صراط: نگاهی اگر به تاریخ سه سال قبل بیندازیم داستان اینگونه آغاز می شود: اینجا پیشاور است و امروز 16 دسامبر سال 2014، چندماهی از آغاز عملیات ضرب عضب توسط ارتش پاکستان میگذرد و تو هنوز نه معنای تروریسم را میفهمی و نه خطر آن را درک میکنی، فقط هر از گاهی میبینی که مجری تلویزیون با صدایی آغشته به غم و اندوه خبر کشته شدن عدهای را در حملات تروریستی میدهد.
به گزارش تسنیم تو کودکی هستی که به مدرسه میروی تا آینده کشورت را بسازی و امروز نیز چون روزهای گذشته صبح از خواب برخاسته و با بدرقه مادر روانه مدرسه میشوی، کسی چه میداند که 144 نفر از این دانش آموزان آخرین باری است که چهره مادران و عزیزان خود را میبینند، حتما خدانگهداری گفته و برای کسب علم راهی مدرسه شدند.
لحظات به کندی میگذرد، و در گرماگرم کلاس و شور و خنده دانش آموزان ناگهان صدای شلیک گلوله به گوش میرسد، قطعا بسیاری از این دانش آموزان برای اولین بار است که صدای وحشتناک شلیک گلوله آن هم به صورت رگباری و پیدرپی را میشنوند ، ترس وحشت بر مدرسه حاکم میشود، معلمها نیز نمیتوانند وحشت خود را پنهان کنند و هر کسی به سمتی میگریزد .
کسی نمیداند چه اتفاقی افتاده، صدای گلوله هر لحظه نزدیکتر میشود که ناگهان چند نفر از دوستانت یک نیروی نظامی را میبینند که با تفنگ به کمک بچهها آمده است، با خوشحالی به سمت او میروند تا در پناه او خود را محفوظ نگه دارند، چهرههایشان کمی رنگ امید به خود میگیرد، ولی وقتی به چند قدمی این نظامی میرسند می فهمند که او نیز جزو همان تروریستهایی است که لباس مبدل نظامی به تن کرده و به صید عدهای کودک آمده است تو به تماشا نشستهای و او دوستانت را به رگبار میبندد! به همین سادگی چشمان دهها مادر برای همیشه گریان میماند.
کلاس به کلاس پیش میروند و اصلا عجله ندارند، همه چیز حساب شده پیش میرود، مدیر مدرسه را آتش میزنند، معلمان را میکشند و دانش آموزان را بدون نگاه به جنسیت و سن و نگاه معصومانهشان به رگبار میبندند.
در این میان تیری به تو میخورد و تو را به مرز مرگ و زندگی میبرد، چهره نگران مادر و نگاه مضطرب پدرت را میبینی و هق هق گریههایی که نمیدانی متعلق به کیست. چشمانت آرام بسته میشود و وقتی آن را میگشایی همه چیز تمام شده است، و تو در بیمارستانی هستی که اطرافت را اقوام و خویشاوندانت گرفتهاند ولی مادر 144 کودک معصوم و بیگناه بر سرقبر عزیزانشان شیون میکنند.
اینجاست که میفهمی تروریست خوب و بد ندارد! گلوله وقتی به سمت تو شلیک میشود برای شکافتن سینهات سراغ دین و اعتقادت را نمیگیرد، تو تاوان نفهمی عدهای تروریست خشک مغز را دادهای که هیچگاه نفهمیدهاند که اسلام دین خشونت نیست و با کشتن کودکان نباید از بزرگانشان انتقام گرفت.
میگویند عملیات وحشتناک کشتار کودکان مدرسه پیشاور پاسخی به عملیات ضد ترویستی ارتش پاکستان بوده است، «محمد عمر خراسانی» فرمانده تحریک طالبان با خوشحالی بیانیه صادر میکند و این پیروزی بزرگ را تبریک میگوید، شش تروریستی که در بین آنها یک چچنی، دو افغانستانی و سه عرب حضور داشتند بیرحمانه کودکان پیشاوری را کشتند تا مردم پاکستان بدانند که برای به دست آوردن امنیت باید قربانی دهند.
حمله به مدرسه پیشاور نه تنها پاکستان بلکه تمام جهان را به سوگ نشاند، و تا یک هفته پرچم پاکستان در تمام مکانهای رسمی به حالت نیمه افراشته درآمد و مردم این کشور به عزاداری پرداختند.
اینک سه سال از این اتفاق تلخ میگذرد و ادامه پیدا کردن عملیاتهای ضد تروریستی ضرب عضب و رد الفساد باعث شده تا امنیت در پاکستان به طرز محسوسی افزایش پیدا کند.
دیگر مادران با اشک و بیم کودکانشان را بدرقه نمیکنند و دانش آموزان در اضطراب شنیدن صدای گلوله به سر نمیبرند و این یعنی باید با تروریسم جنگید و آن را نابود کرد.
دولتمردان پاکستانی مدتها به دنبال مذاکره با تحریک طالبان بودند و همین باعث شد تا این کشور 10 سال تمام شاهد انفجار و کشتار باشد، ولی از وقتی عملیات جدی علیه آنان آغاز شد دیگر گاه و بیگاه خبر انفجار و کشتار به گوش نمیرسد و پاکستان فرصتی پیدا کرده تا به فکر ترقی و پیشرفت در مسیرهای علمی و اقتصادی و... باشد.
به گزارش تسنیم تو کودکی هستی که به مدرسه میروی تا آینده کشورت را بسازی و امروز نیز چون روزهای گذشته صبح از خواب برخاسته و با بدرقه مادر روانه مدرسه میشوی، کسی چه میداند که 144 نفر از این دانش آموزان آخرین باری است که چهره مادران و عزیزان خود را میبینند، حتما خدانگهداری گفته و برای کسب علم راهی مدرسه شدند.
لحظات به کندی میگذرد، و در گرماگرم کلاس و شور و خنده دانش آموزان ناگهان صدای شلیک گلوله به گوش میرسد، قطعا بسیاری از این دانش آموزان برای اولین بار است که صدای وحشتناک شلیک گلوله آن هم به صورت رگباری و پیدرپی را میشنوند ، ترس وحشت بر مدرسه حاکم میشود، معلمها نیز نمیتوانند وحشت خود را پنهان کنند و هر کسی به سمتی میگریزد .
کسی نمیداند چه اتفاقی افتاده، صدای گلوله هر لحظه نزدیکتر میشود که ناگهان چند نفر از دوستانت یک نیروی نظامی را میبینند که با تفنگ به کمک بچهها آمده است، با خوشحالی به سمت او میروند تا در پناه او خود را محفوظ نگه دارند، چهرههایشان کمی رنگ امید به خود میگیرد، ولی وقتی به چند قدمی این نظامی میرسند می فهمند که او نیز جزو همان تروریستهایی است که لباس مبدل نظامی به تن کرده و به صید عدهای کودک آمده است تو به تماشا نشستهای و او دوستانت را به رگبار میبندد! به همین سادگی چشمان دهها مادر برای همیشه گریان میماند.
کلاس به کلاس پیش میروند و اصلا عجله ندارند، همه چیز حساب شده پیش میرود، مدیر مدرسه را آتش میزنند، معلمان را میکشند و دانش آموزان را بدون نگاه به جنسیت و سن و نگاه معصومانهشان به رگبار میبندند.
در این میان تیری به تو میخورد و تو را به مرز مرگ و زندگی میبرد، چهره نگران مادر و نگاه مضطرب پدرت را میبینی و هق هق گریههایی که نمیدانی متعلق به کیست. چشمانت آرام بسته میشود و وقتی آن را میگشایی همه چیز تمام شده است، و تو در بیمارستانی هستی که اطرافت را اقوام و خویشاوندانت گرفتهاند ولی مادر 144 کودک معصوم و بیگناه بر سرقبر عزیزانشان شیون میکنند.
اینجاست که میفهمی تروریست خوب و بد ندارد! گلوله وقتی به سمت تو شلیک میشود برای شکافتن سینهات سراغ دین و اعتقادت را نمیگیرد، تو تاوان نفهمی عدهای تروریست خشک مغز را دادهای که هیچگاه نفهمیدهاند که اسلام دین خشونت نیست و با کشتن کودکان نباید از بزرگانشان انتقام گرفت.
میگویند عملیات وحشتناک کشتار کودکان مدرسه پیشاور پاسخی به عملیات ضد ترویستی ارتش پاکستان بوده است، «محمد عمر خراسانی» فرمانده تحریک طالبان با خوشحالی بیانیه صادر میکند و این پیروزی بزرگ را تبریک میگوید، شش تروریستی که در بین آنها یک چچنی، دو افغانستانی و سه عرب حضور داشتند بیرحمانه کودکان پیشاوری را کشتند تا مردم پاکستان بدانند که برای به دست آوردن امنیت باید قربانی دهند.
حمله به مدرسه پیشاور نه تنها پاکستان بلکه تمام جهان را به سوگ نشاند، و تا یک هفته پرچم پاکستان در تمام مکانهای رسمی به حالت نیمه افراشته درآمد و مردم این کشور به عزاداری پرداختند.
اینک سه سال از این اتفاق تلخ میگذرد و ادامه پیدا کردن عملیاتهای ضد تروریستی ضرب عضب و رد الفساد باعث شده تا امنیت در پاکستان به طرز محسوسی افزایش پیدا کند.
دیگر مادران با اشک و بیم کودکانشان را بدرقه نمیکنند و دانش آموزان در اضطراب شنیدن صدای گلوله به سر نمیبرند و این یعنی باید با تروریسم جنگید و آن را نابود کرد.
دولتمردان پاکستانی مدتها به دنبال مذاکره با تحریک طالبان بودند و همین باعث شد تا این کشور 10 سال تمام شاهد انفجار و کشتار باشد، ولی از وقتی عملیات جدی علیه آنان آغاز شد دیگر گاه و بیگاه خبر انفجار و کشتار به گوش نمیرسد و پاکستان فرصتی پیدا کرده تا به فکر ترقی و پیشرفت در مسیرهای علمی و اقتصادی و... باشد.