صراط: یکی از شاعرانی که شعرهایی جعلی به نامش در فضای مجازی منتشر شده، سهراب سپهری شاعر نام آشنای کاشانی است.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛ این روزها میبینیم شعرهایی جعلی به نام بزرگان ادب فارسی در فضای مجازی منتشر میشوند. شعرهایی که هیچ اساس و پایهای ندارند و اگر به دیوان شاعر سری بزنیم، آن شعر را در میان انبوه شعرهایش نمیبینیم. متخصصان ادبیات هم با نگاهی گذرا به شعر متوجه میشوند، شعری که منتشر شده است متعلق به فلان شاعر نیست. یکی از شاعرانی که شعرهایی به نامش در فضای مجازی منتشر شده، سهراب سپهری شاعر نام آشنای کاشانی است. همان که میگوید «آب را گل نکنیم، شاید این آب روان می رود پای سپیداری تا فروشوید اندوه دلی».
در میان شعرهایی که به نام سهراب سپهری در فضای مجازی منتشر شده، این شعرها از بقیه مشهورتر هستند:
«نه تو میمانی
نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطرهای خواهد ماند
لحظهها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز»
یا شعر دیگری که به نام سهراب سپهری منتشر شده است اما از وی نیست؛
«زندگی جیره مختصری است
مثل یک فنجان چای
و کنارش عشق است
مثل یک حبه قند»
یا این قسمت از شعر کیوان شاهبداغی که به نام سهراب سپهری مشهور شده است؛
«من به آمار زمین مشکوکم
اگر این سطح پر از آدمهاست
پس چرا این همه دلها تنهاست؟!»
وقتی تمام این شعرها را بخوانیم، شاید به ذهنمان خطور کند این شعرها را حتما سهراب سپهری سروده است. شباهت اولیه اش این اشتباه را در ذهن به وجود می آورد. اما این کجا و آن کجا. نمی خواهم بگویم مخاطب عام باید مانند یک تحصیلکرده رشته زبان و ادبیات فارسی زود متوجه شود، شعری به سهراب سپهری تعلق ندارد. این توقع از او نیست، اما هر مطلبی را که به نام سهراب سپهری منتشر می شود زمزمه نکنیم. مجموعه شعرهای سهراب سپهری را می توان در هشت کتابش دید و این کتاب در کتابخانه های سطح کشور وجود دارد. هر شعری که به نام این شاعر منتشر شد و در این کتاب وجود نداشت، اثر سهراب سپهری نیست. به همین راحتی میتوان سره را از ناسره تشخیص داد. پس چرا عدهای جعلیاتی را به نام سهراب سپهری در فضای مجازی منتشر می کنند؟
انتشار جعلیات در فضای مجازی به نام یک شاعر همیشه دلیل ناآگاهی فرد نیست. گاهی فرد برای آنکه شعر ضعیف خود را در میان عوام بیندازد، این کار را انجام میدهد. پس از آنکه شعر به اندازه کافی مشهور شد، می گوید سروده اوست. این شیوه سابقهای طولانی در ادبیات فارسی دارد. روزگاری کسانی بودند که شعرهای خود را به نام «خیام» در زبان مردم میانداختند. در ادبیات فارسی با شعرهایی روبرو هستیم که به نام این شاعر منتشر شده اند، در حالی که همه می دانیم تعداد رباعیات خیام زیاد نیست.
یکی از دلایل انتشار شعرهایی به نام سهراب سپهری در فضای مجازی شهرت طلبی افراد است و بازنشر این جعلیات نشان می دهد، آگاهی کافی در این زمینه وجود ندارد. این ناآگاهی نتیجه سرانه پایین مطالعه در کشور است. اگر فردی در شعرهای سهراب سپهری غور و تعمق کرده باشد، به راحتی متوجه می شود شعر منتشر شده اثر سهراب سپهری نیست. هر شعری که اندیشه عرفانی دارد و در قالب شعر نو سروده شده است؛ اثر این شاعر نیست. تنها این شاعر از مظاهر طبیعت در شعرش برای بیان معنایی که در ذهنش وجود دارد بهره نمی برد. بنابراین صرف دیدن شعری با این ویژگی ها، حکم ندهیم فلان شعر نو اثر سهراب سپهری است. هر شاعری زبان خاص خود را دارد و اندیشه ای خاص را برای مخاطبش بیان می کند.
در روزگار ما نمی توان گفت انتشار شعری به نام سهراب سپهری به دلیل آن است که فرد می ترسد مطالب عرفانی را بیان کند. این دلیل منطقی برای این کار نیست. به دلیل آنکه امروز در جامعه ما آثار مولانا، حافظ، سنایی و عطار منتشر و شرح آن ها بیان می شود. در کشور می توان جلساتی را یافت که فرد در آن مثنوی مولانا را شرح می کند و شروح مختلف این کتاب ها در بازار کتاب ایران عرضه میشود و حداقل در کتابخانه های مراکز دانشگاهی وجود دارد. کما اینکه برخی از اشعاری که به نام سهراب سپهری منتشر می شود، آثاری هستند که چنین مضامینی را بازگو نمی کنند. پس به تبعیت از سهراب سپهری عزیز آب رودخانه شعر این شاعر را گل نکنیم و شعری را به او نسبت ندهیم که در هشت کتابش وجود ندارد.
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار ، کفتری می خورد آب
یا که در بیشه دور، سیره ای پر می شوید
یا در آبادی کوزه ای پر می گردد
آب را گل نکنیم
شاید این آب روان می رود پای سپیداری، تا فروشوید اندوه دلی
دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب
چه گوارا این آب
چه زلال این رود
مردم بالادست چه صفایی دارند!
چشمه هاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد!
من ندیدم دهشان
بی گمان پای چپرهاشان جا پای خداست
ماهتاب آن جا، می کند روشن پهنای کلام
بی گمان در ده بالا دست چینه ها کوتاه است
مردمش می دانند که شقایق چه گلی است
بی گمان آنجا آبی، آبی است
غنچه ای می شکفد، اهل ده باخبرند
چه دهی باید باشد!
کوچه باغش پر موسیقی باد!
مردمان سر رود، آب را می فهمند
گل نکردنش ما نیز
آب را گل نکنیم
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛ این روزها میبینیم شعرهایی جعلی به نام بزرگان ادب فارسی در فضای مجازی منتشر میشوند. شعرهایی که هیچ اساس و پایهای ندارند و اگر به دیوان شاعر سری بزنیم، آن شعر را در میان انبوه شعرهایش نمیبینیم. متخصصان ادبیات هم با نگاهی گذرا به شعر متوجه میشوند، شعری که منتشر شده است متعلق به فلان شاعر نیست. یکی از شاعرانی که شعرهایی به نامش در فضای مجازی منتشر شده، سهراب سپهری شاعر نام آشنای کاشانی است. همان که میگوید «آب را گل نکنیم، شاید این آب روان می رود پای سپیداری تا فروشوید اندوه دلی».
در میان شعرهایی که به نام سهراب سپهری در فضای مجازی منتشر شده، این شعرها از بقیه مشهورتر هستند:
«نه تو میمانی
نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطرهای خواهد ماند
لحظهها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز»
یا شعر دیگری که به نام سهراب سپهری منتشر شده است اما از وی نیست؛
«زندگی جیره مختصری است
مثل یک فنجان چای
و کنارش عشق است
مثل یک حبه قند»
یا این قسمت از شعر کیوان شاهبداغی که به نام سهراب سپهری مشهور شده است؛
«من به آمار زمین مشکوکم
اگر این سطح پر از آدمهاست
پس چرا این همه دلها تنهاست؟!»
وقتی تمام این شعرها را بخوانیم، شاید به ذهنمان خطور کند این شعرها را حتما سهراب سپهری سروده است. شباهت اولیه اش این اشتباه را در ذهن به وجود می آورد. اما این کجا و آن کجا. نمی خواهم بگویم مخاطب عام باید مانند یک تحصیلکرده رشته زبان و ادبیات فارسی زود متوجه شود، شعری به سهراب سپهری تعلق ندارد. این توقع از او نیست، اما هر مطلبی را که به نام سهراب سپهری منتشر می شود زمزمه نکنیم. مجموعه شعرهای سهراب سپهری را می توان در هشت کتابش دید و این کتاب در کتابخانه های سطح کشور وجود دارد. هر شعری که به نام این شاعر منتشر شد و در این کتاب وجود نداشت، اثر سهراب سپهری نیست. به همین راحتی میتوان سره را از ناسره تشخیص داد. پس چرا عدهای جعلیاتی را به نام سهراب سپهری در فضای مجازی منتشر می کنند؟
انتشار جعلیات در فضای مجازی به نام یک شاعر همیشه دلیل ناآگاهی فرد نیست. گاهی فرد برای آنکه شعر ضعیف خود را در میان عوام بیندازد، این کار را انجام میدهد. پس از آنکه شعر به اندازه کافی مشهور شد، می گوید سروده اوست. این شیوه سابقهای طولانی در ادبیات فارسی دارد. روزگاری کسانی بودند که شعرهای خود را به نام «خیام» در زبان مردم میانداختند. در ادبیات فارسی با شعرهایی روبرو هستیم که به نام این شاعر منتشر شده اند، در حالی که همه می دانیم تعداد رباعیات خیام زیاد نیست.
یکی از دلایل انتشار شعرهایی به نام سهراب سپهری در فضای مجازی شهرت طلبی افراد است و بازنشر این جعلیات نشان می دهد، آگاهی کافی در این زمینه وجود ندارد. این ناآگاهی نتیجه سرانه پایین مطالعه در کشور است. اگر فردی در شعرهای سهراب سپهری غور و تعمق کرده باشد، به راحتی متوجه می شود شعر منتشر شده اثر سهراب سپهری نیست. هر شعری که اندیشه عرفانی دارد و در قالب شعر نو سروده شده است؛ اثر این شاعر نیست. تنها این شاعر از مظاهر طبیعت در شعرش برای بیان معنایی که در ذهنش وجود دارد بهره نمی برد. بنابراین صرف دیدن شعری با این ویژگی ها، حکم ندهیم فلان شعر نو اثر سهراب سپهری است. هر شاعری زبان خاص خود را دارد و اندیشه ای خاص را برای مخاطبش بیان می کند.
در روزگار ما نمی توان گفت انتشار شعری به نام سهراب سپهری به دلیل آن است که فرد می ترسد مطالب عرفانی را بیان کند. این دلیل منطقی برای این کار نیست. به دلیل آنکه امروز در جامعه ما آثار مولانا، حافظ، سنایی و عطار منتشر و شرح آن ها بیان می شود. در کشور می توان جلساتی را یافت که فرد در آن مثنوی مولانا را شرح می کند و شروح مختلف این کتاب ها در بازار کتاب ایران عرضه میشود و حداقل در کتابخانه های مراکز دانشگاهی وجود دارد. کما اینکه برخی از اشعاری که به نام سهراب سپهری منتشر می شود، آثاری هستند که چنین مضامینی را بازگو نمی کنند. پس به تبعیت از سهراب سپهری عزیز آب رودخانه شعر این شاعر را گل نکنیم و شعری را به او نسبت ندهیم که در هشت کتابش وجود ندارد.
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار ، کفتری می خورد آب
یا که در بیشه دور، سیره ای پر می شوید
یا در آبادی کوزه ای پر می گردد
آب را گل نکنیم
شاید این آب روان می رود پای سپیداری، تا فروشوید اندوه دلی
دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب
چه گوارا این آب
چه زلال این رود
مردم بالادست چه صفایی دارند!
چشمه هاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد!
من ندیدم دهشان
بی گمان پای چپرهاشان جا پای خداست
ماهتاب آن جا، می کند روشن پهنای کلام
بی گمان در ده بالا دست چینه ها کوتاه است
مردمش می دانند که شقایق چه گلی است
بی گمان آنجا آبی، آبی است
غنچه ای می شکفد، اهل ده باخبرند
چه دهی باید باشد!
کوچه باغش پر موسیقی باد!
مردمان سر رود، آب را می فهمند
گل نکردنش ما نیز
آب را گل نکنیم