صراط: مدیر کمپ ترک اعتیاد که پیش از این با رای دیوان عالی کشور از کابوس مرگ نجات پیدا کرده بود در جلسه دوم دادگاه نیز قتل مرد معتاد را انکار کرد.
به گزارش جامجم، 18 فروردین 93، مردی میانسال به نام سعید هنگام فرار از یک کمپ ترک اعتیاد در جاده ساوه مورد ضرب و شتم قرار گرفت و کشته شد.
مدیر کمپ به نام رامین به اتهام قتل عمد دستگیر شد اما در دادگاه اظهار بی گناهی کرد و گفت برای جلوگیری از تشنج مقتول با لوله پلیکا چند ضربه به کف پای او زده بود.
قضات قانع نشدند و رامین را به قصاص محکوم کردند اما دیوانعالی کشور این حکم را رد و بر لزوم شنیدن اظهارات شاهدان حادثه تاکید کرد.
صبح دیروز در دومین جلسه دادگاه، اولیایدم درخواست قصاص کردند سپس یکی از شاهدان گفت: «روز حادثه، جلوی انبار ایستاده بودم که سعید از کمپ فرار کرد. رامین سه نفر را دنبال او فرستاد. وقتی سعید را آوردند، بیحال بود.
رامین با لوله و دسته بیل چند ضربه به سر و کمر و پای او زد. سپس سعید را به سالن بردیم و من تا صبح بالای سرش ماندم. چندبار از دهانش خون آمد و نمیتوانست خوب نفس بکشد. حرف هم نمیزد. نتوانستیم او را به دکتر ببریم چون در سالن قفل بود. صبح متوجه شدم فوت کرده است.
رامین با شنیدن این خبر از کمپ بیرون رفت.» سپس رامین این حرفها را دروغ خواند و گفت: «من آن روز فرار نکردم. با افسری که به کمپ آمده بودم مشکل داشتم برای همین آنجا نماندم. من کمپ را محض رضای خدا باز کرده بودم و جلاد نیستم.» حکم دادگاه بزودی صادر میشود.
مدیر کمپ به نام رامین به اتهام قتل عمد دستگیر شد اما در دادگاه اظهار بی گناهی کرد و گفت برای جلوگیری از تشنج مقتول با لوله پلیکا چند ضربه به کف پای او زده بود.
قضات قانع نشدند و رامین را به قصاص محکوم کردند اما دیوانعالی کشور این حکم را رد و بر لزوم شنیدن اظهارات شاهدان حادثه تاکید کرد.
صبح دیروز در دومین جلسه دادگاه، اولیایدم درخواست قصاص کردند سپس یکی از شاهدان گفت: «روز حادثه، جلوی انبار ایستاده بودم که سعید از کمپ فرار کرد. رامین سه نفر را دنبال او فرستاد. وقتی سعید را آوردند، بیحال بود.
رامین با لوله و دسته بیل چند ضربه به سر و کمر و پای او زد. سپس سعید را به سالن بردیم و من تا صبح بالای سرش ماندم. چندبار از دهانش خون آمد و نمیتوانست خوب نفس بکشد. حرف هم نمیزد. نتوانستیم او را به دکتر ببریم چون در سالن قفل بود. صبح متوجه شدم فوت کرده است.
رامین با شنیدن این خبر از کمپ بیرون رفت.» سپس رامین این حرفها را دروغ خواند و گفت: «من آن روز فرار نکردم. با افسری که به کمپ آمده بودم مشکل داشتم برای همین آنجا نماندم. من کمپ را محض رضای خدا باز کرده بودم و جلاد نیستم.» حکم دادگاه بزودی صادر میشود.