سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۳ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۸

وقتی طرفداری از محیط زیست تبدیل به مُد می‌شود

یک فعال محیط زیست شکل‌گیری و رشد انواع کمپین‌ها و هشتک‌های محیط زیستی را بیشتر مربوط به پدیده «مُد» دانست و نوشت: رقابت و چشم و هم ­چشمی­ های غیرحرفه‌­ای که بیشتر تحت تأثیر سلایق شخصی و انگیزه‌­های فردی است در فضای کلی سمن های محیط زیستی ایجاد شده است.
کد خبر : ۳۷۹۹۲۰

صراط: فلور خواجوی فعال محیط زیست با ارسال یادداشتی به فارس کم‌اهمیت دانستن معضلات زیست‌محیطی را علت درد امروز محیط زیست ایران عنوان کرد و نوشت: «کم‌اهمیت بودن معضلات زیست‌محیطی علت نه به دلیل وضعیت مشهودی است که ارکانی طبیعی مانند شادگان، خزر، هراز، بختگان، ارومیه، آشوراده، هورالعظیم، زاگرس، کوهرنگ، گاوخونی، خارتوران، میاندشت، جازموریان و موجودیتی تام و تمام به نام «طبیعت ایران» تحمل می­‌کنند که، درد اصلی محیط زیست ایران، آن «نگرشی» است که این دردها را به وجود آورده است!

درد ما حتی «کلانتری» هم نیست و شاید «ابتکار» هم نبود! درد اصلی در آن «تفکر» نهادینه‌شده در تاروپود دولتی و مردمی است که محیط‌ زیست را به موضوعی «پیش‌پاافتاده» و کم‌اهمیت تنزل داده و هرگز هیچ «فوریتی» برای آن قائل نمی­ شود.

همان‌طور که مهم است بدانیم این دردها از داخل سازمان حفاظت محیط زیست به خارج نمود می‌یابند یا از خارج به داخل آن، یک فعال محیط‌ زیست این دردها را بازگو می‌کند یا یک کارمند محیط‌ زیست، مهم است که ریشه‌یابی اصولی از دردها داشته باشیم.

راهکارهایی که سیاستمداران در دوران مختلف تاریخ برای نظم و بقای جامعه به دست می‌دهند، وابسته به تعریفی است که از انسان و طبیعت دارند.

بر همین اساس است که می‌بینیم اگر «افلاطون جامعه­ای آرمانی برای ما ترسیم می­‌کند، از آن‌رو است که دریافتی آرمانی از طبیعت و طبیعت انسان دارد. اگر توماس هابز، برای نظم و بقای جامعه، انسان را زیر سلطه «لوایتان» یا فرمانروای دیکتاتور و مقتدر قرار می­‌دهد، به این دلیل است که انسان را به‌حکم ذات و سرشت خودخواه و قدرت‌طلب می­داند.

به نظر او اگر چنین موجودات خودخواه و قدرت‌طلبی را به حال خود رها کنیم، یکدیگر را می­ درند و نابود می­ کنند. پس باید قدرتی مطلق بالای سرشان باشد تا به آن‌ها نظم دهد. اگر جان لاک حکومت دموکراسی را برای حفظ و بقای جامعه پیشنهاد می­ کند، به این دلیل است که او انسان را موجودی عقلانی و ارزشی تصور می‌­کند که نه‌تنها رعایت حال خود بلکه رعایت حال دیگران را نیز می‌­کند.» تمدنی که ما وارد آن می­ شویم، چیزی نیست غیر از دریافتی که ما از خودمان داریم.

به‌این‌ترتیب، اگر شاهد آن هستیم که بدون هیچ استدلال منطقی و علمی دستور رهاسازی حیوانی در طبیعت صادر می­ شود، اگر با محصولات ترا ریخته موافقت و وجود دست‌کاری‌های ژنتیکی «غیرعلمی» و مخالفان تراریخته «تروریسم» خوانده م‌ی­شوند، اگر در مراسمی لوحی به‌یادماندنی به فردی که هیچ ارزیابی اصولی از عملکرد ماندگار او وجود ندارد اهدا می­شود، اگر به‌طور مداوم با پدیده دروغ­گویی در جامعه مواجه هستیم که به بازتولید ساختاری برای «افشاسازی» منجر می ­شود و غیره، باید به دنبال آن تعریفی باشیم که مسئولین دولتی و فعالان غیردولتی از دو مفهوم انسان و طبیعت دارند. این تعریف را می‌توان پس از روی کار آمدن دانلد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا و هم­زمان با نفی تغییرات اقلیمی و قانونی کردن شکار وسیع خرس­ ها و گرگ ­ها به همراه فرزندان آن‌ها نیز جست­ وجو کرد.

سازمان­ های مردم‌نهاد که باوجود تشویق و ترغیب برای افزایش کمّی، هیچ سازوکار نظارتی بر کیفیت عملکرد آن‌ها وجود ندارد، در صورت وجود فعالیتی خودجوش به‌منظور جلوگیری از یک فاجعه­، یا با سنگ ­اندازی­ های ادارات کل سازمان محیط زیست روبرو می­ شوند یا به‌جای تکیه‌بر ریشه یابی علمی معضلات، بر ارائه راهکارهای موقت و زودگذر متمرکزشده‌اند.

 ازجمله این فعالیت­ ها می‌توان به پویش‌های جمع­ آوری زباله اشاره کرد که بدون هیچ برنامه آموزشی، رویکرد فرهنگ­ سازیِ بلندمدت، به مردم می­ آموزد که شما زباله تولید و در طبیعت رها کنید، چون هستند کسانی که آخر هفته­ ها به جمع ­آوری زباله­ های ریخته شده­  شما مشغول می­ شوند تا بتوانند قرارهایی رنگی از مشارکت­ های مردمی را به نمایش بگذارند!

 حال، پرسش اساسی این است در کشورهایی که مردم آن‌ها زباله‌ها را به‌صورت تفکیک‌شده در ظروف مجزا می­‌ریزند و این را وظیفه ­ای اجتماعی تلقی می­ کنند، سمن­‌ها به چه فعالیت­هایی مشغول‌اند؟!

 یا درجایی که هکتارها جنگل از مفیدترین و مرغوب‌ترین پوشش­های گیاهی و درختی تخریب و سوزانده می­‌شوند و آتش می­‌گیرند و گونه‌­های متنوع جانوری تبدیل به خاکستر می­ شوند، بهره ­وری کاشت نهال که در خیلی موارد کارشناسی شده نیستند چیست؟

شکل­ گیری و رشد انواع کمپین­ ها و هشتک ­ها با امید به تحقق هدفی خاص از دیگر فعالیت­ های مدنی است که بیشتر به پدیده «مُد» شباهت یافته تا اقدامی که از آن‌ها باید انتظار داده ­های آماری و ارزیابی عملکرد داشت.

رقابت و چشم و هم ­چشمی­ های غیرحرفه ­ای که بیشتر تحت تأثیر سلایق شخصی و انگیزه ­های فردی است تا تبعیت از رویکرد محیط­ زیستی و معطوف به هدف از دیگر نکات قابل اشاره در فضای فعالیت سازمان­های مردم‌نهاد و فعالان محیط­ زیست است که در غیراین صورت، شاهد اقداماتی سازنده برای برون­ رفت از وضعیت موجود و چه‌بسا، اتخاذ اقدامات پیشگیرانه می­‌بودیم.

خلاصه کلام این‌که در زمان­ هایی که از حل مسائل دشوار ناامید و درمانده می شویم، عامل را بیرون از خود جست ­وجو می­ کنیم. شاید این نیز بخشی از طبیعت انسان باشد که هرگاه می­ تواند مسائل را حل کند و موفق است به خود می‌­بالد و خود را عامل موفقیت می­‌بیند، و هرگاه ناامید و درمانده است، علت را در جای دیگری غیر از خود می ­جوید.

درد محیط­ زیست امروز ما، نبود دندان عقلی است که نمی­‌دانیم چه زمان و توسط چه کسی کشیده شده است.