صراط: نمایشنامه «لازاریلو» اسپانیایی به رابطه بین لازارلوی ١٠ ساله و اربابان مختلف او میپردازد. مکان این نمایشنامه در اسپانیاست و زمان آن قرن ۱۵ میلادی است و با توجه به اینکه رابطه برده و ارباب در آن به نحوههای مختلف بازسازی میشود، یادآور رمانهای مهمی مانند «دنکیشوت» و «ژاک قضا قدری و اربابش» در ادبیات اسپانیاست و با تنوع فضاها و شخصیتها بهخوبی دین خود را نسبت به آنها ادا میکند. در این نمایش بانی پال شومان، سمیه برجی، کامبیز امینی، فروغ قجابگلو و نوشین اعتماد بازی میکنند. امیر دلفان و نوشین اعتمادی، دستیار، الهام شعبانی، طراح لباس، کیوان معتمد، طراح نور و اویس خیلیزاده، مدیر صحنه خواهند بود. با مسعود رایگان، طراح و کارگردان، درباره لازاریلو و وضعیت کنونی تئاتر ایران گفتوگو کردهایم.
فکر میکنم این روزها یک متن ناشناخته اسپانیایی را دارید برای اجرای عمومی آماده میکنید؟
لازاریلو، بچهای ١٠ ساله است که برگرفته از یک رمان از آثار شاخص ادبیات اسپانیایی است. اگر بخواهیم از آثار شاخص ادبیات اسپانیایی نام ببریم، باید از لازاریلو، دن کیشوت و کریستینا نام برد. سروانتس خیلی تحتتأثیر لازاریلو است که یک نویسنده ناشناخته در قرن ١۵ آن را نوشته.
فکر میکنم این روزها یک متن ناشناخته اسپانیایی را دارید برای اجرای عمومی آماده میکنید؟
لازاریلو، بچهای ١٠ ساله است که برگرفته از یک رمان از آثار شاخص ادبیات اسپانیایی است. اگر بخواهیم از آثار شاخص ادبیات اسپانیایی نام ببریم، باید از لازاریلو، دن کیشوت و کریستینا نام برد. سروانتس خیلی تحتتأثیر لازاریلو است که یک نویسنده ناشناخته در قرن ١۵ آن را نوشته.
اهمیت رمان در چیست؟
هیچوقت اسپانیا حکومتش به اندازهای که در قرن ١۵ قدرتمند بوده، از چنین اقتداری برخوردار نبوده است و از آن بهعنوان عصر طلایی نام میبرند که در تمام زمینهها اقتداری مثالزدنی داشته و کلیسا هم در کنار حکومت قدرتمند میشود. بنابراین اول خاندان سلطنتی، بعد کلیسا و سوم اشراف صاحب قدرتند و در همین دوره است که کریستوف کلمب به تصور رفتن به هند و تجارت پارچه و ادویه بر اثر توفان، مسیرش به سمت السالوادور عوض میشود. او نمیخواسته آمریکا را کشف کند، بلکه چنین چیزی پیش میآید. آنها بر اینکاها غلبه میکنند و این در حالی است که سرخپوستها به میهماننوازی میآیند، اما اسپانیاییها اسلحه در آستین داشته و آن سرزمین را به خاک و خون میکشند و با دستیافتن به معادن طلا، مس و نقره، در کنار رؤسای قبایل مقدار زیادی از این فلزات را با خود به اسپانیا میبرند. ورود اینهمه طلا، مس و نقره اقتصاد اسپانیا را با بحران روبهرو میکند و این خود زمینهساز جنگ خارجی و داخلی در اسپانیا میشود و این خود بحران را تشدید و آن را تبدیل به بحران اقتصادی میکند. چنانچه با ١٠ سکه طلا میتوانستند یک قرص نان بخرند. نجیبزادهها برای اینکه نشان دهند که تازه غذا خوردهاند با خلالدندان که از پوشال جارو بود، دندانهایشان را تمیز میکردند و این در حالی بود که گرسنگی میکشیدند. در آن دوران گدایی یک شغل پردرآمد میشود و آنها با رمالی، فال، شعبدهبازی و چشمبندی و هر ترفندی به دنبال خالیکردن جیب مردم بودند و در این شرایط دلالی یک شغل مهم است و بچهفروشی هم یک شغل پردرآمد. به طور غیررسمی یک نوزاد خریدوفروش میشد… حالا میبینیم که یک نوزاد به قیمت ٢٠٠ هزار تومان در پارک شهر فروخته شده که بسیار شرمآور است و من هم شرمگین هستم و در این نمایش نیز لازاریلو دستبهدست میگردد و… .
هیچوقت اسپانیا حکومتش به اندازهای که در قرن ١۵ قدرتمند بوده، از چنین اقتداری برخوردار نبوده است و از آن بهعنوان عصر طلایی نام میبرند که در تمام زمینهها اقتداری مثالزدنی داشته و کلیسا هم در کنار حکومت قدرتمند میشود. بنابراین اول خاندان سلطنتی، بعد کلیسا و سوم اشراف صاحب قدرتند و در همین دوره است که کریستوف کلمب به تصور رفتن به هند و تجارت پارچه و ادویه بر اثر توفان، مسیرش به سمت السالوادور عوض میشود. او نمیخواسته آمریکا را کشف کند، بلکه چنین چیزی پیش میآید. آنها بر اینکاها غلبه میکنند و این در حالی است که سرخپوستها به میهماننوازی میآیند، اما اسپانیاییها اسلحه در آستین داشته و آن سرزمین را به خاک و خون میکشند و با دستیافتن به معادن طلا، مس و نقره، در کنار رؤسای قبایل مقدار زیادی از این فلزات را با خود به اسپانیا میبرند. ورود اینهمه طلا، مس و نقره اقتصاد اسپانیا را با بحران روبهرو میکند و این خود زمینهساز جنگ خارجی و داخلی در اسپانیا میشود و این خود بحران را تشدید و آن را تبدیل به بحران اقتصادی میکند. چنانچه با ١٠ سکه طلا میتوانستند یک قرص نان بخرند. نجیبزادهها برای اینکه نشان دهند که تازه غذا خوردهاند با خلالدندان که از پوشال جارو بود، دندانهایشان را تمیز میکردند و این در حالی بود که گرسنگی میکشیدند. در آن دوران گدایی یک شغل پردرآمد میشود و آنها با رمالی، فال، شعبدهبازی و چشمبندی و هر ترفندی به دنبال خالیکردن جیب مردم بودند و در این شرایط دلالی یک شغل مهم است و بچهفروشی هم یک شغل پردرآمد. به طور غیررسمی یک نوزاد خریدوفروش میشد… حالا میبینیم که یک نوزاد به قیمت ٢٠٠ هزار تومان در پارک شهر فروخته شده که بسیار شرمآور است و من هم شرمگین هستم و در این نمایش نیز لازاریلو دستبهدست میگردد و… .
درواقع نمایشنامه شما باید یک اقتباس باشد؟
در ابتدا با دراماتورژی ملچیور شدلر روی رمان «لازاریلو»، نمایشنامهای در آلمان نوشته شد که خودش از درامنویسان و دراماتورژهای برجسته آلمانی است. شدلر از آن یک نمایشنامه دوساعته میآفریند و بار دوم خانم سوزان اولدسن و تیم نویسندگانش دراماتورژی دیگری روی نمایشنامه نوشتهشده انجام دادند و من از نمایشنامه دومی که به زبان سوئدی و از سوی اولدسن نوشته شده، ترجمه خود را انجام دادهام. اینها اثر را به یک ساعت رسانده و ١٠ تا ٢٠ دقیقه زمان اجرا را کم کردهاند، اما ما خودمان برای تفهیم کلمات به پارسی مجبور شدهایم سه، چهار سطر بنویسیم و امیدوارم که زمان اجرای ما بیش از یکساعتونیم نشود، اما طوری اجرا میکنیم که اصلا متوجه زمان نخواهیم شد. سعی کردهام که زبان اورجینال در ترجمه از سوئدی به پارسی حفظ شود و من این متن را یکسالونیم پیش در نشر افراز منتشر کردهام و البته دو نمایشنامه دیگرم به نام «رویای یک عکس» و «مرگ تدریجی آقای ترکاشوند» را هم در این نشر منتشر کردهام.
در ابتدا با دراماتورژی ملچیور شدلر روی رمان «لازاریلو»، نمایشنامهای در آلمان نوشته شد که خودش از درامنویسان و دراماتورژهای برجسته آلمانی است. شدلر از آن یک نمایشنامه دوساعته میآفریند و بار دوم خانم سوزان اولدسن و تیم نویسندگانش دراماتورژی دیگری روی نمایشنامه نوشتهشده انجام دادند و من از نمایشنامه دومی که به زبان سوئدی و از سوی اولدسن نوشته شده، ترجمه خود را انجام دادهام. اینها اثر را به یک ساعت رسانده و ١٠ تا ٢٠ دقیقه زمان اجرا را کم کردهاند، اما ما خودمان برای تفهیم کلمات به پارسی مجبور شدهایم سه، چهار سطر بنویسیم و امیدوارم که زمان اجرای ما بیش از یکساعتونیم نشود، اما طوری اجرا میکنیم که اصلا متوجه زمان نخواهیم شد. سعی کردهام که زبان اورجینال در ترجمه از سوئدی به پارسی حفظ شود و من این متن را یکسالونیم پیش در نشر افراز منتشر کردهام و البته دو نمایشنامه دیگرم به نام «رویای یک عکس» و «مرگ تدریجی آقای ترکاشوند» را هم در این نشر منتشر کردهام.
آیا رمان در ایران هم منتشر شده است؟
فکر کنم پیش از انقلاب. گمان کنم به نام عصاکش ترمسی چاپ شد.
فکر کنم پیش از انقلاب. گمان کنم به نام عصاکش ترمسی چاپ شد.
خودتان هم در این کار بازی میکنید؟
من اصلا در کارهای خودم بازی نمیکنم و اگر در شرق شرق است به جای امید روحانی بازی کردم، چون از قبل مشخص بود که به سفر میروند و من مجبور شدم خودم بازی کنم.
من اصلا در کارهای خودم بازی نمیکنم و اگر در شرق شرق است به جای امید روحانی بازی کردم، چون از قبل مشخص بود که به سفر میروند و من مجبور شدم خودم بازی کنم.
طراح خودتان هستید؟
من اصلا دوست ندارم که اسم خودم چندبار تکرار شود و از این تکرار نام پرهیز میکنم، اما اگر اینگونه شده بهخاطر این است که هنوز طراحی را که ایدههایش نزدیک به خودم باشد پیدا نکردهام و خودم به خودم نزدیکتر هستم، البته شاید یک نفر دیگر باشد که فکر نابتری داشته باشد که من پیدایش نکردهام.
من اصلا دوست ندارم که اسم خودم چندبار تکرار شود و از این تکرار نام پرهیز میکنم، اما اگر اینگونه شده بهخاطر این است که هنوز طراحی را که ایدههایش نزدیک به خودم باشد پیدا نکردهام و خودم به خودم نزدیکتر هستم، البته شاید یک نفر دیگر باشد که فکر نابتری داشته باشد که من پیدایش نکردهام.
وضعیت تئاتر چگونه است؟
در تمام دنیا، وزارت فرهنگ و بخش فرهنگی شهرداریها در تولید و مدیریت تئاتر نقش اصلی را برعهده دارند، اما این روزها در ایران انگار تئاتر به حال خود رها شده و هیچ گوش شنوایی هم نیست، چون بارها صحبت هم کردهایم، اما همچنان همین وضعیت هست و امروز میبینیم که ١١٠ تئاتر در هر ماه اجرا میشود و این در حالی است که در تئاترهای بزرگ دنیا مانند برادوی هم این ارقام اتفاق نمیافتد. باید که ضابطه و استانداردی باشد و الان معلوم نیست این استانداردها کجاست که ما فاقد آن شدهایم و نمیدانم چطور است که آتشنشانی و بهداشت به این تالارها مجوز کار میدهند که حتی برای انجام تمرین هم مناسب نیستند و با دیدن آنها اولین چیزی که به ذهنم متبادر میشود، این است که راه فرارم کجاست؟ اگر اتفاقی بیفتد چه کسی پاسخگو است؟ آیا اصلا پاسخگویی هم هست؟ نمیخواهم نفوس بد بزنم اما وقتی مجوز میدهیم باید همه جوانب را در نظر بگیریم.
در تمام دنیا، وزارت فرهنگ و بخش فرهنگی شهرداریها در تولید و مدیریت تئاتر نقش اصلی را برعهده دارند، اما این روزها در ایران انگار تئاتر به حال خود رها شده و هیچ گوش شنوایی هم نیست، چون بارها صحبت هم کردهایم، اما همچنان همین وضعیت هست و امروز میبینیم که ١١٠ تئاتر در هر ماه اجرا میشود و این در حالی است که در تئاترهای بزرگ دنیا مانند برادوی هم این ارقام اتفاق نمیافتد. باید که ضابطه و استانداردی باشد و الان معلوم نیست این استانداردها کجاست که ما فاقد آن شدهایم و نمیدانم چطور است که آتشنشانی و بهداشت به این تالارها مجوز کار میدهند که حتی برای انجام تمرین هم مناسب نیستند و با دیدن آنها اولین چیزی که به ذهنم متبادر میشود، این است که راه فرارم کجاست؟ اگر اتفاقی بیفتد چه کسی پاسخگو است؟ آیا اصلا پاسخگویی هم هست؟ نمیخواهم نفوس بد بزنم اما وقتی مجوز میدهیم باید همه جوانب را در نظر بگیریم.
شاید هدف بیشتر کارآفرینی برای فارغالتحصیلان تئاتر باشد که حالا آمارشان هم بسیار است؟
هر دو سال یکبار طبق آمار خودشان، هفت هزار نفر فارغالتحصیل و دانشجوی هنر محلی از اعراب ندارد؟ نمیشود با هر بالاخانهای این جوانها را سرگرم کنید و اسمش را هم بگذارید اشتغالزایی. سرراستتر باید بگوییم استادان این همه دانشجو را از کجا میآوریم؟ بازار کار آنها را چگونه میبینیم؟ هر بالاخانه که نمیتواند تبدیل به یک مؤسسه فرهنگی و تئاتری شود.
هر دو سال یکبار طبق آمار خودشان، هفت هزار نفر فارغالتحصیل و دانشجوی هنر محلی از اعراب ندارد؟ نمیشود با هر بالاخانهای این جوانها را سرگرم کنید و اسمش را هم بگذارید اشتغالزایی. سرراستتر باید بگوییم استادان این همه دانشجو را از کجا میآوریم؟ بازار کار آنها را چگونه میبینیم؟ هر بالاخانه که نمیتواند تبدیل به یک مؤسسه فرهنگی و تئاتری شود.
آیا با این وضعیت تئاتر رسمی اتفاق میافتد؟
نه؛ الان معلوم نیست که نشنالتئاتر (تئاتر ملی) ما کجاست؟ فکر کنید الان میهمانهای خارجی به تهران میآیند و میخواهیم آنها را به دیدن تئاتر ملی ببریم، باید کجا ببریم؟ الان تئاتر انیستیتویی ما معلوم نیست؟ باید افراد متخصص و سوپرحرفهای در این تئاتر فعال باشند. نمیشود دانشجوی تازه از راه رسیده هم در تئاتر شهر کار کند. او باید از فرهنگسراها و تئاتر مولوی شروع کند تا به تئاتر شهر برسد. من منکر او نیستم اما دانشجو باید از جایگاه خودش شروع کند و با گذر از سلسلهمراتب به تئاتر حرفهای برسد. نمیشود از پله اول به پله آخر پا گذاشت. در هیچ جای دنیا چنین نیست.
نه؛ الان معلوم نیست که نشنالتئاتر (تئاتر ملی) ما کجاست؟ فکر کنید الان میهمانهای خارجی به تهران میآیند و میخواهیم آنها را به دیدن تئاتر ملی ببریم، باید کجا ببریم؟ الان تئاتر انیستیتویی ما معلوم نیست؟ باید افراد متخصص و سوپرحرفهای در این تئاتر فعال باشند. نمیشود دانشجوی تازه از راه رسیده هم در تئاتر شهر کار کند. او باید از فرهنگسراها و تئاتر مولوی شروع کند تا به تئاتر شهر برسد. من منکر او نیستم اما دانشجو باید از جایگاه خودش شروع کند و با گذر از سلسلهمراتب به تئاتر حرفهای برسد. نمیشود از پله اول به پله آخر پا گذاشت. در هیچ جای دنیا چنین نیست.
در این وضعیت خصوصیشدن چه باید کرد؟
دولت نمیتواند دست از حمایت بردارد و حتی خودش هم از فروش نمایش ٢٠ درصد دریافت میکند که با این رقم حقوق کارمندانش را بپردازد. باید در تئاترهای ما گروههای حرفهای (آنسامبل) وجود داشته باشد که بتوانند ١٠ تا ١٢ گروه تا پنج سال بعد برنامههای مشخصی را دنبال کنند و دولت در این صورت ممیزیاش را هم بکند اما باید جایگاه تئاتر حرفهای را مشخص کند و این یعنی حقوق این هنرمندان باید مشخص و تعریف شده باشد که طبق آنها کلاسیکهای خارجی و ایرانی اجرا شوند. نمیشود در یک سالن دو اجرا و سه اجرا گذاشت؛ این از کیفیت اجراها میکاهد؛ چنانچه الان طراحی صحنه حذف شده است چون هر اجرا بعد از اتمام باید در اختیار گروههای بعدی قرار بگیرد که زمان و جایی برای این جابهجاییها نیست. من حاضرم با هر مسئولی در این زمینه مناظره کنم برای اینکه بشود وضعیت بهتری را برای تئاتر ترسیم کرد. ما باید تئاتر انیستیتویی داشته باشیم و برای ایجاد آن باید هزینه کنیم. ما باید به تماشاگر احترام بگذاریم و نمیشود که یک نمایش دیرتر شروع شود و نمایش بعد هم دیرتر اجرا شود و یک ساعت تماشاگر را معطل کنیم و تئاتر بدون تماشاگر معنایی ندارد. بنابراین در این وضعیت نه تئاتری هست و نه حمایتی از تئاتر و نمیشود به این ارقام بالای تولید بدون توجه به استانداردهای جهانی دل خوش کرد.
دولت نمیتواند دست از حمایت بردارد و حتی خودش هم از فروش نمایش ٢٠ درصد دریافت میکند که با این رقم حقوق کارمندانش را بپردازد. باید در تئاترهای ما گروههای حرفهای (آنسامبل) وجود داشته باشد که بتوانند ١٠ تا ١٢ گروه تا پنج سال بعد برنامههای مشخصی را دنبال کنند و دولت در این صورت ممیزیاش را هم بکند اما باید جایگاه تئاتر حرفهای را مشخص کند و این یعنی حقوق این هنرمندان باید مشخص و تعریف شده باشد که طبق آنها کلاسیکهای خارجی و ایرانی اجرا شوند. نمیشود در یک سالن دو اجرا و سه اجرا گذاشت؛ این از کیفیت اجراها میکاهد؛ چنانچه الان طراحی صحنه حذف شده است چون هر اجرا بعد از اتمام باید در اختیار گروههای بعدی قرار بگیرد که زمان و جایی برای این جابهجاییها نیست. من حاضرم با هر مسئولی در این زمینه مناظره کنم برای اینکه بشود وضعیت بهتری را برای تئاتر ترسیم کرد. ما باید تئاتر انیستیتویی داشته باشیم و برای ایجاد آن باید هزینه کنیم. ما باید به تماشاگر احترام بگذاریم و نمیشود که یک نمایش دیرتر شروع شود و نمایش بعد هم دیرتر اجرا شود و یک ساعت تماشاگر را معطل کنیم و تئاتر بدون تماشاگر معنایی ندارد. بنابراین در این وضعیت نه تئاتری هست و نه حمایتی از تئاتر و نمیشود به این ارقام بالای تولید بدون توجه به استانداردهای جهانی دل خوش کرد.
منبع: شرق