صراط: قرار بود توافقنامه هستهای ایران با گروه موسوم به ۱+۵ اولاً در گام نخست،
سایه جنگ خیالی را از سر ایران دور کند و ثانیاً با احیاء مناسبات تجاری و
تعاملات بانکی با کشورهای متخاصم و دولتهای تحت نفوذ آنها، اسباب بهبود
شرایط اقتصادی کشور را فراهم و چرخ صنعت را با سرعت بیشتری به حرکت درآورد اما اینک با گذشت بیش از دوسال از زمان امضای این توافقنامه توسط
طرفین، نهتنها بخش عمده تعهدات غربیها همچنان عملی نشده است، بلکه طرف
آمریکایی ضمن اعمال تحریمهای جدید، بهطور کامل از اجرای آن طفره رفته و
عربدهکشیها و تهدیدات سردمداران این کشور نیز فزونی یافته و هر روز
بهانهای جدید و خواستهای متفاوت از سوی آنها مطرح میشود.
اینک در
حالی که دولت جمهوری اسلامی باید مدعی امضای بدترین توافقنامه با غرب باشد و
از بدعهدی غربیها و بهخصوص آمریکاییها شکایت نماید، این دولت آمریکاست
که کاملاً هدفمند و در اقدامی پیشدستانه و در عینحال منافقانه، به
بازارگرمی در این زمینه پرداخته و مدعی لطمه خوردن به حیثیت آمریکا در
چارچوب این قرارداد شده است.
طرح بهانههای جدید و اتهامات و ادعاهای
واهی از سوی غرب در شرایطی صورت میگیرد که اولاً دولت جمهوری اسلامی ایران
در اثبات حُسننیت خود، ذرهای کوتاهی نکرده و در همان ابتدای کار، در
اقدامی شتابزده به تمامی تعهدات خود و حتی فراتر از آن عمل نموده است.
ثانیاً
در چارچوب این توافقنامه، بسیاری از محصولات تولیدی و شرایط کاری در رابطه
با فعالیتهای هستهای خود از جمله؛ مقدار قابل توجهی از اورانیوم
غنیسازی شده با غنای 20 درصد و نیز امکان استفاده از ظرفیت کامل ابزار
(سانتریفیوژها) و مراکز تولیدی، همچنین امکان تولید اورانیوم با خلوص بیش
از 5 درصد و امکان تولید آب سنگین در کارخانه اراک را از دست داده و یا
تعلیق نموده است.
علاوه بر این، غربیها در این چارچوب و در توافقی
فراتر از قوانین آژانس بینالمللی انرژی اتمی و مغایر با اصل عزت و اقتدار
جمهوری اسلامی ایران، اجازه یافتهاند که بهطور مستمر و در هر زمان و تحت
هر شرایطی از مراکز هستهای ایران بازرسی و به زبان بهتر، جاسوسی نمایند.
حال
این سؤالات مطرح است؛ چرا دولتمردان ما که از سوابق بدعهدیهای آمریکا در
مورد کشورهایی مانند؛ لیبی که پس از توافق با آمریکا، همه تجهیزات اندک
هستهای خود را تسلیم آنها کرد و درگیر جنگ با آمریکا شد، یا کره شمالی که
بر اساس توافقی دیگر، بخش قابل توجهی از مراکز هستهای خود را منهدم نمود و
هماکنون در آستانه جنگ قرار گرفته و یا سوریه که تسلیحات شیمیایی خود را
برای امحاء در اختیار آنها گذاشت و مورد تهدید و تجاوز قرار گرفت، آگاهی
کامل دارند، همچنان منفعلانه بر تداوم تعهد یانکیها بر این قرارداد اصرار
میورزند؟
چرا با اینکه میدانند، هزینههای این نقضعهد، برای
آمریکاییها به مراتب بیشتر از ایران خواهد بود و میتواند به انزوای سیاسی
آنها منتهی شود، اینقدر مشتاقانه در قالب و قامت یک خریدار بیچون و چرا،
بر حفظ این قرارداد تحمیلی و ظالمانه تأکید میکنند؟ آیا با این شرایط،
نباید در نحوه رفتار دیپلماسی ایران با غرب در این زمینه، تجدیدنظر شود؟
با
این حال نگارنده معتقد است؛ اگرچه در جریان این توافقنامه، امتیاز جدیدی
برای کشور ما کسب نشده و بلکه م
شکلات افزایش یافته است، اما بیان این مطالب به مفهوم نفی مطلق دستاوردهای مثبت این توافق از جمله؛ اثبات بیگناهی ایران، پذیرش رسمی ایران بهعنوان عضو باشگاه هستهای جهان، کشانده شدن کشورهای مدعی قدرت به پای میز مذاکره با ایران، فراهم شدن امکان تولید و صدور و فروش محصولات هستهای (هرچند با غنای پایین) و نیز پذیرش موضوع تحقیق و توسعه (R&D)در بخش هستهای از سوی طرفهای مقابل که بخشی از حقوق از دست رفته ایران اسلامی را احیاء نموده، نیست، بلکه هدف بیان ضرورت شأن ملت و دولت ایران، به مسئولین محترم کشور است.
شکلات افزایش یافته است، اما بیان این مطالب به مفهوم نفی مطلق دستاوردهای مثبت این توافق از جمله؛ اثبات بیگناهی ایران، پذیرش رسمی ایران بهعنوان عضو باشگاه هستهای جهان، کشانده شدن کشورهای مدعی قدرت به پای میز مذاکره با ایران، فراهم شدن امکان تولید و صدور و فروش محصولات هستهای (هرچند با غنای پایین) و نیز پذیرش موضوع تحقیق و توسعه (R&D)در بخش هستهای از سوی طرفهای مقابل که بخشی از حقوق از دست رفته ایران اسلامی را احیاء نموده، نیست، بلکه هدف بیان ضرورت شأن ملت و دولت ایران، به مسئولین محترم کشور است.
با این توصیف؛ یکبار
دیگر این سؤال مطرح است که؛ آیا بهتر نیست دستگاه دیپلماسی کشور، با
اِعمال رفتار عادی و اتخاذ راهبردی مقتدرانهتر، قضاوت در این خصوص را به
افکار عمومی جهان واگذار نماید؟