صراط: تئوریسین اصلاحطلبان از پشت پرده لیستی رای دادن میگوید و معقتد است که روحانی، در فردای کسب قدرت، تغییر گفتمانی انجام داد و گفتمان دولت به سرعت از فضای سیاسی و فرهنگی عبور و جامه اقتصادی بر تن کرد.
به گزارش تسنیم، محمدرضا تاجیک مشاور سابق رئیس دولت اصلاحات است. او در مورد میزان موفقیت اصلاحطلبان در بازه 76تا 84 میگوید: دولت اصلاحات تا حدی در ایجاد یک جامعه با نشاط سیاسی موفق بود اما نتوانست همه دقایق گفتمانی خود را اجرایی کند. عوامل داخلی و خارجی موجب شد که این دفتر تا آخر گشوده، انشای این دفتر تا پایان خوانده و مشق این دفتر تا فرجام نوشته نشود. بنابراین فضایی بود که شکل گرفت و متاسفانه دستی از برون و دستی از درون مانع موفقیت کامل این گفتمان شدند. دست بیرونی که نمیخواست این گفتمان هژمونیک باقی بماند، کوشید که این گفتمان را خاکستری و کدر کند. دستی از درون نیز، گروههای توسعهنیافتهای بودند که فرهنگ سیاسی اصلاحطلب و توسعهیافته را نداشتند، اما نام اصلاحطلب را یدک میکشیدند و گفتمان اصلاحطلبی را بر دوش میکشیدند و شعار توسعه سیاسی را میدادند و چون خود، کنشها و واکنشهای توسعه یافته سیاسی نداشتند، موجب شدند که گفتمان اصلاحطلبی در بسیاری از سطوح، ناکام باقی بماند.
وی در مورد عملکرد دولت روحانی در خصوص توسعه سیاسی، اینگونه صحبت میکند: این دولت را یک دولت بوروکرات میداند چراکه از نظر وی کارکردهایش بیشتر معطوف به زندگی روزمره است و برهمین اساس معتقد است که در فضای گفتمانی این جریان، جایی برای توسعه معرفتی، فرهنگی و سیاسی دیده نمیشود.
به گفته این تئوریسین جریان اصلاحات در تصویر گفتمانی کمپین روحانی، جایی برای توسعه سیاسی، آزادی انسانها، نقد، بلوغ سیاسی، سوژه سیاسی فردی، فعالیتهای آزادانه و هوشیارانه احزاب وجود داشت. اما در فردای کسب قدرت، روحانی تغییر گفتمانی انجام داد و گفتمان دولت به سرعت از فضای سیاسی و فرهنگی عبور و جامه اقتصادی بر تن کرد.
وی معتقد است: شرایط کنونی جامعه و اقتصاد ما میطلبد که دولت در زندگی جامعه ما بیشتر ورود داشته باشد و اکنون مطالبات جامعه ما بر این عامل متمرکز شده است. در دهه اول انقلاب مطالبات فرهنگی و سیاسی مردم در صدر بود، اما در دهه چهارم مطالبات اقتصادی، امنیت شغلی و روانی درصدر قرار گرفته و دولتها باید به این موضوع توجه کنند که روحانی نیز به این موضوع پرداخته است، اما جامعه یکدست نیست، جامع یک سیستم است و چند زیر سیستم مانند سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... دارد. اگر ما بخواهیم یک توسعه موزون ایجاد کنیم، جامعه را کاریکاتوریزه نکنیم.
تاجیک گرچه میگوید که گفتمانی به نام اعتدال وجود ندارد. اما در عین حال هم تاکید میکند: اگر با مسامحه این چارچوب را یک گفتمان فرض کنیم، در این گفتمان، هیچجایگاهی برای درنظر گرفتن توسعه سیاسی و فرهنگی وجود ندارد. اگر هم وجود داشته باشد، حاملان و عامل این گفتمان استعداد توسعه سیاسی را ندارند، بنابراین دولت کنونی بهصورت فزایندهای تمام توان خود را بر مسائل سیاسی خواهد گذاشت و از مسائل سیاسی و فرهنگی، دور خواهد شد.
وی در اینباره که تغییر روحانی به اقتضای شرایط بوده یا شعارهای او صرفا برای جلب رأی مردم بوده است، اینگونه تحلیل میکند: عملکرد فعلی روحانی را بازگشت به اصل خویش میدانم. روحانی در انتخابات 96 در فضایی قرارگرفت که چندان با طبیعت خودش همگون نبود. در انتخاباتهای 92 و 96 فضایی ایجاد شد که روحانی لاجرم در دفتر گفتمانی خود، تجدیدنظر کرد. روحانی بدون اینکه هیچگاه در جریان اصلاحطلبی تعریف شود، متعلق به جریانی بود که عقبه اصولگرایی داشت اما در یک شرایط خاصی، به اقتضایی، شکلی از گفتمان را ارائه کرد که لزوما نمیتوان گفت او به همه دقایق گفتمانی باور داشت، و در واقع، روحانی برای جذب افکار عمومی بازی گفتمانی کرد.
" دوستانی براساس تحلیلی که عقلایی میدانستند، بیان کردند «ما سهمی از روحانی نمیخواهیم» و چک سفید امضا به دولت دادند. آنها هنگامی که دیدند دولت در حال نادیده گرفتن اصلاحات است به نقد دولت پرداختند".
مشاور سابق رئیس دولت اصلاحات در مورد تهیه لیست امید در برخی انتخاباتها میگوید: این لیست، چهره دوگانهای دارد. وقتی یک لیست رأی میآورد، بدان معناست که یک جریان از چنان مقبولیتی برخوردار است که میتواند افکار عمومی جامعه را متوجه خود کند و افکار عمومی جامعه بدون شناخت از افراد، بنابر اعتماد به یک جریان، به همه چهرههای لیست رأی میدهد. اما در پشت این موضوع، یک نوع پوپولیسم است و به این شکل خور را نشان میدهد که من نمیشناسم اما رأی میدهم، من نمیدانم اما انجام میدهم.
تاجیک گریزی هم به خالی شدن اصلاحطلبان از نیروهای جوان میزند و میگوید: ما باید نسل جدید را پرورش میدادیم، تجربیات خود را به آنان منتقل میکردیم و با برند سازی، نخبگان و جوانان را بر صدر مجلس مینشاندیم اما چنین کاری انجام ندادیم و تدبیر و تمهید نکردیم. نکوشیدیم که ژنرالهای جریان، دامن فراخ خود را جمع کنند تا فضایی برای بازی سیاسی جوانان به وجود بیاید. در جوانگرایی نیز، نقد جدی برما وارد است. نسل آتی از آسمان به زمین نمیآید جای دیگری پرورش پیدا نمیکند و عالم مُثُلی نیست و خود ما موظف به پرورش و آموزش نیروها هستیم.
وی درباره درستی این عقیده که «اصلاحطلبان از ایدئولوژی تهی شدند و به بحران ایدئولوژیک خوردهاند» میگوید: اصلاحطلبی یک جریان تاریخی است و نه فراتاریخی. چون تاریخ درحال رفتن است اقتضائا گفتمان نیز دارد جلو میرود. نمیتوان این گفتمان را به یک مقطع تاریخی، قفل کرد. نمیشود نسل، ذائقه، روحیات و زیست جهان جامعه عوض شود و ما کماکان در یک مقطع تاریخی قفل شویم. باید گفتمان را نو کنیم، با شرایط جامعه آشتی دهیم و به تقاضای جامعه توجه کنیم. اگر ما فرض را بر تولیدکردن گفتمان اصلاحطلبی بگذاریم، ما یک بار آن را تولید کردیم و سپس در زرورق پیچاندیم و در موزه گذاشتیم، نمیتوان بهصورت مومیایی یک گفتمان را زنده نگه داشت، بلکه باید به آن روح دمید که نشد.
این تئوریسین اصلاحات میافزاید: گرچه بهعلت فقدان آلترناتیو، اصلاحطلبی گفتمان برتر است اما اگر نتواند خود را بازتولید، ترمیم و منطبق با روح زمانه کند، بهصورت فزاینده به حاشیه کشانده خواهد شد. معلوم نیست دهه پنجم نیز اصلاحطلبی، گفتمان برتر باقی بماند، چراکه اگر گفتمان دیگری بجوشد میتواند خود را بهصورت آلترناتیو مطرح کند و تمام گفتمانهای مرسوم را به حاشیه بکشاند و تنها درصورتی اصلاحطلبی، گفتمان هژمونیک باقی میماند که روح تازهای در آن دمیده شود که اکنون هیچنشانهای از کوشش جدی در اینباره نیست، چراکه بسیاری از اصلاحطلبان، مردان و زنان بازیهای کلان قدرت و سیاست شدند و تمام دل آشوبیها، تمهیدات و تدبیرات، تاکتیکها و تکنیکها و استراتژیهای خود را به کسب قدرت سیاسی معطوف کردهاند و عرصههای دیگر برای تامل و تدبر را از یاد بردهاند.
تاجیک پیشبینی میکند که در دهه پنجم از دل گفتمانهای مرسوم اصولگرایی و اصلاحطلبی، خرده گفتمانهایی ظهور کند. وی اینگونه میگوید: در این دهه شاهد بروز و ظهور گفتمانهایی خارج از دو گفتمان موجود خواهیم بود. چون گفتمانهای برونزا در جامعه ما امکان هژمونیک و فراگیرشدن را ندارد، گفتمانها درونزا خواهند بود. این گفتمانها، با توجه به تغییر ذائقه فرهنگی سیاسی نسل آینده و شرایط معرفت شناختی که بر جامعه ما و جهان حاکم خواهد شد نه لزوما کاملا سکولار اما به هرحال نیمش آن و نیمش این، شکل خواهند گرفت و بهصورت هژمونیک ظهور خواهندکرد. بنابراین باید نشست و اندیشید و تمهید و تدبیر کرد که آیا میتوانیم از شقاق درونی جلوگیری کنیم و اگر نمیتوانیم چگونه میشود که خرده گفتمانهای دیگر، همگی، دقایقی از گفتمان را داشته باشند و بهصورت یک عبور و نفی رادیکال، شکل نگیرد که به عملکرد اصلاحطلبان و شرایط جامعه بستگی دارد. من هم صدای پای خرده گفتمانهایی را از درون و بیرون این دو گفتمان اصلی میشنوم که البته برای تحلیل دقیقتر، باید بیشتر منتظر ماند.
به گزارش تسنیم، محمدرضا تاجیک مشاور سابق رئیس دولت اصلاحات است. او در مورد میزان موفقیت اصلاحطلبان در بازه 76تا 84 میگوید: دولت اصلاحات تا حدی در ایجاد یک جامعه با نشاط سیاسی موفق بود اما نتوانست همه دقایق گفتمانی خود را اجرایی کند. عوامل داخلی و خارجی موجب شد که این دفتر تا آخر گشوده، انشای این دفتر تا پایان خوانده و مشق این دفتر تا فرجام نوشته نشود. بنابراین فضایی بود که شکل گرفت و متاسفانه دستی از برون و دستی از درون مانع موفقیت کامل این گفتمان شدند. دست بیرونی که نمیخواست این گفتمان هژمونیک باقی بماند، کوشید که این گفتمان را خاکستری و کدر کند. دستی از درون نیز، گروههای توسعهنیافتهای بودند که فرهنگ سیاسی اصلاحطلب و توسعهیافته را نداشتند، اما نام اصلاحطلب را یدک میکشیدند و گفتمان اصلاحطلبی را بر دوش میکشیدند و شعار توسعه سیاسی را میدادند و چون خود، کنشها و واکنشهای توسعه یافته سیاسی نداشتند، موجب شدند که گفتمان اصلاحطلبی در بسیاری از سطوح، ناکام باقی بماند.
وی در مورد عملکرد دولت روحانی در خصوص توسعه سیاسی، اینگونه صحبت میکند: این دولت را یک دولت بوروکرات میداند چراکه از نظر وی کارکردهایش بیشتر معطوف به زندگی روزمره است و برهمین اساس معتقد است که در فضای گفتمانی این جریان، جایی برای توسعه معرفتی، فرهنگی و سیاسی دیده نمیشود.
به گفته این تئوریسین جریان اصلاحات در تصویر گفتمانی کمپین روحانی، جایی برای توسعه سیاسی، آزادی انسانها، نقد، بلوغ سیاسی، سوژه سیاسی فردی، فعالیتهای آزادانه و هوشیارانه احزاب وجود داشت. اما در فردای کسب قدرت، روحانی تغییر گفتمانی انجام داد و گفتمان دولت به سرعت از فضای سیاسی و فرهنگی عبور و جامه اقتصادی بر تن کرد.
وی معتقد است: شرایط کنونی جامعه و اقتصاد ما میطلبد که دولت در زندگی جامعه ما بیشتر ورود داشته باشد و اکنون مطالبات جامعه ما بر این عامل متمرکز شده است. در دهه اول انقلاب مطالبات فرهنگی و سیاسی مردم در صدر بود، اما در دهه چهارم مطالبات اقتصادی، امنیت شغلی و روانی درصدر قرار گرفته و دولتها باید به این موضوع توجه کنند که روحانی نیز به این موضوع پرداخته است، اما جامعه یکدست نیست، جامع یک سیستم است و چند زیر سیستم مانند سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... دارد. اگر ما بخواهیم یک توسعه موزون ایجاد کنیم، جامعه را کاریکاتوریزه نکنیم.
تاجیک گرچه میگوید که گفتمانی به نام اعتدال وجود ندارد. اما در عین حال هم تاکید میکند: اگر با مسامحه این چارچوب را یک گفتمان فرض کنیم، در این گفتمان، هیچجایگاهی برای درنظر گرفتن توسعه سیاسی و فرهنگی وجود ندارد. اگر هم وجود داشته باشد، حاملان و عامل این گفتمان استعداد توسعه سیاسی را ندارند، بنابراین دولت کنونی بهصورت فزایندهای تمام توان خود را بر مسائل سیاسی خواهد گذاشت و از مسائل سیاسی و فرهنگی، دور خواهد شد.
وی در اینباره که تغییر روحانی به اقتضای شرایط بوده یا شعارهای او صرفا برای جلب رأی مردم بوده است، اینگونه تحلیل میکند: عملکرد فعلی روحانی را بازگشت به اصل خویش میدانم. روحانی در انتخابات 96 در فضایی قرارگرفت که چندان با طبیعت خودش همگون نبود. در انتخاباتهای 92 و 96 فضایی ایجاد شد که روحانی لاجرم در دفتر گفتمانی خود، تجدیدنظر کرد. روحانی بدون اینکه هیچگاه در جریان اصلاحطلبی تعریف شود، متعلق به جریانی بود که عقبه اصولگرایی داشت اما در یک شرایط خاصی، به اقتضایی، شکلی از گفتمان را ارائه کرد که لزوما نمیتوان گفت او به همه دقایق گفتمانی باور داشت، و در واقع، روحانی برای جذب افکار عمومی بازی گفتمانی کرد.
" دوستانی براساس تحلیلی که عقلایی میدانستند، بیان کردند «ما سهمی از روحانی نمیخواهیم» و چک سفید امضا به دولت دادند. آنها هنگامی که دیدند دولت در حال نادیده گرفتن اصلاحات است به نقد دولت پرداختند".
مشاور سابق رئیس دولت اصلاحات در مورد تهیه لیست امید در برخی انتخاباتها میگوید: این لیست، چهره دوگانهای دارد. وقتی یک لیست رأی میآورد، بدان معناست که یک جریان از چنان مقبولیتی برخوردار است که میتواند افکار عمومی جامعه را متوجه خود کند و افکار عمومی جامعه بدون شناخت از افراد، بنابر اعتماد به یک جریان، به همه چهرههای لیست رأی میدهد. اما در پشت این موضوع، یک نوع پوپولیسم است و به این شکل خور را نشان میدهد که من نمیشناسم اما رأی میدهم، من نمیدانم اما انجام میدهم.
تاجیک گریزی هم به خالی شدن اصلاحطلبان از نیروهای جوان میزند و میگوید: ما باید نسل جدید را پرورش میدادیم، تجربیات خود را به آنان منتقل میکردیم و با برند سازی، نخبگان و جوانان را بر صدر مجلس مینشاندیم اما چنین کاری انجام ندادیم و تدبیر و تمهید نکردیم. نکوشیدیم که ژنرالهای جریان، دامن فراخ خود را جمع کنند تا فضایی برای بازی سیاسی جوانان به وجود بیاید. در جوانگرایی نیز، نقد جدی برما وارد است. نسل آتی از آسمان به زمین نمیآید جای دیگری پرورش پیدا نمیکند و عالم مُثُلی نیست و خود ما موظف به پرورش و آموزش نیروها هستیم.
وی درباره درستی این عقیده که «اصلاحطلبان از ایدئولوژی تهی شدند و به بحران ایدئولوژیک خوردهاند» میگوید: اصلاحطلبی یک جریان تاریخی است و نه فراتاریخی. چون تاریخ درحال رفتن است اقتضائا گفتمان نیز دارد جلو میرود. نمیتوان این گفتمان را به یک مقطع تاریخی، قفل کرد. نمیشود نسل، ذائقه، روحیات و زیست جهان جامعه عوض شود و ما کماکان در یک مقطع تاریخی قفل شویم. باید گفتمان را نو کنیم، با شرایط جامعه آشتی دهیم و به تقاضای جامعه توجه کنیم. اگر ما فرض را بر تولیدکردن گفتمان اصلاحطلبی بگذاریم، ما یک بار آن را تولید کردیم و سپس در زرورق پیچاندیم و در موزه گذاشتیم، نمیتوان بهصورت مومیایی یک گفتمان را زنده نگه داشت، بلکه باید به آن روح دمید که نشد.
این تئوریسین اصلاحات میافزاید: گرچه بهعلت فقدان آلترناتیو، اصلاحطلبی گفتمان برتر است اما اگر نتواند خود را بازتولید، ترمیم و منطبق با روح زمانه کند، بهصورت فزاینده به حاشیه کشانده خواهد شد. معلوم نیست دهه پنجم نیز اصلاحطلبی، گفتمان برتر باقی بماند، چراکه اگر گفتمان دیگری بجوشد میتواند خود را بهصورت آلترناتیو مطرح کند و تمام گفتمانهای مرسوم را به حاشیه بکشاند و تنها درصورتی اصلاحطلبی، گفتمان هژمونیک باقی میماند که روح تازهای در آن دمیده شود که اکنون هیچنشانهای از کوشش جدی در اینباره نیست، چراکه بسیاری از اصلاحطلبان، مردان و زنان بازیهای کلان قدرت و سیاست شدند و تمام دل آشوبیها، تمهیدات و تدبیرات، تاکتیکها و تکنیکها و استراتژیهای خود را به کسب قدرت سیاسی معطوف کردهاند و عرصههای دیگر برای تامل و تدبر را از یاد بردهاند.
تاجیک پیشبینی میکند که در دهه پنجم از دل گفتمانهای مرسوم اصولگرایی و اصلاحطلبی، خرده گفتمانهایی ظهور کند. وی اینگونه میگوید: در این دهه شاهد بروز و ظهور گفتمانهایی خارج از دو گفتمان موجود خواهیم بود. چون گفتمانهای برونزا در جامعه ما امکان هژمونیک و فراگیرشدن را ندارد، گفتمانها درونزا خواهند بود. این گفتمانها، با توجه به تغییر ذائقه فرهنگی سیاسی نسل آینده و شرایط معرفت شناختی که بر جامعه ما و جهان حاکم خواهد شد نه لزوما کاملا سکولار اما به هرحال نیمش آن و نیمش این، شکل خواهند گرفت و بهصورت هژمونیک ظهور خواهندکرد. بنابراین باید نشست و اندیشید و تمهید و تدبیر کرد که آیا میتوانیم از شقاق درونی جلوگیری کنیم و اگر نمیتوانیم چگونه میشود که خرده گفتمانهای دیگر، همگی، دقایقی از گفتمان را داشته باشند و بهصورت یک عبور و نفی رادیکال، شکل نگیرد که به عملکرد اصلاحطلبان و شرایط جامعه بستگی دارد. من هم صدای پای خرده گفتمانهایی را از درون و بیرون این دو گفتمان اصلی میشنوم که البته برای تحلیل دقیقتر، باید بیشتر منتظر ماند.