صراط: عزاداري يكي از سلبريتيها در فضاي مجازي براي مرگ
گربهاش همزمان خندهدار و گريهدار است. آن هم با اين ادبيات كه در
اينستاگرام و زير آخرين عكس گربهاش منتشر كرده است: «بخواب مامان جان.
بخواب تنها دلخوشيم. بخواب شيرين عسلم. منو ببخش. ديگه آرزويى ندارم. ديگه
هيچى نمىخوام از خدا. ديگه بىحس شدم. ديگه تموم شدم. فقط منتظرم كه زودتر
بيام پيشت. همين.»
به گزارش جوان اگرچه رويكرد هانيه توسلي در
زندگي با حيوانات و برخورد با مرگش معرف سبك زندگي همه هنرمندان و بازيگران
كشور نيست، اما دستكم فضاي مجازي از الگوي زندگي اين دوستان طي سالهاي
اخير تصاويري رونمايي كرده كه نشان ميدهد حيواناتي مانند سگ و گربه به
عضويت خانواده تعداد زيادي از آنها درآمده است.
خيلي از
بازيگران ما در منزل و اتومبيل شخصيشان با سگ و گربهشان عكس میگیرند و
منتشر ميكنند و اين آنارشيستي را هم اضافه بر ساير هرج و مرجهاي پوششي،
رابطهاي و رفتاريشان به پاي رفتار هنرمندانهشان كه ساير مردم از درك آن
عاجزند، ميگذارند.
در حال حاضر بازيگران بيدردي، رفاه زدگي و
تفاوت با فرهنگ و آداب زندگي و معاشرت اجتماعي را جزو فرهنگ مدرن و نمود يك
زندگي موفق ميدانند و خود را در اين راه الگو معرفي ميكنند.
در
عين حال از لزوم گسترش فرهنگ ايراني ميگويند و نقدها مينويسند از اينكه
اسلام فرهنگ تازيان را به فرهنگ والاي ايراني تحميل كرده است و وا اسفا سر
ميدهند و اينطور ميگويند كه تمام عقبماندگيهاي فرهنگي و زيستي و
اجتماعي ما پاي اسلام آوردنمان است.
اما هيچ كدامشان نميگويند
كجاي فرهنگ ايراني ميپذيرد كه انسان مامان جون يك حيوان باشد و اينقدر با
آن حشر و نشر داشته باشد كه بعد از مرگش آرزو كند خيلي زود در ديار باقي به
ديدارش بشتابد؟
به هر رو، اين پديده اجتماعي
پذيرفتن حيوانات به عنوان فرزندخوانده از سوي برخي سلبريتيها حاصل اهميت
بيش از اندازه دادن به هنر هفتم به عنوان هنر برتر و القاي اين نكته است كه
بازيگران و هنرمندان تنها و مؤثرترين الگوهاي جوانان هستند. اين خود
بزرگبيني القايي امروز ما را در برابر سبك زندگي يك زن قرار داده كه
نمونهاي از تجرد و زندگي با حيوانات و حتي نمونه غلو شدهاي از سبك زندگي
غربي است.
اين زن كه در دايره هنرمندان ايراني به جامعه معرفي
شده، نمونه نهچندان كاملي از زندگي آزاد به نفع زنان و حقوق برابر زن و
مرد است؛ شعارهايي كه در جامعه هنري بيش از ساير اقشار فراگيري دارد.
در
زندگي اين افراد نشانهاي از الزامات و قيود زندگي ايراني و اسلامي به چشم
نميخورد، مگر تكه روسري كه از روي رودربايستي با جامعه بر سر دارند، اما
اين بيقيدي مقام مادري و همسري را از آنها گرفته و اين افراد را به مادر
يك گربه كه زندگي و مرگش به زندگي و مرگ آن حيوان وابسته است، تنزل داده
است.
حالا فرض كنيد اين هنرمندان كدام نقش باورپذير را در قاب تلويزيون، پرده سينما و صحنه تئاتر به نمايش خواهند گذاشت؟
اين
افراد هنرمنداني براي اجراي نمايشنامههاي خارجي يا خارجي پسند هستند، در
غير اينصورت چطور فردي كه زندگي شخصي خود را با حيوانات در فضاي مجازي به
تصوير ميكشد، نقش يك ايراني مسلمان را بازي خواهد كرد و پيام اخلاقي يك
سناريوي ايراني و اسلامي را به مخاطب خواهد رساند؟
نكته جالب
توجه اينكه اين رويكرد جايگزيني حيوانات با اعضاي خانواده كه به پرچمداري
بازيگران در حال توسعه و شيوع است از طرف فعالان اجتماعي و برخي مديران
محيطزيستي به بهانه دفاع از حقوق حيوانات و به عنوان جلوهاي از مدنيت
مدرن مورد تقدير و تمجيد قرار ميگيرد.
نفیسه ابراهیمزاده انتظام