صراط: سیدمهدی سیدصالحی در بخشی از گفتگوی خود با آسمان آبی درباره سابقه مداحی اش گفت: من هرگز خود را مداح ندانستم. هرچند از 13سالگی در محله اصفهانک دولاب (محلهای در اتوبان آهنگ) این افتخار را داشتم که به نوحهخوانی بپردازم، اما نوحهخوانی با مداحی، تعریفی جداگانه دارد. آن روزها با دوستان همسن و سال خودم پای ثابت هیئتهای عزاداری بودیم و بهلطف پروردگار یکتا و نیمچه صدایی که موهبتی الهی برایم بود، گاه به ذکر مصیبت میپرداختم.
وقتی پای منبر حاجمنصور حضور مییافتید، حواس جوانهای فوتبالدوست را پرت نمیکردید؟
نه، آن سالها تازه فوتبال را شروع کرده بودم و اسم و رسمی در این ورزش نداشتم. من یک عزادار ساده بودم و همین حالا هم همینطور است. یادم میآید آن سالها آرزو داشتم شاگرد حاجحسن خلج شوم و هنوز هم این آرزو با من باقی مانده است.زمانیکه افتخار پوشیدن پیراهن تیم امید را داشتم. فکر میکنم حدود سال 1382 بود که برای یک بازی به مالزی رفته بودیم. شب آن بازی مصادف با شب عاشورای سالار شهیدان بود و سفیر محترم کشورمان در کوالالامپور، تیم را به سفارت ایران دعوت کرد. آنجا بود که محمدآقا (محمد مایلیکهن) صدایم زد و از من خواست به مناسبت آن شب عزیز مداحی کنم. روی محمدآقا را که نمیشد زمین بیندازم، اما چیزی به ذهنم نمیرسید که سیدمهدی رحمتی، جواد کاظمیان و مهرزاد معدنچی، متنی برایم آماده کردند. آنجا مرثیه زیبا و حزنانگیزی را خواندم و آن شب یکی از فراموشنشدنیترین شبهای زندگیام شد.
وقتی پای منبر حاجمنصور حضور مییافتید، حواس جوانهای فوتبالدوست را پرت نمیکردید؟
نه، آن سالها تازه فوتبال را شروع کرده بودم و اسم و رسمی در این ورزش نداشتم. من یک عزادار ساده بودم و همین حالا هم همینطور است. یادم میآید آن سالها آرزو داشتم شاگرد حاجحسن خلج شوم و هنوز هم این آرزو با من باقی مانده است.زمانیکه افتخار پوشیدن پیراهن تیم امید را داشتم. فکر میکنم حدود سال 1382 بود که برای یک بازی به مالزی رفته بودیم. شب آن بازی مصادف با شب عاشورای سالار شهیدان بود و سفیر محترم کشورمان در کوالالامپور، تیم را به سفارت ایران دعوت کرد. آنجا بود که محمدآقا (محمد مایلیکهن) صدایم زد و از من خواست به مناسبت آن شب عزیز مداحی کنم. روی محمدآقا را که نمیشد زمین بیندازم، اما چیزی به ذهنم نمیرسید که سیدمهدی رحمتی، جواد کاظمیان و مهرزاد معدنچی، متنی برایم آماده کردند. آنجا مرثیه زیبا و حزنانگیزی را خواندم و آن شب یکی از فراموشنشدنیترین شبهای زندگیام شد.