سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۱۳:۵۱

اعتدالیون را لاریجانی درست کرده/اصولگرایان امتحان خود را پس داده اند

غرضی گفت: آقای لاریجانی اعتدالیون را درست کرده و با آقای روحانی هم نزدیک هستند بنابراین تعدادی از نمایندگان مجلس که می خواهند به دولت نزدیک باشند خود را در این ساختار قرار می دهند تا بتوانند امتیازهای خودشان را داشته باشند. اینها می بینند که قدرت کجاست و به آن سمت می روند.
کد خبر : ۳۸۲۶۳۰
صراط: احزاب در کشور با نزدیک شدن به انتخابات ها فعالیت خود را آغاز می کنند و بعضا بعد از انتخابات دیگر کارکردی ندارند.

محمد غرضی وزیر پست و تلگراف و تلفن در دولت سازندگی می گوید که احزاب مسئولیت کادر سازی را نمی پذیرند اما از کادرها انتظار دارند که تبعیت کنند و مورد سوال هم قرار نگیرند.

او معتقد است که  احتمال دارد گروههایی در چپ و راست در مقابله با اتحاد آقایان روحانی و لاریجانی قد علم کنند. این امر هرچند که احتمال کمی دارد اما ممکن است.

در ادامه مشروح گفت و گوی اعتمادآنلاین با محمد غرضی را می خوانید:


در حال حاضر احزاب قدرتمندی در کشور نداریم و تنها در انتخابات ها شاهد فعالیت و ظهور احزاب هستیم. در فضای بعد از انتخابات ریاست جمهوری فعالیت احزاب را چطور ارزیابی می کنید؟

جواب این سوال را تاریخ داده است. در زمان مشروطه مردم از ظلم و ستم قاجار و از دخالت بیگانه- روس و انگلیس- به ستوه آمدند و انقلاب مشروطه را به پا کردند بعد از آن سر و کله احزاب و گروهها پیدا شد.
مجلس اول و مجلس دوم مشروطه بسیار مجالس دقیق، منظم و وصل به جامعه بودند. اما در مجلس سوم مشروطه احزاب و گروههای چپ و راست حضور دارند و انقلابیون هم حذف می شوند. آقایان سید محمد بهبهانی و طباطبایی به عنوان دو روحانی وابسته به مردم، متدین و مشروط خواه بودند که حذف شدند و جایگاهشان را گروههای چپ و راست آن زمان گرفتند و همین امر موجب شد که رضا خان بر امور مملکت مسلط  و کشور ظرف 15 سال دچار هرج و مرج  و دیکتاتوری برقرار  شود. بعد از مرگ رضا شاه مردم موقعیتی می یابند و رهبرانی پیدا می شوند و در مقابل حکومت وابسته می ایستند که  مهمترین دستاوردشان ملی شدن صنعت نفت است و بعد از اینکه نفت ملی می شود؛ یکدفعه احزاب و گروهها مدعی میراث انقلاب ملی شدن صنعت نفت می شوند و ظرف یک سال با کودتا می شود.
از کودتا تا 22 بهمن هیچ اتفاقی نمی افتد جز بیزاری مردم از حکومت پهلوی، بعد از آن 15 خرداد و 22 بهمن بوجود می آید. نه در 15 خرداد و نه در 22 بهمن گروهها و احزاب حضور ندارند. مخصوصا بعد از ظهر 21 بهمن که حضرت امام ساعت 4 بعد ازظهر فرمودند که مردم به خیابانها بیایند، اما احزاب آن زمان مانند جبهه ملی، نهضت آزادی، حزب توده، مجاهدین، منافقین، اقلیت ها و اکثریت ساکت بودند و یک کلمه از اینها نمی شنوید که در تایید فرمایش حضرت امام مبنی بر اینکه مردم به خیابانها بیایند بیانیه ای صادر کرده باشند.

بعد از 22 بهمن سر و کله احزاب و گروهها پیدا می شود و مدعیان فراوان به میدان می آیند و تا سال 60 آزادی در کشور وجود داشت تا اینکه قتل عام ها شروع شد و منافقین شروع به ترور و انفجار کردند. در آن زمان مجلس اول و مجلس دوم نظام اسلامی تشکیل می شود و این دو مجلس مانند مجلس اول و دوم مشروطه بسیار قوی و وابسته به مردم و شکل یافته از انقلاب بود. اما مجلس سوم جمهوری اسلامی در دست طیف چپ می افتد و جنگ ودعوای سیاسی شروع می شود. مجلس چهارم به دست طیف راست بود اما مجلس پنجم حالت میانه ای داشت که نه چپ بود و نه راست. در مجالس  ششم، هفتم و هشتم احزاب و گروهها برای اقتدار سیاسی خود از هر ابزاری استفاده می کنند که مراکز قدرت را بگیرند.

قوانین در مجلس به نفع گروهها و احزاب تعریف می شود و میزان رای افراد برای پیروزی در انتخابات ها تغییر می کند به طوری که در تهران در دوره قبل مجلس نفر اول 500 هزار رای داشته و نفر آخر 90هزار رای. آن هم در شهری که 6 میلیون رای دارد.

در این شرایط وقتی منحنی تغییرات فاصله قدرت سیاسی را نسبت به مردم ترسیم می کنیم همیشه هر چقدر که از انقلاب مشروطه گذشته فاصله میان قدرت سیاسی و مردم کم شد. مردم در دوره نظام اسلامی انقلاب را رها نکردند و پای صندوقهای رای می آیند اما از کسانیکه انتخاب می کنند خیلی راضی نیستیم.

در یکی از مجلس های پیشین قبل از پایان دوره خود شورای نگهبان 53 نفر از اعضای مجلس را رد صلاحیت کرد و همه اینها وابسته به گروهها و احزاب هستند.

گروهها و احزاب برای خود امتیازی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قائل هستند با جامعه فاصله می گیرند. هر امتیاز طلبی هم بالاخره روزی مشتش برای مردم باز می شود. احزاب و گروهها، امتیاز طلب هستند بنابراین از جامعه جدا می شوند و بعد از آن نیز برای اینکه اقتدار سیاسی خود را نگهدارند ، عواهای ظاهری را راه می اندازند و در  نهایت هر کسی به قدرت رسید سازش می کند. مردم کشور را دوست دارند و در انتخابات شرکت می کنند اما تفاوت بین کسانیکه پای صندوقهای رای می آیند با مردمی که اجزای حکومت را قبول دارند فرق می کنند. احزاب و گروهها بجای اینکه امتیاز به جامعه بدهند از جامعه امتیاز می خواهند.

اما زمانیکه مسائل مردم مطرح می شود صورت مسئله پاک می شود. ملت ایران ظرف سالیان سال پای انقلاب، اسلام و حقوق عامه ایستاده اما دولت ها انعکاس خواست مردم نیستند لذا احزاب و گروهها توانایی اینکه بتوانند رضایت مردم را بدست بیاورند ندارند و این از اقتدار سیاسی ملت است که اجازه نمی دهد احزاب و گروهها در کشور با مواضعی که دارند و معمولا مواضع امتیاز طلبی است بتوانند همیشه در قدرت بمانند.

یعنی به نظر شما احزاب تنها در انتخابات ها ورود پیدا می کنند چون به دنبال امتیاز خواهی هستند؟

هر دولتی که روی کار می آید امتیازات دولت قبل را به خودش اختصاص می دهد. چپ می رود راست می آید همه عوامل خود را بر کار می گذارد و راست می رود چپ می آید باز هم همین اتفاق می افتد. این جز امتیاز خواهی چیز دیگری است؟

هر کدام از این دولت ها که تشکیل شدند فشار بر جامعه را با هزینه های اضافی بالا بردند. بنده معتقدم که دولت ها از مشروطه تاکنون دستشان در جیب فقرا بوده و اموال مردم را جمع کردند و به جیب صاحبان قدرت و صاحبان امتیاز ریختند.هر مقطعی از این دولت ها تورم ها به جامعه تحمیل شده و فقرا گرفتارتر و صاحبان امتیاز، امتیاز دار تر شده اند. این است که احزاب و گروهها در کشور پا نمی گیرند به این دلیل است که برای اقتدار سیاسی می جنگند نه برای ارتقای جامعه. باید جامعه را ارتقا داد نه گروهها و احزاب را.

اگر بخواهیم به صورت جریانی بررسی کنیم، بعد از انتخابات ریاست جمهوری شاهد هستیم بحث های مختلفی از سوی منتسبان به اصولگرایی همچون آقای قالیباف و آقای جلیلی در خصوص نو اصولگرایی و دولت در سایه مطرح می شود و... با این تفاسیر این جریان با این وضعیت چه عاقبت و سرنوشتی خواهد داشت؟

این جریان و آن جریان ، در تحلیل هر دو از یک وجه مشترک هستند و آن اینکه نکاتی که شما راجع به طیف اصولگرا می گویید در طیف اصلاح طلب هم صدق می کند. در سال 84 اصلاح طلبان در انتخابات با 4 کاندیدا شرکت کردند بنابراین این مشکلات در جریانها انحصاری نیست. دلیل اینکه این اتفاقات می افتد این است که هر دو جریان امتحان خود را نزد مردم پس داده اند. اعتبار اجتماعی که از بین می رود هر کسی سعی می کند برای خود تعریفی داشته باشد فارق از اینکه این مردم چه فکری می کنند.
عکس العمل اجتماعی نسبت به قدرت راست و چپ به شدت منفی است و هر کدام سعی می کنند تحلیل بیاورد و راهی پیشنهاد بدهد که خود را نجات بدهد.

احزاب و گروهها امتیاز طلب هستند و مردم را به اطاعت از خود می خوانند امام فرمود "حزب اللهی به خود دعوت نمی کند". گروهها و احزاب موجود در کشور می گویند سیاست و اقتصاد را از ما یاد بگیرید و دستور العمل های ما را اجرا کنید اما هرگز از مردم نمی پرسند که شما از این دستورالعمل ما راضی هستید؟

قاچاق، ربا و فساد در کشور گسترش یافته است و همه نیز به این موضوع اشاره می کنند. در انتخابات ریاست جمهوری 96 مقتدرین سیاسی همدیگر را متهم به فساد مالی، فساد سیاسی و ... کردند ، تا این حد قدرت سیاسی نزول پیدا کرده است.

در انتخابات ریاست جمهوری دوره دوازدهم مانند انتخابات های اخیر شاهد بودیم که اقبال مردم به گفتمان اصولگرایی کاهش پیدا کرده است، این موضوع را نشأت گرفته از چه می دانید؟

چون طیف اصولگرا مدت بیشتری در اقتدار سیاسی بوده و امتحانهای خود را پس داده است. مردم سوابق افرادی که طیف اصولگرا معرفی می کنند را به طور کامل می شناسند لذا خیلی استقبال از آنها نمی شود. اما طیف چپ و اصلاح طلب اقتدارش به اندازه اقتدار طیف راست نبوده است، ضمن اینکه  طیف اصولگرا از دهه 60 تا اواسط دهه 70 به طور کامل در قدرت سیاسی بوده و بعد اصلاح طلبان روی کارآمدند و آقای خاتمی رییس جمهور شد بعد از آن اصولگرایان روی کار آمدند. بنابراین با 4 سالی که آقای روحانی رییس جمهور بودند -که البته ایشان در اصلاح طلبی خود پایدار نیست-، اصلاح طلبان 12 سال در قدرت بودند و اصولگرایان حدود 28 سال. لذا اصولگرایان امتحان خود را پس داده اند.

هر دو گروه در هزینه های نامشروع برای جمع آوری رای مردم بی انضباط و بی اخلاق هستند. مردم می بینند که برای خرید و فروش رای چه اقداماتی می کنند. هر چقدر که شورای نگهبان و دیگران بگویند که به این شکل نیست اما عکس العمل اجتماعی نسبت به این کار منفی است. شما مردم را با مثال قدیمی عقل مردم به چشمشان است مقایسه نکنید چراکه عقل مردم در چشمشان نیست بلکه در اعمال حاکم است. مردم می بینند که شخصی که بر فرض مدیرکل می شود ماشین، خانه و محل زندگی اش تغییر می کند و این با حقوق مدیرکلی و به صورت حلال عملی نیست.

معتدلین دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا در برخی برهه ها مانند انتخابات مجلس به نوعی به هم نزدیک می شوند و یک لیست می دهند، درانتخابات ریاست جمهوری هم معتدلین اصولگرا با اصلاح طلبان هم نظر بودند، ارزیابی شما از این موضوع چیست؟ آیا باز هم شاهد همکاری معتدلین دو جناح خواهیم بود؟

اصولگرا، اصلاح طلب و اعتدلی در جامعه با هم تفاوتی ندارند. یک گروه خواسته بر قدرت مسلط شود و یک گروه نتوانسته و در حال حاضر اعتدالیون مسلط شدند و باز هم این موضوع تابع امتیاز طلبی است.
در مجلس مشخص نیست که افراد به چه شکل تصمیم گیری می کنند و کسی که تا دیروز موافق یک مسئله بود 24 ساعت بعد مخالف می شود! بزرگترین دلیل این است که در هر دوره ی مجلس بیش از 50 درصد نمایندگان عوض می شوند. آنهایی که صلابت اخلاق را بر صلابت سیاست ترجیح می دهند در جامعه عقبه ای دارند اما آنهایی که صلابت اخلاقی ندارند در جامعه عقبه ای هم ندارند.
معتدلین دو جریان به آقای روحانی نزدیک هستند. آقای لاریجانی اعتدالیون را درست کرده و با آقای روحانی هم نزدیک هستند بنابراین تعدادی از نمایندگان مجلس که می خواهند به دولت نزدیک باشند خود را در این ساختار قرار می دهند تا بتوانند امتیازهای خودشان را داشته باشند. اینها می بینند که قدرت کجاست و به آن سمت می روند.

آیا امکان دارد شاهد نزدیک شدن سایر طیف های دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا به یکدیگر باشیم؟ برای مثال یک تحلیلی مطرح شد مبنی بر اینکه امکان نزدیکی انقلابیون این دو جریان وجود دارد؟

انقلاب را با اصولگرا و اصلاح طلب قاطی نکنید چرا که انقلاب امتیاز می دهد و اصولگرا و اصلاح طلب امتیاز می خواهد. آدم انقلابی که امتیاز طلب نمی شود. لذا با این کلمه موافق نیستم ولی ممکن است که گروههایی در چپ و راست در مقابله با اتحاد آقای روحانی و آقای لاریجانی قد علم کنند. این امر هرچند که احتمال کمی دارد اما ممکن است.

هیچ گروه و جمعیتی در ایران هزینه آموزش برای افراد زیر مجموعه خود را نداده است. آنها هرگز زحمت تربیت مردم را برعهده نگرفتند. آنها باید بدانند که با شعار دادن و دعوا راه انداختن و بدی  دیگری را گفتن طرفداران جریان ها کاهش می یابد.بنابراین مشکل عمده این است که احزاب مسئولیت کادر سازی را نمی پذیرند اما از کادرها انتظار دارند که تبعیت کنند و مورد سوال هم قرار نگیرند.