صراط: روایت پیرمردی که ۱۷نفر از اعضای خانواده و جمعی از هم ولایتی هایش را در روستاهای زلزله زده کوییک به خاک سپرد
مهدی علیپور: «به خدا نشد...نشد غسل شان بدهیم و کفن تنشان کنیم.با همین دست ها خاکشان کردم. 105 نفر را. خانوادگی خاکشان کردم. 4تا 4تا 5تا 5تا. رویشان با لودر خاک ریختیم.کسی برای کمک نبود.هوا گرم بود.باد کرده بودند.با همان لباس ها و پتوهایی که دورشان پیچیده بودند خاکشان کردیم.»
این روایت حسن آزادی است، پیرمردی از اهالی روستای کوییک حسن. 17 نفری از اعضای خانواده اش را بعد از زلزله از زیر آوار بیرون کشیده و با دست های خودش خاک کرده. حالا از دار دنیا یک گله گوسفند برایش مانده که نصفش در زلزله زیرآوار مانده.
می گوید هلال احمر چادر به اندازه کافی توزیع کرده. مواد غذایی هم هست اما سرما و باران در کمین است و آنچه ندارند بخاری است و نایلون ضخیم که آنها رااز باران بی رحم پاییز که در راه است درامان نگه دارد.
فراموش نمی کند که از تنها دارایی اش هم بگوید: «اینطور پیش برود امروز و فرداست که این زبان بسته ها از تشنگی تلف شوند. آغل هم که خراب شده و فردا که باران بیاید نمی دانم کجا جایشان بدهم.تو را خدا بنویس به دادمان برسند.»
مهدی علیپور: «به خدا نشد...نشد غسل شان بدهیم و کفن تنشان کنیم.با همین دست ها خاکشان کردم. 105 نفر را. خانوادگی خاکشان کردم. 4تا 4تا 5تا 5تا. رویشان با لودر خاک ریختیم.کسی برای کمک نبود.هوا گرم بود.باد کرده بودند.با همان لباس ها و پتوهایی که دورشان پیچیده بودند خاکشان کردیم.»
این روایت حسن آزادی است، پیرمردی از اهالی روستای کوییک حسن. 17 نفری از اعضای خانواده اش را بعد از زلزله از زیر آوار بیرون کشیده و با دست های خودش خاک کرده. حالا از دار دنیا یک گله گوسفند برایش مانده که نصفش در زلزله زیرآوار مانده.
می گوید هلال احمر چادر به اندازه کافی توزیع کرده. مواد غذایی هم هست اما سرما و باران در کمین است و آنچه ندارند بخاری است و نایلون ضخیم که آنها رااز باران بی رحم پاییز که در راه است درامان نگه دارد.
فراموش نمی کند که از تنها دارایی اش هم بگوید: «اینطور پیش برود امروز و فرداست که این زبان بسته ها از تشنگی تلف شوند. آغل هم که خراب شده و فردا که باران بیاید نمی دانم کجا جایشان بدهم.تو را خدا بنویس به دادمان برسند.»