صراط: محمدرضا سبزعلیپور رئیس مرکز تجارت جهانی ایران و رئیس شورای سیاستگذاری
اقتصاد مقاومتی و بخش خصوصی ضمن تحلیل اوضاع اقتصادی و معیشت مردم، نسبت به
گران شدن قیمت نان طی روزهای گذشته واکنش نشان داد و گفت: صریح و بی پرده
عرض میکنم که آمارهای ارائه شده از جانب دولت در مورد وضعیت اقتصادی
کشورمان جای شکی باقی نمیگذارد که وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران عالی است.
عبور از رکود، کاهش تورم، افزایش صادرات غیر نفتی، افزایش سرمایه گذاری
خارجی، مبارزه با فساد اقتصادی، افزایش شاخص بورس و رکورد شکنی آن و مهمتر
از همه کاهش بیکاری، ارتقاء معیشت مردم و کرامت انسانی و حقوق شهروندی از
جمله پارامترهایی است که نشان از بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی هر جامعهای
میتواند باشد، اما اینجا ایران است، جایی که میان آمار و واقعیت فاصله از
زمین تا آسمان است. هرچند آمارها نشان از کاهش تورم و اوضاع خوب زندگی
مردم عزیزمان حکایت دارد، اما واقعیت جامعه نشان از کاهش قدرت خرید مردم و
بیداد گرانی دارد؟! واقعیت، خبر از ریشه دواندن فقر در جامعه و کوچکتر شدن
سفرۀ مردم میدهد، زیرا فقر همچون خورهای بر جان و زندگی مردم افتاده و
دارد اخلاق و حتی عزتشان را نیز میخورد و روز به روز بر قربانیهای خود
میافزاید؟!
به گزارش تسنیم وی افزود: آری وضعیت کنونی اقتصاد ایران در آمارها عالی است، اما در واقعیت بسیار خراب است. حقیقت تلخ در مورد اقتصاد ایران این است که هم وضعش خراب است و هم، چون در خیال مسئولان وضعیت کشور و مردم عالی است دیگر ارادهای هم برای بهبود آن به چشم نمیخورد. برای چندمین بار تکرار میکنم که در یک جمله اقتصاد ایران در شعار عالی است، اما در واقعیت افتضاح میباشد؟! پس واقعیت امروز اقتصاد ایران بوضوح نشان میدهد که رکود داریم، تورم و بیکاری داریم، رشد نقدینگی، بدهی کلان مردم و دولت به بانکها را داریم، فساد مالی و اداری، رانت خواری و قاچاق کالا و اختلاس هم داریم، رشد نرخ دلار و کاهش ارزش پول ملی، ورشکستگی واحدهای تولیدی و صنعتی و توقف تولید، کاهش صادرات و افزایش واردات، خام فروشی، بحران پولی و بانکی نیز داریم. درکل، صدها مورد دیگر هم داریم که اصلاً این داشتهها قابل افتخار نیست و برعکس، داراییهای فوق الذکر این واقعیت را به اثبات میرسانند که اقتصاد ایران بیمار است و بیمار است و بیمار؟!
علیپور اظهار داشت: یکی از فاکتورها و قدمهایی که دولتهای پس از انقلاب در جهت بهبود زندگی مردم و سر و سامان دادن به اقتصاد ایران پیگیری و دنبال میکردند حذف سوبسیدها بود و اعتقادشان بر این بود که با واقعی شدن قیمتها، نه تنها چرخ زندگی مردم بهتر خواهد چرخید بلکه معیشت آنان روز به بهتر خواهد شد؟! برهمین اساس و در همین راستا، حذف سوبسید کالا و واقعی کردن قیمتها از زمان رؤسای جهمور اسبق یعنی آقایان هاشمی و خاتمی به جد مطرح شد، اما هیچگاه به مرحله اجراء درنیامد ولیکن جناب آقای احمدی نژاد دل را به دریا زد و بقول معروف شجاعتی به خرج داد و سوبسید کالاهای اساسی را قطع کرد و بجای آن، پرداخت یارانه نقدی را در دستور کار دولت قرار داد. جدای از اینکه ایشان با چه نیتی پرداخت پول به مردم را آغاز کرد باید اذعان کنم که احمدی نژاد با این کار، کشور را مثلاً از چاله درآورد ولیکن به چاه وحشتناکی انداخت.
وی افزود: اطمینان دارم که پرداخت پول به مردم نه بخاطر کاهش مشکلات کشور و ساماندهی اقتصاد ایران بلکه بیشتر با نیت افزایش محبوبیت دولت اسبق، علی الخصوص شخص احمدی نژاد انجام شد از همین رو توزیع پول آنهم بنام پرداخت یارانه نقدی موجب بروز معضلات بیش از پیش اقتصادی از جمله رشد افسارگسیخته تورم و افزایش نقدینگی در جامعه گردید. دولت سابق برای ادامه این پروژه با کمبود ریال مواجه بود لکن برای تأمین پول جهت ادامه پرداخت یارانه نقدی به ترفندهای گوناگونی متوصل گردید که بارزترین آن تأمین نقدینگی ریالی دولت از طریق تزریق و فروش مقادیر زیادی سکه و ارز دولتی در بازار آزاد با قیمتهای بالا بود که همین کار دولت باعث شد تا جایگاه بانک مرکزی ایران تا سطح یک صراف بزرگ برای دولت تنزل یافته و همچنین ارزش ریال نیز روز به روز در برابر سایر ارزها کاهش یابد و نهایتاً ارزش پول ملی چند صد درصد سقوط کند؟! لکن این کار نادرست احمدی نژاد غیرقابل بخشش بوده و هرگز فراموش نخواهد شد که آینده گان و تاریخ در باره عملکرد وی قضاوت خواهند کرد.
علیپور تأکید نمود: احمدی نژاد با توزیع پول بین مردم به بهانۀ پرداخت نقدی یارانه، سنگ بنای کجی را در ایران پایه ریزی کرد و دولت بعدی را هم ناخواسته به راهی هدایت کرد که دورنمای آن بسیار تیره و تاریک بوده و خواهد بود و بقول معروف پوست خربزهای را زیر پای دولت تدبیر و امید گذاشت که راه رفتن روی آن، آنهم در این برهه از زمان دست و پای دولت را خواهد شکست؟! نظربه اینکه جناب آقای روحانی، لشگری از اقتصاددانان و مردان اقتصادی همسو با دولت را جهت درمان اقتصاد مریض و بهبود اوضاع نابسامان ایران به دور خود جمع کرده بود، لکن توقع بر این بود تا ژنرالهای اقتصادی دولت پوست خربزه انداخته شده بر سر راه دولت را تشخیص داده و آن را سریعاً از سر راه دولت بردارند، اما ظاهراً این دولت و تیم اقتصادیش هم دنباله رو راه احمدی نژاد بوده و با برنامه ریزی خاصی و به عمد، پای خود را روی همان پوست خربزه گذاشته و در جهت رسیدن به اهداف از پیش تعین شدۀ خود، روی آن پوست خربزه ماهرانه سرسره بازی میکنند؟!
کمترین بحرانی که امروز از حذف سوبسیدها، پرداخت نقدی پول و اجرای پی در پی فازهای هدفمندی یارانه ها، افزایش مکرر قیمت حاملهای انرژی و سایر کالاهای اساسی در کشور بوده که جدای از رشد نقدینگی در جامعه، رشد تورم، رکود مضائف، ادامه بیکاری، افزایش نرخ ارز و کوچکتر شدن سفرۀ مردم را نیز در پی داشته است.
این اقتصاددان تصریح کرد: در جهت هدفمند کردن یارانه ها، متأسفانه دولت تدبیر و امید وارد راهی شده که ظاهراً دیگر امکانی برای بازگشت در آن وجود ندارد و تصمیم دارد فازهای هدفمندی یارانهها را پی در پی اجرا و جهت افزایش درآمدهای دولت، کمافی السابق این پروژه را ادامه دهد. هرچند دولت نباید به طرح هدفمندی یارانهها و افزایش نرخ کالاها و حاملهای انرژی به چشم یک منبع درآمد برای خود نگاه کند، اما یکی از بزرگترین اشتباهات دولت تدبیر و امید این است که درست همانند دولت احمدی نژاد به شکل احساسی و هیجانی و بدون اتکاء به مطالعات کارشناسی شده درباره آثار و پیامدهای فاز اول و دوم، درصدد اجرای فازهای دیگر این طرح و گرانی روز به روز حاملهای انرژی و کالاهای اساسی مردم میباشد.
در جدیدترین اقداماتی که دولت محترم جهت افزایش نرخ کالاهای اساسی انجام داده، افزایش ۱۵ درصدی قیمت انواع نان از اواخر هفتۀ اول آذر ماه میباشد که همین امر باعث نارضایتی شدید مردم و همچنین بروز ابهامات و سوالات زیادی شده است. زیرا دولت فقط افزایش قیمتها را دنبال میکند و نه کیفیت کالاها را، پس این اقدام دولت داد مردم را درآورده و آنان میگویند که چه اتفاقی افتاده که باید قیمت انواع نان به یکباره ۱۵ درصد گران شود؟ آیا کیفیت نانها بهتر شده؟ و یا حقوقها و درآمدهای مردم رشد داشته که چنین تصمیماتی اتخاذ گردیده؟ یا اینکه مقدار یارانۀ نقدی پرداختی دولت به مردم بیشتر شده؟ زیرا اگر سوبسیدهای پرداختی دولت به کالاها و حاملهای انرژی کم میشود و دولت از دو طرف سود میکند (یعنی اولاً دیگر سوبسیدی از خزانه پرداخت نمیکند و ثانیاً با گران کردن قیمت کالاها، درآمد بیشتری نصیبش میشود) پس باید بخشی از آن درآمد را که بابت گرانی کالاهای اساسی استحصال شده را به مردم پرداخت نماید که چنین اتفاقی هم تا به امروز رخ نداده است؟!
سبزعلیپور در ادامه افزود: یکی از افتخارات دولت روحانی این است که دائماً آمار میدهد که توانسته تورم را کنترل و آنرا تک نرخی کند و هر روز پز تورم ۸ درصدی را میدهد؟! هرچند که ما به این آمار و اعداد دولت نقد جدی داریم و اعتقاد داریم که این اعداد آمارها با واقعیت جامعه زمین تا آسمان تفاوت دارد، اما سوال اساسی این است اگر دولت ادعا میکند که شاخ غول تورم را شکسته و آنرا به ۸ درصد رسانده، پس چرا قیمت انواع نان را ۱۵ درصد گران کرده؟ به فرض اگر قرار است که کالا و خدماتی هم در کشور گران شود آیا نباید به میزان نرخ تورم افزایش یابد؟ بالاخره مردم چه چیزی را باید باور کنند، آمار ۸ درصدی را یا واقعیت ۱۵ درصدی را؟ هر چند که ظاهر قضیه ۱۵ درصد است ولیکن بعضاً با کم فروشی نان، بطور قطع عدد ۱۵ به ۳۰ و یا بیشتر از این هم افزایش خواهد یافت.
هرچند که پیش از اعمال افزایش ۱۵ درصدی نرخ نان، باید تأکید کنم که نان مردم به چندین قیمت فروخته میشود؟! یکی آزاد پز، یکی دیگر غیر آزاد، آن یکی سفارشی، دیگری کنجدی، یکی دیگر دو رو سفارشی، آن یکی سبوس دار و دیگری این مدل و آن مدل؟! از همین رو مردم سردرگم قیمت نان هستند که با اعمال گرانی جدید و قیمتهایی که رند نیست و نیاز به پول خرد هم دارد، مکافات و درگیری مردم با نانواها دوچندان خواهد شد؟!
وی گفت: هرچند آقایان، گرانی نان را چنین توجیه میکنند که، چون دو سه سال است که نان را گران نکرده اند؟! این چه توجیهی است که میآورند؟ مگر قرار است که دائماً کالاها را در کشورمان گران کنند؟ چنانچه شما امروز تشریف ببرید به یکی از کشورهای پیشرفته و یا کشورهای اروپایی و یک عدد نان بخرید و مبلغش را پرداخت کنید لکن ده سال دیگر همان نان را در همان کشور بخیرید یک درصد هم به قیمت آن نان اضافه نخواهد شد؟! چرا؟ برمبنای تز و سیاست مسئولین کشور ما، آنها نیز باید هر دو سه سال یکبار قیمت نان در آن کشور را ۱۵ الی ۲۰ درصد افزایش یابد؟!
توجیهات مسئولین اقتصادی ما در خصوص گرانی نان و کالاهای اساسی مردم قابل قبول نبوده و گرانیها جز فشار به مردم و کوچکتر شدن سفر آنان و پر شد جیب دولت نتیجه دیگری ندارد. الحق و الانصاف مردم ایران مستحق برخورداری از زندگی مطلوب و شرافت مندانه هستند و تورم و رکود نباید در زندگی مردم و اقتصاد جامعه خللی وارد کند، مخصوصاً اگر تورم و رکود (بیماری هلندی) هر دو با هم تجمیع شوند، حاصل آن جز فلاکت نخواهد بود.
علیپور با اشاره باینکه مردم همیشه در صحنه ایران لایق بهترین خدمات و عالیترین معیشت هستند گفت: مردم عزیزمان استحقاق هرگونه تلاش برای بهبود وضعیت معیشتی، فرهنگی و اجتماعی را دارند و این باید در حافظه تمام مسئولین کشور باقی بماند که به واسطه حضور این مردم است که مقامات ارشد و مسئولین کشوری در مناصبشان قرار دارند و خدمت به مردم را باید در تمام مسیر سرلوحه برنامههای خود قرار دهند و از امور جناحی و گروهی و هواهای نفسانی بپرهیزند. برای صدمین بار نکته مهم دیگر این است کشوری همچون ایران که روی ثروت بی نظیر طبیعی و خدادادی خوابیده دلیلی ندارد که کمبود و مشکلات اقتصادی داشته باشد و اگر مشکلی هم وجود دارد باید آنرا در جای دیگری جستجو کرد؟! فلذا مردم شریف و ثروتمند ایران باید وضعیت بسیار مطلوبی داشته و در رفاه کامل باشند نه اینکه در آرزوی ابتداییترین نیازهای زندگی، شب و روز را سپری کنند؟!
وی گفت: پس بهتر است دولت از نظرات کارشناسان برجسته اقتصادی در زمینۀ هدفمندی یارانهها استفاده کرده و بی گدار به آب نزند، اما تجربۀ چهار سال و نیم گذشته مبین این واقعیت است که آقای روحانی در اجرای سیاست هدفمندسازی یارانهها آنهم مشابه دولتهای نهم و دهم و یازدهم اصرار داشته و ظاهراً پا در مسیری گذارده که این گرانیهای پی در پی میتواند به حیثیت ایشان ضربه زده و لطمات جبران ناپذیری به دولت تدبیر و امید وارد کند. لکن سؤال اساسی دیگر این است که اگر دولت در این مسیر موفق نشود چه خواهد شد؟ اگر بواسطه اجرای فازهای هدفمندی یارانهها موتور افزایش تورم بیش از پیش روشن شود و این سیاست شکست بخورد، مردم علی الخصوص کسانیکه به دولت تدبیر و امید و اصلاح طلبها و اعتدالگرایان دل بسته اند ناامید شده و بنوعی جامعه به فاز کنش منفی فرو میرود. ناهنجاریهای اجتماعی، ناراضایتیها و رفتارهای منفی آغاز میگردد. در اینصورت بقول یکی از دوستان و صاحب نظران اقتصادی تیغههای یک قیچی به کار میافتند که یک تیغه آن مخالفین سیاسی داخلی دولت هستند و یک تیغه دیگر همین کسانیکه رأی سلبی به روحانی داده اند؛ که این روند میتواند کارآمدی دولت روحانی را از بین ببرد بگونهای که تا پایان دوره ریاست جمهوری مجبور شود دست به عصا حرکت کند. وقتی حمایت مردمی را کاملاً از دست بدهد، از طرف سایر قوا هم تحت کنترل و فشار قرار میگیرد که بسیار خطرناک است. پس حداقل با نان مردم و مایحتاج روزانه آنان شوخی و تجارت و کسب درآمد نکید.
رئیس مرکز تجارت جهانی ایران به دولت توصیه نمود که اولاً بهتر است که از اجرای فازهای بعدی هدفمندی یارانهها آنهم به شکل کنونی پرهیز کرده و شیوه جدیدی را با مشورت صاحب نظران طراحی نماید از جمله ارائه خدمات مطلوب رفاهی و درمانی به مردم و پر کردن چالههایی که موجب نارضایتی ایرانیان شده، اما اگر دولت بر اجرای طرح هدفمندی یارانهها آنهم همچون گذشته ابرام و اصرار دارد صلاح براین است تا بجای گرانی کالا، پیگیری استقراض و چاپ اسکناس بدون پشتوانه و یا فروش سکه و ارز در بازار آزاد جهت پرداخت یارانه نقدی ماهانه به مردم، بسمت درآمدهای دیگری غیر از گرانی پی در پی حاملهای انرژی و ارزاق مردم برود از جمله دریافت مالیات از شرکتها، سازمانها و مجموعههایی که بنوعی از پرداخت مالیات تاکنون شانه خالی کرده و یا کارهای دیگری را انجام دهد که بنابه دلایلی در اینجا نمیتوانم به نوع این کارها اشاره کنم درغیر اینصورت دولت قادر به ادامه این راه نخواهد بود و دیر یا زود همگی شاهد شکست پروژه گرانی کالا و توزیع پول نقد بین مردم و زمینگیر شدن دولت خواهیم بود. اجرای اقتصاد مقاومتی کلید اساسی حل این معضل میباشد.
به گزارش تسنیم وی افزود: آری وضعیت کنونی اقتصاد ایران در آمارها عالی است، اما در واقعیت بسیار خراب است. حقیقت تلخ در مورد اقتصاد ایران این است که هم وضعش خراب است و هم، چون در خیال مسئولان وضعیت کشور و مردم عالی است دیگر ارادهای هم برای بهبود آن به چشم نمیخورد. برای چندمین بار تکرار میکنم که در یک جمله اقتصاد ایران در شعار عالی است، اما در واقعیت افتضاح میباشد؟! پس واقعیت امروز اقتصاد ایران بوضوح نشان میدهد که رکود داریم، تورم و بیکاری داریم، رشد نقدینگی، بدهی کلان مردم و دولت به بانکها را داریم، فساد مالی و اداری، رانت خواری و قاچاق کالا و اختلاس هم داریم، رشد نرخ دلار و کاهش ارزش پول ملی، ورشکستگی واحدهای تولیدی و صنعتی و توقف تولید، کاهش صادرات و افزایش واردات، خام فروشی، بحران پولی و بانکی نیز داریم. درکل، صدها مورد دیگر هم داریم که اصلاً این داشتهها قابل افتخار نیست و برعکس، داراییهای فوق الذکر این واقعیت را به اثبات میرسانند که اقتصاد ایران بیمار است و بیمار است و بیمار؟!
علیپور اظهار داشت: یکی از فاکتورها و قدمهایی که دولتهای پس از انقلاب در جهت بهبود زندگی مردم و سر و سامان دادن به اقتصاد ایران پیگیری و دنبال میکردند حذف سوبسیدها بود و اعتقادشان بر این بود که با واقعی شدن قیمتها، نه تنها چرخ زندگی مردم بهتر خواهد چرخید بلکه معیشت آنان روز به بهتر خواهد شد؟! برهمین اساس و در همین راستا، حذف سوبسید کالا و واقعی کردن قیمتها از زمان رؤسای جهمور اسبق یعنی آقایان هاشمی و خاتمی به جد مطرح شد، اما هیچگاه به مرحله اجراء درنیامد ولیکن جناب آقای احمدی نژاد دل را به دریا زد و بقول معروف شجاعتی به خرج داد و سوبسید کالاهای اساسی را قطع کرد و بجای آن، پرداخت یارانه نقدی را در دستور کار دولت قرار داد. جدای از اینکه ایشان با چه نیتی پرداخت پول به مردم را آغاز کرد باید اذعان کنم که احمدی نژاد با این کار، کشور را مثلاً از چاله درآورد ولیکن به چاه وحشتناکی انداخت.
وی افزود: اطمینان دارم که پرداخت پول به مردم نه بخاطر کاهش مشکلات کشور و ساماندهی اقتصاد ایران بلکه بیشتر با نیت افزایش محبوبیت دولت اسبق، علی الخصوص شخص احمدی نژاد انجام شد از همین رو توزیع پول آنهم بنام پرداخت یارانه نقدی موجب بروز معضلات بیش از پیش اقتصادی از جمله رشد افسارگسیخته تورم و افزایش نقدینگی در جامعه گردید. دولت سابق برای ادامه این پروژه با کمبود ریال مواجه بود لکن برای تأمین پول جهت ادامه پرداخت یارانه نقدی به ترفندهای گوناگونی متوصل گردید که بارزترین آن تأمین نقدینگی ریالی دولت از طریق تزریق و فروش مقادیر زیادی سکه و ارز دولتی در بازار آزاد با قیمتهای بالا بود که همین کار دولت باعث شد تا جایگاه بانک مرکزی ایران تا سطح یک صراف بزرگ برای دولت تنزل یافته و همچنین ارزش ریال نیز روز به روز در برابر سایر ارزها کاهش یابد و نهایتاً ارزش پول ملی چند صد درصد سقوط کند؟! لکن این کار نادرست احمدی نژاد غیرقابل بخشش بوده و هرگز فراموش نخواهد شد که آینده گان و تاریخ در باره عملکرد وی قضاوت خواهند کرد.
علیپور تأکید نمود: احمدی نژاد با توزیع پول بین مردم به بهانۀ پرداخت نقدی یارانه، سنگ بنای کجی را در ایران پایه ریزی کرد و دولت بعدی را هم ناخواسته به راهی هدایت کرد که دورنمای آن بسیار تیره و تاریک بوده و خواهد بود و بقول معروف پوست خربزهای را زیر پای دولت تدبیر و امید گذاشت که راه رفتن روی آن، آنهم در این برهه از زمان دست و پای دولت را خواهد شکست؟! نظربه اینکه جناب آقای روحانی، لشگری از اقتصاددانان و مردان اقتصادی همسو با دولت را جهت درمان اقتصاد مریض و بهبود اوضاع نابسامان ایران به دور خود جمع کرده بود، لکن توقع بر این بود تا ژنرالهای اقتصادی دولت پوست خربزه انداخته شده بر سر راه دولت را تشخیص داده و آن را سریعاً از سر راه دولت بردارند، اما ظاهراً این دولت و تیم اقتصادیش هم دنباله رو راه احمدی نژاد بوده و با برنامه ریزی خاصی و به عمد، پای خود را روی همان پوست خربزه گذاشته و در جهت رسیدن به اهداف از پیش تعین شدۀ خود، روی آن پوست خربزه ماهرانه سرسره بازی میکنند؟!
کمترین بحرانی که امروز از حذف سوبسیدها، پرداخت نقدی پول و اجرای پی در پی فازهای هدفمندی یارانه ها، افزایش مکرر قیمت حاملهای انرژی و سایر کالاهای اساسی در کشور بوده که جدای از رشد نقدینگی در جامعه، رشد تورم، رکود مضائف، ادامه بیکاری، افزایش نرخ ارز و کوچکتر شدن سفرۀ مردم را نیز در پی داشته است.
این اقتصاددان تصریح کرد: در جهت هدفمند کردن یارانه ها، متأسفانه دولت تدبیر و امید وارد راهی شده که ظاهراً دیگر امکانی برای بازگشت در آن وجود ندارد و تصمیم دارد فازهای هدفمندی یارانهها را پی در پی اجرا و جهت افزایش درآمدهای دولت، کمافی السابق این پروژه را ادامه دهد. هرچند دولت نباید به طرح هدفمندی یارانهها و افزایش نرخ کالاها و حاملهای انرژی به چشم یک منبع درآمد برای خود نگاه کند، اما یکی از بزرگترین اشتباهات دولت تدبیر و امید این است که درست همانند دولت احمدی نژاد به شکل احساسی و هیجانی و بدون اتکاء به مطالعات کارشناسی شده درباره آثار و پیامدهای فاز اول و دوم، درصدد اجرای فازهای دیگر این طرح و گرانی روز به روز حاملهای انرژی و کالاهای اساسی مردم میباشد.
در جدیدترین اقداماتی که دولت محترم جهت افزایش نرخ کالاهای اساسی انجام داده، افزایش ۱۵ درصدی قیمت انواع نان از اواخر هفتۀ اول آذر ماه میباشد که همین امر باعث نارضایتی شدید مردم و همچنین بروز ابهامات و سوالات زیادی شده است. زیرا دولت فقط افزایش قیمتها را دنبال میکند و نه کیفیت کالاها را، پس این اقدام دولت داد مردم را درآورده و آنان میگویند که چه اتفاقی افتاده که باید قیمت انواع نان به یکباره ۱۵ درصد گران شود؟ آیا کیفیت نانها بهتر شده؟ و یا حقوقها و درآمدهای مردم رشد داشته که چنین تصمیماتی اتخاذ گردیده؟ یا اینکه مقدار یارانۀ نقدی پرداختی دولت به مردم بیشتر شده؟ زیرا اگر سوبسیدهای پرداختی دولت به کالاها و حاملهای انرژی کم میشود و دولت از دو طرف سود میکند (یعنی اولاً دیگر سوبسیدی از خزانه پرداخت نمیکند و ثانیاً با گران کردن قیمت کالاها، درآمد بیشتری نصیبش میشود) پس باید بخشی از آن درآمد را که بابت گرانی کالاهای اساسی استحصال شده را به مردم پرداخت نماید که چنین اتفاقی هم تا به امروز رخ نداده است؟!
سبزعلیپور در ادامه افزود: یکی از افتخارات دولت روحانی این است که دائماً آمار میدهد که توانسته تورم را کنترل و آنرا تک نرخی کند و هر روز پز تورم ۸ درصدی را میدهد؟! هرچند که ما به این آمار و اعداد دولت نقد جدی داریم و اعتقاد داریم که این اعداد آمارها با واقعیت جامعه زمین تا آسمان تفاوت دارد، اما سوال اساسی این است اگر دولت ادعا میکند که شاخ غول تورم را شکسته و آنرا به ۸ درصد رسانده، پس چرا قیمت انواع نان را ۱۵ درصد گران کرده؟ به فرض اگر قرار است که کالا و خدماتی هم در کشور گران شود آیا نباید به میزان نرخ تورم افزایش یابد؟ بالاخره مردم چه چیزی را باید باور کنند، آمار ۸ درصدی را یا واقعیت ۱۵ درصدی را؟ هر چند که ظاهر قضیه ۱۵ درصد است ولیکن بعضاً با کم فروشی نان، بطور قطع عدد ۱۵ به ۳۰ و یا بیشتر از این هم افزایش خواهد یافت.
هرچند که پیش از اعمال افزایش ۱۵ درصدی نرخ نان، باید تأکید کنم که نان مردم به چندین قیمت فروخته میشود؟! یکی آزاد پز، یکی دیگر غیر آزاد، آن یکی سفارشی، دیگری کنجدی، یکی دیگر دو رو سفارشی، آن یکی سبوس دار و دیگری این مدل و آن مدل؟! از همین رو مردم سردرگم قیمت نان هستند که با اعمال گرانی جدید و قیمتهایی که رند نیست و نیاز به پول خرد هم دارد، مکافات و درگیری مردم با نانواها دوچندان خواهد شد؟!
وی گفت: هرچند آقایان، گرانی نان را چنین توجیه میکنند که، چون دو سه سال است که نان را گران نکرده اند؟! این چه توجیهی است که میآورند؟ مگر قرار است که دائماً کالاها را در کشورمان گران کنند؟ چنانچه شما امروز تشریف ببرید به یکی از کشورهای پیشرفته و یا کشورهای اروپایی و یک عدد نان بخرید و مبلغش را پرداخت کنید لکن ده سال دیگر همان نان را در همان کشور بخیرید یک درصد هم به قیمت آن نان اضافه نخواهد شد؟! چرا؟ برمبنای تز و سیاست مسئولین کشور ما، آنها نیز باید هر دو سه سال یکبار قیمت نان در آن کشور را ۱۵ الی ۲۰ درصد افزایش یابد؟!
توجیهات مسئولین اقتصادی ما در خصوص گرانی نان و کالاهای اساسی مردم قابل قبول نبوده و گرانیها جز فشار به مردم و کوچکتر شدن سفر آنان و پر شد جیب دولت نتیجه دیگری ندارد. الحق و الانصاف مردم ایران مستحق برخورداری از زندگی مطلوب و شرافت مندانه هستند و تورم و رکود نباید در زندگی مردم و اقتصاد جامعه خللی وارد کند، مخصوصاً اگر تورم و رکود (بیماری هلندی) هر دو با هم تجمیع شوند، حاصل آن جز فلاکت نخواهد بود.
علیپور با اشاره باینکه مردم همیشه در صحنه ایران لایق بهترین خدمات و عالیترین معیشت هستند گفت: مردم عزیزمان استحقاق هرگونه تلاش برای بهبود وضعیت معیشتی، فرهنگی و اجتماعی را دارند و این باید در حافظه تمام مسئولین کشور باقی بماند که به واسطه حضور این مردم است که مقامات ارشد و مسئولین کشوری در مناصبشان قرار دارند و خدمت به مردم را باید در تمام مسیر سرلوحه برنامههای خود قرار دهند و از امور جناحی و گروهی و هواهای نفسانی بپرهیزند. برای صدمین بار نکته مهم دیگر این است کشوری همچون ایران که روی ثروت بی نظیر طبیعی و خدادادی خوابیده دلیلی ندارد که کمبود و مشکلات اقتصادی داشته باشد و اگر مشکلی هم وجود دارد باید آنرا در جای دیگری جستجو کرد؟! فلذا مردم شریف و ثروتمند ایران باید وضعیت بسیار مطلوبی داشته و در رفاه کامل باشند نه اینکه در آرزوی ابتداییترین نیازهای زندگی، شب و روز را سپری کنند؟!
وی گفت: پس بهتر است دولت از نظرات کارشناسان برجسته اقتصادی در زمینۀ هدفمندی یارانهها استفاده کرده و بی گدار به آب نزند، اما تجربۀ چهار سال و نیم گذشته مبین این واقعیت است که آقای روحانی در اجرای سیاست هدفمندسازی یارانهها آنهم مشابه دولتهای نهم و دهم و یازدهم اصرار داشته و ظاهراً پا در مسیری گذارده که این گرانیهای پی در پی میتواند به حیثیت ایشان ضربه زده و لطمات جبران ناپذیری به دولت تدبیر و امید وارد کند. لکن سؤال اساسی دیگر این است که اگر دولت در این مسیر موفق نشود چه خواهد شد؟ اگر بواسطه اجرای فازهای هدفمندی یارانهها موتور افزایش تورم بیش از پیش روشن شود و این سیاست شکست بخورد، مردم علی الخصوص کسانیکه به دولت تدبیر و امید و اصلاح طلبها و اعتدالگرایان دل بسته اند ناامید شده و بنوعی جامعه به فاز کنش منفی فرو میرود. ناهنجاریهای اجتماعی، ناراضایتیها و رفتارهای منفی آغاز میگردد. در اینصورت بقول یکی از دوستان و صاحب نظران اقتصادی تیغههای یک قیچی به کار میافتند که یک تیغه آن مخالفین سیاسی داخلی دولت هستند و یک تیغه دیگر همین کسانیکه رأی سلبی به روحانی داده اند؛ که این روند میتواند کارآمدی دولت روحانی را از بین ببرد بگونهای که تا پایان دوره ریاست جمهوری مجبور شود دست به عصا حرکت کند. وقتی حمایت مردمی را کاملاً از دست بدهد، از طرف سایر قوا هم تحت کنترل و فشار قرار میگیرد که بسیار خطرناک است. پس حداقل با نان مردم و مایحتاج روزانه آنان شوخی و تجارت و کسب درآمد نکید.
رئیس مرکز تجارت جهانی ایران به دولت توصیه نمود که اولاً بهتر است که از اجرای فازهای بعدی هدفمندی یارانهها آنهم به شکل کنونی پرهیز کرده و شیوه جدیدی را با مشورت صاحب نظران طراحی نماید از جمله ارائه خدمات مطلوب رفاهی و درمانی به مردم و پر کردن چالههایی که موجب نارضایتی ایرانیان شده، اما اگر دولت بر اجرای طرح هدفمندی یارانهها آنهم همچون گذشته ابرام و اصرار دارد صلاح براین است تا بجای گرانی کالا، پیگیری استقراض و چاپ اسکناس بدون پشتوانه و یا فروش سکه و ارز در بازار آزاد جهت پرداخت یارانه نقدی ماهانه به مردم، بسمت درآمدهای دیگری غیر از گرانی پی در پی حاملهای انرژی و ارزاق مردم برود از جمله دریافت مالیات از شرکتها، سازمانها و مجموعههایی که بنوعی از پرداخت مالیات تاکنون شانه خالی کرده و یا کارهای دیگری را انجام دهد که بنابه دلایلی در اینجا نمیتوانم به نوع این کارها اشاره کنم درغیر اینصورت دولت قادر به ادامه این راه نخواهد بود و دیر یا زود همگی شاهد شکست پروژه گرانی کالا و توزیع پول نقد بین مردم و زمینگیر شدن دولت خواهیم بود. اجرای اقتصاد مقاومتی کلید اساسی حل این معضل میباشد.