورت اینه که چرا سراغ ماشینای خارجی مثل آزرا و کیا نمیریم به خاطر اینه که «ECU» این ماشینا فقط منحصر به اون ماشینه؛ یعنی نمیشه «ECU» یک آزرا رو برداشت و روی آزرای دیگه گذاشت؛ برای همین همه دزدا ترجیح میدن برن سمت ماشینایی مثل 405 و سمند که «ECU» هر کدومشون به بقیه هم میخوره برای همین هم دزدی این قطعه برای سارق و مالخر میارزه.
_ خب چه کاری میشود کرد که سرقت این خودروها کمتر بشود؟ مثلاً قفل کاپوت یا تجهیزات اینچنینی تاثیر داره؟
نه با قفل زدن چیزی درست نمیشه و نمیشه جلوی دزد رو گرفت؛ ابتداییترین کار و کمهزینهترین کاری که میشه کرد تا امنیت این ماشینا بیشتر بشه اینه که ایران خودرو سیم کشی این ماشینا رو جمع کنه و «ECU» رو از داخل کاپوت بیاره داخل اتاق؛ شما پراید رو نگاه کن؛ «ECU» رو گذاشته پشت کیلومتر؛ خیلی ایمن تره؛ انقدر امنه که دیگه هیچ دزدی سراغ دزدیدن «ECU» پراید نمیره؛ یعنی کافیه ایرانخودرو نیم متر سیمکشیهاش رو اضافه بکنه و «ECU» رو بیاره داخل اتاق نصب کنه.
_ همین؟!
آره؛ بعدش هم لازمه پیچهای پشت کیلومتر و «ECU» رو از چند نوع پیچ مختلف انتخاب کنن که باز کردن این قطعات زمانبرتر بشه و کار باز کردن اونا برای دزد سختتر؛ به همین راحتی.