جنبشهاي اجتماعي جديد كه بعد از جهاني شدن به وجود آمدند و به صورت شبكهاي و فراملي عمل ميكنند، اين مهم را در جهان سوم پررنگتر كردهاند. رسانهها و سيستمهاي اطلاعاتي غرب نيز از ابزارهايي هستند كه تلاش ميكنند حركتهاي صنفي را به عنوان اهرمي براي فشار سياسي به حكومتهاي مستقل تبديل كنند. در ايران كه نظام برآمده از انقلاب كبير آن ماهيت ضداستكباري دارد و معادلات قدرتهاي بزرگ در تصاحب جهان را فروريخته است اين مسئله از اهميت بسزايي برخوردار است. حركتهاي صنفي در ايران معمولاً به سمت سياسي شدن ميگرايد و رسانههاي غربي نيز نمود آنان را صدها برابر بودنشان برجسته مينمايند.
بعد از خرداد ۱۳۷۶ تاكنون اين مسئله هميشه در دستوركار بخشي از اصلاحطلبان و ضدانقلاب داخلي و عقبههاي خارجي آن بوده است. در ايران تمركز اصلي اين مسئله بر محيط دانشگاه است. به رغم تأكيدات مقام معظم رهبري به دانشجويان مبني بر استقلال سياسي تشكلهاي دانشجويي، متأثر نبودن از احزاب بيروني، باز هم رفتارهاي صنفي دانشجويان توسط كاركشتگان سياسي به رفتارهاي سياسي تبديل ميشد.
دشمنان نظام جمهوري اسلامي معمولاً از مطلوب نبودن غذاي يك دانشگاه، كمبود خوابگاه، قطع برق و آسيب ديدن يك دانشجو (حتي در يك حادثه طبيعي) عليه كليت نظام جمهوري اسلامي جريانسازي كردهاند. در دوران اصلاحات كه مديريت آموزش عالي به شدت سياسي شده و عناصر حزب مشاركت دانشگاه را خاستگاه «فشار از پايين» قرار داده بودند اين مسئله به يك دمل چركين و غيرقابل التيام تبديل شده بود و هميشه هزينههايي را براي دانشجويان كمتجربه يا نظام توليد ميكرد، اما تجربهآموزي دانشجويان و جريان دانشجويي باعث شد كه رفته رفته به سمت بيداري پيش روند.
همزماني اين بيداري با خروج اصلاحطلبان از دولت و مجلس باعث شد كه رفتارهاي صنفي به سمت استقلال صنفي پيش رود. در روزهاي آغازين فتنه ۱۳۸۸ در هيچ دانشگاهي دانشجويان به دفاع از فتنه به ميدان نيامدند و اجتماعي را در درون دانشگاه شكل ندادند و اگر اقدامي نيز از برخي افراد دانشجو صورت گرفت در خارج از دانشگاه و با هويتي غيردانشجو بود. عزم دولت براي هدفمند كردن يارانهها اين احساس را ايجاد ميكرد كه اين برنامه در عرصه دانشگاه چگونه اجرا خواهد شد؟ و پيامدهاي آن چگونه خواهد بود و دانشجويان چگونه بدان واكنش نشان خواهند داد و دشمنان و اصحاب فتنه چگونه ميتوانند از اين بستر سوءاستفاده كنند؟ اين هدفمندي با شيبي ملايم از مهر امسال كليد زده شد و قيمت تغذيه در برخي دانشگاهها تا ۵/۲ برابر افزايش يافت، علاوه بر آن ورودي دانشگاهها با موجودي خوابگاه تناسب نداشت و زحماتي را متوجه دانشجويان كرد. در اين ميان فوت يك دختر شهيد در دانشگاه اميركبير اين صحنه را حساستر كرد.
دانشجويان بيش از ۱۰ دانشگاه كشور در اعتراض به افزايش قيمت غذا به تجمع و اعتراض پرداختند. در دانشگاه اميركبير در اعتراض به فوت دانشجوي مذكور بيش از چهار روز تجمعات و اعتراضهايي برپا داشته شد.
جمعيت حاضر در اين تجمع به بيش از هزار نفر بالغ ميشد. همچنين در دانشگاههاي فردوسي، يزد، بيرجند و... اعتراضهايي به قيمت غذا و وضعيت خوابگاه انجام شد، اما سؤال اساسي اين است كه چرا حركتهاي صنفي گسترده امسال سياسي نشد؟ اين رويه جديد بسيار قابل تحليل و تأمل است. اين رفتار را ميتوان به خبرگي و تجربهآموزي جنبش دانشجويي و واقعي شدن مطالبات نسبت داد.
دانشجويان دريافتهاند كه سوءاستفاده سياسي از تجمع و اعتراض آنان نه تنها مشكل مورد اعتراض را حل نميكند كه اصل حركت آنان را نيز مورد سؤال جدي قرار ميدهد. بنابراين براي اولينبار استمرار حركت خود را صنفي نگه داشتند و اجازه سوءاستفاده از آن را ندادند. اين فرهنگ قابل استمرار و استقبال است.
بعد از خرداد ۱۳۷۶ تاكنون اين مسئله هميشه در دستوركار بخشي از اصلاحطلبان و ضدانقلاب داخلي و عقبههاي خارجي آن بوده است. در ايران تمركز اصلي اين مسئله بر محيط دانشگاه است. به رغم تأكيدات مقام معظم رهبري به دانشجويان مبني بر استقلال سياسي تشكلهاي دانشجويي، متأثر نبودن از احزاب بيروني، باز هم رفتارهاي صنفي دانشجويان توسط كاركشتگان سياسي به رفتارهاي سياسي تبديل ميشد.
دشمنان نظام جمهوري اسلامي معمولاً از مطلوب نبودن غذاي يك دانشگاه، كمبود خوابگاه، قطع برق و آسيب ديدن يك دانشجو (حتي در يك حادثه طبيعي) عليه كليت نظام جمهوري اسلامي جريانسازي كردهاند. در دوران اصلاحات كه مديريت آموزش عالي به شدت سياسي شده و عناصر حزب مشاركت دانشگاه را خاستگاه «فشار از پايين» قرار داده بودند اين مسئله به يك دمل چركين و غيرقابل التيام تبديل شده بود و هميشه هزينههايي را براي دانشجويان كمتجربه يا نظام توليد ميكرد، اما تجربهآموزي دانشجويان و جريان دانشجويي باعث شد كه رفته رفته به سمت بيداري پيش روند.
همزماني اين بيداري با خروج اصلاحطلبان از دولت و مجلس باعث شد كه رفتارهاي صنفي به سمت استقلال صنفي پيش رود. در روزهاي آغازين فتنه ۱۳۸۸ در هيچ دانشگاهي دانشجويان به دفاع از فتنه به ميدان نيامدند و اجتماعي را در درون دانشگاه شكل ندادند و اگر اقدامي نيز از برخي افراد دانشجو صورت گرفت در خارج از دانشگاه و با هويتي غيردانشجو بود. عزم دولت براي هدفمند كردن يارانهها اين احساس را ايجاد ميكرد كه اين برنامه در عرصه دانشگاه چگونه اجرا خواهد شد؟ و پيامدهاي آن چگونه خواهد بود و دانشجويان چگونه بدان واكنش نشان خواهند داد و دشمنان و اصحاب فتنه چگونه ميتوانند از اين بستر سوءاستفاده كنند؟ اين هدفمندي با شيبي ملايم از مهر امسال كليد زده شد و قيمت تغذيه در برخي دانشگاهها تا ۵/۲ برابر افزايش يافت، علاوه بر آن ورودي دانشگاهها با موجودي خوابگاه تناسب نداشت و زحماتي را متوجه دانشجويان كرد. در اين ميان فوت يك دختر شهيد در دانشگاه اميركبير اين صحنه را حساستر كرد.
دانشجويان بيش از ۱۰ دانشگاه كشور در اعتراض به افزايش قيمت غذا به تجمع و اعتراض پرداختند. در دانشگاه اميركبير در اعتراض به فوت دانشجوي مذكور بيش از چهار روز تجمعات و اعتراضهايي برپا داشته شد.
جمعيت حاضر در اين تجمع به بيش از هزار نفر بالغ ميشد. همچنين در دانشگاههاي فردوسي، يزد، بيرجند و... اعتراضهايي به قيمت غذا و وضعيت خوابگاه انجام شد، اما سؤال اساسي اين است كه چرا حركتهاي صنفي گسترده امسال سياسي نشد؟ اين رويه جديد بسيار قابل تحليل و تأمل است. اين رفتار را ميتوان به خبرگي و تجربهآموزي جنبش دانشجويي و واقعي شدن مطالبات نسبت داد.
دانشجويان دريافتهاند كه سوءاستفاده سياسي از تجمع و اعتراض آنان نه تنها مشكل مورد اعتراض را حل نميكند كه اصل حركت آنان را نيز مورد سؤال جدي قرار ميدهد. بنابراين براي اولينبار استمرار حركت خود را صنفي نگه داشتند و اجازه سوءاستفاده از آن را ندادند. اين فرهنگ قابل استمرار و استقبال است.